جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: ظنون معتبره / شهرت فتوايي
    موضوع درس:
    شماره درس: 41
    تاريخ درس: ۱۳۷۵/۲/۱

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    فرموده‏اند از چبزهائى كه مظنه آور است اما حجت است شهرت فتوئى است. قاعده اين بود الاصل حرمت عمل بالظن الا ما اخرجه الدليل. ظواهر را
    خارج كرديم و گفتيم با اينكه ظنى است حجت است. خبره را خارج كرديم و گفتيم قول لغوى حجت است اجماع منقول درست كرديم و گفتيم لوخلى و طبعه اگر نقل باشد. نقل يك فقيه مثل صاحب جواهر است و حجت است. بحث‏امروز. گفته‏اند شهرت فتوائى هم حجت است. درباره حجت فتوائى باز مثل اجماع منقول دو مطلب هست يكى اينكه نقل شهرت فتوائى و روائى آيا اين حجت است يا نه. ومسئله مقدم بر اين، اينكه شهرت فتوائى به چه چيز مى‏گوئيم تا بعد درباره‏اش صحبت كنيم كه آيا حجت است يا نه شهرت را منقسم كرده‏اند به سه قسم. شهر فتوائى، شهرت روائى، شهرت عملى. مراد از شهرت فتوائى يعنى اگر يك قولى در ميان قدماء مخصوصا مشهور باشد اما مدرك نداشته باشد مخالف داشته باشد ،مثلاً فرض كنيد اين عقيل، اين جنيد مخالف است. اما بيشترى فقهاء يك مسئله‏اى را گفته‏اند و اين مسئله مدرك ندارد نه به قاعده بر طبق او است نه روايت بر طبق او است. بعبارت ديگر شهرت گنگ است و شهرت بلا دليل نظير اجماع.

    در اينجا هم همين. اگر مشهور در ميان قدماء يا مشهور در ميان متأ خرين يك چيزى را گفته باشند مثلاً صاحب عروة و12 نفر از محشين بر عروه چيزى
    را گفته‏اند و هيچ مدرك ندارد بلكه مدرك اصل باشد. آيا اين حجت است براى من يا نه. اگر مثلاً سيد مرتضى و شيخ مفيد و شاگردانشان مثل ابن سعيد وصاحب سرائر و دليل بر طبق او نباشد و روايتى بر طبق او نباشد آيا حجت است يا نه. مخصوصا قدماء كه حساب روى او مى‏شود هم اجماع محصلش و هم شهرت فتوائى او قدماء است. در آن 24كتابى كه در دست ما است يك مسئله‏اى هست بدون مدرك نه قانون بر طبق او است ونه روايت آيا اين شهرت حجت است يا نه مى‏گوئيم شهرت فتوائى. درباره اين شهرت فتوائى بايد بگوئيم حجت است همانطور كه در اجماع گفتيم حجت است. همان دليل در اجماع محصل در شهرت فتوائى هم مى‏آ يد. براى اينكه آنها كه قائل بودند به دخول در اجماع مى‏گفتند اگر يك عده‏اى از فقهاء در جلسه‏اى چيزى گفته باشند و ناشناسى در آنها باشد ،آن ناشناس امام است. در اينجا هم همين را مى‏گوئيم. در يك عصرى قدماء چيزى گفته باشند و يك ناشناسى در ميان آنها باشد آن ناشناس بايد امام باشد .اگر يادتان باشد اتفاقا در اجماع دخولى همين اتفاق مى‏افتد. مثلاً مرحوم سيد مرتضى ادعاى اجماع مى‏كند. مرحوم شيخ مفيد ادعاى اجماع مى‏كند در حالى كه ابن جنيد و ابن ابى عقيل مخالف است. بعد مثل شيخ طوسى ادعاى عذر خواهى مى‏كند ومى گويد اين دو تا چون معلوم النسب هستند ضرر به اجماع نمى‏زنند. برگشت اين حرف به اين است كه شهرت فتوائى حجت است نه اجماع. بلكه اگر اجماع بود نبايد شيخ طوسى بگويند معلوم النسب ضرر به اجماع نمى‏زند .

    و در قوانين هم همين حرف آمده، در معالم هم همين حرف آمده. آنها كه قائلند اجماع از باب دخول امام حجت است وقتى اعتراض به آنها مى‏شود كه اجماع در يك عصر نبوده جواب مى‏دهند كه معلوم النسب است چون او را مى‏شناسيم ضرر به اجماعمان نمى‏زند.

    پس معلوم مى‏شود كه اصلاً اجماع دخولى يعنى شهرت دخولى اين راجع به آنها كه قائل به اجماع دخولى هستند. اگرهم اجماع تشرفى بشويد آن هم كه ديگر يك دفعه معلوم است اجماع تشرفى آن بود كه مثلاً بحرالعلوم خدمت امام زمان (ع) مى‏رسد و فتواى مى‏گيرد و مى‏آيد نقل مى‏كند و نمى‏خواهد بگويد خدمت امام زمان(ع) رسيدم ،مى‏گويد اجماع داريم. اين حرف معمولاً باشهرت بيشتر سازگار تا با اجماع. همچنين لطفى‏ها. آن لطفى‏ها مى‏گويند اگر يك عده‏اى حكمى بگويند از فقهاء بزرگ اگر مخالف باشد بايد امام ردع كند و حيث اينكه ردع نكرده اين امام است همين تقريب در شهرت هم مى‏آيد .

    اگر قدماء حرفى زده باشند و قاعده لطف درست باشد و مخالف ابن سعيذ باشد يا مخالف ابن جنيد باشد اگر راستى واجب باشد بر امام كه ردع كند از باب لطف در شهرت هم بايد ردع بكند بايد بگوئيم اگر اركان از علماء اركان از فقهاء چيزى گفته باشد و مخالف با واقع باشد يجب بر امام كه ردع بكند و حيث اينكه ردع نكرده اين دليل بر امضاء است. همان تقريبى كه در لطف مى‏آيد در شهرت فتوائى هم مى‏آيد .

    فرض كنيد اجماع از باب لطف درست باشد يعنى شما هم بگوئيد اجماع منقول ازباب لطف حجت است  فقهاء همه يك قول بگويند مثل قيام متصل به
    ركوع را كه همه مى‏گويند واجب است و ركنى است. اگر واجب بشود يجب بر امام كه بگويد قيام متصل به ركوع واجب نيست و ركن نيست و حيث اينكه اينكار را نكرده پس ركن است وقتى اين قول را پذيرفتند عرض مى‏كنم همين حرف در شهرت هم مى‏آيد .

    اگر 24 فقيه‏از قدماء يك قول داشتند اما ابن جنيد كه دور از حوزه بوده قبول نداشته باشد همانطور كه ابن جنيد و ابن ابى عقيل چون دور از حوزه بودند
    و با طلبه‏هاى حوزه كارى نداشتند اينها يك اقوال شادى دارند. در حالى كه اين دو از افراد ملا و با سواد شيعه بودند همه تتبعشان و هم دقتشان خوب بوده اما در حوزه نجف نبودند در حوزه آنوقت جلسه و حله نبودند. و اينها در سنى‏ها، شام و مصر زندگى مى‏كردند از همين جهت محيط سنى گرى روى آنها اثر زياد گذاشته، از اين جهت اقوال شاذ خلاف شيعه زياد دارند .

    حال ما مى‏بينيم در ميان قدماء يك قول هست كه مدرك ندارد مثل همين قيام متصل به ركوع بلكه مدرك عكس دارد .براى اينكه اگر شك بكنيد كه آيا
    چيزى جزء نماز هست يا نه، رفع ما لا يعلمون مى‏گويد نه. اما مى‏بينيم همه اينها غير از ابن ابى عقيل و ابن ابى جنيد گفته‏اند قيام متصل به ركوع جزء اركان اسن اگر اين قاعده لطف در اجماع محصل درست باشد اينجا هم مى‏آيد مى‏گوئيم شهرت گفته است مدرك همندار. اگر مخالف با وا قع باشد يجب على الامام كه ردع بكند و حيث اينكه ردع نكرده پس امضاء است.

    همچنين ظنون متراكمه هم همين است. اگر شما قائل به اجماع ظن شديد و گفتيد اجماع فقهاء مثل خبر متواتر است در خبر متواتر شما چى مى‏گوئى. مى‏گوئى از رواية ضعيف يك مظنه پيدا مى‏شود رواية دوم يك مظنه پيدا مى‏شود. رواية سوم يك مظنه پيدا مى‏شود. رواية دهم ظن متاخم للعلم پيدا مى‏شود. رواية بيستم اطمينان پيدا مى‏شود يعنى علو عادى. مى‏شود تواتر حال يا تواتر معنو يا تواتر لفظى. ظنون متراكمه براى ما قطع درست مى‏كند.

    اگر در باب اجماع هم كسى اين را بگويد و ظنون متراكمه از قول فقهاء براى ما مى‏گويد اجماع حت است. همين حرف در شهرت هم مى‏آيد. ظنون
    متراكمه از بيست فقيه به ما اطمينان مى‏دهد كه قول همين است. مى‏گوئيم گتره‏اى كه نگفته مثل ابن زهره ،ابن سعيد و استحسان هم كه ندارد. مدرك هم خلاف اين است پس معلوم مى‏شود قول امام ايجاست و همانطور كه با ظنون متراكمه اجماع را حجت كردى با ظنون متراكمه شهرت را هم بايد حجت كنى چه فرق است بين اجماع و شهرت. اجماع محصل حجت است، شهرت محصل هم حجت است. شهرت يعنى چه؟ يعنى اقوال بدون دليل و بدون مدرك كه يك مخالف و دو مخالف هم توى او باشد. كه اين شياع مفيد للعلم است كه مى‏گويند شياع مفيد للعلم حجت است در همه جا. مثل اينكه دهنفر ولو غير موثق بگويند اول ماه است اين حجت است. درحقيقت علم را حجت مى‏دانند بجاى اين مى‏گويند شياء مفيد للعلم حجت است علم از كجا پيدا مى‏شود از ظنون متراكمه. حال كه از ظنون متراكمه پيدا مى‏شود چه فرق است بين اين كه اصلاً مخالف نباشد مثل اجماع محصل و بين شهرت كه ده نفر چيزى را بگويند و دو نفر ساكت باشد در حقيقت بر مى‏گردد به اينكه شياع مفيد للعلم يا اتفاق مفيد
    للعلم كه هر دو حجت است اين در صورتى است كه قائل به ظنون متراكمه بشويم. اگر قائل به حدث هم بشويم يعنى مثل شيخ انصارى اجماع را از باب حدث حجت بدانيم آن اينجا هم مى‏آيد. اگر شما ببينى بيست نفر از علماء چيزى گفته‏اند حدث مى‏زنى كه قول امام در اينها باشد ولو اينكه دو نفر هم چون دور از حوزه بوده‏اند ساكت مانده‏اى يابا قياس و استحسان چيزهائى مخالف گفته‏اند. اما مى‏بينى بيست نفر يك چيز بلا دليل و بلا مدرك. همانطور كه از اتفاق حدث مى‏زنى. از شهرت هم حدث مى‏زنى. كشفى هم بشويم باز همين است مثل مرحوم آخوند.

    كه گفتيم اگر قدماء چيزى گفته باشند و مدركى بر طبق آن نداشته باشيم، كشف مى‏كنيم كه قول امام در اينها است در اينجا هم همين است اگر بيست نفر از قدماء گفته باشند حدث مى‏زنيم كه اينها گتره‏اى كه نمى‏گويند. بدون دليل كه نمى‏گويند با قياس و استحسان كه نمى‏گويند. پس كشف مى‏كنيم كه قول امام همين است. اگر هم از باب اجماع نصى بشويم ديگر بهتر. اجماع نصى كدام بود. اينكه اگر قدماء همه گفته باشند و مدركى در كار نباشد پى مى‏بريم نص معتبر پيش اينها بوده. نص ظاهر الدلالتى پيش اينها بوده اينجا هم همين را مى‏گويم. اگر ما ببينيم علماء مشهورشان يك چيزى گفته‏اند و دليل هم بر آن نيست. پى مى‏بريم كه آن اصول اربعماة پيش اينها بوده است .

    چنانچه گفتم اين اصول اربعماة بعضى از آن پيش شهيد اول (رض) پيش محقق صاحب شرائع هم بوده. پيش صاحب سرائر صاحب مستطرفات بوده. لذا اگر اجماع نصى شديم بايد بگوئيم شهرت هم همين است.

    فتلحض مما ذكرنا اينكه شهرت فتوائى پيش ما نظر اجماع است. همين طور كه اجماع محصل حجت است شهرت فتوائى پيش ما حجت است. اين را
    بعضى اصوليون نگفته‏اند مثل مرحوم آخوند و شيخ. اما روى تقريب عرضى من همانطور كه اجماع داريم و حجت شهرت داريم و حجت. بحث ناقص است در مورد آن فردا صحبت مي کنيم. 

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365