جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: در صورت بطلان بیع آیا حواله بر آن هم باطل می‌شود؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 17
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۷/۱۸

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.

    مسئله 14:[1]

    این دو سه تا مسئله آخر باب حواله از مسائل مشكل فقه است لذا می‌بینیم مثل مرحوم محقق در شرایط مرتب با «فیه تردد» از مسئله می‌گذرند.

    مسئله‌ای كه یك مقدار باقی ماند این بود كه مرحوم سید اصلاً معترض نشده‌اند اینكه اگر نزاعی بین دو نفر واقع شد اینكه: حواله دادی بروم پول را بگیرم پول را گرفتم از باب حواله و من بستانكار از تو بودم تو هم حواله دادی و من هم رفتم پول را از محال علیه گرفتم محتال این جور ادعا می‌كند اما محیل می‌گوید كه من به تو بدهكار نبودم و به تو گفتم برو پول را بگیر از باب وكالت به این معنا كه به من رد كن و باید پولی را كه گرفتی به من رد بكنی آیا اصل در اینجا چه اقتضاء می‌كند؟ معمولاً باید عكس آنچه كه مرحوم سید در مسئله عنوان فرموده‌اند كه استصحاب اشتغال كنیم در این صورت باید استصحاب برائت بكنیم برای اینكه نمی‌دانیم آیا محیل بدهكار است به این محتال یا نه؟

    خب برائت می‌گوید نه. وقتی كه برائت می‌گوید نه خب خواه ناخواه اثر شرعی بار می‌شود بر این برائت و آن این است كه این محتال پول را گرفته از باب وكالت نه از باب حواله و اثر هم اثر شرعی است مثبت نیست از لوازم عقلی، از لوازم عادی نیست ما می‌دانیم كه این آقا رفته پول را گرفته از آن كسی كه این محیل از آن بستانكار بوده محتال قبول دارد محال علیه قبول دارد محیل قبول دارد پس الان پولی نزد این محتال است حالا محیل می‌گوید كه پول را بده چرا؟ برای اینكه من به تو بدهكار نیستم خب برائت هم می‌گوید این آقا بدهكار نیست وقتی بدهكار نیست اثر شرعی این است كه پول دست این امانت است از این آقا و آن چیزی كه گفته است كه برو پول را بگیر حواله نبوده بلكه وكالت بوده ظاهراً عكس آن می‌شود كه مرحوم سید معترض شده است.

    مرحوم سید مسئله را معترض شده‌اند به اینكه اقرار دارد كه این محیل كه من بدهكار به این محتال هستم، اقرار دارد محتال كه من بستانكار هستم، اقرار دارد محال علیه كه من بدهكار بودم بدهكاری را رد كردم حالا شك داریم كه از باب وكالت بوده یا از باب حواله؟ خب مرحوم سید فرمودند كه اشتغال ذمه، كه استصحاب جاری كردند حالا یا شما اشتغال ذمه جاری كنید كه ذمه یقینی است و برائت یقینی می‌خواهد یا اینكه حرف مرحوم سید این آقا بدهكار بوده الان نمی‌دانیم بدهكار است یا نه؟ استصحاب می‌گوید بدهكار است اثر شرعی بار می‌شود بر اینكه پولی را كه این آقا گرفته از باب وكالت بوده نه از باب حواله خب این هم خوب است اما گفتم مسئله شاذ است بر روی حرف مرحوم سید برای اینكه این محیل الان می‌گوید كه من بدهكار به تو هستم اما پولی كه الان در دست تو است امانت است خب آن آقا می‌گوید خب امانت است ولی من برمی‌دارم برای خودم و اثر شرعی و اثر عرفی دارد اما خیلی كم است یك مسئله شاذی را می‌گفتم عنوان فرمودند و حق هم با مرحوم سید است گفتم از اول تا آخر كه فرمودند استصحاب اگر كسی بگوید بعد از قیض این محتال قاعده ید دارد، قاعده ید ندارد برای اینكه قاعده ید آنجاهاست كه ید بودن و ید امانی بودنش اثبات بشود و در اینجا شك داریم كه آیا این ید، ید امانی است یا عدوانی؟ و قاعده ید هم ندارد پس بنابراین، این پولی كه الان پیش اوست امانت است نه مال خودش به عبارت دیگر وكالت رفته پول گرفته، نه حواله. اما روی عرضی كه من عرض می‌كنم كه مسئله مبتلی به است و مرحوم سید معترض نشده‌اند قضیه به عكس می‌شود و آن این است كه محیل اقرار ندارد كه من بدهكارم، محتال بدهكار است كه تو بدهكاری من رفتم پول را گرفتم از باب حواله. او می‌گوید من اصلا بدهكار به تو نیستم و تو رفتی پول را گرفتی از باب وكالت خب بخواهیم بگوییم اصل عدم وكالت. جاری نیست، اصل عدم حواله. جاری نیست اما اصل برائت ذمه این محیل جاری است. نمی‌دانم این محیل بدهكار به این محال است یا نه؟ برائت می‌گوید نه. آنجا اشتغال بود اینجا برائت است برائت می‌گوید نه، اثر شرعی بار بر آن است پس پولی كه دست این آقاست وكالت است نه حواله و اصلاً باید پول را رد بكند البته با قسم بدون اینكه چیزی بستانكار باشد.

    بله بخواهیم با قاعده ید بیاییم جلو قاعده ید نیست در مسئله برای اینكه ولو پول الان پیش اوست اما آن آقا می‌گوید ید تو عدوانی است آن می‌گوید ید من امانی است بلكه نمی‌گوید ید، می‌گوید پول مال خودم است و شبهه مصداقی است و بلكه یك مقدار بالاتر شبهه خود عام است ما نمی‌دانیم قاعده ید در اینجا جاری است یا نه مرحوم سید گفتند نه اینجا هم نه.

    بله مگر ظهور لفظی برای ما كار بكند دیگر حالا آن صورتی كه مرحوم سید فرموده‌اند با این صورتی كه من عرض كردم از این نظر هم تفاوت نمی‌گند اگر ظهور لفظی برای ما كار بكند كه ما می‌گفتیم كه ظهور احلت در این است كه حواله بوده است اگر اقرار دارد یا نوشته است احلت خب این ظهور در حواله دارد چنانچه اگر نوشته باشد وكلت ظهور در وكالت دارد و اینكه مرحوم سید می‌خواستند بگویند نه، گفتیم نه، لفظ احلت هم دیگر فرق نمی‌كند كه حواله باشد یا احلت هر دو اینها ظهور دارد در حواله آن ظهور لفظ خودش دلیل است مقدم بر هر اصلی می‌شود و تقریباً مثل اقرار است تقریباً مثل بینه است و ظهور لفظ كار می‌كند اگر احلت باشد حاكم می‌گوید این حواله است و تو باید یك بینه اقامه بكنی چنانچه اگر وكلت باشد خب معلوم است كه این لفظ ظهور دارد در وكالت و آنكه مدعی حواله است باید اثبات بكند حالا آن فرضی كه مرحوم سید می‌گفتند همین است این عرضی هم كه من می‌كنم نمی‌دانم بدهكار است یا نه؟ اگر ظهور لفظی در كار باشد آن ظهور لفظ خب معلوم است حتماً برای ما كار می‌كند.

    مسئله 15:[2]

    مسئله دیگری كه جلو آمده مسئله مشكلی هم هست و مرحوم صاحب جواهر هم خیلی مفصل درباره‌اش صحبت می‌كنند و حال تردید هم برای محقق صاحب شرایع است اما مرحوم سید منجزاً روی آن فتوا داده‌اند این است كه اگر كسی مثلاً خانه‌اش را فروخته و هنوز پولش را نگرفته حواله داد به بستانكارش گفت برو از مشتری پول را بگیر. خب تا اینجاها درست است یعنی یك بیعی واقع شده و هنوز بایع پول را نگرفته به بستانكارش می‌گوید از مشتری كه خانه مرا خریده حواله می‌دهم برو پول را بگیر خب معلوم است حواله درستی هم هست حالا اگر این بیع باطل از كار در آمد مثل اینكه این مشتری فهمید كه این خانه در فضای سبز واقع می‌شود و بایع اصلاً نمی‌تواند خانه را تحویل بدهد حالا كه بیع باطل شده حواله هم باطل است یا نه؟

    مرحوم سید می‌فرایند آری. حواله باطل است برای اینكه سالبه به انتفاء موضوع است.

    راجع به مشتری هم همین را می‌فرمایند خانه را فروخته و آن آقای مشتری به آن بایع می‌گوید برو پولش را از فلانی بگیر مشتری بستانكار از كسی است به جای اینكه پول بدهد به بایع می‌گوید برو پول خانه‌ات را از فلانی بگیر خب حواله است ودرست است حالا رفته پول گرفته یا نگرفته دیگر هم فرق نمی‌كند قبل از قبض باشد یا بعد از قبض باشد حالا فهمیدند كه این بیع اصلاً باطل بوده این مشتری كه گفته برو این پول را بگیر اصلاً این بایع نمی‌تواند خانه را تحویل بدهد و امثال اینها آن وجوهی كه برای بطلان معامله هست یكی از آن وجوه جلو آمده و معامله شده باطل آیا حواله هم شده باطل یا نه؟ مرحوم سید در هر دو صورت می‌فرمایند حواله باطل است معامله كه باطل است حواله باطل است دلیلشان هم می‌گویند برای اینكه حواله مترتب بر آن بیع است تابع آن بیع است اگر آن بیع صحیح باشد این حواله صحیح است اگر صحیح نباشد خب باطل است.

    ایرادی كه در مسئله هست اگر شما بخواهید تصحیح بكنید اینجاست كه خب حالا حواله اصطلاحی نیست برای اینكه محال علیه نداریم بدهكاری نیست اما چرا حواله تبرعی یا حواله علی البری نباشد؟ اصلاً بیع دخالت در حواله نداشته این بایع خانه را فروخته مثل آنجا كه خانه را نفروخته باشد به بستانكارش می‌گوید كه برو از فلانی پول بگیر حالا آن فلانی گاهی بدهكار است گاهی بدهكار نیست آنجا كه بدهكار باشد حواله اصظلاحی است انتقال ذمه الی ذمه مشغوله. آنجا كه بدهكار نیست حواله علی البری است خب می‌رود پیش آن آقا یا تبرعاً و یا غیر تبرعاً و به عنوان قرض پولش را از آن آقا می‌گیرد حال اگر معامله باطل شد یعنی به این معنی كه این حواله علی البری اتكا به یك معامله‌ای بود و ان خیال می‌كرد كه از آقا بستانكار است حواله داد گفت برو پول را از او بگیر او هم پول را داد یا دانسته اینكه بیع باطل است و پول را داد برای اینكه این آبرویش نریزد یا اینكه ندانسته پول را داد و بالاخره پول را داد به محتال خب دیگر خواه ناخواه محتال به مقصودش رسیده این آقای محیل هم به مقصودش رسیده محال علیه هم دانسته، ندانسته، پول را دادهخواه ناخواه این معامله صحیح باشد دیگر محال علیه چیزی از محیل بستانكار نیست اگر معامله باطل باشد محال علیه مراجعه می‌كند به محیل می‌گوید این حواله را پولش را بده لذا ما حواله را منقسم كردیم به سه قسم: یكی حواله به بدهكار، اشتغال ذمه الی ذمه مشغوله از یك نفر پول بستانكار است حواله می‌دهد می‌گوید پول را از آن بگیر این یك قسم حواله. یك قسم پول بستانكار نیست حواله می‌دهد می‌گوید برو پول را از فلانی بگیر و به آن آقا هم می‌گوید تقاضا دارم مجاناً این پول را بده آن هم می‌دهد خب این هم صحیح است حواله علی البری تبرعاً آقای محال علیه هم خب هیچ از محیل بستانكار نیست. یك دفعه هم قبلاً به او تلفن می‌كند و می‌گوید آقای محال علیه من پول ندارم امروز آبرویم در خطر است تو این چك را پاس كن این می‌آید در مغازه این پول را بده من بعداً به تو می‌دهم انشاءالله آن هم می‌رود آن پول را می‌گیرد و آقای محال علیه هم بستانكار می‌شود از محیل و بعد هم محیل پول را رد می‌كند به این می‌گوییم حواله.

    حالا ما نحن فیه اگر بیع صحیح باشد حواله اصطلاحی است و اگر بیع صحیح نباشد حواله غیر اصطلاحی است حواله علی البری است عوضاً یا تبرعاً  رضایت محیل و محتال و محال علیه هست اما این حواله كه باطل شد آن حواله اصطلاحی نیست برای اینكه انتقال ذمه الی ذمه مشغوله این آقا این خانه را فروخته تا پولش را بگیرد خانه را اصلاً نمی‌تواند تحویل بدهد خانه در فضای سبز واقع شده می‌گوید برو دنبال كارت خب معامله باطل است بیع باطل است. باطل است یعنی چه؟ یعنی مشتری بدهكار به محیل نیست آن هم درست است اما حواله داده گفته آقا این بدهكاری من به محتال را تو بده آن آقا هم داده است خب حالا این حواله می‌شود علی البری چه ترتبی بین این بیع و بین این حواله است كه به واسطه این ترتب مرحوم سید می‌فرمایند معامله كه باطل شده، بیع كه باطل شده، حواله هم باطل شده.

    لذا عبارت هم نارساست و مسئله هم مشكل است مرحوم محقق در شرایع با «فیه تردد» رد می‌شود بعضی از بزرگان فرق می‌گذارند بین بایع و مشتری كه آن هم ظاهراً فرقی ندارد مرحوم سید به طور كلی می‌گویند كه حواله باطل است ما هم می‌گوییم به طور كلی حواله صحیح است الا اینكه آنجا كه معامله باطل نباشد حواله اصطلاحی است آنجا كه باطل باشد حواله علی البری است یعنی حواله داده است به ذمه‌ای كه ذمه مشغول نیست آن وقت یا تبرعاً یا قرضاً می‌شود كه معمولاً قرضاً می‌شود، عوضاً می‌شود پول را می‌دهد بعد هم می‌آید می‌گوید آقا خانه را كه نتوانستی تحویل بدهی ما هم آبرویت را حفظ كردیم بستانكارت كه آمد پول را دادیم بنابراین پول ما را بده نظیر آنجا كه این خانه را فروخته پولش را هم گرفته حالا خانه را نمی‌تواند تحویل بدهد مثلاً گفتند این خانه مال غیر است این غصب است، این وقف است، گفتند كه این خانه در فضای سبز است خب بیع باطل است چرا باطل است برای تعذر از تحویل دادن مثمن چنانچه در تعذر ثمن هم همین طور است حالا كه پول را این بایع گرفته، بیجا گرفته، باطل گرفته، می‌آید به این آقا می‌گوید پول من را بده در حواله علی البری هم همین جور می‌شود این آقا پول را داده حالا می‌آید می‌گوسد تو كه خانه را نمی‌توانی تحویل بدهی تا حاله اصطلاحی باشد پس بنابراین پول را داده‌ام به بستانكارت تو هم باید پول را رد بكنی به من. پول را می‌گیرد و می‌رود دنبال كارش و حواله درست بوده پولش را گرفته اما بیع باطل بوده برای اینكه خانه را نمی‌تواند تحویل بدهد.

    (علم دخالت ندارد علم چه دخالت در صحت معامله دارد؟ علم و جهل دخالت در احكام وضیعه ندارد دخالت در صحت معامله ندارد معامله یا صحیح است یا فاسد، حواله هم یا صحیح ست یا فاسد. اگر حواله اصطلاحی باشد صحیح است اگر حواله علی البری باشد صحیح است بلكه مگر اینكه حواله‌ای در كار نباشد. یا با تخیل اینكه از كسی یك میلیون بستانكار است می‌گوید كه یك میلیون از تو می‌خواهم بده به این آقا، آن آقا هم می‌دهد و آن آقایی كه چك را برده پولش را می‌گیرد و می‌رود دنبال كارش و بعد این آقایی كه طرف حساب است می‌آید می‌گوید آقا اشتباه كردی من پول را دادم اما من بدهكار به تو نبودم و دفترت را ببین و دفتر را تطبیق می‌كند می‌بیند بله حواله تخیلی بوده، حالا در اینجا بگوییم حواله باطل است! حواله باطل است چیست؟ آن پولش را گرفت و رفت این آقا هم دانسته پول را داد و خب حتماً این تخیل محیل حواله اصطلاحی را حواله علی البری می‌كند و همه اینها را بگویم باطل است خیلی وجه می‌خواهد انصافاً.) فرض بفرمایید محیل و محتال و محال علیه هر سه جهل مركب‌اند خب وقتی هر سه جهل مركب باشند و یك حواله‌ای واقع شد و واقعاً اصلاً بدهكاری و بستانكاری اصلاً دركار نبود خب می‌شود حواله علی البری صورت علمش هم همین است محیل می‌داند كه این از محال علیه چیز نمی‌خواهد اما محال علیه خیال می‌كند كه محیل چیز می‌خواهد حواله می‌دهد پول را می‌دهد بعد كه دفتر را می‌بیند می‌بیند اشتباه است مسلم است كه نمی‌گویید حواله باطل است می‌گویید این بدهكار است باید بدهكاری خود را رد بكند.

    بعضی از بزرگان اینجا می‌گویند مرحوم سید می‌خواهند علی سبیل التقیید درست بكنند و این علی سبیل التقیید را ما حتی در باب غسل هم قبول نداریم چه رسد جاهای دیگر. مثلاً نمی‌داند آفتاب زده یا نه، و این می‌رود غسل می‌كند قربه الی الله یك دفعه غسل می‌كند به عنوان اینكه هنوز آفتاب نزده، یك وقت هم غسل می‌كند به عنوان نماز به این معنا می‌گوید اگر این نماز من قضا این غسل من نه من غسل را می‌كنم به شرط تقید به اینكه قبل از وقت باشد.

    فقهاء معمولاً می‌گویند اگر همین جوری غسل بكند غسل او صحیح است والا غسلش باطل است و ما در هر سه صورت می‌گوییم غسل صحیح است برای اینكه این تقید این، كه نمی‌تواند در احكام شرع دخالت داده باشد حالا این ولو اینكه این كار را هم بكند قید هم داشته باشد به شرط اینكه آفتاب نزده باشد ما كه در احكام شرعیه نداریم غسل به شرط اینكه این آقا بگوید آفتاب زده باشد یا آفتاب نزده باشد لذا تقیدها هیچ دخالت در غسل نمی‌تواند پیدا بكند چرا این غسل باطل باشد؟ غسل صحیح است در وقتی كه تطابق مأتی به با مأمور به باشد، ایت تطابق مأتی به با مأمور به شده یعنی باید بدن پاك باشد بدن پاك بوده باید سر و گردن را غسل بدهد داده است باید طرف راست، طرف چپ را غسل بدهد داده است خب غسل تمام شد حالا این آقا شرطی روی آن كرده باشد بی مزه است دیگر. شرط این آقا كه نمی‌تواند دخالت در احكام شرع پیدا بكند اگر شارع مقدس بفرماید این را و بگوید كه اگر غسل كردی و آفتاب زده بود غسلت باطل است خب آن تعبد است و شارع گفته است كه یك شرط می‌شود اما این آقا خودش می‌خواهد این شرط را درست بكند ما نحن فیه هم همین طور است ما نحن فیه هم اگر به نحو تقید این جور بگوید حواله می‌دهم اگر بستانكار باشم خب حالا بستانكار نشد حواله چرا باطل باشد؟ آن آقا خیلی قید می‌كند در احكام وضعیه، در احكام تكلیفیه، نه قیدهایش در احكام وضعیه، نه در احكام تكلیفیه هیچ كدام مناط نیست.

    حواله صحیح است اما حواله علی البری است و ما بخواهیم بگوییم اگر به صورت تقید داد- كه می‌گویند مرحوم سید این را می‌خواهند بگویند- حواله باطل است اگر به صورت داعی داد حواله صحیح است اینها هیچ كدام در صحت حواله دخالت ندارد می‌خواستیم عبارت را بخوانیم نشد اما چون مسئله خوبی است و جاهای دیگر هم به درد می‌خورد فردا اجازه بدهید عبارتش را بخوانیم.

    وصلی الله علی محمد و آل محمد.

     



    1- عروه الوثقی، ج 2 ، ص 623 .

    1- عروه الوثقی، ج 2 ، ص 624 .

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365