بسم الله الرّحمن الرّحیم
پیامبر اکرم«ص» مظهر فضائل اخلاقی
سیری در سیرۀ نورانی رسول خدا«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» بهخوبی نشان میدهد که وجود مبارک پیامبر اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» سرشار از فضیلتهای اخلاقی و صفات پسندیدۀ انسانی است و آن نبیّ گرامی مظهر تمام فضائل و سرچشمۀ همۀ نیکیها هستند.
تبیین فضیلتها و صفات حسنۀ پیامبر اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» در این نوشتار نمیگنجد. قرآن کریم در آیاتی، کلمات خداوند را بیشمار توصیف کرده و میفرماید: اگر تمام درختان جهان قلم شوند و همۀ دریاها مرکّب گردند، نمیتوانند آن کلمات را شمارش نمایند. از جمله در سورۀ لقمان میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّه».
از امام رضا«سلاماللهعلیه» روایت شده است که آن كلمات الهى ما هستيم كه فضائل ما، نه براى كسى قابل دسترسی کامل است و نه به شمار مىآيد: «نَحْنُ الْكَلِمَاتُ الَّتِي لَا تُدْرَكُ فَضَائِلُنَا وَ لَا تُسْتَقْصَى»[2].
به قول شاعر:
کتاب «فضل» تو را آب بحر کافی نیست
که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
با این اوصاف، امّا بنابر قاعدۀ: «مَا لَا يُدْرَكُ كُلُّهُ لَا يُتْرَكُ كُلُّهُ»[3]، ترک کلّی بیان فضائل پیامبر اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» نیز شایسته نیست.
از اینرو در ادامۀ سخن، به چند نمونه از صفات حسنه و فضیلتهای انسانی پیامبر اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم»، برای سرمشق گرفتن اهل معرفت اشاره میگردد. چراکه آن بزرگوار بهتصریح قرآن کریم، «اسوۀ حسنه» است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللهَ کَثِيرًا»[4].
شمّهای از فضائل رسول خدا«ص»
قبل از تبیین هر فضیلتی از پیامبر گرامی«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم»، لازم است از خلق نیکو و اخلاق پسندیدۀ ایشان سخن گفته شود. خداوند تعالی در قرآن کریم خلق و خوی رسول خویش را «عظیم» توصیف کرده است: «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ[5]». چنانکه علم رسول خاتم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» نیز در قرآن کریم، «عظیم» توصیف شده است: «وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً»[6]. همانگونه که کتاب آسمانی این پیامبر گرامی«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» نیز «عظیم» توصیف شده است: «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني وَ الْقُرْآنَ الْعَظيمَ»[7]. چنانکه در آیات متعدّدی، اجر و پاداش پیروان آن حضرت و کیفر و عذاب دشمنان ایشان نیز عظیم توصیف شده است.
بنابراین تمام ابعاد وجودی و آنچه مربوط به پیامبر اعظم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» است، در نگاه قرآن، عظیم است.
باری، برخورداری از خلق عظیم و بهرهمندی از والاترین مراتب صفات حسنه، برازندۀ آن نبیّ گرامی است. بهتعبیر امام صادق«سلاماللهعلیه»، خداوند سبحان ابتدا پیامبر اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» را بر محور محبّت خویش تربیت کرد و سپس فرمود: «تو دارای خلق عظیم هستی».
اميرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در توصیف پیامبر«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند: «رسول خدا از همۀ مردم بخشندهتر، دليرتر، راستگوتر، باوفاتر و نرمخوتر بودند و برترین معاشرت را با مردم داشتند».
این فضائل، از باب مثال است، وگرنه نبیّ گرامی«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» مظهر و سرچشمۀ تمام فضیلتها بوده، با تکیه بر فضیلتها، سرمنشأ ایجاد تحوّل عظیم در جامعۀ انسانی و تربیت و تهذیب بشریّت بودهاند.
در زمان بعثت پيامبر اكرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» فضای جامعۀ جزیرة العرب، از فضيلتهای انسانی تهی بود و رذائل ناپسند، سراسر آن جامعۀ جاهلی را فراگرفته بود. اساساً بعثت ایشان بهخاطر تهذیب نفوس آدمیان و رساندن آنان به مقام آدميّت بوده است؛ چنانکه از ایشان روایت شده که من مبعوث شدم تا مکارم و فضیلتهای اخلاقى را كامل و تمام كنم: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ»[10].
قرآن کریم صفات نیکویی مانند نرمخویی و محبّت، در پیامبر اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» را عامل گسترش اخلاق در برهوت جاهلیّت برشمرده، تأکید میفرماید که اگر نبیّ گرامی«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» تندخو و فاقد فضائل اخلاقی بود، مردم از اطراف او پراکنده میشدند: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»[11].
در برخی از نقلها آمده است که امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» از پیامبر گرامی«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» راجع به روش و سنّت ایشان سؤال کردند. رسول اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» در پاسخ به این سؤال، رمز موفقیّت خویش را برخورداری از اهمّ فضیلتها دانسته، به برخی از فضائل نیز اشاره کردند؛ از جمله فرمودند: «وَ الْحُبُّ أَسَاسِی»؛ یعنی شخصیّت من بر اساس محبّت پایهریزی شده است. همین محبّت، کلید پیروزی آن نبیّ بزرگوار«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» در هدایت و پرورش بندگان قلمداد میشود.
در قرآن کریم نیز تصریح شده است که خداوند متعال رسول گرامی خویش را مایۀ رحمت برای تمام مخلوقات جهان برمیشمرد: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ»[13].
شدّت «محبّت»، «رحمت» و «رأفت» پیامبر اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» به اندازهای است که طبق برخی اخبار در بحبوحۀ جنگ احد، هنگامی که بسیاری از مسلمانها شهید یا مجروح شده بودند و آسیب فراوانی از سوی مشرکین به پیامبر اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» رسیده بود، برخی از اصحاب از ایشان خواستند که مشرکان را نفرین کنند. نبیّ رحمت«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» در حالی که سختترینِ اوضاع را سپری میکردند، در پاسخ به این درخواست فرمودند: «إنّي لَمْ أبعُثُ لَعّاناً وَ لَكِنِّي بُعِثتُ دَاعِياً وَ رَحْمَةً»؛ من برای لعن و نفرین مبعوث نشدهام، بلکه مبعوث شدهام تا بشریّت را بهسوی «حق» دعوت کنم و وسیلۀ «هدایت» آنان و مایۀ «رحمت» مخلوقات خداوند باشم. سپس از سر خیرخواهی و مهربانی، بهجای نفرین، دشمنان سرسخت خود را دعا کردند و به درگاه احدیّت عرضه داشتند: «اللَّهُمَ اغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»؛ یعنی خدایا! قوم من را ببخش، گناهان آنها را بپوشان، آنان جاهلند و نمیفهمند چه میکنند! در واقع، جنایتهای کفّار و مشرکین را تقصیر جهل و نادانی آنها گذاشتند.
برای بیان شدّت «عفو» و «بخشندگی» پیامبر اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» نیز همین بس، که پس از فتح مكّه، یعنی بعد از آنکه هشتاد و چهار جنگ طاقتفرسا از سوی مشرکین به مسلمانها تحمیل شد، نبیّ رحمت«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم»، تمام افراد تسلیم شده را بخشیدند. در آن زمان، مشرکین شکست خورده، بهطور طبیعی منتظر وضع شدیدترینِ مجازاتها از سوی فاتح میدان، یعنی پیامبر اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» بودند. آنها مقابل کعبه، اعلام حکم را انتظار میکشیدند و ترس و وحشت، وجودشان را فراگرفته بود.
پیامبر گرامی«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» امّا، در حالی که شادمان از خانۀ کعبه خارج شدند، حلقۀ درب کعبه را در دست گرفته، خطاب به اسیران فرمودند: من به شيوۀ برادرم يوسف نسبت به برادرانش، به شما مىگويم: «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ - امروز سرزنشی بر شما نیست». سپس به آنها فرمودند: «بروید که شما آزادشدگان هستید»: «فَاذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ»[16].
در اثر این عفو کریمانه، مردم فوج فوج و با اشتیاق به اسلام گرویدند. قرآن کریم در سورۀ «نصر» گرایش عمومی مردم به اسلام را توصیف کرده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً»[17].
پاكدامنى پیامبر اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» و دوری ایشان از هرگونه گناه و اعمال زشت مرسوم در دوران جاهلیّت، رفتار اخلاقی دیگری است که از فضیلتهای «عفّت»، «غیرت» و «حیا» در ایشان نشأت گرفته است.
از ابو سعيد خدرى، صحابی مشهور پیامبر«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» روایت شده است که: «حیای رسول خدا«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» از دختران پردهنشين بیشتر بود»[18].
بیشتر ساکنان حجاز در آن زمان، در منجلاب فساد، تباهى و گناه غرق بودند. پیامبر گرامی«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» اما، بهرغم زندگی در بین آن افراد فاسد، هیچ رنگ و تأثيرى از آنان نگرفتند؛ نه تنها تأثیر نپذیرفتند، بلکه با خوی نیکو، به مرور زمان، بر شخصیّت آنها تأثیر گذاشته، آنان را متحوّل ساختند. این تحوّل ممکن نبود، مگر با معجزۀ «اخلاق» و «تهذیب نفس»، و البته با لطف و یاری خداوند متعال.
فضائلی که بیان شد، تنها گوشهای از فضیلتها و صفتهای پسندیدۀ پیامبر رحمت بود. بهطور خلاصه باید دانست که هر فضیلتی از فضائل اخلاقی که تصوّر شود، در وجود آن اسوۀ حسنۀ بشریّت متبلور است و همۀ رفتارهای ایشان برخاسته از صفات نیکوی اخلاقی است.
پیامبر اکرم«ص» اسوۀ پویای بشریّت
چنانکه اشاره شد، قرآن کریم سرمشق گرفتن از رسول الله«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» را، بهعنوان اسوۀ حسنه، از بندگان میخواهد و آن را عامل دستیابی به حسن عاقبت برمیشمرد: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللهَ کَثِيرًا»[19].
امام صادق«سلاماللهعلیه» با توجه به ضرورت الگوگیری از اخلاق پیامبر اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» فرمودند: خداوند تعالی رسول خويش را به «مکارم اخلاق» مخصوص گردانيد؛ یعنی ایشان بهطور ویژه از «فضیلتهای اخلاقی» برخوردارند. سپس خطاب به پیروان آن حضرت فرمودند: «شما هم خود را بيازماييد، اگر آن اخلاق نيكو را در خود مییابید و اگر از فضائل برخوردارید، شکر خداوند را بهجا آورید و از او بخواهيد تا خلق نیکو را در شما بيفزايد». سپس امام«سلاماللهعلیه» ده خصلت از خصائل و صفات نیکوی پیامبر گرامی«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» برشمردند که عبارتند از: «يقين، قناعت، صبر، شكر، بردبارى، خوشخلقى، سخاوت، غيرت، شجاعت و جوانمردى».[20]
باید توجه شود که پیامبر اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» و اهلبیت«سلاماللهعلیهم» اسوه و الگوی پویای بشریّت هستند. از اینرو بندگان در تمام ادوار میتوانند برای دستیابی به رستگاری و نیل به مقام انسانیّت، ایشان را سرمشق خود قرار دهند. پس عظمت شخصیّت و رتبۀ والای معنوی آن بزرگواران نباید باعث این تصوّر غلط شود که آنان دست نیافتنی و غیر قابل پیرویاند. این تصوّر نادرست، سبب محرومیّت بندگان خداوند از اسوۀ حسنه و سرمشق تمام عیارِ سعادت است و ظلم بزرگی به بشریّت تلقّی میشود.
آری، حضرات معصومین«سلاماللهعلیهم» از پیروان خود نخواستهاند که بهطور دقیق مثل آنان باشند، کسی هم نمىتواند عین و مانند ایشان رفتار کند، اما وظیفۀ مهمّ همۀ پیروان رسول خدا«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» و ائمۀ هدی«سلاماللهعلیهم» پیروی تا شبیه شدن به آنان است. اميرالمؤمنين«سلاماللهعلیه» در نامۀ معروفی که برای استاندار بصره، عثمان بنحنيف نوشتند، پس از بیان سادهزیستی خود فرمودند: «أَلا وَ إِنّكُم لا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَلَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ إِجْتِهادٍ وَ عِفَّةٍ و سَدادٍ»[21]؛ شما نمىتوانيد مثل من باشيد، ولى با پارسايى، تقوا، پاكدامنى و درستى ورزيدن مرا یاری كنيد و سعی کنید شبیه من گردید. بنابراین همه باید با مجاهدت نفس و با تمرین صفات معصومین«سلاماللهعلیهم» بکوشند که تا حدّ ممکن به ایشان شباهت یابند.
رسول خدا«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» برخی از معیارهای شباهت به خوشان را در روایتی متذکّر شدهاند؛ ایشان روزی خطاب به اصحاب خود فرمودند: آيا میخواهید خبر دهم كدام یک از شما شباهت بيشتری به من دارد؟ سپس به آنها فرمودند: او خوش خلقترینِ شماست، ملايمترین برخورد را با مردم دارد، نسبت به خويشانش نيكوكارترین است و برادران دينی خود را بيش از همه دوست دارد؛ او صبورترین افراد است، بیش از همه خشم خود را فرو میخورد و گذشتش از همه بهتر است، او در هر حال، چه خشنود و چه خشمگین باشد، با انصافترینِ مردم است.[22]
بنابراین شباهت یافتن به معصومین«سلاماللهعلیهم» در صفات و پیروی از ایشان در رفتار، نه تنها ممکن، بلکه لازم است. نمیشود انسان خود را پیرو رسول اکرم«صلّیالهوعلیهوآلهوسلّم» و شیعۀ اهلبیت«سلاماللهعلیهم» بنامد، ولی شباهتی به ایشان نداشته باشد. نمیشود یک شیعه چشمهای خود را بهروی نیکیها ببندد و در پی تحصیل فضائل اخلاقی نباشد. شیعه باید به تبع اولیای خویش و با پیروی از اسوههای حسنه، خیرخواه، دیگرخواه، بخشنده، متواضع، انعطافپذیر و صابر باشد و غیر از عمل صالح، عملی از او سرنزند.
کوتاهی در تهذیب نفس و تزکیۀ روح و سستی در زدودن صفات رذیله و کسب صفات حسنه، خطایی بزرگ است که هیچ توجیهی برای آن پذیرفته شده نیست. آنکه صفات خود را به صفات نیکوی اهلبیت«سلاماللهعلیهم» شبیه نمیسازد، مثل طفلی است که الماس گرانبهایی در اختیار دارد، ولی آن را به یک گردوی پوچ میفروشد و به داشتن آن گردوی بیارزش مینازد، یعنی توهّم و گمان میکند که چیز باارزشی به دست آورده است؛ این روش، بیتردید دستاوردی به غیر از فریب و غرور برای آدمی بههمراه ندارد.
[1]. لقمان، 27: «و اگر آن چه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياى ديگر به يارى آيد، کلمات خدا پايان نپذيرد». و نیز: کهف، 109.
.[2] مناقب آل أبي طالبع، ج4، ص400.
[3]. عوالي اللئالي، ج4، ص58.
[4]. أحزاب، 21: «قطعاً براي شما در رفتار رسول خدا مايۀ اقتدا و سرمشق زندگي است، براي کسي که به خدا و روز واپسين اميد دارد و خدا را بسيار ياد ميکند.»
.[5] قلم، 4: «و راستى كه تو را خويى والاست!».
[6]. نساء، 113: «و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت، و تفضّل خدا بر تو همواره بزرگ بود».
[7]. حجر، 87: «و به راستى، به تو سبع المثانى [=سوره فاتحه] و قرآن بزرگ را عطا كرديم».
[9] . مكارم الأخلاق، ص18.
[10]. بحارالأنوار، ج16، ص210.
[11]. آل عمران، 159: «پس به [بركتِ] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مىشدند.»
[12]. نهاية الأرب، ج18، 269.
[13]. انبیاء، 107: «و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.»
[14]. الجامع لأحکام القرآن، ج4، ص200.
[15] . یوسف، 92: «امروز سرزنشی بر شما نیست».
[16]. تاريخاليعقوبى، ج2، ص60 ؛ بحارالانوار، ج21، ص132.
[17]. نصر، 1-3: «به نام خداوند رحمتگر مهربان، چون يارىِ خدا و پيروزى فرا رَسَد، و ببينى كه مردم دستهدسته در دين خدا درآيند، پس به ستايش پروردگارت نيايشگر باش و از او آمرزش خواه، كه وى همواره توبهپذير است».
[18]. مكارم الأخلاق، ص17.
[19]. أحزاب، 21: «قطعاً براي شما در رفتار رسول خدا مايۀ اقتدا و سرمشق زندگي است، براي کسي که به خدا و روز واپسين اميد دارد و خدا را بسيار ياد ميکند.»
[20] . مكارم الأخلاق، ص233.
[21]. نهجالبلاغه، نامۀ 45.