جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: اجتهاد و تقليد / شرايط اجتهاد / قوه قدسيه
    موضوع درس:
    شماره درس: 287
    تاريخ درس: ۱۳۷۶/۱۲/۱۸

    متن درس:
    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث ما درباره شرائط اجتهاد بود، كه چه كسى مى‏تواند اجتهاد كند. نُه شرط را عرض كردم.

    شرط دهم شرطى است كه مرحوم محقق بهبهانى گفته‏اند: اين مرد با فضيلت درمعارف اسلامى علاوه بر اينكه اصول را زنده كرد و ازاين جهت به او مؤسس علم اصول مى‏گويند، يك فوائد حائريه در كربلا نوشته‏اند ،كه در اين فوائد حائريه مطالب گوناگونى گفته شده است، مسائل فقهى دارد، مسائل اصولى دارد، مسائل تفسيرى دارد، مسائل عرفانى و فلسفى دارد و از جمله در باب اجتهاد و تقليد هم يك مقدار صحبت كرده‏اند و شرائط مجتهد را در آنجا ذكر كرده‏اند و يكى از شرائط را قوه قدسيه دانسته‏اند و فرموده‏اند اين قوه قدسيه از شرائط مهم استنباط است و اين مثل همان تقدسى روحى كه خودشان داشته‏اند، خيلى پرورش داده‏اند و انصافا با آن پرورشى كه ايشان داده‏اند بايد بگوييم از شرائط مهم در اجتهاد است. فرموده‏اند معناى قوه قدسيه اين است كه بايد نفس مجتهد سالم باشد از اعو جاج، از حدة و از بلادة از حبّ و بغضها و از عنادها و لجاج‏ها و استبدادها و بعد هم فرموده‏اند كه عدم سلامت نفس از صفات رذيله است. اين آخرى محدود مى‏شود به خودشان و مثل خودشان بعد هم يك توصيه خوبى كرده‏اند به طلاب كه از كجا بايد اين سلامت نفس را پيدا بكنيم. يكى يكى معنا كنيم ببينيم به كجا مى‏رسيم.

    آن اعوجاج و گج سليقگى كه بايد نباشد، معلوم است اين حرف خوبى است. اين گج سليقگى، گاهى در عرفيات است و جورى رفتار مى‏كند در ميان مردم كه نمى‏تواند محبوبيت اجتماعى پيدا كند و معلوم است كه ما اگر بخواهيم علممان جا باز كند و خريدار داشته باشد بايد سلامت فن از اعوجاج در ميان مردم داشته باشيم و خود اين يك نفس‏است اين مراد آقا باقر بهبهانى نيست.

    گاهى اعوجاج دارد توى تفسير. خود من در شيعه و سنى مى‏بينم كه مى‏خواهد آيه شريفه را معنا كند، با اينكه خيلى صراحت دارد، خيلى ظهور دارد، اما با كج سليقگى اين آيه را جورى معنا مى‏كند كه مسلم با ظواهر جور نمى‏آيد؛ انسان يقين مى‏كند كه مراد قرآن شريف اين نيست. اين هم مراد ايشان نيست.

    آنكه مراد آقا باقر است، اعوجاج در فقه است. بعضى از اوقات گج سليقه در فقه است و ما ديده‏ايم بعضى از فقهاء برايشان خيلى روان است. بعضى‏ها هم اعوجاج در فقه دارند از باب مثال نه از باب اعوجاج، مثل اينكه بعضى‏ها در قضاء نماز ترتيب قائل هستندو خيلى مشكل مى‏شود براى مقلدين؛ مى‏گويند اگر كسى چهار، پنج نماز از او فوت شده، بايد بخواند تاترتيب حفظ بشود و دو سه ماه نماز قضاء مى‏گذارد روى گردن مقلد. صاحب جواهربعضى از اوقات افرادى را با هوى علمى رد مى‏كند، اما يك مقدار كه برويم در بحث، مى‏بينيم كه اعوجاج در فقه دارد، كم سليقه در فقه است، معمولاً اخبارى‏ها اينجورى هستند. معمولاً آنها كه نتوانستند خودشان را تخليه كنند از علمى كه داشته‏اند و رفته‏اند در فقه، فيلسوف است، يا اخبارى است، يا عارف است رفته در فقه، مى‏بينيم آن دقت‏هاى فلسفه، يا آن ساده لوحى هايى كه ازروايات فهميده آورده است در فقه، مثلاً مى گويد كسى كه مى‏خواهد كفن براى خودش تهيه كند بايد بگويد: اسماعيل يقول بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. چرا؟ چون در روايت آمده اسماعيل يقول بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. بعضى از اوقات تندى در فقه، اسماعيل او راكه مى‏اندازد بلكه بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم او را هم مى‏اندازد. به قول مرحوم آقا باقر مى‏شود يك تفريط از آن و يك افراط از آن، كه هر دو در فقه بلكه در هر علمى غلط است. من به تجربه به برايم ثابت شده در علوم، مثل علم طب كه بعضى از دكترها كج سليقه هستند، چه ضررهايى به خودشان و بيمارشان مى‏زنند. و مخصوصا آنكه براى ما خيلى لازم است دو چيز است: يكى سلامت نفس ازاعوجاج؛ در ميان مردم مردم دار باشد. قرآن هم اين را مى‏خواهد. «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا».[1]
    قرآن مى‏خواهد اين محبوبيت را در ميان مردم. در فقه هم سلامت نفس از اعوجاج لازم است و آدم گج بخواهد راست بشود مشكل است و ايشان در آخر كار مى‏فرمايند چاره‏اى نيست بجز رياضت و توسل به اهل بيت وعلماء.

    همچنين حدة و بلادتى كه ايشان مى‏گويد سلامت نفس از حده و بلاده. كه ايشان مى‏گويد مطول مردم را تقسيم مى‏كند، يك قسمت اصحاب جربزه هستند - اصحاب حده - يك قسمت هم اصحاب بلاده و اصحاب كنديهاى ذهن. بعضى‏ها اهل جربزه هستند، روى هر چيزى شك مى‏كند و نمى‏تواند استقرار پيدا كند، ازاين شاخه به آن شاخه مى‏پرد، اما پريدن حرفى است و استقرار چيز ديگرى است. معلوم است اين اهل جربزه است و قولش حجت نيست و مسلم است كه نمى‏تواند استنباط بكند. بلادت عكس اين است، يعنى چاه نمى‏تواند از خودش آب در بياورد، يعنى تابع ديگران است، تابع جواهر است، يك جواهر متحرك است. اين جواهر متحرك را نمى‏شود بگوييم كه استنباط او درست است، همانطور كه ما بايد بدانيم جواهر چه مى‏گويد، بايد بدانيم خودمان چه مى‏گوييم! به اين مى‏گويند استنباط. و كسى كه تابع ديگران است، خوب جواهر را مى‏داند، اما خودش نمى‏تواند استنباط كند، به او مى‏گويند بلاده كندى ذهن. گاهى علم داريم كه كسى اصحاب جربزه نيست، امااصحاب بلاده هم نيست، مى‏تواند حسابى استنباط بكند، آنكه كار مى‏كند اين است كه مى‏دانم جواهر چه مى‏گويد و مى‏دانم خودم چه بايد بگويم. لذا سلامت نفس از اعوجاج، سلامت نفس از بلاده اينها لازم است.

    همچنين سلامت نفس از حبها وبغضها هم حرف بالايى است و اين جمله مرحوم علامه را فراموش نكنيد كه مرحوم علامه مى‏خواست فتوى بدهد. قبل ازعلامه شهرت بسزايى بود كه آب چاه قليل است. علامه ديد اين جور نمى‏آيد به آبى كه سه متر زير زمين است، قليل گفته شود و آبى كه روى زمين است - يعنى چشمه - حكم جارى داشته باشد، اما ازآن طرف هم از راه قياس و استحسان نمى‏خواست بگويد، بلكه تعبد بايد باشد. لذا ديد روايتها خوب دلالت دارد به اينكه چاه آب جارى است، حكم آب جارى دارد. لذا اول چاه منزلش را پر كرد، يعنى حبها و بغضها برود كنار.آن وقت روى روايتها فكر كرد و فكرش رسيد به اينجا كه آب چاه من حيث هو آب حكم جارى و كر را دارد. اين كار علامه خيلى چيز مى‏فهماندكه در فتوى دادن حبها و بغضهاى ما بايد برودكنار. اين حرف آقا باقر بهبهانى خيلى حرف خوبى است تا اينجا.

    اما ايشان در آخر مى‏فرمايند عدم سلامت نفس از رذائل است، از نفسيات و لجاج‏ها و عصبيتهاست و بالاخره مى‏رساند به آنجا كه حب مال نداشته باشد، حب رياست نداشته باشد مى‏فرمايد اين هم از شرائط است.

    حضرت امام در همين تحرير مى‏فرمايند كسى كه مكب على الدنيا باشد، فتواى او حجت نيست. خيلى حرف خوبى است و قرآن هم مى‏گويد همين است. مرحوم آقا باقر مى‏گويند براى اينكه اگر كسى حب به رياست داشته باشد، فكر او همان است، گفتار و كردار و استنباط او همان است. قرآن هم همين را مى‏گويد؛ «قل كل يعمل على شاكلته».[2] اگر كسى عناد داشته باشد، فكر او عناد است، گفتار ا عناد است وكردار او هم عناد است.

    حرف خيلى خوب است قرآن هم مى‏گويد امانمى شود روى او فتواى داد و بايد بگوييم تا اين اندازها نمى‏خواهند. اما اصل حرف آقا باقر بهبهانى تا اينجا كه آمديم انصافا حرف فوق العاده متينى است. بعد مى‏فرمايند اين‏ها را از كجا پيدا كنيم؟ مى‏فرمايند چاره‏اى نيست جز رياضات دينى، كه رياضات دينى اينها را به انسان مى‏دهد، يعنى تقوى، يعنى اهميت به واجبات و اجتناب از گناه، اهميت به مستحبات، اهميت به ترك شبهات و مكروهات.

    معلوم است كه ايمان را استدلالات نمى‏تواند درست كند، چون ممكن است كسى چهل دليل بياورد براى اثبات خدا، اما در محضر خدا غيبت و گناه كند. دليل و برهان نمى‏تواند حق و يقين بياورد و اين حرفهاى آقا باقر به حق اليقين و عين اليقين است. مى‏گويد رياضات دينى مى‏خواهد. «و اعبد ربك حتى ياتيك اليقين»[3]، خوب آيه‏اى است. يك نصحيت هم آخر كار مى‏كنند كه به تجربه اثبات شده است، مى‏فرمايند آنكه خيلى مهم است براى مجتهد، براى استنباط، استمداد ازارواح مطهره علماء است؛ از زنده آنها و مرده آنها، بعد مى‏فرمايند: عليك، ثم عليك، ثم عليك كه احترام به فقهاء بگذاريد و تجليل كنيد از فقهاء، چه مرده آنها و چه زنده آنها؛ اگر مى‏خواهيد دنيا و آخرت داشته باشيد و اگر مى‏خواهيد به جايى برسيد، عليك ثم عليك ثم عليك به احترام به فقهاء.

    بعد هم مى‏فرماينداياك ثم اياك ثم اياك بالاهانة عليهم حيا و ميتا؛ خيلى مواظب باشيد به علماء - چه زنده و چه مرده - توهين نكنيد بعد هم مى‏فرمايند به تجربه اثبات شده اينهاكه نسبت به علماء زبانشان رهاست، نه اينكه عاقبت بخير نمى‏شوند، بلكه در وادى تيه و جهالت و ضلالت سر بگمند تا بميرند. و به تجربه براى من اثبات شده است. اين هم شرط دهم.

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.



    [1]- سوره مريم، آيه 96.

    [2]- سوره اسراء، آيه 84.

     

    [3]- سوره حجر،آيه 99.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365