جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: تنبيهات دوران امر بين اقل و اكثر ارتباطى / تنبيه اول
    موضوع درس:
    شماره درس: 152
    تاريخ درس: ۱۳۷۵/۱۱/۲۸

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث اين بود كه اگر شك كنيم كه چيزى آيا جزء ركنى است يا جزء غير ركنى است، كه ديروز گفتم مثل اينكه شك كند آيا حمد جزء ركنى نماز است،
    كه اگر نياورد، لاصلوة الا بفاتحة الكتاب؛ اگر حمد را عمدا يا سهوا يا جهلاً
    نياورد، نمازش باطل است، يا اينكه شرط ذكرى است و شرط ذكرى معنايش
    اين است كه اگر عمدا نياورد نماز باطل است و اما اگر سهوا نياورد نماز صحيح
    است. يا در تقدم ايجاد بر قبول، آيا شرط ركنى است، كه اگر عكس شد عقد باطل است، عمدا باشد، يا جهلاً باشد، يا سهوا باشد؟ يا شرط غير ركنى است كه اگر بداند، نبايد تقدم قبول بر ايجاب بكند و اما اگر نداند و تقدم قبول بر ايجاب شد عقد صحيح است، كه پيشتر گفتيم در فقه اسم او را مى‏گذاريم شرط ذكرى و شرط واقعى، ولى هر دو يك معنا دارد. اينجا مرحوم شيخ «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» اسم او را گذاشته‏اند شرط ركنى و غير ركنى؛ در فقه اسم او را مى‏گذارند شرط ذكرى و شرط واقعى، تفاوتى ندارد.

    حالا بحث ما اينجاست كه اگر شك كنيم در يك جزئى، در يك شرطى كه آيا اينها على كل حال شرط هستند يا در صورت علم شرط هستند و در حال
    سهو ديگرشرط نيستند، چه بايد گفت؟ نماز بدون حمد و سوره براى عالم،
    نمازش باطل است، براى ساهى نماز صحيح است، حالا حمد از آن اجزائى است كه اگر در صورت سهو نيامد نماز باطل است يا باطل نيست؟

    مرحوم شيخ اينجا حرفهائى دارند كه به مقام ايشان نمى‏خورد. متأسفانه همانها را مرحوم آخوند قبول كرده‏اند و در كفايه مى‏خواهند رد كنند كه آن هم به مقام شامخ مرحوم آخوند نمى‏خورد. حالا شما بايد الان مهيا بشويد و ببينيد مى‏توانيد از شيخ بزرگوار و مرحوم آخوند دفاع كنيد يا نه.

    مرحوم شيخ در فرائد اينجور مى‏فرمايند: در حالى كه توى نماز است و حمد را فراموش مى‏كند، اين تكليف به نماز با حمد كه ندارد، براى اينكه غافل
    است، وقتى غافل شد، به او نمى‏شود گفت نماز با حمد و سوره بخوان، اين
    نمى‏تواند و قدرت ندارد نماز با حمد و سوره بخواند، پس بخواهد امر به او
    بشود كه نماز با حمد و سوره بخواند، اين نمى‏شود. نماز بدون حمد و سوره هم
    كه به او بگويند براى تو نماز بدون حمد و سوره درست است، اين هم نمى‏شود، براى اينكه تا به او مى‏گويند ايها الساهى اين هم نمى‏شود و تكليف مى‏شود لغو.

    لذا توى نماز امر به تام الاجزاء و الشرائط نمى‏شود، مى‏فرمايند: چون غافل است، معقول نيست و ممكن نيست. نماز به ناقص مى‏شود و مى‏شود به او بگويند نماز بدون حمد و سوره براى تو نماز است، اما امر به او نمى‏شود، براى اينكه تا به او مى‏گويند ايهاالساهى، اين متوجه مى‏شود توى نماز است. لذا نماز بدون حمد و سوره مى‏خواند، تمام مى‏شود، وقتى تمام شد، چيزى نداريم، اصلى از اصول نداريم كه اين را درست كند. بله يك اصل داريم و آن اذا انتفى الجزء انتفى الكل است. مى‏گويند در نماز بدون حمد و سوره جز نيامده، كل نيامده، پس نمازت باطل است. پس بنابراين اگر شك بكنيم كه چيزى جزء نماز است در حال نسيان يا نه، بايد بگوييم جزء است به قاعده اشتغال؛ اشتغال يقينى برائت  يقينى مى‏خواهد. اين بعد از نماز، نمى‏داند نمازش صحيح است يا نه، اشتغال يقينى برائت يقينى مى‏خواهد. ايشان مى‏گويند اسم او را اشتغال هم نگذار بلكه دليل عقلى و دليل اجتهادى بگذار، بگو اذا انتفى الجزء انتفى الكل. اين حرف شيخ بزرگوار است.[1]

    مر حوم آخوند در كفايه مى‏فرمايند: اينكه مى‏فرمايند در حال نماز امر به نماز ناقص ندارد، بلكه امر به نماز ناقص دارد، رفع مالايعلمون مى‏گويد نماز
    اين شخص ـ نماز ناقص ـ درست است. رفع مالايعلمون جارى مى‏كند و نماز
    ناقص و بدون حمد و سوره براى ساهى درست است و يا اينكه گفتيد امر ندارد، بلكه امر دارد، لازم نيست كه بگويد ايها الساهى بلكه مى‏گويند ايهاالمصلى، مى‏گويد به يك عنوان خاص، يا به يك عنوان عامى امر به او مى‏شود، بدون اينكه به او بگويند ايهاالساهى كه متوجه بشود، به او مى‏گويند ايها المصلى، نمازت درست است، يا بعنوان خاص مى‏گويند آقاى شيخ فلان نمازت درست است و لازم نيست كه بگويند ايهاالساهى تا متوجه بشود. مى‏فرمايد: پس بنابراين، اگر در حال نسيان شك كرديم كه جزء ركنى است يا غير ركنى، مى‏فرمايند: نماز درست است، براى اينكه رفع مالايعلمون دارد و نماز اين، همين نماز ناقص است اين هم حرف مرحوم آخوند «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» است.[2]

    مرحوم آخوند در يك صفحه خيلى ساده از بحث مى‏گذرند و مرحوم آخوند تا بشود كه مرحوم شيخ را رد نكنند، اين كار را نمى‏كنند و معمولاً روى
    كلام شيخ خيلى حساب باز مى‏كنند و اينجا در آخر كار خيلى فشرده جواب
    مرحوم شيخ را مى‏دهند و مسئله را تمام مى‏كنند.

    اينكه گفتم به مقام مرحوم شيخ نمى‏خورد، اين است كه اين آقا كه نسيان كرده است الان تكليف بالفعل الان دارد، تكليف تنجزى هم لازم ندارد، براى
    اينكه مجتهدين مى‏روند توى ادله و توى ادله گفته نماز اوله التكبير و آخره
    التسليم. مى‏بينيد حمد و سوره جزءنماز است، بعد مى‏رويد در ادله ثانويه،
    مى‏بينيد حديث لاتعاد داريم، مى‏فهميد، نماز براى ناسى بدون حمد و سوره
    صحيح است اين تكليف كه مى‏كرديد، همه بالفعل است و تنجز در كار نيست. شما اين را در رساله مى‏نويسيد، كه نماز حمد و سوره دارد، اما شرط ذكرى است، براى عالم شرط است براى ناسى شرط نيست، اگر هم جاهل مقصر را معذوريم بدانيد، براى جاهل مقصر هم شرط نيست اگر هم جاهل مقصررا معذور ندانيد،  مى‏گوييد اگر جاهل مقصر حمد و سوره را نياود، يا غلط بياورد نمازش باطل است، يعنى شرط واقعى است براى اين آقا. اين رساله‏ها را مى‏دهيد دست مقلدين و آنها هم اين مسئله را ياد مى‏گيرند، اينكه حمد و سوره جزء نماز است، اما اگر نسيان كرد و حمد و سوره نخواند نمازش طورى نيست. اين آقا نماز مى‏خواند وقتى دارد نماز مى‏خواند، امر به نماز دارد، حالا نماز را خواند تا آخر و حمد و سوره نياورد، يك دفعه متوجه شد حمد و سوره نياورده است، مى‏گويد نماز من درست است چرا؟ براى اينكه نماز من در رساله، نمازِ بدون حمد و سوره بوده است. اصلاً كلمات مرحوم شيخ سالبه به انتفاء موضوع مى‏شود كه بخواهند به او بگويند ايهاالساهى، ايها المتذكر، اينها نيست. حرفهاى مرحوم آخوند هم سالبه به انتفاء موضوع است كه به او بگويند، ايهاالمصلى، نگويند ايها الساهى.

    يك مسئله ديگر براى مجتهد باقى مى‏ماند و آن اينكه مجتهد نمى‏داند وضع چه جورى است، يعنى نمى‏داند چه جزء ركنى است يا جزء غير ركنى،
    براى اينكه لاصلوة الابفاتحة الكتاب، شمارا به شك مى‏اندازد كه وضع چه
    جورى است، آيا شرط ذكرى است يا شرط ذكرى نيست، شك دارى كه وضع
    اين چه جورى است، آيا لاتعاد او را مى‏گيرد يا نمى‏گيرد؟ يك حرفهاى
    اجتهادى جلو آورده‏اند؛ اگر دليل اجتهادى داشته باشيد مسئله را صاف مى‏كند
    و مى‏گوييد «لاتعاد الصلوة الا من خمس»
    [3]، حكومت پيدا مى‏كند «بر لاصلوة الا بفاتحة الكتاب»[4] و مى‏گوييم «لاصلوة الا بفاتحة الكتاب» اين شرط
    كمالى را مى‏گويد، نه شرط واقعى، بعد فتواى مى‏دهيد كه حمد و سوره شرط
    ذكرى است. اگر هم نتوانستيد دليل اجتهادى بياوريد، ديروز گفتيم اصل داريم، يعنى شما براى حكم واقعى، نمى‏دانيد حمد و سوره در حال نسيان آيا شرط است يا شرط نيست، مى‏گوييد رفع مالايعلمون جارى است. كه مرحوم آخوند هم همين را مى‏گويند، مرحوم آخوند گر چه فشرده به اشاره مى‏فرمايند كه هيچ فرقى نمى‏كند بين اينكه در حال نسيان باشد، يا شك كنيم كه واقعا هست يا نيست؛ همانطور كه آنجا رفع مالايعلمون داريم، اينجا هم رفع مالايعلمون داريم.كه حرف مرحوم آخوند را من ديروز تشريح كردم، يعنى شماى مجتهد نمى‏دانيد آيا حمد و سوره جزء ركنى است يا نه و با دليل اجتهادى هم نشود آن را درست بكنيد، مثلاً معارضه پيدا كند لاتعاد پيش شما با لاصلوة الا بفاتحة الكتاب، نوبت مى‏رسد به اصل، نمى‏دانيد در حال نسيان حمد و سوره، آيا حمد و سوره جزء نماز است يا نه، رفع مالايعلمون مى‏گويد نه در رساله مى‏نويسد حمد و سوره جزء نماز نيست، مى‏دهيد دست مقلدين، يكى نمازش را بدون حمد و سوره مى‏خواند، بعد از نمازش متوجه مى‏شود، مى‏گويد مجتهد من در رساله نوشته اگر حمد و سوره را نياوردى نمازت درست است، پس نماز ما درست است.

    باز هم حرف مرحوم شيخ مى‏شود سالبه به انتفاء موضوع، حرف مرحوم آخوند كه جواب مرحوم  شيخ را مى‏دهد هم مى‏شود سالبه به انتفاء موضوع، كجا در نماز پيدا مى‏شود كه به او بگويند ايهاالساهى ياايهاالمصلى؟

    اينكه مرحوم شيخ مى‏فرمايند: اينكه در حال نماز حمد و سوره را فراموش مى‏كند اگر شرط واقعى باشد، امر ندارد، امر منجز ندارد و ما امر منجّز مى‏خواهيم بلكه امر بالفعل دارد. مى‏گوييد: اگر هم جزء ركنى نباشد به او نمى‏شود بگوييم ايهاالساهى و ما ايهاالساهى نمى‏خواهيم بلكه جزء بالفعل مى‏خواهيم و اين هست. كجا احتياج پيدا مى‏كند كه شارع مقدس به او بگويد ايهاالساهى نمازت درست است تامرحوم شيخ بگويد: نمى‏تواند بگويد ايهاالساهى و مرحوم آخوند بگويند لازم نيست بگويند ايهاالساهى بلكه مى‏گويد ايهاالمصلى؟ حرف استاد و حرف شاگرد هر دو سالبه به انتفاء موضوع است؛ يك جا ندارد كه ما حرف مرحوم شيخ يا حرف مرحوم آخوند را بتوانيم پياده كنيم.

    آنكه انسان را مبهوت مى‏كند اين است كه چرا مرحوم آخوند ملتزم به اشكال شده‏اند و رفته‏اند در رفع اشكال و گفته‏اند ايها الساهى نمى‏خواهيم و در حال نسيان به او مى‏گوييم ايها المصلى و اين جا ندارد كه ما بتوانيم پياده كنيم. فتلخص مما ذكرنا اينكه اگر كسى شك كند كه در حال نسيان چيزى جزء است يا نه، رفع مالايعلمون مى‏گويد جزء نيست. بعبارت ديگر در تمام اجزاء مركب چه مركبات عبادى و چه مركبات معامله‏اى، اگرما شك كنيم كه شرط واقعى است يا نه، شرط ركنى است يا نه، بارفع مالايعلمون مى‏گوييم شرط واقعى نيست، شرط ركنى نيست بلكه شرط ذُكرى است، همين طور كه در صورت جهلش مى‏فرموديد كه اگر مجتهد نمى‏داند سوره جزء نماز است يا نه، با رفع مالايعلمون مى‏گويند سوره جزء نماز نيست، همين جا هم اگر شك كرديد كه آيا حمد شرط ذكرى است يا نه، رفع مالايعلمون مى‏گويد شرط ذكرى است اين هم حرف دوم.

    حرف سوم كه اين هم حرف مهمى است اين است كه اگر كسى چيزى را در نماز زياده آورد، حالا جزءا، مثل اينكه دو تا حمد بخواند، يا غير جزء، مثل شرط نماز، مثل اينكه دو تا وضو گرفت، يا نه جزء و نه شرط، مثل اينكه در نماز يك كارى غير نماز كرد، دستهايش را بالا كرد عمدا يا سهوا، آيا نماز باطل است يا نه؟ كه روايت داريم «من زاد فى صلاته فعليه الاعادة»[5]، هر شش قسم را مى‏گيرد يا نه؟

    الان قطع نظر از من زاد فى صلاته روى اصل مى‏خواهيم صحبت كنيم، اصل چه اقتضاء مى‏كند؟ لذا عنوان بحث مان منقسم مى‏شود به شش قسم: يك كسى در نماز، شرط نماز را زائدا بياورد، جزء نماز را زياد كند، يا نه شرط و نه جزء، يك چيزى كه از نماز نيست در نماز بياورد. اين سه قسم، هر سه قسم يا عمدى يا سهوى؛ يك دفعه سهوا، يك دفعه عمدا. اگر شما بخواهيد يك قسم ديگر اضافه كنيد و بگوييد جهلاً، مى‏شود نه قسم و چون يك معنا دارد، از اين جهت من شش قسم مى‏كنم. زياده كرده در نماز جزئى را، زياد كرده در نماز شرطى را، زياده كرده در نماز چيزى را كه نه جزء است و نه شرط، اين سه قسم، كل واحد از اين سه قسم يك دفعه عمدى آمده، يك دفعه سهوى آمده است.

    اين را اضافه كنم كه چرا مرحوم شيخ اين نه قسم را منحصر كرده‏اند به يك قسم و عنوان بحث را اينجور آورده‏اند، كه اگر كسى عمدا جزئى از اجزاء
    نماز را زياد بكند آيا نماز باطل است از نظر اصل يا نه؟ چرا مرحوم شيخ اينجور
    كرده‏اند يعنى عنوان بحث را ايشان داده‏اند به جزء فقط آن هم جزء عمدى؟ مثل اينكه قِران بين حمدين بكند؛ كسى عمدا دو تا حمد بجا بياورد. آيا قِران بين سورتين باطل است از نظر اصل عملى يا نه؟ كه مرحوم شيخ مى‏گويند مطلقا باطل است، براى اينكه من زاد مى‏گويد نماز باطل است.

    و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.



    [1]-«فالاقوى فيها اصالة بطلان العبادة بنقص الجزء سهوا... لان ما كان جزءا فى حال العمد كان جزءا فى حال الغفلة، فاذا انتفى ينتفى المركب» فرائد الاصول، ج 2، ص 103.

    [2]-«الثانى: انه لايخفى انّ الاصل فيما اذا شك فى جزئيه شيى‏ء او شرطية فى حال نسيانه عقلا و نقلا ما ذكر فى الشك فى اصل الجزئية او الشرطية». كفاية الاصول، ص 417.

    [3]-وسائل الشيعه ج 1، ص 260، باب 3، از ابواب وضو، ح 8.

    [4]-مستدرك الوسائل، ج 4، ص 158.

    [5]-وسائل الشيعه ج 5، ص 332، باب 19، از ابواب خلل، ح 2.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365