جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: ظنون معتبره / اجماع منقول
    موضوع درس:
    شماره درس: 38
    تاريخ درس: ۱۳۷۵/۱/۲۶

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    ديروز عرض كردم اجماع در ميان شيعه يك امر مستقلى نيست،بلكه يك امر تبعى وعلامت براى چيز ديگر است، اجماع حجت است ،چون ما از اجماع
    استنباط مى‏كنيم، قول امام عليه‏السلام را، مى‏فهميم اسلام هم همين حرف را دارد، اما اينكه دليل مستقلى باشد نظير عقل وروايات وقرآن شريف، اينجور نيست.

    حرف اين بود كه اين كشف قول امام از اجماع به چه طريق است؟ هفت قول در اينجا ديده مى‏شود، يكى اجماع دخولى بود كه ديروز گفتم كه اين حرف را ولو مثل شيخ مفيد وسيد مرتضى رضوان اللّه تعالى عليه فرموده‏اند، اما صورت علمى ندارد و من خيال مى‏كنم كه اينها حرفشان همان حرف شيخ طوسى باشد ،لطفى باشند،الا اينكه حرفشان بدست ما نرسيده باشد وما بخواهيم يك صورت علمى بدهيم، نمى‏شود وطلبه پسند نيست .

    دوم: اجماع تشرفى بود و آن اين بود كه ادعاى اجماع كرده خدمت امام زمان عليه‏السلام رسيده و نمى‏خواسته بگويد خدمت امام زمان عليه‏السلام رسيده‏ام.

    در اين باره هم گفتيم كه اجماع تشرفى كه در كلمات متأخرين پيدا شده و مى‏خواهند نسبت به قدماء بدهند، اين را هم احدى تا به حال ادعا نكرده است .يعنى به عبارت ديگر صرف احتمال است و اين احتمال صورت علمى به خود نمى‏تواند بگيرد، ذوقى واستحسانى است، اما حجت نمى‏شود .

    سوم :اجماع لطفى است كه از شيخ طوسى پيدا شده است كه يجب على الامام در صورت اتفاق علماء بر خطاءاينكه امام عليه‏السلام رفع خطاء بكند .

    استاد: گفتيم اين هم نمى‏تواند يك دليل باشد چرا بايد امام زمان عليه‏السلام رد بكند مخصوصا اينكه فتواى مجتهد حجت است ولو خلاف باشد در واقع؟ بله در مهّام امور حرفى است، اما اينكه بخواهيم دليل درست كنيم نمى‏شود و اگر قاعده لطف براى همه فقهاءبيايد، بايد بگوئيم قاعده لطف براى تك تك مجتهدين هم بايد بيايد و اين نقض است كه اگر قاعده لطف راجع به همه آقايان است راجع به تك تك هم هست مخصوصا در مهّام امور و نمى‏شود اينها را  گفت .

    چهارم :اجماع ظنى است، گفته است در خبر واحد ببين اگر خبر متراكم شد، قطع مى‏آورد. اگر خبرها يكى پس از ديگرى بيايد، مى‏شود تواتر،تواتر يعنى قطع و اين تواتر كه ما داريم معمولاً از مظنه پيدا مى‏شود، آن هم مظنه غير حجت. اگر مظنه حجت باشد، ده،بيست مظنه حجت مى‏شود تواتر، حالا يا تواتر معنوى يا تواتر لفظى .اگر هم مظنه غير حجت باشد چهل تا يا پنجاه تا مظنه غير حجت، يعنى خبر تضعيف مى‏شود تواتر، كه معمولاً اين تواترها كه پيدا مى‏شود مثلاً تواتر معنوى را مرحوم صاحب معالم مثال مى‏زند به شجاعت حضرت أمير المؤمنين  عليه‏السلام مى‏گويد:اين غزوه را بر ايمان نقل مى‏كنند ولو اينكه خبرش ضعيف است، تاريخ است، آن قضيه را نقل مى‏كنند. نخ روى نخ ناگهان مى‏شود طناب ومى شود قطع ومى شود تواتر معنوى.

    تواتر لفظى هم خيلى كم داريم، مثلاً «الاعمال بالنيات» را از رسول گرامى مى‏گويند اين تواتر لفظى دارد .معنايش اين است كه اخبار ضعيفى از شيعه وسنى نقل شده، البته در شيعه اين الاعمال بالنيات در صدر روايات صحيح السند هم واقع شده وبالاخره اخبار ضعيفى يا اخبار صحيحى متراكم مى‏شود و از اين تراكم قطع پيدا مى‏شود، مى‏شود تواتر لفظى.

    يك تواتر اجمالى هم مرحوم آخوند درست كرده‏اند كه تواتر خوبى است. كه ايشان مى‏گويد اگر هفت هشت روايت از معصوم صادر شده باشد، ما قطع پيدا مى‏كنيم كه يكى از اينها از امام عليه‏السلام صادر شده است. اين هم همين است كه مثلاً از ده روايت ظنى يك قطع پيدا مى‏شود، ز پنجاه روايت ظنى قطعى كه  پيدا مى‏شود، تواتر معنوى است، از پنجاه روايت ظنى يك تواتر پيدا مى‏شود بنام تواتر لفظى .اينجا هم همين است مثلاً مى‏رويم در كتابهاى قدماء از اين 24 كتاب قدماء كه دست ماست مى‏بينيم اين گفته ،آن گفته ،آن هم گفته است. مى‏آئيم در كلمات آنها كه قريب به قدماء هستند؛ مفيد،سيد مرتضى،شيخ طوسى مى‏بينيم گفته‏اند .مى‏آئيم جلوتر مى‏بينيم محققين ،علامه ،شهيدين،اينها
    هم گفته‏اند .مى‏آئيم يك قدرى جلوتر مى‏بينيم صاحب جواهر،كاشف الغطاء وشيخ انصارى هم گفته‏اند، تا مى‏آئيم جلوتر مى‏بينيم عروه ومراجع در عروه هم گفته‏اند .مى‏گويند از اين ظنون متراكم قطع پيدا مى‏شود كه قول امام همين است همين طور كه از ظنون متراكم ضعيفيه قطع پيدا مى‏شود كه قول امام اين است .يعنى تواتر اين است .اينجا هم از ظنون متواتر فتاواى قطع پيدا مى‏شود كه قول امام اين است .

    اين حرف خوبى است اما يك اشكال دارد وآن اين است كه در تواتر لفظى،در تواتر معنوى،در تواتر اجمالى اينها مى‏گويند قول امام اين است، لذا
    ما بواسطه اقوال قول امام عليه‏السلام را بدست مى‏آوريم .اما در فتوى نمى‏گويند قول امام اين است، بلكه مى‏گويند فتواى من اين است و اگر از يك مرجع بپرسند قول امام اين است، مى‏گويد نمى‏دانم، بلكه حجت اين است، من به اين رسيده‏ام، كه اسم او را مى‏گذاريد حكم ظاهرى. وقتى چنين باشد پس فرق است بين اخبار آحاد وفتواى آحاد .در اخبار آحاد قطع پيدامى شود به قول امام، امادر فتاواى آحاد قطع پيدا مى‏شود به قول مشهور و به قول علماءقطع داريم كه علماءچنين گفته‏اند اما اينكه قول امام است يا نه، اين را دلالت ندارد وما  مى‏خواهيم اجماعى درست كنيم كه كاشف از قول امام عليه‏السلام باشد لذا اين اجماع ظنى هم كه خيلى‏ها پافشارى دارند كه درست كنند او را،اين هم نمى‏شود .

    قسم پنجم: اجماع حدثى است، يعنى از اقوال مختلفه، عادة يعنى عرف حدث مى‏زند كه قول امام اينجاست، يعنى رجوع كند به كلمات قدماء، رجوع
    كند به كلمات متأخرين ،رجوع كند به كلمات متأخر متأخرين و ببينند كه همه يك چيز مى‏گويند، حدث مى‏زند به معناى استلزام عرفى، نه استلزام عقلى .يعنى عرف وقتى كه صد قول متفقا از فقهاء ببيند مى‏فهمد قول امام عليه‏السلام همين است اين حرف هم حرف خوبى است. ايرادى كه دارد اين است كه اين اتفاقى كه فقهاء دارند ،بله اتفاق هست، اما اين اتفاقى كه متأخرين دارند ،متأخر متأخرين دارند آيا حدث مى‏زنيم حجت را يا حدث مى‏زنيم قول امام را؟ شبهه اينجاست .اگربتوانى بگوئى حدث مى‏زنم كه فرمايش امام همين است، حرفى است واما اگر اينجورى بگوئيم، اين فقهاء كه با ظن وقياس واستحسان كه حرف نمى‏زنند اينها با حجت حرف مى‏زنند اين حجت قول امام است يا نه؟ توى اين انسان مى‏ماند. كاشف است، حجت است اما حجت از حجت است ،نه حجت از قول امام، اين را بايد درست كنيم اگر بخواهيم حدثى بشويم كه شيخ بزرگوار حدثى هستند .بسيارى از بزرگان مثل مرحوم حاج شيخ هم حدثى هستند، استاد بزرگوار ما حضرت امام هم حدثى هستند، همين طور مرحوم استاد داماد حدثى
    هستند و اينها اصرار داشتند و مى‏گفتند عرف وقتى مخصوصا اقوال قدماء را ببيند و ببيند همه آنها يك چيز مى‏گويند و مدرك هم ندارند، حدث مى‏زنند كه قول امام همين است و سينه به سينه به اينها رسيده است. آيا حجت پيش اينها بوده؟ قاعده پيش اينها بوده؟ يا اينكه قول حاج شيخ سينه به سينه از شاگردان امام صادق عليه‏السلام به شاگردهاى شاگردان امام رسيده تا رسيده به غيبت صغرى و غيبت صغرى رسيده به غيبت كبرى و غيبت كبرى رسيده تا حالا؟ اگر اين شبهه را بتوانيد برطرف كنيد اين اجماع حدثى خوب قولى است، اما اگر نشود بايد فكر ديگرى بكنيد.

    قسم ششم: حرف كشفى‏ها است كه مرحوم شيخ انصارى احتمال او را در فرائد داده‏اند و اين در ميان شاگردان شيخ انصارى جان گرفت. من جمله صاحب كفايه كه ايشان اجماع كشفى شدند. و حالا معنايش چيست؟ مال فردا.

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365