جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: ظنون معتبره / شهرت فتوايي، روايي و عملي
    موضوع درس:
    شماره درس: 43
    تاريخ درس: ۱۳۷۵/۲/۳

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    درباره شهرت كه منقسم كرديم به سه قسم. شهرت فتوائى يعنى غالب اصحاب مخصوصا قدماء يك فتوائى داده باشند كه مدرك نداشته باشد. به اين معنا كه ما برخورد به مدرك فتوائى نكنيم .

    از حرفها استفاده كرديم كه اين شهرت فتوائى حجت است بلكه آن همان اجماع مصطلح است .

    قسم دوم شهرت روائى است كه اگر ما چند روايت داشته باشيم معلوم است كه حجت است بلكه يقين آور است. روايات فوق استفاضه قطع آور و
    يقين آور است. خبر واحد حجت است چه رسد به شهرت روائى.

    الا اينكه گفتم اين شهرت روائى در صورت تعارضى است يعنى چند روايت يك طرف باشد و يك روايت هم طرف ديگر باشد مرجع آن شهرت
    است. و ما مضمون آن چند روايت را بايد بگيريم و آن روايت ديگر را ولو صحيح السند، بايد آن را حذف و طرد كنيم و اين خذبما اشتر بين اصحابك
    آنجائى فرض دارد كه تعارض بشود بين دو دسته روايات يك دسته مشهور و يك دسته غير مشهور. لذا در صورت تعارض هم شهرت روائى حجت است.  حرفى كه بود شهرت روائى وقتى حجت است كه مورد عمل اصحاب باشد. والا اگر مورد عمل اصحاب نباشد نمى‏شود گفت شهرت روائى حجت است. ديروز عرض كردم كه دو فتواى در ميان اصحاب، يك فتواى بر طبق او چند روايت است. اما قول شاذ است. از آن طرف قدماء يك فتواى داده‏اند مشهور. غالب قدماء اين فتواى را داده‏اند كه بر طبق فتوايشان يك روايت دارد. حالا در اينجا آيا مى‏شود گفت خذ بما اشتر بين اصحابك دع الشاذ النادر فانّ المجمع عليه لا ريب فيه. ديروز گفتيم نه. براى اينكه روايات در معرض و مرئى بوده و روايت صحيح بوده و اينكه اصحاب به او عمل نكرده‏اند و به آن روايت شاذ عمل كرده‏اند .آن روايات را متهم مى‏كنند. بعبارت ديگر اصل عقلائى كه ما بخواهيم بگوئيم. ظاهر حجت است اينجاها نمى‏آيد و در باب ظواهر ما 16 اصل جارى كرديم تا توانستيم ظواهر را حجت بكنيم. اگر راستى روايت را مرحوم كلينى در كافى نقل كرده باشند مرحوم صدوق در من لا يحضر نقل كرده باشند. مرحوم شيخ در تهذيب و استبصار نقل كرده باشند. اما اين چهار نفر هيچ كدام فتواى نداده باشند. ياشيخ طوسى در مبسوط به اين روايات عمل نكرده ورفته روى روايت شاذ نادر فان المجمع عليه لاريب فيه. در صورتى كه اين عمل نكردن در
    او ريب پيدا مى‏شود .

    لذا ديروز من عرض كردم شهرت روائى حجت است. در باب مرجحات هم اول مرجع است اما شرطش او هم اين است كه اصحاب به اين عمل كرده باشند يعنى شهرت فتوائى با شهرت روائى بايد تطابق داشته باشد و الا اگر شهرت روائى باشد ولى شهرت فتوائى نباشد آن رواياتى كه اصحاب به آن عمل نكرده‏اند بلكه بر طبق آن روايات شاذ عمل كرده‏اند .آن عمل نكردن به اصحاب اين روايات را ريب دار مى‏كند .

    شهرت عملى: معناى او اين است كه يك روايت ضعيف السندى باشد اما اصحاب عمل به روايت كرده باشند كه اسمش را مى‏گذاريم جبر سند به عمل اصحاب .آيا اين درست است يا نه ؟

    مثلاً يك فتواى در ميان قوم مشهور است ،مدرك او هم يك روايت ضعيف السند است اما مى‏بينيم اين روايت مورد عمل اصحاب است به اين
    مى‏گوئيم شهرت عملى .

    در شهرت فتوائى اين بود كه عمل كردن اصحاب بدون مدرك ،شهرت عملى ،يعنى عمل كردن اصحاب به يك روايت ضعيف السند. يا عمل كردن
    اصحاب به يك روايت صحيح السندى كه معارض دارد. آيا اين شهرت عملى حجت است يا نه .

    اضافه كنيد اينكه آيا اعراض اصحاب از روايتى. روايت را از بين مى‏برد يا نه .

    در فقه زياد داريم كه هفت هشت روايت داشته باشيم اما اصحاب به اين روايات عمل نكرده باشند آيا عمل نكردن اصحاب اين روايات را از كار
    مى‏اندازد يا نه كه ديروز گفتم. قدماء اصلاً روايت را صحيح مى‏دانند در وقتى كه اصحاب به او عمل بكنند و الا روايت را ضعيف مى‏دانند. اين اصطلاحشان است اسم او را مى‏گذارند روايت معتمد عليها. ما از زمان علامه به اين طرف روايت صحيح السند را به روايتى مى‏گوئيم كه راوى‏ها همه عادل امامى باشند.  روايت حسن را به روايتى مى‏گوئيم كه راوى‏ها همه امامى باشند .اما در آنها افرادى باشند كه تعريف آنها شده اما توفيقشان نشده است. به اين مى‏گوئيم روايت حسن، روايت موثق. اين است كه همه آنها يا بعضى از آنها امامى نباشند،دوازده امامى نباشند. اما عدالت دو قول بايد باشد. چون عدالت اصطلاحى ما كه نمى‏شود چون بايد شيعه باشد. اما عدالت در گفتار يعنى اهل رجال بگويند اينها عادلند در گفتار به اين مى‏گويند روايت موثق. مثلاً ابن بكير علاوه بر اين كه توثيق شده از اصحاب اجماع هم هست بنابر آنچه كشى و شيخد طوسى فرموده‏اند. اجتمعت الصحابه كه روايت اينها درست است. به اين مى‏گوئيم روايت موثق. روايت ضعيف اين است كه يا توثيق نشده باشد،مجهول شده
    باشد امامى بودنش يا مجهول باشد عدالتاو يا تصريح شده باشدكه اين شيعه نيست و علاوه بر اينكه شيعه نيست فاسق است. با اينكه سند ارسال داشته باشد ،رابط افتاده باشد به اينها مى‏گوئيم روايت ضعيف. اين اصطلاح از زمان علامه به بعد پيدا شد .تا زمان علامه اين اصطلاح رانداشتيم. از همين جهت اخبارى‏ها نفهم خيلى هم سزنش مى‏كنند علامه(رض) را. يك خود درآوردى از خود در آورده و روايت را منقسم كرده به چهار قسم .

    قبل از علامه مخصوصا در ميان شيخ قدماء يعنى قبل از شيخ طوسى. در زمان شيخ هم همين است. اينها خبر ضعيف را به او مى‏گفتند خبر واحد و اينكه مشهور شده در زمان سيد مرتضى كه خبر واحد را حجت نمى‏دانند اين شهرت غلطى است چون سيد مرتضى خبر ضعيف را حجت نمى‏داند اما اسمش را گذاشته خبر واحد. اين خبر واحد يعنى خبر ضعيف. يعنى راوى او توثيق نشده يا راوى او امامى نبوده يا اينكه در كتابهائى كه مرئى ومنظر بوده اين روايت نيست مثل اصول اربعماة به اين مى‏گفتند خبر واحد .

    در مقابل اين خبر واحد به روايتى كه مورد اعتماد اصحاب بوده و به او عمل مى‏كرده‏اند، به او مى‏گفته‏اند روايت صحيح. مثلاً رواياتى كه ابن قوليه
    دركامل الزيارات نقل مى‏كند اول كامل الزيارة ايشان مى‏فرمايد آنچه من در كامل الزيارات نقل مى‏كنم رواياتى است كه مورد وثوق اصحاب است .آنچه
    من نقل مى‏كنم اينها وارد مورد وثوق من است. روايتى كه نقل مى‏كنم بينى و بين اللّه نسبت او به امام (ع) مى‏رسد .

    وارد كامل الزيارات مى‏شويم مى‏بينيم بعضى از اوقات روايت نقل مى‏كند از شمربن ذى الجوشن، از سنان بن انس، از حصين بن نمير ايراد مى‏كنند كه ابن قوليه با آن مقامش چه جورى اينجور مى‏شود .

    مى‏گويند مراد ابن قوليه ايناست كه اين روايتى كه من نقل مى‏كنم معتمد عليها عند الاصحاب است. حالا اين شمربن ذى الجوشن در روايت باشد .از راه ديگر بدست آورده‏اند كه اين روايت درست است .همچنين مرحوم صدوق در اول من لا يحضر مى‏فرمايند آنچه من در اين من لايحضر گفته‏ام بينى و بين اللّه حجت است بعد به او ايراد مى‏كنند كه روايات ضعيف السند و مرسل ،رُوى َ ،قال و امثال اينها كه در من لا يحضر زياد است اينها را چه كنيم. جواب همين را مى‏دهند كه مراد از صدوق اين است كه رواياتى كه در من لا يحضر آمده اينها معتمد عليها است عند الاصحاب. اين يك قاعده بوده كه روايت صحيح السند يعنى روايتى كه اصحاب به او عمل كرده‏اند ولو اينكه از نظر سند همه امامى نبوده‏اند يا همه موثق نبوده‏اند يا روايت به امام نمى‏رسيده است .اما چون مورد عمل اصحاب بوده به او مى‏گفته‏اند روايت صحيحيه ياروايت معتمد عليها. اى كاش اين قاعده تا الآن آمده بود .

    در كتب اربعه آمده شيخ طوسى (رض) در اول تهذيب مفصل صحبت كرده‏اند. مرحوم كلينى در اول كافى مفصل در اين باره صحبت كرده‏اند و
    مى‏فرمايند اين رواياتى كه در كافى هست مورد اعتماد من است، بينى و بين اللّه حجت است يعنى مورد اعتماد اصحاب است ،پس روايت صحيح السند است. با اينكه در كافى روايت ضعيف السند به اصطلاح علامه زياد داريم در حالى كه در كافى روايت معمول به عندالاصحاب نيست زياد داريم بخاطر تعارض و مضمونش .بر مى‏گردد به اينكه‏رواية وقتى صحيحه هست كه مورد عمل اصحاب باشد و الا اگر رواية مورد عمل اصحاب نباشد كلما زاد فى صحته زاد فى سقمه. هر چه دلالت او بيشتر باشد شك و ريب در او بيشتر است. وشهرت عملى اگر از شهرت فتوائى بيشتر نباشد لا اقل كمتر نيست. اعراض اصحاب اگر از آن رواية ضعيف السندى كه مثل مرحوم كشى، مثل مرحوم نجاشى، مثل مرحوم شيخ طوسى گفته بودند كذابُ بداعُ. اينها را گفته بودند مسلم ضعيف السند و خيلى بد است. اما اصحاب اعراض بكنند از روايتى از اين بدتر مى‏شود يعنى ريب وشك او بيشتر مى‏شود .

    استاد: از اين جهت ما قائليم تبعا لاصحاب اينكه شهرت فتوائى ،شهرت روانى ،شهرت عملى هر سه جهت است. شهرت عملى مثل اجماع. بلكه شهرت عملى همان اجماع محصل است كه در كلمات قوم است شهرت روائى مسلم  حجت است چون در روايات فراوان آمده اما در باب تعارض .

    شهرت عملى حجت است براى اينكه عمل اصحاب رواية را صحيح مى‏كنند. يعنى ريب را بر مى‏دارد و همان دليل را كه شما براى اجماع مى‏آوردى وبراى شهرت فتوائى مى‏آوردى همان ،اينجا هم مى‏آيد .

    مثلاً يك روايت داريم ضعيف. از اول سند تا آخر سند عامى است. از نظر دلالت هم خيلى عالى است. اما مى‏بينيم اين رواية در كافى آمده، در تهذيب و استبصار نوشته شده. در اصول اربع مأئى كه پيش ديگران است نوشته شده اما اصحاب به اين روايت عمل نكرده‏اند .

    اما اگر عكس باشد كه اصحاب به اين روايت عمل كرده باشند اينجا حرف مى‏آيد كه آيا گتره‏اى اصحاب به اين روايت عمل كرده‏اند، نمى‏شود اين را
    گفت‏. چون بر مى‏گردد به تفسيق فقهاء .

     بخواهيم بگوئيم رواية ضعيفه را حجت مى‏دانسته‏اند اين هم كه نمى‏شود. براى اينكه فرق بين سنى وشيعه به اين است كه شيعه مى‏گويد من بايد به روايتى عمل بكنم كه بدانم از امام(ع) صادر شده، بخلاف سنى‏ها. صدى نود رواياتشان برمي گردد به اصحاب. 

     وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365