جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: احكام نگاه كردن (وجه و كفيّن)
    موضوع درس:
    شماره درس: 12
    تاريخ درس: ۱۳۹۰/۹/۲۱

    متن درس:

    أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

     

    فرموده­اند: واستثنى جماعة الوجه و الكفّين،فقالوا بالجواز فيهما (3) مع عدم الريبة والتلذّذ، و قيل بالجواز فيهما مرّة و لايجوز تكرار النظر، و الأحوط المنع مطلقاً.

    بالاخره بنا شد که زن به بدن مرد و مرد به بدن زن، نگاه نکند؛ ولو بدون ریبه و ولو بدون شهوت، نگاه نکند مگر در ضرورت. حال این استثنا از آن قاعدۀ کلی است. همینطور که می­فرمایند در مسئله سه قول است و همیشه هم این سه قول بوده است. هم در میان قدماء و در میان متأخرین و در میان متأخر متأخرین. یک قول که مشهور است، گفتند نمی­شود به بدن زن نگاه کرد، ولو به صورتش؛ ولو به دستها تا مچ؛ مگر اینکه ضرورتی در کار باشد. این مشهور در میان فقهاست. اما مرحوم شیخ طوسی و عده­ای بعد از مرحوم شیخ طوسی، من جمله شیخ انصاری (رضوان الله تعالی علیه)، گفتند اگر ریبه نباشد و اگر تلذذ نباشد، می­شود به وجه و کفین نگاه کرد. یک قول سومی هم هست که مرحوم محقق در شرائع دارند و مرحوم علامه در بعضی از کتابهایشان دارد و آن را هم باید بگوییم که یک قول مشهوری است که گفتند نگاه اول طوری نیست اما تکرار نگاه نمی­شود. اگر نگاه بیفتد طوری نیست و اما اگر بخواهد این نگاه را ادامه دهد و تعمق کند، گفتند این نمی­شود؛ که مرحوم صاحب عروه می­گویند: و قيل بالجواز فيهما مرّة و لايجوز تكرار النظر.

    قول سوم هم که مشهور در میان قدماء و متأخرین و من جمله صاحب جواهر است، می­فرمایند که نه، مطلقا نمی­شود الاّ اینکه ضرورتی در کار باشد. مرحوم صاحب عروه نتوانستند جازم شوند و احتیاط کردند اما احتیاط واجب کردند. لذا می­فرمایند: و الأحوط المنع مطلقاً الاّ لضرورةٍ. این سه قول ناشی شده از روایات اهل بیت (علیهم­السلام)؛ و بعضی گفتند که جایز است و یک روایاتی آوردند و بعضی هم گفتند جایز نیست و روایاتی آوردند. تقریباً وقتی بررسی کنیم، می­بینیم که بیش از ده دلیل برای مجوزیها دارند و ده دلیل هم امتناعیها دارند. و مرحوم صاحب عروه با آن آشنایی کامل به فقه، نتوانستند ترجیح دهند بین این روایتها و لذا احتیاط واجب کردند. حال بحث امروزمان راجع به مجوزیها، مثل شیخ انصاری و بعضی از محشین بر عروه و باید بگوییم از زمان شیخ انصاری به این طرف شهرتی پیدا کرده است اما همین شهرتی که پیدا کرده، می­بینیم که محشین بر عروه و همۀ مراجع الاّ شاذاً؛ از حرف مرحوم سیّد بدون حاشیه رد شدند. مجوزیها، دلیل اولشان، قرآن است. «ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها». گفته این می­گوید که زن می­شود زینت در صورت را نپوشاند. خواه ناخواه به طریق اولی صورتش را بدون زینت، می­تواند نپوشاند. بعضی هم زینت را ما یتظهر به گفتند و اصلاً معنا کردند که یعنی صورت. «ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها» یعنی الاّ وجه و کفین. گفتند این ما ظهر منها صورت است و وجه و کفین است و این صورت است که پیداست و دست است که پیداست بنابراین قرآن می­فرماید که اگر نپوشاند طوری نیست. این دلیل قرآنی است. گفتند این الاّ ما ظهر منها را از کجا می­گویید صورت و باید شما فرض کنید که در وقت آمدن قرآن، صورت زنهای متشرعه و زنهای مسلمان، باز بوده و حالا قرآن می­گوید که «ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها»؛ لذا از کجا می­گویید که مراد از ظهر یعنی وجه و کفین، یعنی صورت و دستها. این را از کجا درست کردید؟. لذا آنچه می­شود گفت که در بعضی از روایات هم آمده اینست که «ولايبدين زينتهنَّ إلاّ لباسش. براندازی کردن به چادر و پشت سر زن و جلوی زن و اینهاست. گفتند استثنا هم منقطع است و عالی در می­آید. شارع مقدس می­خواهد بگوید که المرأة عورتین؛ سر تا پا پوشیده شود و استثنای منقطع آورده، الاّ ما ظهر منها. مثل: ما جاءک الاّ الحمار و همینطور که ما جاءک القوم الاّ الحمار تأکید است، استثنای منقطع برای تأکید آورده می­شود. می­خواهد بگوید همه و همه آمدند؛ لذا به جای اینکه بگویم جاءک القوم کلّهم به جای این کلّهم می­گوید الاّ الحمار. اینجا هم همینطور است. استثنا، استثنای منقطع است.  ولایبدین زینتهنّ، همه و همه الاّ چادر. بعد فرمودند که یک قرینه هم هست و آن قرینه را چه کار می­کنید؟ برای اینکه بعد قرآن می­فرماید ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ. این قرینه است که ما ظهر منها یعنی لباس. آن وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ، همه را می­گوید. همه و همه چه زینت و چه ما یتزیّن به، از این نظر فرق نمی­کند. لذا، وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ، یعنی صورت تو برای شوهرت است. حال اگر ما یتزیّن به، بگوید، می­گوید زینت تو برای شوهرت و اگر هم خود زینت را معنا کنید، زینت تو از شوهرت است. الاّ بعد که خویشان است و این الاّ لبعولتِهنّ از شوهر تا خویشان است. گفتند این هم قرینه است. و ما بخواهیم الاّ ما ظهر منها را بگوییم استثناست و وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ، آن را تخصیص می­دهد. ما می­گوییم آن قرینه است برای اینکه آن مخصص نباشد. اگر هم بخواهید تخصیص دهید باید تخصیص مسلّم باشد برای اینکه تا مخصص محرز نشود که نمی­تواند تخصیص دهد. عموم وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ؛ می­گوید سر تا پا. ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها، استثنای منقطع است یعنی لباس. آنگاه یک مسئلۀ دیگر هم هست که بعد درباره­اش صحبت می­کنم و این خیلی مشکل است که انسان بگوی. آنوقتها حنا بوده و سرمه و امثال اینها که به چشمشان سرمه می­کشیدند وبه دستهایشان هم حنا می­کشیدند و حالا زیرابرو برمی­دارند و همان سرمه هم هست و بعد هم ناخنهایشان بلند است و لاک می­مالند. حال یک زن بخواهد اینگونه به کوچه بیاید و شما هم فتوا دهید که طوری نیست. خیلی مشکل است که انسان بتواند اینطور فتوا دهد که این آرایشهایی که حالا اینها می­کنند، طوری نیست. آنگاه می­آید و آرایش هم می­کند تا تو ببینی. می­گفت آمد در مقابلم و گفت ببین که چقدر خوشگلم، چرا مرا نگاه نمی­کنی. حال بگویید قرآن هم می­گوید ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها؛ زن بزک کند و به کوچه بیاید، طوری نیست. خیلی جرأت می­خواهد که انسان این را بگوید؛ و چیزی که بعد صحبت می­کنیم، اینست که اصلاً آن روایتها هم که اسم سرمه و حنا و آن بزکهای آن زمان را باید بگوییم اعراض اصحاب روی اینهاست. کدام فقیهی می­تواند فتوا دهد که اگر یک خانمی بزَک کرده به کوچه بیاید، طوری نیست. به عبارت دیگر حجاب اسلامی. سر تا پا پوشیده و صورت باز اما بَزَک کرده به کوچه می­آید. گمان نکنم هیچ فقیهی بتواند اینطور فتوا دهد. لذا این، إلاّ ما ظَهَر منها را مثل اینکه چاره­ای نداریم جز اینکه غیر از این معنا کنیم. بگوییم وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ؛ آرایش تو و بَزَک تو از شوهرت و اما اگر بخواهی به کوچه بروی، چادر سرت کن و اگر چادرت را ببینند، طوری نیست. یک کسی بگوید اینکه اگر چادر را ببینند طوری نیست، یعنی چه؟ می­گوییم روایت دارد که اصلاً به زن نگاه نکن و زن را براندازی نکن و به پشت سرش نگاه نکن. حال اگر بدون شهوت و بدون ریبه باشد، اگر نگاه کنی، حرام نیست. یا اینکه حرف من شاید بهتر باشد که ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها؛ استثناء، استثنای منقطع است و آورده شده برای تأکید؛ یعنی سر تا پای خانم باید پوشیده باشد. این دلیل اول است.

    دلیل دومی که آوردند، صحیحۀ علی بن سوید است.

    روایت 3 از باب 1 از ابواب نکاح محرم؛ در همین جلد چهاردهم وسائل:

    روایت از نظر سند اشکالی ندارد: قلت لأبي الحسن (ع): إنّي مبتلي بالنظر إلي المرأة الجميلة فيعجبني النظر الیها فقال: یا علی لا بأس إذا عرف اللّه من نيتّك الصدق، و إيّاك و الزنا، فإنّه يمحق البركة و يهلك الدين.

    این ظاهرش اینست که عاشق یک زنی هستم و مبتلای او هستم و خوشم می­آید که به او نگاه کنم. حضرت فرمودند طوری نیست. مواظب باش که زنا نکنی، طوری نیست. آیا می­شود این را گفت؟ اینکه مبتلا به یک زنی هستم و از او خوشم می­آید و دوست دارم که به او نگاه کنم، حضرت فرمودند: لابأس. مواظب باش که زنا نکنی و مابقی طوری نیست. و اینکه مرحوم شیخ انصاری روی این روایت خیلی پافشاری دارد و عجب هم هست که مرحوم شیخ انصاری با آن همه زهد و تقوا و احتیاط که در مکاسب شیخ انصاری یک جرئت روی فتوا نمی­شود پیدا کرد اما اینجا تمسّک به صحیحۀ علی بن سوید کردند و می­گویند نگاه کردند به وجه و کفین طوری نیست؛ و این روایت حتماً معرضٌ عنها عندالاصحاب است. مخصوصاً که مرحوم نجاشی از این علی بن سوید در زهد و تقوایش، خیلی تعریف می­کند. علی بن سوید، انصافاً آدم خوبی است. من خیال می­کنم که می­خواستند یک تهمت به علی بن سوید بزنند و یک روایت اینگونه علیه او جعل کردند. هم امام را خراب کردند و هم راوی را؛ که حضرت فرمودند طوری نیست. بنابراین اگر مرحوم شیخ انصاری این روایت را نیاورده بود، من اصلاً این روایت را نمی­خواندم. معلوم است که روایت معرضٌ عنهاست. معلوم است که نمی­شود به این روایت تحبط کرد چه رسد که استدلال کنیم که به وجه و کفین جایز است بدون شهوت و ریبه. این می­گوید یعجنبی یعنی با شهوت و با ریبه و آنهم زن جوان. إنّي مبتلي بالنظر إلي المرأة الجميلة فيعجبني؛ یک زن زیبایی است و من عاشق او هستم و مبتلا به اینکه به نظر او نگاه کنم و خوشم می­آید که به او نظر کنم و حضرت فرمودند لابأس. حضرت باید گفته باشند که غلط می­کنی. این حرفها چیست که نزد من می­زنی. باید فراموشش کنی و باید اصلاً با او ترک رابطه کنی. حضرت می­فرمایند: لا بأس إذا عرف اللّه من نيتّك الصدق. آنگاه من نیتّک الصدق را معنا می­کنند که و ایّاک و الزنا. این هم دلیل دومشان است برای اینکه می­شود به وجه و کفین نگاه کرد.

    دلیل سوم: صحیحۀ فضیل است.

    روایت 1 از باب 190 از ابواب مقدمات نکاح جلد دوازده وسائل:

    سئلت أباعبدالله علیه­السلام: عن الذراعين من المراة هما من الزينة التى قال الله: و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن قال: نعم و ما دون الخمار من الزينة و ما دون السوارين.

    گفتند این روایت می­گوید وجه و کفین طوری نیست. برای اینکه فرمودند پایینتر از مقنعه طوری نیست و پایینتر از النگوها هم طوری نیست؛ پس یعنی وجه و کفین. این که مرحوم شیخ انصاری و دیگران اینطور معنا کردند و مادون را معنا کردند یعنی پایینتر. اما اگر کسی معنا کند که ظاهراً هم همین است و ما دو الخمار من الزینة یعنی شعر و ما دون السوارین، یعنی ذراعین؛ یعنی زیر النگو و زیر مقنعه، زینت است. معنایش اینست که به مو نمی­شود نگاه کرد و به زیر النگو هم نمی­شود نگاه کرد. اما ما دون را معنا کنیم یعنی از النگو پایینتر بیا؛ یعنی دست و از مقنه پایینتر بیا؛ یعنی صورت. اگر اینطور که من عرض می­کنم، روایت دلالت عکس پیدا می­کند. لاأقل دلالت می­کند؛ او از ذراعین سوال کرد و حضرت فرمودند بله، زینت است و ما دون الخمار، زینت است و ما دون السوارین هم زینت است. لذا هم مو و هم ذراعین است. اما حالا آیا می­شود به صورت نگاه کرد یا نه؟ به زیر النگوها و به کفین می­شود نگاه کرد یا نه؟ روایت اینجا ساکت است.

    از کجامعنا کنیم که حضرت فرمودند ذراعین، زینت است اما پایینتر از ذراعین که ما دون السوارین است و دون یعنی پایینتر. لذا در حقیقت نمی­دانیم که روایت را چطور معنا کنیم. اگر معنا کنیم که ما دون الخمار من الزینة، یعنی ما دون الخمار، یعنی تحت آن خمار و ما دون السوارین، یعنی کفین. لذا اینطور که من معنا می­کنم، می­شود ما دون الخمار، یعنی زیر مقنعه و ما دون السوار، یعنی زیر النگوها. همۀ اینها زینت است. اما حالا آیا می­شود به وجه و کفین نگاه کرد یا نه؛ روایت دلالت ندارد. این هم صحیحۀ فضیل بود.

    دلیل چهارم:

    سه روایت به یک مضمون است که اولش صحیحۀ ابی جارود است که این صحیحۀ ابی جارود را نمی­دانم که چه شده که مرحوم صاحب وسائل، در وسائل نیاورده است و آنچه در وسائل هست، روایت 3 و 4 از باب 109 از مقدمات نکاح است و سه روایت یک مضمون است. ابی جارود را معمولاً گفتند ضعیف است. حال اگر ابی جارود هم ضعیف باشد اما سند آن روایت 3 و 4 بسیار خوب است و ابی جارود هم بسیار خوب است برای اینکه همین روایت ابی جارود را که نمی­دانم چرا مرحوم صاحب وسائل، نیاوردند؛ این مستدرک آورده.

    روایت 3 از باب 84 از ابواب مقدمات نکاح از مستدرک الوسائل؛ جلد دوم مستدرک. آنگاه این ابی جمیله از علی بن ابراهیم نقل می­کند و علی بن ابراهیم در اول تفسیرش، قول داده و گفته هرچه در این تفسیر من هست، مثل ابن قولویه است و سندش صحیح است و من نقل نمی­کنم مگر از موثق. و علی بن ابراهیم، اگر بالاتر از نجاشی نباشد، مثل نجاشی است. ابن قولویه اگر بهتر از شیخ طوسی در فهرست یعنی اهل رجال نباشد، کمتر هم نیست و اینها توثیق کردند. حال اگر هم کسی بگوید که ابی جمیله، خودش ضعیف است؛ آن روایت 3 و 4 که مرحوم صاحب وسائل آوردند، موثق و صحیحه است و باید بگوییم که سه روایت به یک مضمون، دلیل چهارم است. حال من اینجا نوشتم دلیل چهارم اما در حقیقت سه روایت را که اضافه کنیم آنگاه می­شود دلیل چهار و پنج و شش.

    رواية أبي الجارود عن أبي جعفر(ع) في قوله تعالي: "ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها " حضرت فرمودند: هی الثیاب و الکحل و الخاتم و خضاب الکف و السوار.

    فرمودند ما ظهر منها، اینهاست. و قرآن می­گوید نگاه کردن به اینها طوری نیست. یکی به لباس و یکی به سرمه و یکی به انگشتر و به خضاب کف یعنی حنا و به النگو.

    سند خوب است و دلالت هم خیلی واضح است. یک روایت هم نیست که بگوییم ضعیف السند است که مرحوم آقای خوئی می­گویند ضعیف السند است و یک روایت هم نیست بلکه سه تاروایت صحیح السند و ظاهرالدلاله می­گوید که نگاه کردن به لباس و سرمه و انگشتر و حنا و به النگو، طوری نیست. چیزی که هست، اینست که اولاً این سوار یعنی النگو، مسلّم است که آنها هم که می­گویند به وجه و کفین می­گویند و یک نفر را پیدا نکردیم که بگوید به موضع سوار یعنی موضع النگو و به النگو نگاه کردن یعنی بالای مچ، نه از قدماء و نه از متأخرین و نه از مجوزین و نه از غیرمجوزین و حتی همین مرحوم شیخ انصاری و امثال اینها که می­گویند جایز است، می­گویند که وجه و کفین؛ اما اگر بالاتر برود یعنی مثلاً مچ؛ گفتند مسلّم نه. لذا موضع السوار را کسی نگفته است. لذا اگر بگویید که این سوار را هیچ فقیهی نگفته و آنها هم که گفتند، گفتند به وجه و کفین اما بالاتر از کف که النگو باشد و موضع سوار باشد و خود سوار باشد، این را هیچ کس نگفته است و وقتی هیچ کس نگفته باشد، روایت معرضٌ عنها عندالاصحاب می­شود  که نه مجوزیها روی این فتوا دادند و نه غیر مجوزیها. این یک حرف است و یک حرف دیگر هم، اینست که عرض کردم؛ یعنی زینت آن زمان اینها بوده که نسبت به ما دادند. این که خصوصیت ندارد. زینت صورت طوری نیست. ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها؛ یعنی زینت صورت طوری نیست. حال یک خانمی سر تا پا پوشیده اما بَزَک کرده در کوچه می­آید و بگویید ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها؛ امام باقر هم فرموده که لباست هرچه شفاف باشد و هرچه شهوت انگیز باشد و سرمه و زیر ابرویت و انگشترت و ناخن بلندت و لاک مالیدن و النگو و ساعت، طوری نیست. چه فقیهی می­تواند ملتزم شود. اگر ملتزم شوید، باید اینطور بگویید. و یک نفر نمی­تواند ملتزم شود. بنابراین باید بگوییم که این سه روایت که عمده هم همین سه روایت است، دلالتش خوب است و سندش هم خوب است اما کلّما زاد فی صحتّه زاد فی سقمه. هرچه سند بهتر، چون اعراض اصحاب روی آنست، ضعفش بیشتر می­شود. هرچه دلالت واضحتر، روایت ضعیفتر می­شود برای اینکه اگر مثلاً یک اهمالی از نظر سند  و از نظر دلالت بود، ممکن بود بگوییم اختلاف در میان فقها، اما سند خوب و دلالت هم خوب است اما هیچ فقیهی روی این فتوا نداده.

    حال روی این فکر کنید و ببینید که آیا از قدماء و متأخرین و کسانی مثل مرحوم محقق و مرحوم شهید و مرحوم صاحب جواهر و مرحوم شیخ انصاری پیدا می­کنید که فتوا دهند که زن اگر با زینت در کوچه بیاید، طوری نیست. ظاهراً نداریم.

    مطالعه کنید تا فردا. ان شاء الله

     

    و صلّی الله علی محمد و آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365