جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: شرائط اجتهاد/ تعبّد
    موضوع درس:
    شماره درس: 286
    تاريخ درس: ۱۳۷۶/۱۲/۱۷

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    در باب اجتهاد، علاوه بر شروطى كه شده است، دو تا شرط ديگر هم بايد بگوييم، كه معمولاً بزرگان نگفته‏اند. يكى از آن شروط تعبد است و اين تعبد در فقه يك چيز مسلم است، كه هر چه باشد، گمراهى اوكمتر است تعبد او در فقه بيشتر باشد، گمراهى او كمتر است. هر چه متابعت از قرآن و روايات بيشتر و هر چه تعبد او كمتر باشد، گمراهى او بيشتر مى‏شود و كم كم مى‏رسد به آنجا كه ابوحنيفه مى‏شود و اگراينقدر لاابالى باشد، مى‏رسد به آنجا كه در زمان ما اختلاط بين زن و مرد را جايز مى‏داند و نحوه ارث در اسلام را ظلم به زن مى‏داند و مى‏رسد به آنجا كه قرآن را ناقص مى‏داند و دين بهايى گرى و سنى گرى را درست مى‏داند. وقتى ريشه يابى كنيم، مى‏بينيم اين تعبد در فقه راكه فوق العاده لازم است، اين را از دست داده‏اند و عقل ناقص را آورده‏اند در فقه. لذا در مقابل ضرورت فقه، در مقابل اجماع مسلم فقه، در مقابل روايات كه ظهور دارد در فقه، يك تاويل و تأول‏هايى مى‏كنند و تاويل مى‏رسد به آنجا كه بالاخره، زن بشود مثل مرد در همه چيز.

    پس بايد درمقابل فرمايش امام صادق عليه‏السلام، صد در صد تسليم باشيم. اين «الرجال قوامون على النساء بما فضل اللّه‏ بعضهم على بعض و بما انفقوا»[1]، چيزى نيست كه كسى بگويد ظهورندارد؛ يك طلبه مى‏فهمد اين يعنى چه. اما همين را بدهند دست كسى كه متعبد در فقه نيست، عقل خودش را مى‏خواهد تحميل كند، همان كه امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايند: «من فسّر القرآن برايه فليتبوه مقعده من النار» آن را تأويل مى‏كند. من ديده‏ام كسى را كه متعبد نيست در دين، لذا ديات را تاويل مى‏كند و نمى‏گويد من آيه و روايت را قبول ندارم، بلكه تاويل مى‏كند، يعنى عقلش را دخالت مى‏دهد در روايات اهل بيت عليهم‏السلام و ظاهر كلام اهل بيت  عليهم‏السلام را تاويل مى‏كند و اين خيلى مصيبت زاست.

    پس اينكه من مى‏گويم شرط در اجتهاد و افتاء بايد تعبد در فقه باشد، با يك قدرى فكر مى‏فهميد اين شرط لازمى است و اين شرط از آن شرط ملكه و شرط انس به روايات اهل بيت و آن شرط انس به ادبيت، خيلى بالاتر است. اسلام و قرآن روى اين تعبد درمقابل خدا خيلى پافشارى دارد و خدا را يكى از امتيازهاى حضرت ابراهيم را همين مى‏داند و مى‏فرمايد: «و من يرغب عن ملة ابراهيم الا من سفه نفسه»[2] راستى آنها كه تعبد در دين ندارند، همان سفاهتى است كه قرآن مى‏گويد. بعد مى‏فرمايد ملت ابراهيم اين است: «اذا قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمين»[3]. اين تسليم تكوينى نيست بلكه تسليم تشريعى است، يعنى به حضرت ابراهيم مى‏گويند آقاى ابراهيم زن و بچه ات را ببر بگذار وسط بيابان و برگرد. مى‏گويد: چشم. وقتى كه زن و بچه‏اش را گذاشت، فقط همين راگفت كه «انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع».[4] اينجا خيلى تعبد مى‏خواست. گفت بچه ات را سر ببر. گفت: چشم «قال يا بنى انى ارى فى المنام انى اذبحك فانظر ماذاترى»، يعنى امر براى من واضح است، تو چه مى‏گويى؟ آن هم گفت «يا ابت افعل ما تؤمر ستجدنى ان‏شاءاللّه‏ من الصابرين».[5] اين را مى‏گويند تعبد در مقابل خدا، يعنى آنجا كه عقل ما نمى‏رسد يك دليل لمى بياوريم و مطلب را صاف كنيم، بگوييم خدا عالم است صددرصد، خدا حكيم است صددرصد، اين گفته خدا يك در هزار خلاف حكمت و علم نيست، پس بنابراين صددرصد درست است. و اين برهان، بالاترين براهين است. يك برهان لم تسليم حضرت ابراهيم، ما آن اندازه نمى‏خواهيم، يك برهان لم تسليم حضرت اسماعيل، توى فقه بايد اينجور باشد.

    بارها وقتى مرحوم حضرت امام به اين بغرنجها مى‏رسيدند، مى‏گفتند: امام صادق عليه‏السلامفرموده، لذا فضولى موقوف. خيلى حرف خوبى است. «تنزيل الكتاب من اللّه‏ العزيز الحكيم».[6] دليل لم مى‏گويد اين درست است ولو عقل من خلاف بفهمد. يك وقت بنا شد مرحوم علامه طباطبائى - استاد ما – حاشيه بزنند بر بحارالانوار؛ آن حاشيه‏هاى اولش قدرى تند بود، به اينكه علامه مجلسى مى‏فرمايند اگرروايت صحيح السند و ظاهر الدلاله‏اى داشته باشيم خلاف عقل، عقل را بايد انداخت دور و روايت را بايد گرفت. مرحوم علامه اينجا ناراحت شده و دو تا حاشيه داغ در جلد اول دارند. همان وقت مرحوم آيه‏اللّه‏ بروجردى بااينكه علاقه خاصى به فلسفه داشتند، ولى عصبانى شدند، فرمودند اسفار گفته نشود. آقاى بروجردى دين را فهم كرده و متخلق به اخلاق اللّه‏ بود؛ فيلسوف بود درحالى كه فقيه بود.بعضى از ايشان نقل مى‏كنند كه فرموده‏اند اگر ما بخواهيم علامه مجلسى را زير سؤال ببريم تشيع را زير سؤال برده‏ايم. براستى اگرما روايت صحيح السند و ظاهر الدلاله‏اى پيدا كرديم خلاف عقل نظرى، عقل را مى‏گذاريم كنار و روايت را مى‏گيريم و عقيده حضرت امام هم همين بود.

    از شيخ الرئيس نقل مى‏كنند كه ايشان گفته بود كه در درسها دو سه روز بيشتر شاگردى نمى‏كردم و استاد مى‏شدم، اما درعلوم الهى گاهى بيش از چهل مرتبه مطالعه مى‏كردم باز گير بودم، متوسل مى‏شدم به عالم ملكوت، آنجا مسئله برايم حل مى‏شد، يعنى تعبد. بعد حضرت امام قدس‏سرهمى‏فرمايند: بعد صدر لمتالهين آمد كه چهل تا اشكال مبنائى به شيخ الرئيس دارد. خود ملاصدرا با اين همه علمش اشتباه خيلى دارد. شاگردان ايشان مثل مرحوم حاجى بيش از چهل تا اشكال به ايشان دارد، اشكال مبنائى نظير وجود ذهنى و امثال اينها. خودمرحوم، مرحوم صدر المتالهين در اول شفاء مى‏گويد مدتى اشراق خواندم، ديدم غرور است، مدتى مشاء خواندم، يعنى تخصص پيدا كردم، ديدم تاريك است. مشاء و اشراق را با هم تلفيق كردم و حكمت متعاليه درست كردم، ديدم در خطر است. متوسل شدم به قرآن و اهل بيت، براى من سكونت خاطر پيدا شد. به اين مى‏گويند مرد عالم كه وقتى برسد به قرآن، سكونت خاطر براى او پيدا مى‏شود. لذاغالبا مى‏گويد هذا يحصل عقيب الكشف و الخلوات و اقمنا عليه البرهان؛ مى‏رود در عالم كشف و شهود و معنويت. كه اين صدر المتالهين در مباحث اخرويه تمسك مى‏كند به قرآن و روايات اهل بيت عليهم‏السلام و تجسم عمل را به قرآن و روايات اهل بيت عليهم‏السلام اثبات مى‏كند و آن جا كه عقل نظرى باشد، نمى‏شود ما او را در مقابل ضرورتهاى فقه بكار بيندازيم، درمقابل روايات صحيح السند و ظاهر الدلاله بايد بگوييم نمى‏فهميم. نمى‏دانيم. به عقيده من اين شرط از همه لازم‏تر است. ماحضرت امام را بزرگ مى‏دانستيم بخاطر فهم عرفى، مرحوم حاج شيخ خيلى بزرگ بوده براى اينكه فهم عرفى او زياد بوده. اما بزرگ‏تر اينكه فيلسوف، دردين متخصص، در فلسفه و عرفان متخصص باشد، اماوقتى وارد در فقه مى‏شود گويا فلسفه وارد نيست. به اين مى‏گويند مرد، به اين مى‏گويند آن كسى كه فصاحت و بلاغت وارد است. شيخ الرئيس بحث روحانى معاد راكه مى‏كند، مى‏رسد به بحث جسمانى معاد، مى‏گويد من نمى‏توانم درست كنم، اما چون صادق مصدق فرموده معاد جسمانى هست، من از اول تا آخرش را قبول دارم، يقين دارم. و اين اعتقاد تعبدى نيست بلكه خوداين استدلال است، همان برهان لمى است، كه گفتم: صادق مصدق فرموده است؛ برهان لمى است يعنى چون خدا فرموده: «ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه قال من يحيى العظام و هى رميم قل يحيى الذى انشأها اول مرة»[7]، اين دليل من است. كسى كه عالم به وجود است و قادر به عالم وجود است و كسى كه حكيم است صددرصد، اين مى‏فرمايد معاد جسمانى هست، من هم مى‏گويم معاد جسمانى هست ولو من نفهمم. به قول انيشتين علم ما درمقابل جهل ما قطره است در مقابل دريا. در علوم طبيعى علم ما نسبت به جهل ما قطره است درمقابل دريا، علم ما در فقه، مخصوصا راجع به علل و حِكَم جهل ما كسى مى‏تواند علل الشرايع و حكم الشرايع درست بكند؟ خود صدوق هم قبول ندارد كه اينها حكمت صددرصد، يا علت صددرصد باشد و من خيلى زجر مى‏كشم كه بعضى‏ها از فرصتها استفاده نمى‏كنند كه تعبد به فقه را به ديگران بفهمانند. روى اين دليلى خيلى فكر بكنيد.

    حرف فردايمان راجع به اين حرف آقا باقر بهبانى است در فوائد حائريه كه به يك دليل آورده‏اند به نام دليل قدسى. به عقيده من اين هم دليل مهمى است. ان‏شاءاللّه‏ فردا درباره‏اش صحبت مى‏كنم.

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.



    [1]- سوره نساء، آيه 34.

     

    [2]- سوره بقره، آيه 130.

     

    [3]- سوره بقره، آيه 131.

     

    [4]- سوره ابراهيم، آيه 36.

     

    [5]- سوره صافات، آيه 102.

     

    [6]- سوره زمر آيه 1.

    [7]- سوره يس، آيات 77 و 78.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365