جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: حقیقت و مجاز
    موضوع درس:
    شماره درس: 9
    تاريخ درس: ۱۳۸۱/۱۰/۱۵

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

    فصل سومی که در اصول آمده، فصل حقیقت و مجاز است، فصل پر رونق و پر فایده‌ای‌ هم است برای خاطر این که چه کلمات عرب، چه کلمات عجم و هر محاوره‌ای‌ صدی هشتادش مجازات است. لفظی را با تناسب در معنایی استعمال می‌کنند و غالباً چه در کلمات فصیح مثل قرآن و نهج البلاغه، چه در کلمات محاوره ای، وقتی انسان بررسی می‌کند، می‌بیند صدی و هشتادِ اینها مجاز است. استعمال شیء در غیر «ما وُضِعَ له» است با یک تناسب.

    آیا این مجاز تعبدی است، توفیقی است، یا این که نه، ذوقی است و یک قضیه طبیعی است؟مشهور در میا قدمای اصحاب. چه اُدبا و چه اصولیین،گفته‌اند‌ که تعبدی است، توقیفی است و اگر شما قوانین خوانده باشید، بحث مفصلی در این باره می‌کند و ایشان قائل به توقیفیت است.

    چنانچه اگر، «مُطَوَّل» خوانده باشید، خُب،  تفتازانی بیست و چهار قرینه می‌آورد و می‌گوید: در چهار چوب این بیست و چهار قرینه باید مجاز استعمال شود بیش از این بیست و چهار نمی‌شود، مثل قرینۀ حالّ و محلّ و مشارفت و سبب و مسبّب و امثال این‌ها.

    مرحوم صاحب فصول(این اصفهانی زرنگ)و همچنین برادرش مرحوم صاحب حاشیه مرحوم آشیخ محمد تقی مسجد شاهی[1]این بزرگوار فرموده‌اند‌ که نه، توفیقی نیست؛ بالطبع است؛ هرکجا ذوق بپسندد.

    از کسانی که پافشاری روی این حرف دارد، مرحوم آخوند در کفایه است و ایشان می‌فرمایند که این بیست و چهار قرینه‌ای‌ که آورده شده، این از باب قرینه است و الّا خیلی جاها این بیست و چهار قرینه نیست؛ اما عرف نمی‌پسندد مثل این که بگوید: «جری المیزاب» این عرف پسند است؛ به اعتبار حالّ و محلّ به جای این که بگوید «جری الماء فی المیزاب» می‌گوید:«جری المیزاب»؛ عرف هم می‌فهمد یعنی باران از ناودان می‌آید.

    اما همین «جری المیزاب» و قرینۀ حال و محل رابخواهیم برای زید توی خانه به جای این که بگویم: «زید قائم» بگویم: «الدار قائم» خُب،  عرف نمی‌پسندد. خدا رحمت کند مرحوم آقای «مجاهدی» را، از شادگردهای مرحوم آخوند بود(و ما یک مقدار از کفایه را پیش این مرد بزرگ خوانده ایم) ایشان مثال می‌زد، می‌گفت مثل اینکه یک کسی سر مستراح نشسته، حالا به عنوان حالّ و محلّ بگوییم: «آقای مستراح»، خُب،  این فحش است و این را عرف نمی‌پسندد اما «جری المیزاب» را می‌پسندد. لذا مثلاً «ضَرَبَ فِعْلُ ماضٍ»، «زیدٌ لفظٌ» خُب،  اینها آن نیست و چهار قلم، هیچکدام نیست. اما عرف می‌پسندد. زید را وضعش کردیم برای آن جثّه خارجی؛ حالا استعمالش می‌کنیم، لفظ را بارِ بر آن می‌کنیم می‌شود «زیدٌ لفظٌ» أی: «لفظُهُ لفظٌ». خوب این را برای مجاز در اسناد یا مجاز در کلمه، می‌پسندند و مخصوصاً مرحوم صاحب فصول(وَ هُوَ بِسَبْقٍ حائزٌ تفضیلاً) این را فرمودند که آن بیست و چهار قرینه که در میان ادباء آمده توی «مطول» تفتازانی آمده، اینها از باب غلبه است نه از باب انحصار باشد؛ خیلی جاها «سبب و مسبب» نمی‌شود استعمال کرد، سبب را به جای مسبب و مسبب را به جای سبب، خیلی جاها هم آن بیست و چهار قرینه هیچ کدام نیست. اما می‌بینیم که عرف می‌پسندد. به قول صاحب فصول طبع پسند است. به عبارت دیگر مجاز، (استعمال شیء در غیر ما وضع)، یک امر ذوقی است هرکجا ذوق بپسندد استعمال درست است؛ هرکجا ذوق نپسندد استعمال غلط است. حرف خوبی است انصافاً، مشهور در میان اهل اصول هم همین شده است.[2]این مطلب اول.

    مطلب دوم که مهمتر از مطلب اول است، این است که، نحوۀ استع شیء در غیر ما وضع له چه جوری است؟ آیا استعمال لفظ است در غیرما وُضِعَ له؟ مثل این که همین «جری المیزاب»، «میزاب» گفتیم و از آن آب اراده کرده ایم، با قرینه؛ حالا قرینه ولو ذوقی باشد؛ آیا این است؟

    مشهور در میان ادباء قدماء و متأخّرین گفته اند: که نحوۀ مجاز یعنی استعمال لفظی به جای لفظی با قرینه مثلاً «زیدٌ اسدٌ» این «اسد» را گفته‌ایم‌ و از آن اراده کرده‌ایم‌ «شجاع» را، به جای این که بگوییم «زید شجاع» گفته‌ایم‌ «زیدٌ اسدٌ». این مشهور ؛ سکاکی، اگر مطول خوانده باشید و حیف است این کتابها هم از بین رفت، بی حوصلگی طلبه ها باعث شد خیلی چیزها از دست بدهند و مِن جمله «مطول» را – خیلی کتاب خوبی است- و مختصر المطولش کرده اند، آنهم حوصله‌اش‌ را ندارند، آنهم درست نمی‌شود. «یک چوب زد گفت چی بار زدی، گفت یک چوب دیگر بزن، هیچی».

    لذا در مطول یک بحث مفصلی دارد و از سکّاکی نقل می‌کند در استعارۀ تخیّلیّه، حقیقت ادعائیه را که سکّاکی در استعاره تخیّلیّه، نه در همه جا می‌گوید که مجازها از بابِ حقیقت ادّعائیّه هستند. حقیقت ادّعائیّه یعنی چه؟ می‌گوید: استعمال لفظ در غیر ما وضع له نیست؛ استعمال لفظ در ما وضع له است. الّا این که طبع ما، ذوق ما، تخیّل ما، این می‌سازد یک فردی را ادعاءً، آن لفظ را بار بر ان می‌کند. آن وقت سکاکی به «زید اسد» مثال می‌زند. زید این «زیدٌ» که گفته اند: «کالاسد» این معلوم است درست نیست، این می‌شود باشد، پس «زیدٌ اسدٌ»، «اسد» هم بخواهیم استعمال شده باشد و از آن اراده شده باشد«شجاع»، این هم نه. بلکه این است که این اول ادّعاء می‌کند «اسد» دو فرد دارد: یکی حیوان مفترس که توی جنگلها است؛ یکی هم زید شجاع؛ دو تا فرد است؛ آن وقت چون دو تا فرد دارد، پس «زیدٌ اسدٌ» حقیقت دارد. مثل این است که بگویم، «آن حیوان مفترس، اسدٌ» اشاره کنم به آن شیر، شیر در قفس، بگویم «هذا اسد» ؛ همینطور اشاره می‌کنم به «زید شجاع» می‌گویم: «هذا اسد» مثل همان است؛ الّا این که ذوق و تخیل من ادّعا می‌کند «اسد» دارای دو فرد است.

    سکاکی در «حقیقتِ تخیلیه» کفته است؛ مثل مرحوم آخوند، مثل مرحوم شیخ محمدرضا مسجد شاهی (مرحوم آشیخ محمد رضا از شاگردهای خوب مرحوم آخوند بوده است) مرحوم آخوند بعضی اوقات در کفایه و مرحوم مسجد شاهی در همه جا؛ و از جمله آن استاد عزیز ما حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) با آن ذوق سرشارشان(که تعریف آشیخ محمدرضا را هم همیشه می‌کردند) متابعت از ایشان در همه جا کرده اند.

    لذا مرحوم آشیخ محمدرضا مسجد شاهی در این «وقایه» می‌فرمایند: که «باب الحقیقه یُزادُ به المجاز.»این ذوق آشیخ محمدرضا انصافاً خیلی خوب بوده است. وقتی تیتربندی هم می‌کند این طوری تیتر بندی می‌کند، «باب الحقیقه یُزادُ به المجاز.»لذا مثل استاد بزرگوار ما حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه)، ایشان همه جا می‌فرمایند که بابِ مجاز، بابِ حقیقت ادّعائیه است؛ استعمال شیء در غیر «ما وُضِعَ له» نیست استعمال شیء در غیر «ما وُضِعَ له» است اما ادعاء.ً بله، همینطور که در بحث اول گفتیم، این ادعاء هم باید ذوق پسند باشد. اگر ذوق نپسندند، نه نمی‌شود. مثل همان مثال مرحوم آخوند، خوب، آن ذوق پسند نیست، بخواهیم «زید» علم اجمالی که توی خانه نشسته خانه را بگوییم زید است و زید را بگوییم خانه ادعا هم بکند باادعا هم، ذوق پسند نیست، عرف پسند نیست.

    آنجا که عرف پسند باشد، استعمال شیء در غیر «ما وُضِعَ له» است ؛ اما استعمال شیء در غیر «ما وُضِعَ له» به این معنا لفظ است در معنا، الّا این که این ادعاءً برای این لفظ می‌گوید: دو معنا است یکی آنکه واضع وضع کرده، یکی این که من ادعا می‌کنم.

    اُتاد بزرگوار ما، آقای بروجردی(رضوان الله تعالی علیه) ایشان یک ابتکاری دارند که این ابتکار، راهم حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) خیلی رویش پافشاری کرده‌اند‌ و حرف آقای بروجردی بهتر از سکاکی است. بهتر از حرف آشیخ محمدرضا مسجد شاهی است.

    ایشان قائلند به این که در باب مجاز استعمال لفظ است در ما وضع له حقیقی الا این که معنا پل است از برای رسیدن به معنای دیگر، آن وقت مثال می‌زنند به همین «زیدٌ اسدٌ» می‌گویند: «این زید اسد، زید استعمال شده در ما وضع له» یعنی جثه خارجی؛ «اسد» هم استعمال شده در همان «ما وُضِعَ له»، یعنی چه؟ یعنی حیوان مفترس؛ الّا این که با قرینه ما از معنا می‌رویم روی معنای دیگر و هو شجاع. لذا می‌گوییم زید شیر است نمی‌گوییم زید شجاع است.

    خیلی حرف خوبی است، لذا می‌فرمایند که معنای «ما وُضِعَ له» عِبره است، پل است؛ تسلسل خواطر تداعی معانی ما را با قرینه می‌برد به یک معنای دیگر. لذا می‌گوییم «زیدٌ اسدٌ» زید در «ما وُضِعَ له» استعمال شده و محمول هم در «ما وُضِعَ له» استعمال شده الّا این که با قرینه ما می‌رویم روی جای دیگر و از «زید شیر است» اِراده می‌کنیم: زید شجاع است.

    لذا حرف آقای بروجردی خیلی بهتر از حرف آقای سکاکس است؛ خیلی از حقیقت ادعائی است که اصلاً ادعاء هم توی کار نیست. آن حقیقت ادعائیه می‌گوید که من ادّعاء می‌کنم همینطور که واضع، لفظ را برای معنا وضع کرده است، من هم در عالم تخیّل، لفظ را برای معنا وضع می‌کنم؛ دو مصداق درست می‌کنم؛ و حقیقت را اراده می‌کنم با آن مجاز. آقای بروجردی می‌فرمایند از این بهتر بگوئید، و بگوئید که استعمال شده لفظ در «ما وُضِعَ له» ؛ آن وقت از «ما وُضِعَ له» با قرینه می‌رویم به یک «ما وُضِعَ له» دیگر به یک معنای مباین، به یک معنای دیگر. مثلاً «زیدٌ اسدٌ یَرْمی» با «یرمی» من می‌روم و می‌گویم زید شیر است یعنی شجاع است آن وقت زید استعمال شده در معنای «ما وُضِعَ له» جثه خارجی، اسد هم استعمال شده در «ما وُضِعَ له» یعنی حیوان مفترس «یرمی» ما را از معنا به معنای دیگر می‌برد. آن معنای «ما وُضِعَ له» «عبره» می‌شود از برای یک معنای مراد و مراد این است که: «زیدٌ شجاع» لذا اینجا دلالت مطابقی هست و آن این که اسد، یعنی حیوان مفترس؛ دلالت التزامی هم «یرمی» هست، بعضی اوقات بدون «یرمی» دلالت التزامی هست اینجا با «یرمی» دلالت التزامی است و دلالت التزامیش، این است که «زیدٌ شجاع» .

    ما در اخلاق می‌گوییم: المجاز قنطره الحقیقه. آقای بروجردی خیال می‌کنم از همین جمله اخلاقی یک جمله ادبی درست کرده اند. از همین «المجاز قنطره الحقیقه»، این که همین سر وصداها مجتهد درست می‌کند. (این آقا که می‌گفتند گوشت کیلویی چهار هزار تومان که نمی‌شود خورد و اینها را  درست کرد نه، می‌شود نخورد و مجتهد درست کرد. «المجاز قنطره الحقیقه» همین مجازها است که انسان را به حقیقت می‌رساند).

    حالا علی کل حال، بحث ما، بحث انصافاً خیلی خوبی است، این حرف آقای بروجردی را نباید از آن بگذریم، حرف بسیار متینی است نباید از آن بگذریم، ما افتخار می‌کنیم به این حرف که از استاد بزرگوارمان آقای بروجردی است و ایشان هم روی منبر، راستی درباره این خوب صحبت می‌کردند و خوشحال بودند از این که توانسته‌اند‌ در مقابل حقیقت ادعائیه یک چیزی بهتر از حقیقت ادعائیه بگویند.

    چیزی که در مسأله هست و از شما می‌خواهم روی آن فکر بکنید تا إن شاء الله فردا، این است که مرحوم آخوند در کفایه، در حالی که این حقیقت ادعائیه را خیلی پسندیده‌اند‌ اما سَرَیان و جریان در کفایه نمی‌دهند، لذا بعضی اوقات حقیقت ادعائیه را نمی‌گویند؛ می‌دیدند نمی‌شده؛ لذا یک حرف دیگر درباره مجاز می‌گفته‌اند‌. در کفایه سیّال نیست، اشکالی که من به حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) داشته‌ام‌ چون حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) حرف آقای بروجردی راخیلی می‌پسندیدند و می‌گفتند «حقیقت ادعائیه خوب است؛ بهتر از حقیقت ادعائیه حرف آقای بروجردی است»، و من به ایشان می‌گفتم، حرف خیلی خوب است اما سیّال نیست و آن این است که ما بعضی اوقات باید بگوئیم استعمال شیء در غیر ما وضع له با قرینه، حالا آن بیست و چهار قرینه نه، اما بالاخره باید ذوق پسند باشد، بعضی اوقات باید بگوییم حقیقت ادعائیه لاغیر. بعضی اوقات هم باید بگویم «عبره» از معنا به معنای دیگر. آن وقت مثالی که من زده‌ام‌ می‌گفتم این «زید لفظ»، «ضرب فعل ماض» که مرحوم آخوند می‌گویند استعمال لفظ در لفظ یا استعمال لفظ در نوع، استعمال گاهی در جنس، گاهی در مصداق؛ خُب،  اینها را از چه باب درست می‌کنیم. «زیدٌ لفظٌ» می‌خواهم بگویم حقیقت ادعائیه نمی‌شود؛ برای خاطر این که«زیدٌ لفظٌ» می‌خواهم بگویم «هذا لفظ» خوب این باید یا مجاز در اسناد باشد یا مجاز در کلمه «ضَرَبَ فِعْلُ ماضٍ» بخواهم این «ضَرَبَ فِعْلُ ماضٍ» عبره از معنا به معنای دیگر است؛ خُب،  از معنایی به معنای دیگر که نیست. مثل «زیدٌ اسدٌ» از معنا به معنای دیگر است، می‌شود «زیدٌ شجاعٌ» اما در ما نحن فیه چه جوری است؟

    حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) به من می‌گفتند که در اینجاها نه حقیقت است نه مجاز. اینهم می‌گفتم که شوخی است. نه حقیقت است نه مجاز که نمی‌شود، یا حقیقت است یا مجاز. بله می‌توانیم بگوییم حقیقت ادّعائیه نیست؛ «عبره» آقای بروجردی هم نیست؛ می‌شود استعمال شیء در غیر ما وضع له؛ همان است که مشهور گفته اند. از لفظ اراده کردیم معنای غیر ما وضع له را. زید وضع شده برای جثه خارجی. من اراده کردم «زید» را و از او اراده کردم لفظ زید را وجود لفظیش را، نه وجود خارجیش را، با «ضَرَبَ فِعْلُ ماضٍ» وضع شده از برای آن معنای فعلی؛ «ضَرَبَ زیدٌ عمراً» یعنی زد، الان که می‌گویم؛«ضَرَبَ فِعْلُ ماضٍ» لفظ را اراده کردم و از آن اراده کردم لفظ را، «ما یُتَلَفَّظُ به » را نه معنا را؛ می‌شود یا مجاز درکلمه یا مجاز در اسناد و نه می‌شود بگوییم حقیقت ادّعائیه، نه می‌شود بگوییم عبره از معنا به معنای دیگر؛ امثال این‌ها هست؛ اگر بتوانید ایراد مرا جواب بدهید که حرف آقای بروجردی سیّال شود در همه جا، حتی اینجاها هم بیاید، یک کار خوبی کرده‌اید‌ و اگر نه باید اینجور بگوییم، باید بگوییم باب مجاز گاهی استعمال لفظ است در غیر ما وضع له کما هو المشهور؛ گاهی حقیقت ادّعائیه است کما اینکه سکاکس در استعاره تخیّلیّه می‌گوید، گاهی «عبره» است بردن معنا ما را به معنای دیگر که آقای بروجردی می‌فرمایند؛ اما هیچکدام کلیّت ندارند. اما به نظر می‌رسد بهترین حرفها، حرف آقای بروجردی است.

    و صلی الله علی محمد و آل محمد



    [1] - بارک الله به صاحب فصول و آشیخ محمد تقی، و ما افتخار می‌کنیم به این دو بزرگوار، انصافاً هم افتخار دارند، اینها خیلی حق به اصول دارند(مخصوصاً آشیخ محمد تقی صاحب حاشیه) چنانچه افتخار برای اصفهان هستند. این دو بزرگوار یک وقتی مرجع بودند، مدّرس بودند و راستی آن وقت حوزه بواسطۀ این دو بزرگوار رونقی داشت که حتی بعضی از بزرگان مثل شیخ انصاری مدتها به اصفهان آمدند و ماندند و برای خاطر این جور بزرگوارها.

    [2] - از کسانی که در این باره خیل خوب صحبت کرده است، نوۀ همین آشیخ محمد تقی و صاحب فصول آشیخ محمدرضا مسجد شاهی است؛ ایشان در همین مسجد نو، درس می‌گفته‌اند‌ و نماز می‌خواندند و یک وقتی قم هم تدریس می‌کرده‌اند‌ که حضرت امام رضوان الله تعالی علیه درس او می‌رفته و حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) خیلی تعریف ایشان را می‌کردند و یک کتاب هم نوشته در اصول، اما یک ادبیت است بنام «وقایه». ایشان در «وقایه» دربارۀ حقیقت و مجاز خیلی خوب صحبت کرده.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365