جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ چهارشنبه ۷ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: وضوی جبیره
    موضوع درس:
    شماره درس: 214
    تاريخ درس: ۱۳۸۸/۱۱/۱۰

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

    فرع چهارم در وضوی جبیره این‌که اگر مواضع مسح زخم باشد مثل روی سر مثل روی پاها، خب از روایات استفاده کردیم که در آن‌جا که غسل باید بشود مسح بکند دیگر معلوم است به طریق اولی روی سر را یا روی پاها را باید مسح بکند اما قطع نظر از این قاعده دو سه تا روایت هم داریم این‌که فرموده‌اند روی همان مانعی که روی سر یا روی پاهاست مسح کن.

    یکی از روایات که چند روز قبل خواندیم روایت عبد الاعلی است که سؤال کرد پای من گرفت به زمین و پای من زخم شد لذا دوا گذاشتم روی آن و روی پا را بستم یا روی ناخن‌ها را بستم، سؤال کرد یابن رسول الله راجع به وضو چه بکنم؟ فرمود امسح علی المراره روایت از نظر سند که قبلاً گفتیم خیلی خوب است هم مفید رضوان الله تعالی علیه او را تصحیح کرده مافوق التصحیح هم اصحاب اجماع از عبدالاعلی روایت نقل می‌کنند من جمله در همین روایت حسن بن محبوب که از اصحاب اجماع است از او روایت نقل کرده است و از نظر دلالت هم خیلی عالی است دیگر، سؤال کرد روی پایم را بسته‌ام برای وضو چکنم؟ فرمودند؟ امسح علی المراره لذا مسئله خیلی صاف است این‌که اگر روی سر روی پاها مانعی باشد و نتواند مانع را بر دارد وضو برای آن ضرر داشته باشد همان روی مانع را روی سر باشد یا روی پاها روی مانع را مسح بکند، مسئله خیلی واضح است، اما کار را مشکل می‌کند این‌که مرحوم سید در عروه صاف نرفته‌اند جلو و فرموده‌اند که دو تا کار بکند احتیاط وجوبی هم روی آن کرده‌اند یکی مسح بکند روی مانع امسح علی المراره، یکی هم اگر می‌تواند آب را برساند چک چک آب را برساند به پا و پا را بشوید، حالا شستن در کلماتشان نیست اما این‌که مثلا پا در رفته گچ گرفته‌اند یا تخته روی پاست و نمی‌تواند مانع را بردارد اما از درز ان تخته از مقدمش، مؤخرش می‌تواند چک چک آب را برساند به آن محل که مانع روی آن است می‌فرماید که این کار را باید بکند هم مسح بکند هم آب را برساند به زیر مانع، کجا مرحوم سید گیر است؟ چرا گیر است؟ اولاً این آب را این‌جوری رساندن این مسح دیگر نمی‌شود، می‌شود غسل، مگر مرادشان این باشد که چک چک آب برود نم آب برسد باز هم مسح نمی‌شود برای این‌که مسح آن است که سابقاً گفتیم ماسح علی الممسوح باید کشیده بشود و الا مثلا یک کسی دست تر را بگذارد روی سر سر تر بشود این مسح نشد، باید به واسطه آن رطوبت کف دست کشیده بشود دست، ماسح بر ممسوح، لذا این فرمایش مرحوم سید دو تا اشکال مهم پیدا می‌کند یکی این‌که این آب را چک چک رساندن این می‌شود شستن و شستن در باب سر در باب پاها خب نمی‌شود که، سنی‌‌ها می‌گوید باید بشویی و اما ماها که گفتیم روی سر را روی پاها را باید مسح بکند، اگر هم مرادشان این باشد از عروه فهمیده نمی‌شود، نمی‌دانم مطالعه کرده‌اید یا نه؟ اگر هم مرادشان این باشد آب را چک چک برساند نم آب برسد نه خود آب می‌گوییم خیلی خوب نم آب باز هم مسح نیست باز هم نم شدن آن محل مسح است و نم شدن فایده‌ای ندارد باید ماسح بر ممسوح کشیده بشود، بعد هم برا ی فرمایششان دلیل نیست یک دلیل باید باشد مرحوم سید در آن گیر کنند آن وقت بگویند که هم امسح علی المراره هم آن کار را که گفتم چک چک آب را برساند به پاها، دلیل می‌خواهد یک تعارضی یک اجماعی، نه اجماع در مسئله هست نه تعارض در مسئله هست نه قاعده جور می‌آید قاعده این است که در وضوی جبیره کاری که روی بشره می کند همان کار را روی مانع بکند این را به آن می‌گویند وضوی جبیره، خب صورت یا دست‌ها مثلا مچ دست را گچ گرفته‌اند خب آب نمی‌تواند به آن برسد فرمودند مسح بکن، یا ما گفتیم بشویی، ما گفتیم از اول اگر می‌تواند همان گچ را بشوید، بشوید اگر نمی‌تواند، مسح بکند اگر نمی‌تواند، دیگر تا مچ وضو بگیرد از مچ به آن طرف را اصلا ولش بکند ما جمع بین روایات این‌جور کردیم، علی کل حال آن‌که می‌گوید مسح کن آن‌که می‌گوید بشویی خب می‌گوید مانع را بشویی، بعد هم به مسح سر به مسح پاها قاعده اقتضا می‌کند آن دیگر شستن ندارد بشره را باید مسح کرد مانع را باید مسح کرد یعنی دست مالید روی آن مانع به جای اینکه دست می‌مالد روی بشره، بنابراین حالا تقاضا دارم مطالعه‌ای روی این فرمایش مرحوم سید در عروه بفرمایید ببینیم که آیا می‌توانید درست بکنید یا نه؟

    مسئله بعدی که آن هم مسئله فراوانی است مسئله خوبی است اگر محل وضو مستوعب باشد مثل این‌که مثلاً دست را از آرنج تا سر انگشت‌ها گچ گرفته و یا این‌که صورت را سر تا پا از رستن‌گاه تا چانه مثلاً بسته است.

    مرحوم سید می‌فرمایند که اگر یک عضو باشد این وضوی جبیره بگیرد یعنی مثلاً اگر دست از آرنج تا سر انگشتان گچ گرفته شده این وضوی جبیره بگیرد صورت را بشوید موقع آن دست که رسید مثلا ایشان گفته‌اند مسح بکند مسح بکند یا ما گفتیم بشوید خب بشوید اگر هم نمی‌تواند، مسح بکند ایشان می‌فرمایند که اگر یک عضو باشد وضوی جبیره و اما اگر همه اعضا باشد می‌فرماید نه، نوبت تیمم.

    مرحوم شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه در طهارتشان با الغاء خصوصیت جلو آمده‌اند و فرقی هم نگذاشته‌اند بین عضو یا بین اعضا، فرموده‌اند عضوی اگر همه‌اش جبیره باشد مستوعب باشد یا همه صورت و دست‌ها و روی سر و روی پاها مستوعب باشد گفته‌اند با الغاء خصوصیت، روایت‌ها مثلا راجع به یک عضوی از اعضاست ما می‌گوییم چه فرقی می‌کند بین عضو یا استیعاب داشته باشد؟ همین‌طور که در عضو روایت داریم روایت‌ها را با الغاء خصوصیت می‌آوریم در آن‌جا که مستوعب باشد.

    مرحوم سید گیر در مسئله هستند از همین باب می‌فرمایند روایات اطلاق ندارد برای این‌که همه روایات ما در باب این است مثلا یک مقداری از دستش، انگشتش، امثال این‌ها یک عضوی از اعضا نه همه‌اش، روایت‌ها این‌جوری است و ما روایت‌ها را بخواهیم ببریم در تمام عضو که مستوعب باشد نمی‌توانیم، آن وقت راجع به یک عضو مثل این‌که مرحوم سید توانسته‌اند الغاء خصوصیت بکنند، اطلاقات نه، برای این‌که اطلاقات نداریم و معمولاً راجع به یک جزئی از عضو است، لذا باید الغاء خصوصیت بکنیم مرحوم سید توانسته الغاء خصوصیت در عضو بکند مرحوم شیخ انصاری توانسته الغاء خصوصیت در همه اعضاء بکند آن وقت مثلا یک کسی که سر تا پایش زخم است، بسته است و نمی‌تواند غسل بکند اگر بتواند برود توی یک کیسه پلاستیکی روی حرف مرحوم شیخ انصاری می‌تواند غسل ارتماسی بکند یک کسی این را که در این کیسه است بزند توی آب، یا خودش بزند توی آب، لذا مرحوم سید با الغاء خصوصیت آمده‌اند جلو و می‌گویند که از روایت‌ها الغاء خصوصیت می‌کنیم مرحوم سید راجع به جزء آمده‌اند به عضو گفتند اگر عضو مانع مستوعب باشد الغاء خصوصیت می‌کنیم اما برای سه تا بخواهیم الغاء خصوصیت بکنیم فرموده‌اند نمی‌شود، این هم این بحث دیگر شما هستید که بگویید می‌شود الغاء خصوصیت کرد یا نه؟ این خلاصه حرف است، اگر بتوانید الغاءخصوصیت بکنید الغاء خصوصیت ولی این را هم توجه داشته باشد اگر نتوانید الغاء خصوصیت بکنید این‌که مرحوم سید می‌گویند نوبت به تیمم نمی‌رسد نوبت به تیمم نمی‌رسد بلکه علم اجمالی است هم باید آن وضوی مستوعب را بگیرید هم باید تیمم بکنید و مرحوم سید معمولاً گفتم در این جاها خیلی احتیاط دارند احتیاط وجوبی مثل همان بحث قبلمان که احتیاط واجب می‌کردند اما این‌جا نمی‌دانم چطور شده جازم شده‌اند به الغاء خصوصیت در عضو و عدم الغاء خصوصیت در اعضا، ولی مشکل است انصافاً اگر کسی گیر کند یعنی الغاء خصوصیت خیلی مؤونه می‌خواهد و الا بر می‌‌گردد به قیاس سنی‌ها و ما نمی‌توانیم با قیاس و استحسان بیاییم جلو، یک قطع محکمی می‌خواهد انسان بتواند الغاء خصوصیت بکند مثل الرجل یشک بین الثلاث و الاربع که حتی آن جاها هم بزرگان می‌گویند بابا این الغاء خصوصیت نیست با اشتراک تکلیف می‌آییم جلو با قانون اشتراک تکلیف می‌آییم می‌گوییم که المرئه ایضا کذلک، لذا خیلی از بزرگان ترسیده‌اند این الغاء خصوصیت را می‌گویند ما اصلاً خصوصیت نداریم، تنقیح مناط نداریم، بعد هم تمسک می‌کنند به آن روایت صحیح السند ظاهرالدلاله روایت ابان، خب  روایت ابان یک الغاء خصوصیت بود دیگر، آمد خدمت امام صادق سلام الله علیه سؤال کرد یا بن رسول الله اگر یک انگشت از زنی را بریدند دیه آن چقدر است؟ فرمودند 10 تا شتر، دو تا؟ 20 تا شتر، سه تا؟ 30 تا شتر، چهار تا؟ 20 تا شتر، این خیلی تعجب کرد گفت یابن رسول الله یکی 10 تا، دو تا 20تا، سه تا 30 تا، چهارتا 40 تا شما می‌گویید 20 تا، حضرت عصبانی شدند فرمودند مهلاً مهلاً یا ابان السنه اذا قیست محق الدین، خب این قیاس کرده بود دیگر، قیاس قطعی هم کرده بود، ابان یکی از مجتهدین خیلی بالا بود که امام صادق علیه السلام می‌گفتند دوست دارم مثل تو در جمعیت کوفه فتوی بدهی برای مردم که معلوم می‌شود در دسترسی نداشتن ائمه طاهرین در آن زمان هم فتوای مجتهد جامع الشرایط حجت بوده است دیگر، اما همین ابان با این اجتهادی که امام صادق علیه السلام امضا کرده قیاس کرد یعنی تنقیح مناط کرد الغا خصوصیت کرد، حضرت فرمودند مهلاً مهلاً یا ابان السنه اذا قیست محق الدین، بعد امام صادق علیه السلام فرمودند این یک تعبد است و پیامبر اکرم فرموده، فرموده است در اعضاء تا ثلث این مثل مرد می‌بیند اما وقتی رسید به ثلث دیگر نصف می‌شود همین‌طور که دیه زن نصف دیه مرد است، فرمودند در فقه تعبد می‌خواهیم روایت می‌خواهیم از خود در آوری نمی‌شود الغاء خصوصیت نمی‌شود، تنقیح مناط نمی شود لذا بسیاری از بزرگان اصلا می‌گویند الغای خصوصیت و تنقیح مناط و این‌ها نه، اگر قانون اشتراک برای تو کار کرد کار کرد اگر قانون اشتراک برای تو کار نکرد دیگر باید ساکت بمانی احتیاط بکنی یا اصلی جاری بکنی لذا ما نحن فیه این جوری است که خیلی قطع می‌خواهد حالا اگر این یقین نباشد دیگر نوبت به تیمم نمی‌رسد نوبت می‌رسد این‌که آیا وضوی جبیره ای بگیریم در مستوعب یا تیمم بکنیم؟ علم اجمالی به ما می گوید هر دو هم باید وضوی جبیره‌ای بگیری هم باید تیمم بکنی لذا این ایراد هم باز به مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه در عروه هست این هم یک فکری روی آن بکنید اگر مطالعه نکرده‌اید اما خب معمولاً دیگر همه شما باید مطالعه، پیش مطالعه داشته باشید حرف‌های من را قبول بکنید یا رد بکنید.

    مسئله ششم که این هم خیلی مسئله خوبی است و آن این است که اعضای وضو این اشکال ندارد نه شکسته بسته است نه زخم است اما آب برایش ضرر دارد، این یک فرع.

    یک فرع دیگر آب برایش ضرر ندارد اما برای شانه یا برای سرش ضرر دارد اگر وضو بگیرد این وضو سرایت می‌کند شانه آب برایش ضرر دارد در این دو صورت چه باید بگوییم؟ آیا می‌شود بگوییم شکسته بسته این خیلی اهمیت ندارد آن‌که مهم است ضرر است چون در روایات هم داشتیم که در روایات می‌گفت که مانع است همین روایت عبد الاعلی همین را گفت یا روایات دیگر هم داشتیم که مانع دارد مانع را نمی‌تواند بر دارد بعضی اوقات حضرت می‌فرمودند مانع را کاری نداشته باش، بازی نکن با دستمالی که روی زخم است یعنی به آن ور نرو بازی گری نکن و روی آن مانع را مسح بکن یا روی آن مانع را بشویی، وقتی که این باشد مناط ضرر است که اسمش را می‌گذارند علت غیر منصوصه یا به دست آوردن علت از حکم که این هم یک نحو الغاء خصوصیت است تقریباً که علت دو قسم است گاهی ذکر می‌شود گاهی ذکر نمی‌شود علت غیر منصوص است و مجتهد علت را از حکم بیرون می‌آورد ما نحن فیه این‌طور است در روایات ما دارد اشاره دارد یا این‌که ما بگوییم آقا شکسته بسته و زخم که تفاوت نمی کند مراد ضرر است بنابراین اگر ضرر داشته باشد دیگر حالا آب برایش ضرر دارد مثل این‌که مثلا از آرنج تا انگشتان سرما خورده آب برایش ضرر دارد زخم نیست روی آن بسته نیست و شکسته بسته هم نیست آیا می‌تواند وضوی جبیره بکند یعنی مثلا یک دسمالی از آرنج تا انگشتان ببندد وقتی بست وضوی جبیره بگیرد یا باید تیمم بکند؟ در این‌جا مرحوم سید مثل این‌که اطمینان پیدا کرده‌اند این‌که این می‌تواند وضوی جبیره بگیرد البته اختلافی است در محشین بعضی‌ها می‌گویند نه بعضی‌ها می‌گویند آری و اما آن فرع دوم این‌که آب برای مواضع وضو ضرر ندارد اما اگر وضو بگیرد شانه‌اش درد می‌آید پشتش درد می‌آید سرش درد می‌آید، سرایت می کند آیا در این‌جا می‌تواند وضوی جبیره بگیرد یا نه؟ مرحوم سید می گویند نه، غالب محشین بر عروه هم می‌گویند نه، نوبت می‌‌رسد به تیمم،

    مسئله انصافا چون که دلیلی برایش نداریم مسئله مشکل می‌شود انصافاً، اگر ما حرف مرحو سید را قبول بکنیم که بگوییم اگر خود آن اعضا برایش ضرر دارد در این‌جا وضوی جبیره ولو روایات راجع به زخم است راجع به شکستگی است اما از آن روایت‌ها استفاده می کنیم مناط ضرر است چون ضرر در روایات آمده، علت استخراج می‌کنیم و این‌جور می‌گوییم هر که برایش وضو ضرر دارد وضو جبیره بگیرد اگر می‌تواند وضوی جبیره بگیرد ظاهراً می‌شود گفت که اسمش را می‌گذارند علت غیر منصوصه، مخصوصاً یک قاعده کلی هم سابقاً باز درست کردیم این‌که وضوی ناقص مقدم بر تیمم این هم یک قاعده بود دیگر، از روایت‌ها حسابی استفاده کردیم وضوی ناقص مقدم بر تیمم خب آن قاعده هم به ما می‌گوید این‌جا وضوی ناقص است، وضوی ناقص مقدم بر تیمم.

    اما راجع به فرع دوم باز همین حرفهایی که زدم می‌شود بزنید اما راستی یکمقدار مشکل است که انسان مواضع وضویش ضرر ندارد اما به دست برسد پا مثلا ضرر پیدا می‌کند، شانه درد می‌گیرد این‌جاها را هم بخواهیم بگوییم وضوی جبیر،ه مشکل است، با الغاء خصوصیت و امثال این‌ها باید بیاییم جلو، انصافاً مشکل است،

    حالا باز حرف قبلی می‌آید جلو، اگر نتوانستیم جازم بشویم باز نوبت به تیمم نمی‌رسد می‌شود علم اجمالی وقتی علم اجمالی شد علم اجمالی اقتضا می‌کند هم وضوی جبیره بگیرد هم باید تیمم بکند.

    مسئله اول این است که مواضع وضو آب برایش ضرر دارد، شکسته نیست، زخم ندارد اما آب برایش ضرر دارد، خیلی‌ها این‌جوری هستند خیلی‌ها این‌جور هستند که آب برای همان از آرنج تا سر انگشتان بخواهد آب به آن برسد آب برایش ضرر دارد، روماتیسم دارد آب برایش ضرر دارد.

    اما این را توجه داشته باشید که ما بخواهیم بگوییم نوبت می‌رسد به تیمم این کار کار مشکلی است اگر هم نتوانستید الغاء خصوصیت بکنید اگر هم نشد علت استخراج بکنید علت غیر منصوصه درست بکنید دیگر لا اقل باید بگویید علم اجمالی برای ما کار می‌کند و علم اجمالی در این‌جا این است هم وضوی جبیره بگیرد هم تیمم بکند.

    فرع هشتم فرموده‌اند که تفاوتی نمی‌کند این‌که این زخمی که پیدا شده یا این شکسته بسته‌ای که پیدا شده با اختیار باشد یا غیر اختیار مثل این‌که می‌رود کتک کاری می‌کند در معرض بالاخره می‌زنند دستش را می‌شکنند حالا گچ گرفته خب الان وضو می‌خواهد بگیرد دیگر وضوی جبیره ولو این‌که خودش را در معرض این کار انداخته با اختیار یا اضطرار علی سبیل العصیان باشد یا نه مثل همین‌که می‌رود بوکس بازی می‌کند می‌زنند توی سرش، صورتش را مجروح می‌کنند حالا باید وضوی جبیره بگیرد در حالی که معصیت کرده رفته این بازی را کرده یا خودش مثلا عصبانی شده و گرفته مثلا صورتش را چنگ زده صورتش را مجروح کرده یا مثلا دستش را مجروح کرده علی سبیل العصیان، می‌فرمایند تفاوت نمی‌کند، علی سبیل العصیان باشد همین است علی سبیل عدم عصیان باشد همین است اختیار باشد همین است اضطرار باشد همین است چرا؟ برای این‌که مناط در وضوی جبیره بالفعل است الان باید ببینیم که این وظیفه چیست؟ خب آب برایش ضرر دارد دیگر خواه‌ناخواه باید بگوییم که وضوی جبیره بگیرد یا دستش را گچ گرفته‌اند نمی‌تواند این گچ را رها بکند نمی‌تواند این گچ را بکند خب روی آن گچ وضوی جبیره می‌گیرد و مناط وضع فعلی است نه این‌که از کجا سرچشمه گرفته، خب این هم حرف خوبی است. بله گناه کرده اما الان گناه نکرده تا بگوییم اجتماع امرونهی است و نهی در عبادت است، قبلا این گناه را کرده حالا وضوی جبیره را می‌گیرد کتکش را هم می‌خورد برای خاطر آن گناهی که انجام داده،

    البته محشین بر عروه یا خود صاحب عروه در این‌جا چیزی ندارند اما نظایرش را حرف دارد و من جمله این‌که کسی با اختیار خودش برود در خانه غصبی حالا به او می‌گویند اخرج خب این امر دارد حالا این الان که از خانه غصبی دارد می‌آید بیرون این گناه کرده؟ گناه نکرده؟ واجب است؟ واجب نیست؟ خب در اصول یک بحث مفصلی در این‌باره دارند که ما مدعی هستیم که الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار این در همان وقتی هم که دارد می‌آید بیرون تصرف در غصب است و گناه است ولی معمولاً آقایان نمی‌گویند آقایان می‌فرمایند که خروج است این خروج واجب است بنابراین دیگر حرام نیست و بعضی‌ها هم گفته‌اند هم حرام است هم واجب است نماز نمی‌تواند بخواند اگر می‌تواند باید بیرون نماز بخواند و الا در راه نماز بخواند و ما می‌گوییم نه، این همان دخول حرام است خروج هم حرام است دخول بالاختیار است خروج بالاختیار است اما این‌جوری است الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار توی سرش می‌زنند می‌گویند چرا تصرف در غصب کردی؟ می‌گوید می‌خواستم خارج بشوم خطاب به اول می‌شود چرا داخل شدی که الان می‌خواهی خارج  بشوی؟ لذا اگر این حرف باشد باید بگوییم که این وضویی که این می‌خواهد بگیرد که علی سبیل المعصیه خودش را مجبور کرده این وضویی که این می‌خواهد بگیرد اجتماع امرونهی است آن وقت اگر در اجتماع امرونهی شما امتناعی شدید دیگر کار مشکل می‌شود، می‌شود نهی در عبادت، نهی در عبادت باید بگویی باطل است، روی حرف ما اجتماع امرونهییی هستیم می‌گوییم هم کتک می‌خورد هم وضویش درست است، مثل همان کسی که در غصب ما گفتیم هم کتک می‌خورد هم نمازش درست است، اگر امتناعی شدید کار کار مشکلی می‌شود باید بگویید این وضو باطل است حالا آن آقایان که می‌گویند این وضو باطل است چکار بکند؟ دیگر آیا نوبت می‌رسد به تیمم؟ بایدتیمم بکند؟ دیگر آن احتیاط هم این کار را بکند هم آن کار را بکند، علی الظاهر نمی‌آید نوبت می‌رسد به تیمم، این هم در حالی‌که امروز سه چهار تا مسئله به حسب ظاهر آسان داشتیم اما وجداناً به حسب فقه‌مان هر سه چهارتا مسئله مسئله مشکلی بود اگر به من استفاده بدهید خیلی خوب است.

    و صلی الله علی محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365