بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجلاللهتعالیفرجهالشریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
بحث هفتۀ گذشته دربارۀ رابطۀ عملی ما با اهلبيت«سلاماللهعليهم» بود. يعنی ما بايد در عمل شباهت به اهلبيت«سلاماللهعليهم» داشته باشيم. همينطور که آنها معصومند، ما هم متقّی باشيم. قرآن شريف در بيش از دويست جا اين حرف هفتۀ گذشتۀ مرا تأیيد فرموده است. در قرآن جايی نداريم که فقط بگويد ايمان داشته باش، بلکه همه جا میگويد ايمان و عمل صالح.
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»
هرکه ايمان داشته باشد و طبق آن ايمان عمل کند، حيات طيب در اين دنيا و حيات طيبتر در آخرت دارد. همه جا قرآن وقتی اسم ايمان را میآورد به دنبال آن اسم عمل صالح را نيز میآورد. هفتۀ گذشته من تقاضا کردم از همه و مخصوصاً جوانها که رابطهتان با اهلبيت«سلاماللهعليهم» عالی باشد، از نظر عقيده رابطۀ خوبی داريد و از نظر شعار الحمدلله رابطۀ خوبی داريد، اما از نظر عمل نيز رابطۀ عقيدتی و شعاری را داشته باشيد و قرآن اين را جداً میخواهد.
بحث امشب رابطۀ ما با اهلبيت«سلاماللهعليهم» از نظر معرفت است. اينکه ما امامشناس باشيم. اين روايت را سنّی و شيعه نقل کردهاند و همه شنيدهايد که: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة». در بعضی روايات دارد: «... مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاق»
کسی که معرفت به اهلبيت«سلاماللهعليهم» نداشته باشد، ايمانش در مخاطرۀ عجيبی واقع میشود. دشمن درون و دشمن برون و دشمن جنّی و دشمن انسی ايمانش را میبرند. مخصوصاً در زمان ما که شبهه زياد شده و اين جوان هرکجا برود مورد شبهه واقع میشود و حتی معلم بیادب شبهه راجع به تشيّع سر کلاس میکند و در هر جلسهای بنشينيم شبهاتی درست کردهاند و يکی پس از ديگری به ما القا میکنند. پس ما بايد امامشناس باشيم و الاّ تشيّع ما را میبرند و لاأقل تشيع ما را مورد ترديد قرار میدهند. لذا همينطور که بايد متابعت از اهلبيت«سلاماللهعليهم» داشته باشيم، بايد معرفت به اهلبيت«سلاماللهعليهم» داشته باشيم. از نظر قرآن و از نظر روايات و از نظر خارج، تشيع ديوار فولادی است. قرآن تشبيه کرده به درخت کهن ميوهداري: «مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ ، تُؤْتي أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها»
تشيع درخت ريشهدار و شاخهدار پرميوه است. تشيع را درست کن و از ميوۀ آن در دنيا و آخرت استفاده کن، و ما معمولاً در اين باره لنگيم. عقيده به اهلبيت«سلاماللهعليه» داريم و تا سرحد عشق علی را دوست داريم، اما نمیتوانيم جواب دهيم که علی کيست؟ ما امام جواد«سلاماللهعليه» را امام نهم و امام هادی«سلاماللهعليه» را امام دهم میدانيم، اما امام جواد و امام هادی«سلاماللهعليهما» چه کسانی هستند و چه کردند و چه دليلی بر برتری آنها هست؟ چرا اينها امامند و بالاخره چرا ما بايد از آنها متابعت کنيم تا شيعه شويم؟ روايت میفرمايد: اگر معرفت نداشته باشيد، دشمن درون و دشمن برون لاأقل به واسطۀ شبهه، يا مورد ترديد قرار میدهد يا میبرد. ناگهان چشم باز میکنيد و میبينيد تشيع رفته و يک خرافت جای آن نشسته است. برگرداندن آن هم کار بسيار مشکلی است. لذا از اوجب واجبات برای ما اول، امامشناسی و شيعهشناسی است. اينکه تشيع چه میگويد؟ ائمۀطاهرين«سلاماللهعليهم» چه امتيازی بر ديگران دارند؟ همه بايد خيلی روان بتوانيم جواب دهيم.
اصول دين تقليدی نيست. ما اصول دين و فروع دين داريم. فروع دين را بايد تقليد کنيم. مثل اينکه طبيب به شما میگويد اين قرص را هر هشت ساعت يکی بخور و اين آمپول را يک روز در ميان بزن و شما با کمال متابعت نسخه را میخوريد و بعضی اوقات میخوريد و بعضی اوقات نمیخوريد و بعضی اوقات خوب نمیشويد و نزد او میرويد و میگوييد من اين نسخه را خوردم و خوب نشدم. اما به او نمیگوييد چرا اين قرص را هشت ساعت يکی بخورم يا اين آمپول را در شبانهروز يکی بزنم؟ میگوييد اين دکتر است و متخصص است و میداند و من نمیدانم. لذا جاهل بايد به عالم مراجعه کند. دليلش هم خيلی واضح و هويداست. لذا در فروع دين بايد تقليد کنيم. الحمدلله از زمان غيبت صغری تا الان بلکه در زمان ائمۀطاهرين«سلاماللهعليهم» مراجع تقليد بودهاند و ائمۀطاهرين«سلاماللهعليه» ارجاع میدادهاند به مراجع تقليد و بالاخره آقا امام زمان«عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف» ارجاع دادهاند به مراجع تقليد: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم»
لذا بايد رسالۀ مرجع تقليد در خانۀ ما باشد. هم برای خودمان و هم برای خانواده و هم برای بچههايمان. بايد رساله بخوانيم و مسابقه رساله بگذاريم و تشويق در مسئله کنيم و بالاخره از نظر فروع آشنا باشيم. البته نه از نظر دليل بلکه آن هفتاد و هشتاد سال خون جگر شبانه روزی میخواهد تا مجتهد جامعالشرايط شود و اين رساله را به مردم بدهد. اگر آشنا به رساله نباشيم، معلوم است که گمراه میشويم. آنگاه سر خود گناه میکنيم و ندانسته نمازهای غلط میخوانيم و روزههای باطل میگيريم. نمیشود بدون دکتر دوا بخوريم و خودمان دکتر خودمان باشيم. يا کسی را که دکتر نيست، دکتر قرار دهيم و از او متابعت کنيم. در اين صورت اگر مرديم، هم او ضامن است و هم خودمان. لذا همۀ ما بايد به رسالۀ مرجع تقليد آشنا باشيم. اين فروع دين است و اما تقليد است و استدلال نيست و البته اين را نخواستهاند و نمیشود که همه مجتهد جامعالشرايط شوند. لذا دستور دادهاند و قرآن هم دستور داده است که: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»
بايد دستهای بروند و طلبه شوند، شبانه روز زحمت بکشند و شبانه روز خون جگر بخورند تا بعد هفتاد هشتاد سال بتوانند رساله بنويسند و رساله را به مردم دهند و مردم عمل کنند.
امّا راجع به اصول دين، اين نيست، بلکه اجتهاد میخواهد. همه بايد در اصول دين مجتهد باشيم. بايد فوراً بتوانيم جواب دهيم که به چه دليل خدا هست! به چه دليل خدا مستجمع جميع صفات کمالات است! ما بايد فوراً جواب دهيم و دليل بياوريم. به چه دليل خدا عادل است، به چه دليل پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» پيغمبر است و معجزهاش چيست؟ اگر قرآن معجزۀ پيغمبر است، اين قرآن چيست که معجزۀ تا روز قيامت است؟
اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» به چه دليل امام اول است؟ تا اينکه برسد به اينجا که ما شيعيان دوازده امام داريم و به چه دليل امام دوازدهم ما غائب است و روزی ظاهر میشود و به دست شيعه و به رهبری او پرچم اسلام روی کرۀ زمين افراشته میشود و حکومت اسلامی سرتاسرجهان را میگيرد؟ بايد فوراً بتوانيم به اينها جواب دهيم. اما معمولاً مردم گيرند، يعنی مقصّرند. يعنی اگر دشمن درون و دشمن برون و دشمن انسی و دشمن جنّی او را برد، مقصر است. در روز قيامت به او میگويند چرا گمراه شدي؟ میگويد نمیدانستم و میگويند چرا ياد نگرفتي؟ تو که دو سه ساعت عمرت را صرف فيلم میکني، خوب بود يک ساعت هم صرف اصول دين کني. الحمدلله کتاب در اين باره زياد نوشته شده است و شيعه مستغنی است. عبقات بیستسی جلدی دارد و احقاقالحق سی چهل جلدی دارد. کتابهای کوچکی مثل کتاب سلطان العلماء دارد که خيلی هم شيرين است و المراجعات که بسيار پرمحتواست. کتابهای ديگر هم فراوان است و هزاران کتاب در شيعه نوشته شده است. من در سال اولی که به اصفهان آمدم شبهای جمعه شروع کردم يک دوره اصول دين گفتم و چاپ هم شد. بعد هم يک دوره فروع دين گفتم و آن هم چاپ و منتشر شد. علماء و بزرگان خيلی زحمت کشيدهاند و دربارۀ اصول دين و فروع دين کتاب نوشتهاند و بالاخره دربارۀ تشيع و اين درخت ريشهدار خيلی صحبت شده است. شما اگر در شبانهروز يک ساعت، چه بيسواد و چه باسواد عمرتان را صرف تشيّع کنيد از نظر معرفت ـ معرفت در فروع دين و معرفت در اصول دين ـ آنگاه حسابی آشنا به تشيع میشويد. ننگ است و عيب است، هشتاد درصد مردم راجع به تشيع، هم فروع دين و هم اصول دين، لنگند.
امام عسکری«سلاماللهعليه» کيست و چند سال عمر کرده و عمر مبارکش در چه چيز صرف شده و به چه دليل امام است و به چه دليل بايد او را امام يازدهم حساب کنيم؟ همۀ اينها دليل و برهان دارد و دربارۀ آن کتاب نوشته شده است. معمولاً الآن مردم اگر لاابالی باشند وقت آنها صرف ماهوارهها و اينترنتها و موبايل و رفيقبازی و شهوات و شهوت جنسی و بدبختی میشود و اگر مقيّد باشند و ماهواره و اينترنت و امثال اینها را نداشته باشند، اما دو سه ساعت فيلم میبينند. اگر صحيح باشد و در آن شهوت و دروغ و تهمت و شايعهپراکنی نباشد، دیدن آن حرام نيست، امّا در مقابل جهل ما، بايد بگوييم حرام است. به اين معنا که بايد اين فيلم را نبيند و راجع به فروع دين تحقيق کند و خودش و زن و بچهاش آشنا به رسالۀ مرجع تقليد باشند. الان شما آدمهای خوبی هستيد اما هيچکدام تسلط بر رساله نداريد. در حالی که بايد تسلط حسابی به رساله باشد. در عرض يک سال يا دو سال اگر کسی به جای اين فيلمها يک ساعت يا دو ساعت در شبانهروز صرف رساله کند، آشنا به فروع دين میشود.
راجع به اصول دين هم خيلی آسان است و خيال نکنيد استدلالیِ خاص است. به اندازۀ عقل هرکسی استدلال در تشيّع داريم، زیرا: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ نُكَلِّمُ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»
کسانی که کتاب استدلالی دقيق دارند و کسانی که کتاب برای عوام نوشتهاند، فراوان هستند. حال کسانی که در اصول دين لنگند، در روز قيامت دو تا سوال از آنها میشود و هيچکدام را نمیتوانند جواب دهند. کسی که کتاب را نوشته به او میگويد چرا به کتاب من عمل نکردي؟ من زحمت کشيدم و کتاب را برای توی عامی نوشتم و استدلال داشتم، پس چرا عمل نکردي؟ امّا مهمتر، خداست. کسی که مجتهد در اصول دين نباشد، از او سؤال میکنند چرا شناخت از ائمۀطاهرين«سلاماللهعليهم» نداشتي، چرا نمیدانستی زهرا کيست و مصحف زهرا يعنی چه؟ اينکه زهرا الگوست در زمان غيبت يعنی چه؟! اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» عالم به علم ماکان و مايکون و ما هو کائن است، يعنی چه؟! اگر گفت نمیدانستم، خطاب میشود چرا ياد نگرفتي؟! آنگاه جهنمی میشود.
معرفت دوشبهدوش عمل است. همينطور که عمل و رفتار ما بايد متابع تشيع باشد، معرفت ما راجع به اهلبيت«سلاماللهعليهم» نيز بايد بالا باشد. در شبانهروز يک ساعت صرف کن و خدا هم کمک میکند، زیرا پروردگار عالم قول داده است: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ»
هرکه بخواهد ما هدايتش میکنيم. اگر ضلالت آمد، خودش نخواسته و الا خدا کسی را گمراه نمیکند. خدا صد و بيست و چهار هزار پيغمبر فرستاده برای هدايت. خدا پيامبرها را فرستاده در ميان اين مردم و مردم چقدر اذيت به اين پيامبرها کردند و آنها صبر و استقامت برای هدايت کردند. پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمايند: «مَا أُوذِيَ نَبِيٌ مِثْلَ مَا أُوذِيت»؛ هيچ پيغمبری به اندازۀ من اذيت نشد. خيال نکنيد پيامبران قبلی اذيت نشدند. پيغمبری از دست دشمن فرار کرد و میخواستند او را بگیرند. با معجزه گفت درخت مرا در بر بگير. و درخت او را گرفت و او درون درخت رفت؛ تا شاید ايمان بياورند. اينکه درخت از سخن او متابعت کرد و او در درخت رفت معجزه بود، امّا آنها رفتند اره دو سر آوردند و درخت را با آن آقا نصف کردند!
يکی از کارهای زشتی که مردم راجع به پيغمبر کرده بودند، اين بود که دستور داده بودند اراذل و اوباش آقا را سنگباران کنند. لذا آقا از خانه بيرون میآمدند تا به مسجدالحرام بروند و آقا را سنگباران میکردند. بعضی اوقات فرار میکردند به مسجد و در مسجد در امان بودند و بعضی اوقات فرار میکردند و به خانه بازمیگشتند و خانه را سنگباران میکردند. حضرت خديجه«سلاماللهعليها» دم درب میايستاد و پشت به سنگها و رو به اطاق. بعضی اوقات هم پيغمبر به بيابانها فرار میکرد. حضرت خديجه«سلاماللهعليها» میگويد من و اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» که جوان بود راه میافتاديم و اين طرف و آن طرف میرفتيم و پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» را تشنه و گرسنه زير سنگ یا خاری پيدا میکرديم و زمزمه داشت و زمزمه اين بود که خدايا اگر بخواهی راضی شوم، اينها را هدايت کن. همانکه بارها میفرمودند: «اَلّلهُمَّ اهْدِ قَوْمي فَاِنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ»[11]؛ اينها جاهلند و نمیفهمند، اينها را عذاب نکن. پیامبر هدایتگر از جانب خدا بودند: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً». پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمودند آمدهام هدايت کنم و شماييد که يا هدايتپذير میشويد يا نه! و اگر نشويد، ضلالت و گمراهی است.
خدا صد و بيست و چهار هزار پيغمبر و از جمله پيغمبر خاتم را فرستاده و خدا از زمان آدم تا الان و تا روز قيامت اين روحانيت که به آن نبی تبليغی میگوييم، فرستاده در ميان مردم برای هدايت مردم. اهلبيت«سلاماللهعليهم» اين همه اذيت و شکنجه و شهادت داشتند برای هدايت مردم. مائيم که بايد هدايتپذير باشيم و اين هدايت را بپذيريم و اين از اوجب واجبات است. اگر از شما بپرسند از اوجب واجبات چيست، بگوييد اول معرفت است. روايت را بخوانيد از پيغمبر که سنی و شيعه نقل کردهاند: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة».