جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: سيره عقلاء
    موضوع درس:
    شماره درس: 179
    تاريخ درس: ۱۳۷۶/۲/۸

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    براى استصحاب دليل آورده شده به سيره عقلاء، گفته‏اند كه عقلاء عمل مى‏كنند به استصحاب و بدون اينكه ردعى و اسيتحاشى در كار باشد، بلكه يك سيره مستقرى است براى همه. كه مرحوم علامه يك مقدار بالاتر مى‏گويند سيره حيوانها هم هست و مى‏فرمايند: اگر بخواهيم اين سيره را رد كنيم، اختلال نظام لازم مى‏آيد، براى اينكه يقين سابق، شك لاحق در غالب زندگى موجود است و اگر شما بخواهى بگويى حجت نيست لازم مى‏آيد اختلال نظام و گفتم حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» هم در دوره اول اصولشان مى‏گفتند استصحاب از باب سيره حجت است و نسبت به بعضى از بزرگان هم مى‏دهند كه استصحاب اماره است نه اصل.

    مرحوم آخوند «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» اين سيره را رد مى‏كنند. اولا شبهه موضوعى مى‏كنند، بعد شبه حكمى. بعبارت ديگر در اول اشكال صغروى مى‏كنند، بعد اشكال كبروى، مى‏فرمايند: اين سيره هست، اما اينكه از باب يقين سابق، شك لاحق نيست، بلكه از باب رجاء و احتياط است، از باب غفلت است از باب اطمينان است، از باب ظن نوعى است، از اين بابها است، نه از باب اينكه يقين سابق، شك لاحق باشد. پس بنابراين قبول مى‏كنيم سيره را الا اينكه مى‏گوييم از باب استصحاب نيست و نكته ديگرى در كار است.[1]

    ما ديروز به مرحوم آخوند يك اشكال داشتيم، اينكه اينها كه شما مى‏گوييد خيلى جاها نيست. حالا آنجاهايى كه هست قبول، اما آنجاهائى كه نيست را چه مى‏گوييد؟ مى‏گفتيم: رجاء و احتياط آيا اين حجت است در ميان عقلاء؟ كسى بخواهد رجاء خودش را تحميل كند به نام حجت، احتياط در امرش را كه احتياط اشتغالى نيست تحميل كند به نام حجت، اينكه نمى‏شود و اينكه استصحاب را مطرح مى‏كند، مى‏گويد حجت است در ميان عقلاء، يعنى اگر روى يقين سابق، شك لاحق كار كرد، مولى نمى‏تواند بگويد چرا كار كردى عقلاء نمى‏توانند چرا كار كردى. بله بعضى از اوقات انسان رجاءً يك كارهايى مى‏كند، اما اين حجت است يانه؟ اينكه دليل نيست كه ما بگوييم عقلاء استصحاب دارند، از باب رجاء از باب احتياط. احتياط را و رجاء را نمى‏شود به رخ بكشى، بخلاف خبر واحد كه مى‏شود به رخ بكشى. گفتى بكن. كردم، بخاطر خبر واحد. مى‏شود حجت، بخلاف احتياط و رجاء و اصلا اين رجاء و احتياط چه دليل است و كجا مرحوم آخوند در كفايه به ما گفته است از ادله ما يكى رجاء و احتياط است؟ آيا در باب امارات گفته‏اند؟ در اصول عمليه گفته‏اند؟ آيا چيزى شيخ گفته‏اند؟ ايشان نگفته‏اند. يك جا نمى‏شود پيدا كرد كه بگوييم يكى از ادله عقلائيه رجاء و احتياط است.

    بله احتياط به معنا اشتغال خوب است. اشتغال يقينى برائت يقينى مى‏خواهد، من نمى‏دانم نماز خواندم يا نه، عقلاء مى‏گويند، بايد بخوانى، نمى‏دانم پول شما را دادم يانه، عقلاء مى‏گويند بايد رد كنى، اشتغالى يقينى برائت يقينى. اما من نمى‏دانم به شما بدهكارم يانه، احتياط كنم. آيا واجب است اين احتياط؟ من نمى‏دانم نماز به ذمه‏ام هست يانه، احتياط كنم. حالا آيا اين احتياط با اينكه حسن است، آيا دليل است در همه جا؟ يك جا نمى‏شود پيدا كرد كه بگوييم اين رجاء و احتياط حجت است. ما در بيان مقام حجت هستيم. يكى برائت درست كرديم حجتا در فقه مان و اصول را معنا كرديم حجت كه برويم در فقه و بر طبق او فتواى بدهيم. حالا  رجاء و احتياط را بگوييم حجت است، اين نمى‏شود. لذا مرحوم آخوند اول اشكال صغروى دارند، مى‏فرمايند: قبول دارم سيره را، يعنى مى‏دانم حجت است، يعنى استصحاب كه يقين سابق و شك لاحق باشد، اين حجة من حجج العقلائيه، اما اينكه تو گفتى از باب يقين سابق و شك لاحق است را قبول ندارم، بلكه از باب رجاء و احتياط است.

    مى‏گويم اين از باب رجاء و احتياط است، يعنى چه؟ يعنى رجاء و احتياط دو تا حجت است تا اينكه اين استصحاب سيره را ببريد در ضمن آن دو دليل يانه؟ اگر نه، خواه ناخواه اينجور مى‏شود كه اين سيره عقلاء حجت نيست، براى اينكه رجاء و احتياط حجت نيست. بله در مهام امور را مى‏گفتيم بايد احتياط كرد، اما اين كه يقين سابق و شك لاحق را بايد احتياط كرد اين كجا است؟

    بله يك حرف ديگر مى‏توانيم بزنيم كه سيره عقلاء روى يقين سابق و شك لاحق است، اما نكته جعل عقلاء رجاء و احتياط بوده است و اين ديگر به درد مرحوم آخوند نمى‏خورد. مثل همه امارات كه مسلم يك نكته جعلى داشته است، مثلا تسهيلا للامر امارات را حجت كرده‏اند، ديگر تسهيلا للامر دخالت ندارد. آنكه دخالت دارد اين اماره است، مثل خبر واحد، حالا مى‏خواهد بخاطر تسهيلا للامر باشد، يا نه، مى‏خواهد سفت كند يا شل كند، اين اماره حجت است. ممكن است كسى بگويد: نكته جعل يكى رجاء و احتياط، يكى غفلت، يكى ظن نوعى باشد. اين يك حرف است، ولى مربوط به حرف مرحوم آخوند نمى‏شود. بحث ما آن است كه شك بالفعل باشد، خيلى‏ها در شك بالفعل مى‏گويند تو يقين دارى، مثل حجيت اماره كه مى‏گويند تو حجت دارى. لذا توجه كنيد كه اگر بعضى اوقات اطمينان باشد، اصلا از بحث ما بيرون است و ديگر استصحاب جارى نيست، چون لاتنقض اليقين بالشك لغو است، چون ديگر من شك ندارم، بلكه من اطمينان دارم. همچنين ظن نوعى كه مرحوم آخوند مى‏گويند: از باب ظن نوعى است، به مرحوم مى‏گوييم آنكه مى‏گويد از باب اماره است، همين را مى‏گويد كه از باب ظن نوعى است. اصلا اماره همين است، يعنى عقلاء در همه جا وقتى مى‏بينند نمى‏توانند يقين پيدا كنند، مظنه را جاى يقين مى‏گذارند؛ الق احتمال الخلاف و همان بحث‏ها جلو مى‏آيد و مى‏دانند كه بعضى اوقات بواسطه اين مظنه در چاه مى‏افتند، اما مى‏گوييم طورى نيست، براى اينكه اختلال نظام لازم نيايد. مرحوم حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» همين را مى‏گويد كه استصحاب اماره است، مثل خبر واحد. لم قضيه هم ظن نوعى است هم اين ظن نوعى مى‏آورد و هم آن ظن نوعى مى‏آورد. همين طور كه خبر واحد، ظن نوعى مى‏آورد و حجت است و شارع مقدس اين ظن را حجت كرده است، همين طور هم استصحاب ظن مى‏آورد و اين ظن را شارع مقدس حجت كرده است، عقلا حجت كرده‏اند نه شارع مقدس، عقلاء گفته‏اند اين ظن نوعى حجت است و اين جمله اول كه مرحوم آخوند مى‏فرمايند: «ليس من باب التعبد، من باب الرجاء والاطمئنان او الغفله او الظن النوعى» آن اشكالها را كه كردم.

    راجع به ظن نوعى او هم مى‏گويم: بله آن آقايان هم همين را مى‏گويند، مى‏گويند، استصحاب اماره است از باب ظن نوعى. بعدش هم اين را بايد توجه داشته باشيم كه عقلاء كه اماره را حجت مى‏دانند از باب ظن نوعى، ديگر ظن نوعى را دخالت نمى‏دهند كه الان عرض كردم اين حكمت حكم است يعنى عقلا مى‏بيند اگر بخواهند به ظن نوعى عمل نكنند اختلال لازم مى‏آيد، آنوقت حكم مى‏كنند به اينكه اماره حجت است. وقتى حكم كردند، اماره مى‏شود حجت، چه ظن نوعى پيدا بشود يا نه، ظن شخصى پيدا بشود يا نه. آن مى‏شود حكمت، ولى آنكه هست، آنچه مى‏خوانيم از اول اصول تا آخر اصول اين است كه عقلا از باب ظن نوعى اماره را حجت كرده‏اند. اينجا هم حضرت امام همين را مى‏گويند كه عقلا از باب ظن نوعى استصحاب را حجت كرده‏اند و سيره عقلاء روى او است و ردعى نشده، پس از باب بناى عقلاء استصحاب حجت است.

    يك حرف ديگر من دارم و آن اين است كه بگوييم ظن نوعى و اطمينان و امثال اينها نه، بگوييم اصل عقلائيه كه مرحوم آخوند در اينجا يك لفظ تعبدى مى‏آورند، به اين معنا كه همان طور كه شارع مقدس اصول عقلائيه دارد، عقلاء هم اصول عمليه دارند و زياد هم هست، مثل اصالة عدم خطاء اصالة عدم نسيان، اصالة  عدم غفلت. كه در باب خبر واحد كه وارد شديم، مى‏گفتيم 16 تا اصل عقلائى بايد جارى بشود، تا بعد خبر واحد را حجت بكنيم لذا عقلاء همين جور كه اماره دارند، اصول تعبدى دارند و اصول تعبدى يعنى در ظرف شك تعيين وظيفه مى‏كند، مثل اصالة عدم خطاء، كه در ظرف شك تعيين وظيفه مى‏كند، اينجا هم همين طور، آنجا كه يقين سابق و شك لاحق باشد، تعيين وظيفه مى‏كند. تعيين وظيفه به چى؟ به اينكه مى‏گويد تو يقين دارى تعبدا. اين تعبدا يعنى اصل عقلائى. اصل عقلائى كدام است؟ يعنى در ظرف شك تعيين وظيفه مى‏كند و الا ما بخواهيم همان طور كه حضرت امام مى‏گويند، بگوييم، ظن نوعى بالفعل، اطمينان بالفعل، اينها نيست، بلكه شك بالفعل بايد باشد، يقين سابق و شك بالفعل. عباء سابقا طاهر بوده، الان نمى‏داند طاهر است يانه، الان هر چه فكر مى‏كند نه مظنه‏اى در كار است و نه اطمينان و نه چيز ديگرى، عقلاء روى اين حساب مى‏كنند و مى‏گويند انت ذو يقين و اشكالهاى من هم ديگر وارد نمى‏شود و خود استصحاب مى‏شود اصل عقلائى و ما استصحاب را حجت مى‏دانيم روى اصل عقلائى. همين طور كه در اصل عدم زياده همين را مى‏گويى. مثلا نامه‏اى آمده، نمى‏دانى زياده نوشته شده يا نه، عقلاء مى‏گويند بگو زياد نوشته نشده است. اسم اين تعبد عقلائى است، در مقابل تعبد شرعى، يعنى تعيين وظيفه از عقلاء در ظرف شك.

    در باب اصول عمليه اين را مى‏گوييم كه عقلاء يك اصول عمليه دارند كه ردعى از او نشده است، پس در شريعت مقدس اسلام ممضى است. رواياتى كه بعد مى‏خوانيم روى عرض من مى‏شود امضائى و ارشادى، امضا بناى عقلاء و روى حرف مرحوم آخوند مى‏شود تعبد شرعى. لذا تعبد شرعى معنايش اين است كه عقلاء بناء ندارند روى استصحاب، اجماعى در كار نيست، دليل ديگرى نداريم، فقط دليل روايت زراره است. آنكه من عرض مى‏كنم، مى‏گويم علاوه بر روايت زراره، بناى عقلاء داريم و روايت زراره مى‏آيد آن بناى عقلاء را، آن ارتكاز را، آن را امضا مى‏كند. لاتنقض اليقين بالشك، مى‏گويد تو يقين دارى، چون اول يقين داشتى، اما تو يقين دارى، تعبد است. حالا گاهى عقلاء  تعبد مى‏كنند و شارع امضا مى‏كند، گاهى هم عقلاء ندارند مثل بعضى اصول عمليه، مثل اصالة الطهارة، اصالة الحل كه شارع مقدس تعبد مى‏كند. لذا روى حرف من جمع بين حرفها مى‏شود. اماره بودن مرحوم علامه و حضرت امام را قبول ندارم، مى‏گويم براى اينكه شك بالفعل سازگار نيست باظن نوعى و اطمينان اما از آن طرف آنها كه مى‏گويند روايت فقط ـ تعبد شرعى ـ مى‏گويم اين هم نه.

    خلاصه حرف من اين است كه همين طور كه شارع مقدس اصل  عملى دارد، عقلاء هم اصل عملى دارند. اصل عملى يعنى چه؟ يعنى تعيين وظيفه در ظرف شك. اين تعيين وظيفه در ظرف شك گاهى شرعى است، مثل اصالة الطهارة و مثل اصالة الحل، گاهى عقلى است، مثل اصالة عدم زياده، اصالة عدم نقيضه، اصالة عدم نسيان و من جمله استصحاب و شايد برائت، كه خودتان قاعده قبح عقاب بلابيان را مى‏آوريد جلو از همين باب باشد. قاعده اشتغال هم عقلى است، قاعده تخيير هم عقلى است و متاسفانه در اصول خودش را آورده‏اند اسم او را نياورده‏اند، يعنى آقايان اصولين مى‏گويند قاعده اشتغال عقلى است، اما نمى‏گويند اين اصل عقلى است، مى‏گويند اصل شرعى. لذا اصول عمليه را كه مرحوم آخوند وارد شده‏اند، همه را روى حرف شرع مى‏آيند جلو، در حالى كه خود مرحوم آخوند قاعده قبح عقاب بلابيان درست كرد. اين اصل عقلى است يعنى تعيين وظيفه در ظرف شك. لذا همه اين اصول عمليه كه ما خوانديم، همه اصول عقلائيه است، يعنى برائت، اشتغال، تخيير و من جمله استصحاب.

    على كل حال روى عرض من همه اصول عقلائيه است، كه شارع مقدس امضاء فرموده است. در باب استصحاب، يقين سابق و شك لاحق را عقلاء مى‏گويند تو يقين دارى و شارع اين را امضاء كرده است. اسم اينها را مى‏گذاريم اصول عقلائى تعبدى. اسم آنها را اصول عقلائى عملى و اصل عملى شرعى نگذاريد. مثل اصالة الطهاره، اصل حل كه اينها اصل شرعى است و اما قاعده يد، قاعده اصالة الصحة، قاعده فراغ، قاعده تجاوز، همه اينها را من بعضى را اماره مى‏دانم و بعضى را اصل عقلائى. همه اين اصول را كه بزرگان مثل مرحوم شيخ مى‏گويند اصل عملى شرعى، من مى‏گويم اصل عملى عقلى، يا اصل عملى تعبدى، يعنى اصل عملى تعبدى عقلى. عقل ماتعبد مى‏كند تعيين وظيفه در ظرف شك مى‏كند.

    اگر حرف من را بپذيريد، جمع بين همه اقوال شده، يعنى هم حرف مرحوم حضرت امام و مرحوم علامه را قبول كرده‏ايم و هم اينكه نگفته‏ايم تعبد صرف شرعى است اصول عقلائى درست كرديم، نه از باب ظن نوعى، اصول عقلائى درست كرديم، نه از باب اطمينان، نه از باب غفلت، نه از باب رجاء و احتياط، بله من باب يقين سابق و شك لاحق، عقلاء روى او حرف دارند، روى او تعيين وظيفه دارند. حرف بعد مرحوم آخوند اين است كه اشكال كبروى دارند، مى‏فرمايند: بر فرض كه قبول كنيم سيره را، شارع مقدس اين سيره را ردع كرده است. به چه چيزى ردع كرده؟ به «ان الظن لايغنى من الحق شيئا»[2] ان شاءاللّه‏ براى فردا.

    و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.



    [1]-«وفيه: اولاً، منع استقرار بنائهم على ذلك تعبدا، بل امّا رجاء احتياطا او اطمئنانا بالبقاء، او ظنا و
    لونوعا، او غفلتا كما هو الحال فى سائر الحيوانات دائما و فى الانسان احيانا». شيخ محمد كاظم خراسانى آخوند، همان كتاب، ص 439.

    [2]-سوره نجم، آيه 28.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365