جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: آيا مصافحۀ زن با مرد جايز است يا نه؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 22
    تاريخ درس: ۱۳۹۰/۱۰/۶

    متن درس:

    أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

     

    در مسئلۀ 39، فرمودند: لا بَأْسَ بِسَماعِ صَوْتِ الْاَجْنَبِیَّةِ ما لَمْ یَکُنْ تَلَذُّذٌ وَ لا ریبَةٌ مِنْ غَیْرِ فَرْقٍ بَیْنَ الْاَعْمی ٰ وَ الْبَصیرِ وَ اِنْ کانَ الْاَحْوَطُ التَّرْکَ فی غَیْرِ مَقامِ الضَّرورَةِ، وَ یَحْرُمُ عَلَیْها اِسْماعُ الصَّوْتِ الَّذی فیهِ تَهییجٌ لِلسّامِعِ بِتَحْسینِهِ وَ تَرْقیقِهِ. قال تَعالی ٰ: فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ.

    مسئله، مسئلۀ مشکلی است. از جهت اینکه دو ادعای سیره از دو دسته از فقها شده است.

    آنچه حرف مرحوم سیّد است، اینست که اگر صدای زن یا شنیدنش با تلذذ باشد و با ریبه باشد، حرام است. و اما مقابلۀ زن با مرد و مرد با زن را می­فرمایند طوری نیست. صحبت زن و مرد با یکدیگر، مانعی ندارد مگر اینکه با تلذذ و با ریبه باشد. بعد هم تمسّک به آیۀ شریفه می­کنند که قرآن می­فرماید: فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ؛ مواظب باش که زیبا حرف نزنی؛ برای اینکه اگر زیبا حرف زدی، کسانی که شهوتران هستند در تو طمع می­کنند که تقریباً مرحوم سیّد آیه را معنا کنند با همان تلذذ و ریبه. که اگر با شهوت با یکدیگر صحبت کنند، ولو اینکه محتوای حرفها شهوت نباشد و شهوت انگیز نباشد، این حرام است. و اما اگر بدون شهوت و بدون ریبه است، صحبت کردن زن با مرد و مرد با زن، اشکالی ندارد.

    مرحوم سیّد مثل اینکه می­خواهند به مفهوم آیه تمسّک کنند که ظاهراً این درست نیست و آیه مفهوم ندارد، و اینکه بخواهیم از آیه مفهوم بگیریم، مفهوم لقب است و مفهوم لقب حجت نیست. اما آنچه عمده است، ادعای سیره است که صاحب جواهر و دیگران ادعای سیره کردند که مقابله و گفتگوی زن با مرد و مرد با زن اشکال ندارد. اما از آن طرف هم عده­ای از بزرگان که اینجا نوشتم، مشهور مقابله را الاّ در موقع ضرورت، حرام دانستند. منهم المحقق والشرایع، والعلامة فی القواعد، والشهیدان فی اللمعة و شرحه، والمحشین عی شرح اللمعة فی کتاب النکاح؛ گفتند که مقابلۀ زن با مرد و مرد با زن، حرام است، مگ اینکه یک ضرورتی در کار باشد و تا ضرورتی در کار نباشد، حرام است. لذا گفتند که اگر شهوت آمیز باشد، معلوم است که گناهش خیلی بزرگ است و اگر هم شهوت آمیز نباشد و مقابله باشد، باز جایز نیست. آنجا که شهوت آمیز باشد، تمسّک به آیه کردند که: فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ. آنجا هم که شهوت آمیز نباشد، تمسّک کردند به سیره. لذا ادعای دو سیره شده است. مثل مرحوم سیّد و محشین بر عروه و خیلیها مثل صاحب جواهر، ادعای سیره کردند که مقابله و گفتگوی زن و مرد اشکال ندارد. از آن طرف هم مثل مرحوم محقق در شرائع، مرحوم علامه در قواعد و مرحوم محقق ثانی در جامع المقاصد، مرحوم شهیدین در لمعه و شرح لُمعه، همۀ اینها می­گویند نه، با شهوت نمی­شود و گناهش بزرگ است و با ریبه هم نمی­شود و گناهش بزرگ است، مقابله و گفتگو هم نمی­شود، مگر به اندازۀ ضرورت؛ و این کا را مشکل می­کند که هر دوی اینها و آن هم بزرگان مثل صاحب جواهر و خیلیها می­گویند می­شود برای اینکه سیرۀ متشرّعه هست و مثل محقق در شرائع و علامه در قواعد و شهیدین در لُمعه و شرح لُمعه و بسیاری دیگر می­گویند مقابله نمی­شود برای اینکه سیره برای عدم جواز هست. لذا مسئله مشکل می­شود. شاید بتوانیم اینطور جمع کنیم. اینکه مقابله و گفتگوی زن و مرد نامحرم، به اندازۀ متعارف، اشکال ندارد. و آن ضرورتی که اینها می­گویند الاّ مع الضرورة. این ضرورت را معنای عرفی معنا کنیم یعنی متعارف اینست که زن و مرد نامحرم با هم گفتگو کنند، اشکال ندارد. و امّا اگر غیرمتعارف شد، مثل این زنها در تلویزیون و بازیهایشان و یا مثلاً خویش و قومهایی که دور هم می­نشینند و می­گویند و می­خندند که این زیاد هم هست و در طلبه­ها هم هست و در مردم هم هست که گفتگوی غیرمتعارف، همینطور که مردها با هم نشستند و می­گویند و می­خندند و شهوت آمیز هم نیست، و معمولاً در بین خویش و قومها که شهوت آمیز هم نیست و اما بگو و بخند. اینطور جمع کنیم و بگوییم اگر متعارف باشد، طوری نیست و اما اگر غیرمتعارف شد، حرام است. و آن کسانی که می­گویند سیره داریم، مثل مرحوم صاحب شرائع و علامه و شهیدین و امثال اینها که می­گویند سیره داریم برای حرمت؛ بگوییم غیرمتعارف یعنی گفت و گو و خنده و اینکه مثل مردها با هم حرف بزنند و بخندند؛ در حقیقت مرادشان اینست. و آن کسانی که مثل مرحوم سیّد و صاحب جواهر و محشین بر عروه و امثال اینها می­گویند جایز است، الاّ لضرورةٍ؛ این ضرورت را ضرورت عرفی معنا کنیم. یعنی متعارف زن و مرد با هم حرف بزنند. اما الان زن به مغازه می­رود و بگو و بخند و کاری بکند که او ارزان حساب کند و حتی بعضی از زنها می­روند و به خاطر اینکه ارزان بخرند بازیهایی درمی­آورند تا چیزی بخرد. می­گوییم اینها حرام است. یا این طرز صحبت کردنها در تلویزیون و بازیهایی که درمی­آورند، مثلاً بگوییم اخبارش اگر خضوع در قول نباشد، طوری نیست اما فیلمها و این حرفها در تلویزیون را می­گوییم جایز نیست. جمع بین دو سیره را اینطور کنیم که مقابله و گفت و گوی زن و مرد به طور متعارف، اشکال نداریم؛ که سیرۀ متشرعه داریم. اما به طور غیرمتعارف که ما ایرانیها می­گوییم گفت و گو و بگو و بخند، اگر غیرمتعارف باشد، بگوییم حرام است و اگر متعارف باشد، بگوییم طوری نیست و توجیه کنیم و بگوییم این عده­ای از بزرگان که می­گویند حرام است، مرادشان غیرمتعارف است و این عده­ای از بزرگان که می­گویند حلال است، مرادشان متعارف است.

    مسلّم است که در زنهای پیامبر هیچ خصوصیت ندارد. این آیات حجاب معمولاً راجع به زنهای پیغمبر(ص) است و زنهای پیغمبر مخاطبند. مثل خود پیغمبر (ص) که مخاطب است و پیغمبر که دخالت ندارد. اگر خطاب هست که یا أیّها النبی، معنایش اینست که این مخاطب است از برای همۀ مردم و آیات حجاب هم همینطور است. در آیات حجاب، همۀ اینها در مورد زنهای پیغمبر است، این از باب خطاب است، نه از باب اینکه زنهای پیغمبر خصوصیت داشته باشند. لذا مابقی آیات هم همین است که: وَ لاتَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْاُوليَ. نمی­شود گفت که این مخصوص زنهای پیغمبر است و مابقی زنها اگر زینت کنند و در کوچه بیایند، طوری نیست. لذا آیات حجاب معمولاً خطاب به زنهای پیغمبر است اما این زنهای پیغمبر، خصوصیت ندارد.

    آنچه انسان در آن گیر است و شاید بتوانیم رفع این شبهه را اینطور کنیم، برای اینکه آن کسانی که گفتند، خیلی انصافاً مهم هستند، مثل آن کسانی که می­گویند گفتگوی زن و مرد با هم حرام است، مثل محقق در شرائع است؛ مثل علامه و مثل شهیدین که اینها افراد خیلی بالایی هستند. آن کسانی هم که می­گویند گفتگوی مرد با زن و زن با مرد، اشکال ندارد، آنها هم افراد بزرگی هستند، مثل صاحب جواهر و مثل مرحوم سیّد در عروه و مثل مُحشین بر عروه. و اینها را وقتی در فتوایشان برویم، می­بنیم که هر دو ادعای سیرۀ متشرّعه کردند. آنگاه این که من عرض می­کنم، یک تصالح بین این دو ادعا می­شود. شاید این عرض من خوب باشد که بگوییم، گفت و گوی زن نامحرم با مرد نامحرم، گاهی بگو و بخند است که اینها مختص به محارم است و نامحرم حق ندارند با هم بنشینند و بگویند و بخندند، ولو اینکه برادر زن یا زن برادر باشد یعنی نامحرمهای خودی، که بگو و بخند نمی­شود. و اما متعارف مانعی ندارد. مثلاً می­خواهند مطالبی را به هم بگویند و اسمش را گفتگو می­گذاریم. لذا بگو و بخند حرام باشد و گفتگو حلال باشد و جمع بین ادعای دو سیره به این عرض من باشد. از اینها فهمیده می­شود که هم برای مرد است و هم برای زن، برای اینکه هم اسماع دارد و هم سماع دارد. می­خواهد تمسّک به آیه کند برای اینکه می­فهماند که گفتگوی زن و مرد اگر با شهوت باشد، اشکال دارد و اگر با شهوت نباشد، اشکال ندارد. این حرف مرحوم سیّد و صاحب جواهر و حرف محشین بر عروه است که گفتگوی زن و مرد اگر معَ شهوة أو ریبة باشد، حرام است و الاّ اشکال ندارد. از عروه هم همین فهمیده می­شود الاّ اینکه مشهور در میان بزرگان می­گویند، گفتگوی زن ولو با شهوت نباشد ولو با ریبه نباشد، حرام است. آنگاه چطور این را درست کنیم؟! من عرض کردم که متعارف و غیرمتعارف درست کنیم که در فارسی زبانها می­گویند بگو و بخند و گفتگو که گفتگو طوری نیست اما بگو و بخند اشکال دارد و فتوا بدهیم که حرام است.

    مسئلۀ بعد که از این مسئلۀ حالا مشکلتر.

    عبارت مرحوم سیّد می­فرمایند: لایَجوزُ مصافحة الأجنبیة؛ زن و مرد مثل غربیها بخواهند با هم مصافحه کنند، نمی­شود. نشدنش هم اینست که دستهایشان همدیگر را لمس می­کند و لمس بدن نامحرم حرام است. تا اینجا خوب است و مسلّم است و هیچ اشکال هم در آن نیست و سابقاً هم صحبت کردیم که نگاه به بدن زن حرام است و لمسش هم معلوم است که به طریق اولی حرام است و روایت هم داشتیم و حرفی نیست. لذا صدر عبارت، هیچ اشکال ندارد و آنچه خیلی اشکال دارد، ذیل آیه است.

    نَعم لا بأس بِها من وراء الثُوب كما لا بأس بِلَمس المحارم. اگر محرمها، مثلاً برادر و خواهرها بخواهند مصافحه کنند، طوری نیست. اگر هم مثلاً بخواهند با دستکش مصافحه کنند، طوری نیست. همین که الان در جمهوری اسلامی هست و یکی از چیزهای خوبی که جمهوری اسلامی دارد و الان غربیها جمهوری اسلامی را به همین می­شناسند که مسئولین حق ندارند با زنها ولو رئیس جمهوری یا وزیر باشد، دست بدهند. این را مرحوم سیّد می­گویند طوری نیست.

    الحمدلله در جمهوری اسلامی جا افتاده است و یک علامت است و ای کاش همان سال اول اینطور چیزها جا می­افتاد و علامت جمهوری اسلامی چادر بود و آن هم با رو گرفتن. اما ما نکردیم و نخواستیم و نشد. و الاّ این دست ندادن به زن نامحرم، الحمدلله الان هست. مرحوم سیّد این را می­گویند طوری نیست. محشین بر عروه هم می­گویند طوری نیست، لذا اگر زن نامحرم و مرد نامحرم، بدون دستکش بخواهند مصافحه کنند، نمی­شود اما اگر بخواهند با دستکش یا با چادرش، مصافحه کنند، می­فرمایند طوری نیست. نَعم لا بأس بِها من وراء الثُوب كما لا بأس بِلَمس المحارم؛ البته بدون شهوت و بدون ریبه.

    مشکلی که ما داریم، اینست که روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله دارد که مرحوم سیّد طبق این روایت فتوا داده است. اما در بیعتهای پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع)، این نبوده است. چرا نبوده است؟ پیغمبر اکرم (ص) وقتی فتح مکه کردند، چطور بیعت کردند؟ یک قدح آبی که با آن وضو می­گرفتند، یعنی آب وضوی حضرت در آن می­ریخت، آوردند و پر از آب کردند و پیغمبر اکرم دست در آب زدند و گفتند هرکدام از زنها که می­خواهند با من بیعت کنند، دستشان را در این آب بزنند. پیغمبر اکرم (ص) با عبایشان مصافحه می­کردند. چرا پیغمبر اکرم (ص) با دستکش نکردند و به جای اینکه بگویند قدح آبی بیاورید و آب در آن بریزید و دست در آن بزنند و بگویند زنها در این آب دست بزنند، که این خیلی بازی دارد و سخت است، بلکه بگویند من عبا دارم و از زیر عبا با زنها بیعت می­کنم یعنی زنها دست من را از زیر عبا بگیرند و بیعت کنند. حال چرا این کاررا نکردند و با آب این کار کردند؟ آنگاه در غدیرخم هم همینطور شد. در غدیرخم وقتی که امیرالمؤمنین (ع) به خلافت منصوب شدند. لذا بنا شد که همه بیعت کنند. درحالی که این بیعت لازم نبود اما برای تأکید مطلب و برای اینکه عربها به بیعت خیلی اهمیت می­دادند و برای یک امر تأکیدی، پیغمبر اکرم (ص) فرمودند و همه دو سه روز ماندند و با امیرالمؤمنین (ع) بیعت کردند. طرز بیعت همین بود که مردها می­آمدند و دست امیرالمؤمنین را می­گرفتند و می­گفتند: بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا عَلیُّ، اَصبَحتَ مَولایَ وَ مَولی کُلِّ مُومِنٍ وَ مُومِنَةٍ. و اما برای زنها، قدح آبی را تهیه کرده بودند و امیرالمؤمنین دست راستشان را در این آب زده بودند و زنها دست در آن قدح می­زدند و می­گفتند: بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا عَلیُّ، اَصبَحتَ مَولایَ وَ مَولی کُلِّ مُومِنٍ وَ مُومِنَةٍ. خوب چرا امیرالمؤمنین با زیر عبا با زنها مصافحه نکرد؟ از زیر عبا مصافحه کردن که آسانتر بود، پس چرا باید قدح آبی بیاورند و دستشان را در قدح آب بزنند و بعد زنها دستشان را در آب بزنند و بگویند بخٍ بخٍ لک یا اباالحسن(ع)، درحالی که می­توانست جلو بیاید و اگر مرد بود امیرالمؤمنین به او دست می­داد و اگر زن بود، امیرالمؤمنین از زیر عبا به او دست می­داد. همینطور که بعضی از زنها که بدکاری می­کنند و می­آیند ودست من را از زیر عبا می­بوسند. پیغمبر هم می­توانست از زیر عبا دست بدهد و یا دستکش درست می­کرد و با دستکش دست می­داد اما پیغمبر اکرم (ص) این کار را نکرد. بله روایت داریم که از زیر ثُوب طوری نیست و مرحوم سیّد هم روی همین فتوا داده و دیگران هم روی همین فتوا دادند، اما برای من مشکل است والحمدلله در جمهوری اسلامی هست که مسئولین حتی با زیر عبا و با دستکش، حق ندارند با نامحرم دست بدهند و اصلاً دست دادن زن نامحرم با مرد نامحرم ممنوع شده و قانون است. این خیلی خوب است و ای کاش چادر هم همینطور بود و ای کاش مقابله هم همینطور بود. ای کاش حرفها در تلویزیون هم همینطور بود. و همۀ اینها یک رسم می­شد و بین جمهوری اسلامی با لندن یعنی با غربیها فرق بود. جمهوری اسلامی باید عفاف و حجاب داشته باشد و اگر عفاف و حجاب حفظ شود، یک امتیاز برای جمهوری اسلامی است و این دست دادن الحمدلله نیست و اگر یک مسئولی با یک مسئول مهمی، چه در ایران و چه در غرب، اگر دست بدهد ولو با دستکش باشد، معمولاً این مؤاخذه می­شود و رسم نبوده بین پیغمبر اکرم (ص) و زنها و بین امیرالمؤمنین(ع) و زنها که دست بدهند، ولو من وراء الثُوب. من خیال می­کنم اگر مرحوم سیّد فرموده بودند جایز نیست؛ مثل حالا که جمهوری اسلامی می­گوید جایز نیست، این خیلی عالی بود. ولی عل کل حالٍ یک روایت داریم که روایتش را بخوانیم. روایت طبق حرف مرحوم سیّد (رضوان الله تعالی علیه) است.

    روایت 1 و 2 از باب 115 از ابواب مقدّمات نکاح:

    عن أبى بصير عن أبى عبد الله ( ع ) قال: " قلت له هل يصافح الرجل المرأة ليست بذات محرم ؟ فقال: لا . إلا من وراء الثوب.

    این حرف مرحوم سیّد است که: لایَجوزُ مصافحة الأجنبیة؛ نَعم لا بأس بِها من وراء الثُوب كما لا بأس بِلَمس المحارم.

    اما روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است و طبق آن هم فتوا داده شده است ولی آن بیعت پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) با این منافات دارد و می­گوید: لایَجوزُ مصافحة الأجنبیة ولو من وراء الثُوب. حال نمی­دانم این را چطور درست کنیم. آنچه می­دانم الحمدلله در جمهوری اسلامی طبق روش پیغمبر اکرم(ص) و روش امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) عمل شده است.

    فرمایش ایشان هم فرمایش خوبی است، یعنی معمولاً این کسانی که مصافحه می­کنند، با فشار مصافحه می­کنند و حالا بگوییم که اگر فشار هم بدهد، اشکال ندارد، اینها انصافاً مشکل است و ما نمی­توانیم بگوییم. لذا ما اینطور می­گوییم که: لایَجوزُ مصافحة الأجنبیة ولو من وراء الثُوب، کما هو سیرة رسول الله (ص) و الائمة (ع). یا کم بیشتر اینکه، کما هو سیرة جمهوریة الاسلامیة. قدری بیشتر، کما هو سیرة المتشرّعه.

    کدام یک از شما حاضرید خانمتان با نامحرم دست بدهد و به قول ایشان فشار هم بدهد. ولو اینکه می­دانید مرید شماست و نه شهوتی در کار است و نه ریبه­ای در کار است و زن شما فوق العاده عفیف است و پوشیه هم دارد اما حالا مرید شما آمده و می­خواهد به این مرید شما احترام کند، زن شما جلو بیاید و با این آقا دست بدهد و مثل اینکه با شما دست می­دهد، با او هم دست بدهد. کدامیک از شما حاضرید؟ آیا خود مرحوم سیّد حاضر است؟ یا همین محشین بر عروه حاضرند؟. لذا باید این روایت را طرد کنیم به خاطر اینکه سیرۀ متشرّعه روی آن نیست.

    شماها فکر کنید مرید شما که پیرمردی هم هست و نه شهوتی در کار است و نه ریبه­ای، اما شما می­خواهید به او احترام کنید و این زیاد هم اتفاق می­افتد که ما می­خواهیم به مریدمان احترام کنیم، به زنمان می­گویید بیاید و به او تعارف کند و زن شما می­آید و با او تعارف می­کند ولی جلو می­رود و با هم از زیر چادر دست دهند و روبوسی کنند، اگر شما این را می­گویید، پس همه را بگویید. دست و صورت که فرق ندارد. اگر می­گویید دست دادن حلال است پس بوسه دادن از زیر چادر هم حلال است و چه فرق می­کند!. اگر من وراء الثُوب را درست کردید، پس بوسه را هم بگویید. ولی حالا یک کدام از شما در همین مجلس بخواهید این حرفها را درست کنید، حاضرید زنتان با مرید شما که نامحرم است، دست بدهد؟! حاضرید که با او تعارف کند و حتی بعضی از شما حاضرید که با او بنشیند و گفت و گو کند اما آیا حاضرید که با هم دست بدهند؟

    روی این مسئله فکر کنید تا فردا. ان شاء الله

     

    و صلّی الله علی محمد و آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365