جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: ادله حجيت خبر واحد / اجماع
    موضوع درس:
    شماره درس: 67
    تاريخ درس: ۱۳۷۵/۴/۱۱

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    دليل سومى كه مرحوم آخوند و ديگران براى حجيت خبر واحد آورده‏اند اجماع است و مرحوم آخوند سه تقرير براى اين اجماع فرموده‏اند. كه تقرير سوم
    ايشان همان چهارم است، نه اينكه تقرير سوم باشد، يعنى دليل چهارم را در دليل سوم ادغام كرده‏اند.

    تقرير اوّل همان اجماع اصولى بود، كه همه فقهاء خبر واحد را حجت مى‏دانند، پس كاشف از اين است كه ائمه طاهرين عليهم‏السلام خبر واحد را حجت مى‏دانستند.

    در اين باره مرحوم آخوند اشكال كردند و پذيرفتند اجماع را، امّا ما راه ايشان را قبول نداشتيم و مى‏گفتيم اجماع فايده‏اى ندارد و تأييدى بيش نيست،
    براى اينكه اجماع محتمل المدركيه است، بلكه مقطوع المدركيه است.

    تقرير دوم سيره مؤمنين و مسلمين است. به اين معنا كه مرحوم آخوند مى‏فرمايند مسلمانها در كارهاى دينى خودشان عمل مى‏كنند وقتى مسأله‏گو
    مسأله را گفت، را مى‏پذيرند. وقتى مؤذن اذان گفت قبول مى‏كنند.

    وقتى رفيق او گفت اين اين نجس است، قبول مى‏كند، وقتى كه گفت پاك است، قبول مى‏كند و بالاخره در مسائل دينى خودشان مراجعه مى‏كنند به خبر واحد و خبر واحد پيش آنها پذيرفته است. اين سيره مؤمنين است، نه فقهاء. روش مردم متدين، روش مسلمانها عمل كردن به خبر واحد است و اين روش كاشف از اين است كه ائمه طاهرين عليهم‏السلام اينها را قبول داشتند و ردع اين روش نشده است و اين كاشف از امضاست.

    اين را هم مرحوم آخوند اشكال دارند همان اشكالهايى را كه در اجماع آوردند، همانها را اينجا هم مى‏آورند و مى‏فرمايند اضافه بر آنچه گذشت، يك
    ايراد ديگر وارد است و آن ايراد است كه آيا اين سيره كه عمل كردن به خبر
    واحد است، بما انهم مسلمون است به ما انه عقلاء؟ اگر به ما انه عقلاء باشد بر مى‏گردد به يك دليل ديگرى و آن اينكه بايد اثبات كنى كه بما هم مسلمون است و ديگر دليل اجماع نمى‏شود، يعنى همان طور كه مسلمانها نماز مى‏خوانند، يك سيره است، نه سيره عقلاء، آنها متدين به دين اسلام نباشد، نماز نمى‏خوانند. همين طور كه مسلمانها نماز فريضه‏شان را به جماعت مى‏خوانند و نماز نافله‏شان را به جماعت نمى‏خوانند، اگر ما روايتى نداشتيم تمسك به اين سيره مى‏كرديم و مى‏گفتيم بما انهم مسلمون نمازهايشان را در مسجد مى‏خوانند، حمد و سوره نماز صبح را بلند مى‏خوانند و نماز نافله‏شان را به جماعت نمى‏خوانند. اگر روايت اينجاها نداشتيم مى‏گفتيم سيره مسلمانها بما انهم مسلمون به ما مى‏گويد نافله را به جماعت نمى‏شود خواند، فريضه را به جماعت مى‏شود خواند. نماز صبح را بايد حمد و سوره‏اش را بلند خواند، اما حمد و سوره نماز نافله را مى‏خواهى بلند بخوان، مى‏خواهى بلند نخوان و امثال اينها.

    ولى وقتى بيائيم در معاش مردم كه كارى به دين مردم نداشته باشد، در اينجاها نمى‏توانيم بگوييم بما انهم مسلمون خبر واحد را مى‏پذيريم. اينجا بما انهم عاقلون است. وقتى بما انهم عاقلون شد، پس اجماع نداريم. آن اجماعى كه تعبدا به ما مى‏گويد خبر واحد حجت است، آن نه. تا اينجا بر مى‏گردد به اينكه خبر واحد حجت است و يدل عليه، آياتى كه خوانديم و يدل عليه آن رواياتى كه خوانده شد و يدل عليه آن اجماع، اجماع هم بر دو تقرير: يكى اجماع فقهاء، يكى هم اجماع مسلمون بما هم مسلمون.

    كه مرحوم آخوند در همه‏اش اشكال داشتند، يعنى مرحوم آخوند آيات را كه نپذيرفتند، روايات را هم نپذيرفتند و پذيرفته ايشان به حدى بود كه قضيه‏اى
    فرضيه بيش نبود. اجماع را هم اشكال داشتند.

    نوبت مى‏رسد به دليل چهارم، يعنى دليل عقلى كه عمده دليل است كه مرحوم آخوند مى‏پذيرند و پس از مرحوم آخوند هم همه شاگردانشان پذيرفته‏اند.  و قبل از ايشان هم استاد ايشان، شيخ انصارى فرموده‏اند دليل عقلى است براى حجيت خبر واحد و آن بناى عقلاء است. عقلاء عمل مى‏كنند در معاششان به خبر واحد، بلكه اگر خبر واحد عقلاء نداشته باشند، اختلال نظام لازم مى‏آيد. در كارهاى مهم و غير مهم خودشان، در احكام و در موضوعات اينها تمسك مى‏كنند به خبر واحد. البته به خبر ثقه و اين حرفهايى را هم كه ما درست كرده‏ايم، آنها ندارند به اينكه بايد عدل امامى باشد. آن ثقه بودنش را، يعنى راستگو بودن را بايد احراز بكنند. خبر ضعيف را حجت نمى‏دانند، از يك لاابالى در گفتار در كردار خبر را نمى‏پذيرند، امّا از يك ثقه خبر مى‏پذيرند. آنكه بداند دروغ نمى‏گويد ولو نماز نخواند، خبر اين را قبول مى‏كند.

    و اين سيره عقلاء كه در معاش و معاد و احكام و موضوعات تمسك مى‏كنند به خبر واحد اينها در ميان مسلمانها هم بما انهم عقلاء بوده است، در
    مرائى و منظر ائمه طاهرين هم بوده است و ردعى هم از اين قضيه نشده است و
    عدم ردع دليل بر امضاء است. بالاخره اين جورى مى‏شود كه عقلاء خبر ثقه را پذيرفته‏اند و در مرئى و منظر ائمه طاهرين عليهم‏السلام بوده و ردعى از آن نشده و عدم ردع دليل بر امضاء است. اگر كسى هم بگويد آيات و روايات و اجماع دلالت دارد كه چه بهتر. پس اين جور مى‏شود كه عقلاء عمل مى‏كنند به خبر واحد مسلمانها هم بما انه عقلاء عمل مى‏كنند به خبر واحد، اين سيره در زمان ائمه طاهرين بوده و آنها هم امضاء كرده‏اند.

    بنابراين خبر واحد از راه بناء عقلاء حجت مى‏شود.

    چنانچه اگر كسى خبرى داد و آن طرف به عنوان اينكه اين مسخره بوده، عمل نكرد، عقلاء او را تعيير و سرزنش مى‏كنند و اين دليل است بر اينكه خبر
    واحد حجت است.

    بله وقتى حجت نيست كه آن شانزده اصلى كه در ظاهر گفتيم، در او نباشد، مثل اينكه متهم باشد. اگر متهم شد، مى‏فرماييد قول او حجت نيست، مثل اينكه اين پسر بيايد و بگويد بابايم گفت خانه را به اسم من كن. در اينجاها مى‏فرمايند چون اين متهم است، خبر او حجت نيست. يا آنجا كه كثيرالنسيان باشد، كثير السهو باشد، مثل آنجايى است كه ثقه نباشد، در آنجاها بگوييد قول او حجت نيست، امّا اگر اين يك آدم متعارفى است، از آن طرف هم اثبات شود كه ثقه است، يعنى راستگو در گفتار است، ديگر قول او نزد شما، عند العقلاء حجت است و اگر به قول او عمل نكرديد، تعيير و سرزنش داريد و معناى حجت هم همين است كه اگر بدهد دست عقلاء، عقلاء بگويند عمل كردن به او تعيير و سرزنش ندارد، عمل نكردن به او تعيير و سرزنش دارد و خبر واحد در ميان عقلاء چنين است ردعى از اين سيره نشده بلكه امضاء شده است.

    مرحوم شيخ اين را پذيرفته‏اند پس از شيخ بزرگوار هم شاگردان ايشان، من جمله مرحوم آخوند پذيرفته‏اند. پس از مرحوم آخوند هم همه اعم از نجفيين و قميين پذيرفته‏اند و مخالف ندارد و عمده دليل براى حجيت خبر ثقه بناى عقلاء است.

    دو مطلب باقى مى‏ماند: يكى آنكه در ضمن صحبت گفتم تمام آياتى كه خوانديم، تمام رواياتى كه ما مدعى شديم كه بيش از هزار روايت هست كه
    مى‏گويد خبر واحد حجت است و مفروغ عنه گرفته، تمام اين سيره عملى و
    اجماع‏ها اينها همه مى‏شود ارشادى، يعنى ولو اينكه آيه نبأ دلالت داشته باشد، ارشاد است و خود موضوعيت ندارد. ولو اينكه آيه نفر و آيه اذن ولو اينكه رواياتى كه ما گفتيم بيش از هزار روايت مفروغ است، كه دلالت مى‏كند بر حجيت خبر واحد همه مى‏شود ارشادى و معناى ارشاد هم همين است، كه اينكه عقل ما مستقلاً چيزى را درك بكند، آن وقت اگر روايت بر طبق او بيايد، ارشاد است. ارشاد است يعنى همان امضاء حكم عقل است. «اطيعوا اللّه‏ و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» يك ارشاد است، براى اينكه عقل ما مى‏يابد خدا را، عقل ما مى‏گويد اطعه، عقل ما اگر بداند رسالت را ديگر عقل ما مى‏گويد اطعه. پس اگر قرآن مى‏گويد «اطيعوا اللّه‏ و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم»، اين ارشاد به حكم عقل است، يعنى تأكيد كرده حكم عقل را، از خود چيزى ندارد، بلكه همان ارشاد است، اگر اين آيات و روايات نبود، خود عقل ما مستقلاً درك مى‏كرد. بر فرض هم معناى آيات و روايات و اجماع تمام باشد، امّا يك معنا و دليل مستقل براى آنها نمى‏توانيم درست بكنيم.

    و على كل حال اين چندين هزار روايت در سطح عموم مردم آمده است.

    وقتى چنين باشد، پس سطح عموم مردم، عقل عموم مردم حجت است. امّا اگر بخواهيم احتمالهاى دقى و فلسفى، يا احتمالهاى دقى و اصولى را به كار بيندازيم، روايات ما تاب اين گونه مطالب را ندارد. بايد ببينيم سطح عموم چه مى‏گويد. لذا قاعده كلى اين است كه اين روايات آمده براى عموم مردم، امام صادق عليه‏السلام با عموم مردم سر و كار داشته است. اين روايات آمده براى روات كه چيز مى‏فهميده‏اند و در ميان روات مثل ابان يك در صد بوده‏اند. همان ابان بن تغلب و زراره هم و محمد بن مسلم كه مجتهدين آن زمان بوده‏اند، اينها همين را مى‏گفتند، فقط يك مقدار از سطح مردم بالاتر بوده‏اند. روايت فهم بوده‏اند و الا آن اجتهادى كه معنا مى‏كنيم، آن نبوده است. على كل حال اين چندين هزار روايت آمده در سطح عموم مردم. اين حرف همه بزرگان است و حمل عام بر خاص و حمل مطلق بر مقيد به معناى حكومت است. اينها اصطلاحاتى است كه ما درست كرده‏ايم و الا وقتى برويم در عرف، همان است كه خودش را مى‏آورد، اسم او را نمى‏آورد. يعنى حكومت و ورود در ميان مردم هست، تخصص در ميان مردم هست، تخصيص در ميان مردم هست، الا اينكه اسم او را بلد نيستند. ما آمده‏ايم در مدرسه براى اينها اسم درست كرده‏ايم، خيلى عالى است. اين روايت عام است، آن روايت خاص است، حمل عام بر خاص مى‏شود. همه عالى است، امّا همان جمله مرحوم آخوند است كه وفق العرف على ان يجمع بينهما.

    لذا از ابتكارات مرحوم آخوند اين است كه مى‏فرمايند: بعضى اوقات هيچ كدام اينها نيست، امّا عرف وفق كه جمع بين دو روايت بكند. حرف مرحوم
    ميرزا هم همين است، كه مى‏فرمايند به ذهن مجتهد خالى از اصطلاحات
    مى‏گوييم معناى عرفى و اينكه در اصول آمده ادله اربعه كتاب و سنت و اجماع و عقل است، اين عقل يعنى عرف، يعنى اطمينان، يعنى فهم عرفى.

    مطلب دوم: مال فرداست ان شاءاللّه‏.

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365