جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: قواعد / قاعده اصالة الصحة
    موضوع درس:
    شماره درس: 335
    تاريخ درس: ۱۳۷۷/۵/۳

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    در باب اصالة الصحة بهترين دليلها كه همه قبول دارند سيره عقلاء است، همان سيره‏اى كه در خبر واحد است، همان سيره‏اى كه در قاعده يد هست و سابقا هم صحبت كرديم. بناى عقلاء بر اين است كه اگر يك عملى از كسى ديدند و ندانند كه اين صحيح واقع شد يا نه، به اين مى‏گويند صحيح است، اگر يك كلامى را شنيدند نمى‏دانند دروغ گفت يا نه، مى‏گويند دروغ نيست.

    اصالة الصحه فى فعل الغير اعم است از اينكه كارى راانجام دهد يا چيزى را بگويد و عقلاء زندگى مى‏كنند روى اصالة الصحة؛ نامه‏اى كه از طرف دوستش مى‏آيد بطور ناخودآگاه مى‏خواندو حمل مى‏كند بر اصالة الصحة. و فرق نيست كه آن شخص كافر باشد يا مسلمان، فاسق باشد يا مؤمن. بله اگر دروغ گو باشد اين تخصصا از اصالة الصحة بيرون است، براى اينكه اصالة الصحة آنجا است كه اتهامى در كار نباشد. بازار مى‏گردد روى همين اصالة الصحة، عيش مردم وابستگى دارد به همين اصالة الصحة؛ به قول امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمود: «لما كان ذلك لما للمسلمين سوق».[1]

    الان اگرخبر ثقه حجت نباشد همه چيز لنگ است، اگر قاعده يد حجت نباشد همه چيز لنگ مى‏شود و اختلال نظام لازم مى‏آيد. راجع به غير كه متهم نيست، هر چه بگويداگر شك كنيم كه درست است يا نه، درست است و هر چه بكند اگر شك كنيم كه درست است يا نه، درست است. همين طور كه خبر واحد راگفتيم سيره عقلاء است، قاعده يد را گفتيم سيره عقلاست، اينجا را هم بگوييم سيره عقلاء است، يعنى همانطور كه راجع به خبر واحد گفتيم در مرئى و منظر امام صادق عليه‏السلام عمل مى‏شد به خبر واحد و ردعى نشده، به قاعده يد در مرئى و منظر امام صادق عليه‏السلام عمل مى‏شد و ردعى نشده، بلكه خودشان عمل مى‏كردند، در اصالة الصحة هم همين طور در زمان پيامبر اكرم و ائمه معصومين عليهم‏السلام به اين اصالة الصحة عمل مى‏كردند و ردعى نشده، بلكه امضاء هم هست، يعنى روش آنها اين بود كه به اين بناى عقلاء عمل مى‏كردند.

    وقتى چنين شد اگرهم دليل در مسئله داشته باشيم، يا علت حكم مى‏شود، يا ارشاد به سوى حكم.

    مثلاً اينطور كه شيخ بزرگوار فرمودند كه ادله اربعه داريم: كتاب: «قولوا للناس حسنا»[2]، كه خود ايشان گفتند دلالت ندارد و گفتند معنايش اين است كه خوش بين به مردم باش و ما گفتيم كه معنايش اين نيست بلكه معنايش اين است كه وقتى در مجالس نشسته‏اى غيبت نكن، شايعه پراكنى نكن، منفى نباش مثبت باش. حالا اگركسى بگويد «قولوا للناس حسنا» يعنى اصالة الصحة، يعنى اگر چيزى را انجام داد، اين «ضع امر اخيك على احسنه»[3]، خواه ناخواه «قولوا للناس حسنا» امضاى آن سيره عقلاء است؛ مى‏شود ارشاد و از خود استقلال ندارد. همچنين «ضع امر اخيك على احسنه.» را مرحوم شيخ مى‏فرمايند دلالت ندارد، چون ذيل او يك جمله‏اى دارد و آن اين است كه اگر پنجاه نفر گفتند اين يك بدى كرده است و خودش گفت من پشت سر شما حرف نزده‏ام آن پنجاه نفر را رها كن و قول خودش را بگير و بگو نگفتى. به قول مرحوم شيخ معنايش اين نيست كه پنجاه نفر را تكذيب كن بلكه معنايش اين است كه ترتيب اثر نده، وقتى مى‏گويد نگفتم، بگو نگفتى. اگراين باشد مربوط به بحث ما نيست. اگر صدر قضيه را بگيريم ضع امر اخيك على احسنه، يعنى اگر شك كردى كه آيا دروغ گفت يا نه بگو راست گفته، اگركارى را انجام داد، نمى‏دانى حرام است يا نه بگو حرام نيست. اگر اينجورى بگويد باز ضع امر اخيك على احسنه مى‏شود ارشاد و از خود استقلال ندارد و يك دليل امضايى مى‏شود براى بناى عقلاء، مى‏شود امضاء آن روش كه در ميان عقلاء هست و امام عليه‏السلام با آن ضع امر اخيك على احسنه امضا كرده‏اند او را. اين هم روايت.

    گفتم اجماع قطعى و بتى از قدماء و متاخرين در مسئله هست، براى اينكه فقه بار است از همين ترتب احكام بر اصالة الصحة. باز اين هم درست نيست براى اينكه اجماع مدركى است و اين تاييدى بيش نيست. حالا اگركسى بگويد حجت است، باز كاشف از قول امام عليه‏السلام نيست، كاشف از سيره عقلاء است، يعنى امضاء آن سيره عقلاء است و علماء در فقه آن سيره عقلاء را پذيرفته‏اند.

    مى‏شود كاشف همان را مى‏گويد كه عقلاء مى‏گويند. اين هم دليل اجماع.

    دليل چهارم دليل عقلى بود كه مرحوم شيخ فرمودند كه اگر ما اصالة الصحة را قبول نكنيم لازم مى‏آيد اختلال نظام و اختلال نظام جايز نيست پس اصالة الصحة حجت است.[4] اين هم اگر درست باشد، باز دليل مستقلى نيست، براى اينكه اختلال نظام اگر لازم بيايد بطور شخصى، بطور نوعى، باز اين علت براى بناى عقلاء است. معنايش اين طور مى‏شود كه بناى عقلاء بر اصالة الصحة است، چرا؟ براى اينكه عقلاء مى‏بينند كه اگر اصالة الصحة نداشته باشند اختلال نظام لازم مى‏آيد، اختلال نظام را جايز ندانسته‏اند پس بنا گذاشته‏اند بر اصالة الصحة. مى‏شود علت حكم و ارشاد نمى‏شود بلكه بيان علت حكم مى‏شود، لذا از خود چيزى ندارند.

    برمى‏گردد به اينكه اصالة الصحة حجت است. چرا؟ به بناى عقلاء. بناى عقلاء چرا؟ براى اينكه اگر بناى عقلاء نباشد اختلال نظام لازم مى‏آيد. لذا دليل چهارم شيخ بزرگوار كه فرمودند دليل عقلى، باز اين دليل علت از براى دليل است نه اينكه خود دليل باشد، نه اينكه خود دليل مستقل باشد. حالا اين بناى عقلاء را بعضى گفته‏اند اگراصالة الصحة نداشته باشيم اختلال نظام لازم مى‏آيد، بعضى‏ها گفته‏اند براى اين است كه تسهيلاً للامر، همين جور كه خبر واحد را حجت كرده‏اند اصالة الصحة را حجت كرده‏اند، يعنى عقلاء قوم نشستند و براى تسهيل امر اصالة الصحة، خبر واحد، قاعده يد و امثال اينها درست كردند، حالا او باشد يا او باشد براى ما تفاوت ندارد، حتى اگر ما سيره را بدست بياوريم اما علت را بدست نياوريم باز طورى نيست، يعنى اگرما سيره عقلاء داشتيم كه داريم آن سيره عقلاء به ضميمه عدم ردع براى ما حجت است حالا چرا عقلاء اين سيره را دارند؟ لازم نيست ما بفهميم.

    در خبر واحد هم گفتيم كه سيره روى او است. حالا چرا خبر واحد حجت باشد؟ ازباب مظنه است كه چون ظن نوعى مى‏آورد حجت است، كه بعضى گفته‏اند؟ بعضى گفته‏اند كه چون كبراى قوم نشسته‏اند تسهيلاً لامر او را حجت كرده‏اند، شارع هم او را امضاء كرده است. بهتر از هر سه اينكه بگوييم هر سه در او هست؛ اين سيره‏ها چه قاعده يد و چه خبر واحد و چه اصالة الصحة همه اينها بوده است، هم ظن نوعى مى‏آورده و هم تسهيلاً لامر حجت مى‏شده و هم اختلال نظام از نبود او لازم مى‏آمده، لذا بخاطر اينها سيره‏اى پيدا شده بنام حجيت خبر واحد، يا بنام اصالة الصحة، يا بنام قاعده يد. ولى آنكه ما مى‏خواهيم از نظر فقهى درست كنيم اينكه سيره هست، مدرك سيره هر چه مى‏خواهد باشد.

    لذا اينكه بعضى ايراد كرده‏اند به مرحوم شيخ بزرگوار اينكه شما مى‏گوييد عقل به ما مى‏گويد اصالة الصحة حجت است و الا اختلال نظام لازم مى‏آيد، اينجور نيست، براى بعضى اختلال نظام لازم نمى‏آيد، پس بايد بگوييد اصالة الصحة براى او حجت نيست، لذا اين حرف وجه دارى نيست.

    جواب اين آقا مى‏گوييم اصالة الصحة از باب سيره حجت است اين سيره عقلاء را شارع مقدس ردع نكرده است، وقتى ردع نكرده است امضاء است.

    مدرك او چيست؟ لااقل اينكه نمى‏دانم كفايت مى‏كند شايد از اين جمله‏اى كه اول كلام گفتم كه «فلولا ذلك لما كان للمسلمين سوق» اختلال نظام را بفهميم، يعنى موسى بن جعفر عليهماالسلام فرمودند قاعده يد حجت است پيش عقلاء، مدرك او هم اينكه اگرنباشد اختلال نظام لازم مى‏آيد. ممكن است كسى اينجور استفاده كند كه خوداين روايت بناى عقلاء را مدرك گرائى مى‏كند و مدرك گرائى او اين است كه نوع مردم ـ يعنى بازار ـ اگر قاعده يد نداشته باشد تعطيل است. اگر اصالة الصحة نباشد زندگى نداريم و مردم نمى‏توانند با هم معاشرت داشته باشند. هذا كله در اصل مطلب. يك فصل هايى باربر اين اصالة الصحة است كه بايد متذكر شويم:

    فصل اول: مشهور در ميان فقهاء شده كه اصالة الصحة آنجا است كه فعلى را انجام داده باشد و ندانيم كه اين فعل را درست انجام داده يا نه، مى‏گوييم درست انجام داده. اما اگرنمى دانيم اصلاً فعل را انجام داده يا نه، اصالة الصحة فى فعل مسلم نداريم، چون سالبه به انتفاء موضوع است.[5] و فقهاء مثال مى‏زنند ـ هم در رساله‏هاى عمليه هست و هم در كتابهاى استدلالى ـ مى‏گويند شما مثلاً نماز استيجارى داده‏ايد به كسى بخواند، حالا بعد از دو سه ماه شك كرديد كه اين نمازها را خواند يا نه، گفته‏اند اينجا اصالة الصحة نداريم، براى اينكه نمى‏داند اصلاً نماز را خواند يا نه تابگويد صحيح است و اما اگر بدانيد خوانده و ندانيد درست خوانده يا نه، بگوييد درست خوانده است. اين مشهور شده در ميان فقهاء كه اصالة الصحة آنجاست كه فعلى را انجام داده باشد، ندانيم على وجه الصحه است يا نه، بگو على وجه الصحه است.

    اين را اگر ببريم روى فعل مسلم، همين است كه آقايان گفته‏اند، معلوم است، اما اگرهمين جا مسئله را بياوريم روى قول مسلم، اين چه جورى است؟ اگر به كسى نماز استيجارى داده‏ايم، حالا بعد از سه ماه بيايد بگويد خواندم، اصالة الصحة روى فعل مسلم نداريم، اما چرا اصالة الصحة روى قول مسلم نداشته باشيم؟ اين را فقهاء نگفته‏اند. همين جا بجاى اصالة الصحة روى فعل مسلم، اصالة الصحة روى قول مسلمان جارى مى‏كنند، متهم كه نيست، نمى‏دانيم درست مى‏گويد يا نه، بگو درست مى‏گويد، اصالة الصحة فى قول المسلم مى‏گويد نمازها را خوانده است.

    و من خيال مى‏كنم روى عرض من مسئله بغرنجى كه در فقه ما هست كه مرتب فقهاء مى‏گويند اصالة الصحة جارى نيست براى اينكه شك در اصل فعل داريم، روى گفته من حل مى‏شود و مسئله‏اى است كه شبهه خيلى از مسائل را حل مى‏كند.

    مسئله ديگرى كه باز فقهاء گفته‏اند و يك شهرت بسزائى هم دارد اين است كه گفته‏اند اصالة الصحة آنجا است كه خود اين فعل دوران امر بين صحت و فساد داشته باشد، ولى اگر فاسد باشد بعد چيزى بيايد او را صحيح كند، حالا ندانيم آن چيز آمد يا نه، گفته‏اند اصالة الصحة ندارد.[6] مثال زده‏اند كه يك دفعه بيعى را انجام داد، دو نفر چيزى را خريد و فروش كردند، ما نمى‏دانيم درست بود يا نه، ربايى بود يا نه، بگو اصالة الصحة دارد براى اينكه صحت و فساد بار بر معامله است. اما يك‏دفعه مى‏دانيم باطل خريد و فروش شد؛ بيع فضولى بود يعنى مى‏دانم خانه مردم را فروخت، آن هم دانسته خانه مردم را خريد، پس باطل است، فضولى باطل است، قاعده اقتضا مى‏كند فساد را، الا اينكه تعبد اقتضاء مى‏كند صحت را، يعنى اجازه بعدى مى‏تواند او را درست كند. حالا يك ماه ديگر آمد گفت من اجازه گرفته‏ام، گفته‏اند اصالة الصحة ندارد براى اينكه عروض صحت بعد از بيع است و چون عروض صحت بعد بيع است، اين الان اصالة الفساد دارد نه اصالة الصحة. مى‏دانستيم فاسد است نمى‏دانيم فاسد است، حالا يا نه استصحاب فساد بكن و اصالة الصحة جايى است كه در خود اين فعل داوران امر بين صحت و فساد باشد. اين مسئله هم مشهور شده.

    اگر حرف من را بپسنديد اين هم صاف مى‏شود و آن اين است كه اصل بيع فضولى است، اين بيع فضولى احتياج دارد به امضاء، ده روز ديگر اين آقا مى‏آيد مى‏گويد ـ يا به گفته‏اش يا به عملش ـ كه اصلاح شد. خود فعل اصالة الصحة ندارد، اما خود اين قول چرا اصالة الصحة نداشته باشد؟ خانه مردم را خريد با بيع فضولى، باطل است و بالفعل صحيح نيست، بلكه بالفعل فاسد است.

    اما رفت درخانه نشست و مى‏گويد اين بيع را از صاحب خانه اجازه گرفته‏ام، حالا الان دارد تصرف در خانه مى‏كند چرا اين فعل اصالة الصحة نداشته باشد؟ خود اين فعل اصالة الصحة دارد، خود آن گفتن اصالة الصحة دارد. يك زنى را پيش شما عقد كند به نكاح فضولى، اين را شما بخواهيد اصالة الصحة روى فعل جارى كنيد، اينجور نيست. اما اگر يك ساعت بعد با زن مقاربت كند، چرا اين فعل اصالة الصحة نداشته؟ باشد يا رفت و برگشت و گفت از زن اجازه گرفتم اين قولش يا فعل بعدى او اصالة الصحة دارد. چرا نداشته باشد؟

    و من خيال مى‏كنم اينگونه مسائل كه در رساله‏هاى عمليه آمده است، اين گونه مسائل كه در فقه استدلالى آمده، همه‏اش را با اصالة الصحة مى‏توانيم درست بكنيم. حالا يا با اصالة الصحة فى فعل الغير، يا با اصالة الصحة فى قول الغير. آن نماز استيجارى را با اصالة الصحة فى قول الغير و آن نكاح فضولى را با اصالة الصحة فى فعل الغير يا با اصالة الصحة فى قول الغير. بيع فضولى و نكاح فضولى را با اصالة الصحة فى فعل الغير، يا اصالة الصحة فى قول الغير صحيح مى‏كنيم و آن نماز استيجارى را با اصالة الصحة فى قول الغير درستش مى‏كنيم. اگراين فصل را شما بپسنديد خيلى از مسائل حل مى‏شود و الا حرف فقهاء مى‏شود كه اصالة الصحة ندارد.

     و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.



    [1]- «لو يجز هذه لم يقم للمسلمين سوق». محمد بن حسن حرّ عاملى، وسائل الشيعه، 20 جلد (كتابخانه اسلاميه تهران، چاپ ششم، 1403 هـ. ق) ج 18، ص 215، باب 25 از ابواب كيفية الحكم، ح2.

    [2]- سوره بقره، آيه 83.

    [3]- وسائل الشيعه، پيشين، ج 18، ص 614، باب 161 از ابواب احكام العشرة، ح 3.

    [4]- «الرابع: العقل المستقل الحاكم بانّه لو لم يبن على هذا الاصل لزم اختلال نظام المعاد و المعاش...». شيخ مرتضى انصارى، فرائد الاصول، 2 جلدچاپ اول، دارالاعتصام للطباعة و النشر، قم، 1416 هـ.ق ج 2، ص 393.

    [5]- رجوع شود به فرائد الاصول، ج 2، ص 395؛ قواعد الاحكام، ص 177؛ تذكرة اافقها، ج 1، ص87.

    [6]- رجوع شود به فرائد الاصول، ج 2، ص 399.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365