جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: فروعات تعادل و تراجيح / فرع اول: تقدم تقييد بر تخصيص
    موضوع درس:
    شماره درس: 273
    تاريخ درس: ۱۳۷۶/۱۱/۱۹

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    گرچه بحث ديروز تمام شد، اما چون بحث مشكلى بود، لذا اگريك مقدار تكرار كنيم شايد جا داشته باشد. بحث اين بود كه شيخ بزرگوار فروعاتى را اينجا آورده‏اند. مرحوم آخوند هم تبعا لشيخ همان فروعات را آورده‏اند، الا اينكه معمولاً مرحوم آخوند ايراد دارند به مرحوم شيخ و گفتار مرحوم شيخ را نپذيرفته‏اند.

    فرع اول: اين بودكه شكى نيست كه اظهر مقدم بر ظاهر است؛ جمع عرفى است. اگر از نظر دلالت يك روايتى ظهور اوبيشتر باشد، يك روايت ظهور او كمتر باشد، آنكه او ظهور بيشتر است مقدم است بر آنكه ظهورش كمتر است و به اين مى‏گويند حمل ظاهر بر اظهر. چنانچه گاهى حمل ظاهر بر نص است، مثل اينكه گفته اكرم العلماء، لا تكرم زيدا. اين زيد نص است در ما نحن فيه، نص را مقدم بينداز بر ظاهر، حمل ظاهر بر نص كن و نص را بگير. در اين كبراها اشكال نيست؛ نظير حمل عام بر خاص، حمل مطلق بر مقيد، اينجا جمع عرفى است. لذا ديروز مى‏گفتم از نظر كبراى كلى اشكال ندارد؛ اشكال همه در بحث صغروى است و اينجا بحث صغروى او چنين شده كه اگر ما يك عامى داشته باشيم و يك مطلقى كه بين اين دو عامين من وجه باشد، گفته اكرم عالما كه مطلق است، گفته لا تكرم فاسقا اين عام است، يعنى نكره در سياق نفى است كه دلالت مى‏كند بر عموم. دراينجا چه بايد كرد؟

    شيخ بزرگوار فرموده‏اند حمل بكن عام را بر خاص به عبارت ديگر فرموده‏اند تقييد كن مطلق را به عام، يعنى اكرم عالما كه مطلق است او را تقييد كن. به چى تقييد كن؟ به لا تكرم كل فاسق؛ بگو اكرم عالما اى عادلاً. براى اينكه عام اظهر است و مطلق ظاهر است و حمل ظاهر بر اظهر اقتضا مى‏كند كه ما اظهر را بگيريم و ظاهر را رها كنيم. به قول مرحوم شيخ مطلق را به عام تقييد بكنيم، كه اينجا مى‏فرمايند تقدم التقييد على التخصيص، يعنى به واسطه مطلق عام را تخصيص نزن. بلكه بيا بواسطه عام تقييد كن مطلق را؛ تصرف بكن درمطلق، تصرف نكن درعام. چرا؟ مرحوم شيخ فرموده‏اند براى اينكه دلالت عام تنجيزى است، يعنى به وضع است، يعنى احتياج به چيزى ندارد. در اكرم كل عالم، كل وضع شده براى همه، اين وضع است. اسم او را گذاشته‏اند تنجيزى، منجز است. امااطلاق آن روايت بعدى، اين تعليقى است، كه اسم او را گذاشته‏اند احتياج دارد به عدم البيان»، يعنى اگر بيان نباشد ما مطلق داريم. به عبارت ديگر بايد مقدمات حكمت جارى كنيم، بگوييم مولى در مقام بيان مرادش بوده كه گفته اكرم كل عالمٍ. بيان نكرده است، قرينه نياورده كه بگويد اكرم عالما عادلاً. اين عدم البيان، يعنى بيان مولى در مقام بيان است، قرينه نياورده پس مطلق اراده شده است.

    لذااينجا مرحوم شيخ فرموده‏اند و مرحوم آخوند هم همان لفظ را متابعت كرده‏اند، گفته‏اند مطلق احتياج دارد به عدم البيان پس تنجيزى نيست و تعليقى است، يعنى مطلق ما وقتى مطلق است كه مقدمات حكمت جارى بشود و امااگر مقدمات حكمت جارى نشود ما مطلق نداريم و مرحوم شيخ فرموده‏اند چون آن تنجيزى است و آن تعليقى، تنجيزى مقدم بر تعليقى است. آن وقت مثل اينكه به نظرشان درست نيامده كه تنجيزى مقدم بر تعليقى باشد، بيان كرده‏اند و گفته‏اند براى اينكه مطلق احتياج دارد به عدم البيان و عام ما مى‏گويد من بيان هستم و چون عام بيان است براى مطلق، پس ما مطلق نداريم، براى اينكه تا مى‏گوييم مولى در مقام بيان است و قرينه‏اى ذكر نكرده است، عام مى‏گويد من بيان هستم، پس اكرم عالما اطلاق ندارد. آن وقت نتيجه گرفته‏اند و گفته‏اند چون آن احتياج ندارد به عدم بيان و آن احتياج دارد به عدم بيان، پس بنابراين عام اظهر است و مطلق ظاهر و چون عام اظهر است، عام مقدم بر مطلق است و اگرگفت اكرم عالما، لا تكرم فاسقا، لا تكرم فاسقا را بگير و اكرم عالما را تقييد بكن به اكرم عالما عادلاً. اين خلاصه حرف مرحوم شيخ است كه مرحوم آخوند هم همين حرف مرحوم شيخ را نقل مى‏كنند.

    مرحوم آخوند جواب مى‏دهند مى‏گويند اينكه شما گفتيد اطلاق مطلق تعليقى است و احتياج دارد به عدم البيان، اين عدم البيان الى الابد نيست، عدم البيان حين التخاطب است. پس اينكه شما گفتيد عام ما تنجيزى است و مطلق ما تعليقى است، اين را قبول نداريم بلكه هر دو تنجيزى است.

    ديروز گفتم اين حرف مرحوم آخوند را نمى‏شود درست كرد و اصلاً اين حرف يعنى چه؟ اينكه مرحوم آخوند مى‏فرمايند مطلق احتياج دارد به مقدمات حكمت حين التخاطب نه الى الابد يعنى چه؟ اگر بخواهند بگويند وقتى آيه شريفه نازل شد پيغمبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بايد اطلاق‏گيرى كند، وقتى اطلاق‏گيرى كرد ديگر الى الابد اطلاق دارد، يا روايات امام صادق عليه‏السلامرا اصحاب امام صادق بايد اطلاق‏گيرى كنند، وقتى اطلاق‏گيرى كردند ديگر الى الابد اطلاق دارد. آيا اين را مى‏خواهند بگويند؟ اگر اين رابخواهند بگويند معنايش اين است كه درِ مطلق و مقيد را مرحوم آخوند بايد تخته كنند، يعنى هرمطلق را من ديدم بگويم تقييد دارد، براى اينكه من نمى‏خواهم مقدمات حكمت جارى كنم، تنجيزى است؛ مقدمات حكمت را ديگران جارى كرده‏اند. ظاهر عبارت اين است، امانسبت دادن اين حرف به مرحوم آخوند كار مشكلى است و محشين حرفى در اين باره نزده‏اند. لذا نمى‏دانيم مرحوم آخوند چه مى‏خواهد بگويد. نه مى‏توانيم اين حرف را به مرحوم آخوند نسبت دهيم. و نمى‏دانيم اين عند التخاطب و الى الابد يعنى چه. ايراد ما به مرحوم آخوند اين است كه شما خودتان در فقه مى‏گوييد اين حرف را، كه به هر مطلق رسيديد عمل بكنيد، بگوييد تنجيزى است؟ چرا تنجيزى است؟ بگوييد احتياج به مقدمات حكمت ندارد، چون ديگران جارى كرده‏اند نمى‏شود اين را گفت و ظاهر حرف مرحوم آخوند درست نيست. ديروز من به مرحوم شيخ ايراد مى‏كردم، مى‏گفتم اينكه شما مى‏گوييد يكى تنجيزى و يكى تعليقى،  تنجيزى مقدم بر تعليقى است. چرا؟ بايد بگوييد حرف دوم را بايد بزنيد؛ بايد بگوييد او بيان است و او عدم البيان، بيان مقدم بر عدم البيان است. مى‏گويم پس حرف اولتان را پس بگيريد، ما به حرف اولتان احتياج نداريم.

    حرف سوم اظهر و ظاهر است و چون اظهر و ظاهر است بايد مقدم باشد.

    اما چرا اظهر و ظاهر باشد؟ حمل مطلق بر مقيد كه از باب اظهر و ظاهر نيست، بلكه از باب تقنين است، ضربا للقانون است. حمل عام بر خاص، اينها از باب اظهر و ظاهر نيست. بعضى‏ها گفته‏اند، كه گفتم مرحوم داماد مى‏گويند از باب اظهر و ظاهر است. ولى مرحوم شيخ نمى‏گويند، مرحوم شيخ و مرحوم آخوند و امثال اينها مى‏گويند حمل عام بر خاص ضربا للقانون است، يعنى محاوره و بناى عرف است، يعنى اگر عام ماتنجيزى شد و مطلق ما تعليقى شد، چرا اظهر بر ظاهر باشد؟ اگر عام آمد تخصيص داد مطلق را، چرا اظهر و ظاهر باشد؟ بله همين اندازه خوب است كه بگوييم عام مقدم بر خاص است از باب اينكه تقييد مقدم بر تخصيص است، ولى اينكه اظهر و ظاهرنيست و مرحوم شيخ اصلاً حرف را از اظهر و ظاهر بيرون برده‏اند، برده‏اند در باب اينكه اگر ما يك عامى داشته باشيم، يك مطلق داشته باشيم، عام مقدم بر مطلق است از باب تخصيص، از باب تقييد، نه از باب اظهر و ظاهر.

    حرف آخر ما به مرحوم شيخ اين بود كه همه اين حرفها وقتى خوب است كه عامين من وجه نباشد و اينجا عامين من وجه است. وقتى عامين من وجه شد، عامين من وجه باهم تعارض مى‏كنندو عامين من وجه كه تقييد و تخصيص نيست و شما مى‏خواهيد تقييد كنيد. تقييد آنجاست كه يك خاصى و قيدى داشته باشيم و يك مطلقى و اما اگرمثل ما نحن فيه عامين من وجه باشد، با هم تعارض مى‏كند، براى اينكه يك دليل مى‏گويد اكرم عالما، يك دليل مى‏گويد لا تكرم كل فاسقٍ. بين اين دو عامين من وجه است؛ با هم مى‏جنگند روى عالم فاسق. وقتى عامين من وجه باشد، تقدم احدهما بر ديگرى معنا ندارد. اين ايراد ماست به مرحوم شيخ است. بحث فردا راجع به اين است که اگر دوران امر شد بين تخصيص و نسخ. آيا نسخ مقدم است يا تخصيص.

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365