بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ
الرَّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ
عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي»
روایتي که در اين جلسه به شرح آن خواهيم پرداخت،
روایت پرمحتوا و آموزندهاي است. این روایت از امام محمد باقر«سلاماللهعلیه» نقل شده است. مرحوم کلینی«رحمتاللهعلیه»
روايت
را در اصول کافي آورده، صاحب تحف العقول در تحف العقول نقل کرده و در برخي کتب
معتبر ديگر نيز روايت شده است.
اگر کسی این روایت را سر مشق خود و زندگی خود
قرار دهد، به تمام معنا کامل ميشود و حتماً اهل بهشت است. ميفرمايند: «الْكَمَالُ كُلُ الْكَمَالِ
التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِيرُ
الْمَعِيشَةِ»؛
كمال
انسان و بالاترین كمال او، عالم شدن در دين و صبر در بلا و اندازهگیری در زندگى
است.
فراز اوّل روايت، راجع به تفقّه در دين، به
معناي آشنایی در مسائل اسلامی و فهم و تفهّم علوم ديني است. پيامبر گرامي«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»
ميفرمايند: علوم ديني بر سه قسم است: اعتقادات، اخلاق واحکام.
«إِنَّمَا
الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌمُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ
قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ»
تفقه در اعتقادات، تفقه در احکام و تفقه در
اخلاق، انسان را کامل ميکند. یعنی یک مسلمان، بهخصوص يک طلبه، یک فاضل، کسي که
شخصيّت ديني و اجتماعي دارد، اوّلاً باید آشنا به اعتقادات تشیّع باشد؛ تشیّع بيش
از چهل مسألۀ اعتقادی دارد. همۀ ما باید بهاندازهاي با
اين مسائل آشنا باشیم که اگر کسي راجع به اصول دين سؤال کرد يا شبههاي وارد نمود،
فوراً بتوانيم پاسخ استدلالي بدهيم. اساساً اعتقادات تقليدي نيست و همه بايد در آن
مجتهد باشند و بتوانند مسائل را اثبات کنند.
ثانياً همه بايد با علم اخلاق آشنايي داشته
باشند. مثلاً بدانند حسد يا تکبّر چیست؟ درمان رذائل اخلاقي چگونه است؟ بايد
بدانند قرآن ميفرمايد: اگر درخت رذالت را از دل بکنيد رستگار خواهيد شد، وگرنه شما
را به جهنّم ميکشاند: «قَدْ
أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»
ثالثاً
آشنايي نسبت به احکام و مسائل فرعي شرعي لازم است. اين آشنايي براي طلبهها بيش از
ديگران و در حدّ تسلّط ضرورت دارد. گاهي ديده ميشود يک نفر طلبه است، امّا پاسخ
سؤال شرعي را بلد نيست. این نقص بزرگي است و طلبهها بايد بر همۀ فروع در احکام،
تسلّط کافي داشته باشند.
علوم
ديگر، چه علوم دانشگاهی، چه علوم حوزوي باشد، معلوم است خوب است و تعليم و تعلّم
آن علوم نيز مفيد است، امّا علوم پایه در دين و اساس علم دين، اعتقادات، اخلاق و
احکام است و تفقّه در اين سه علم، انسان را به کمال ميرساند و رستگار ميکند.
منابع اصلي علوم ديني نيز قرآن کريم و روايات
اهلبيت«سلاماللهعلیهم»است. قرآن کريم، حاوي همۀ علوم است و همه چيز
در آن هست: «وَ لا
رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ»؛ در حالي که مثلاً کتاب فلسفه يا کتاب علوم
طبيعي نيست، امّا همۀ علوم در آن نهفته است و کسي که ميخواهد به کمال برسد، بايد
با قرآن انس داشته باشد. روايات شريف اهلبيت«سلاماللهعلیه» در کتبي نظير اصول کافي، در هر سه بخش
اعتقادات، اخلاق و احکام، فراوان است و بايد مطالعه شود.
من
از همه تقاضا دارم بهجاي اتلاف وقت در جلسات يا ديدن فيلمهاي بيهوده و بدون
نتيجه، در اعتقادات، اخلاق و احکام دين مطالعه کنيد. تماشاي برخي از فيلمها و
برنامهها علاوه بر اتلاف وقت، اشکال شرعي دارد، بهويژه براي طلبهها يا افراد
دانشگاهي که بايد در آن زمان فعاليّت و تحقيق علمي داشته باشند، حرام است. اگر
طلبۀ علوم ديني به جاي تفقّه در دين، وقت خود را صرف کارهاي بيهوده و تماشاي فيلم
و سريال بدون نتيجه کند، حق ندارد از امکانات حوزه استفاده کند.
بزرگان
علما در زمانهاي گذشته با چه مصیبتهایی، کتابهاي ارزشمندي نظير «احقاقالحق» يا
«الغدير»نوشتهاند و براي استفادۀ ما به يادگار گذاشتهاند، و اگر نسل حاضر دست کم
از اين کتابها استفاده نکند، جفا کرده است. صاحب کتاب احقاقالحق را به جرم نوشتن
این کتاب، دستگير کردند. ابتدا صد تازیانۀ خاردار به بدنش زدند، بعد هم او را شهید
کردند. نسل فعلي، بايد لااقل با خواندن اين کتابها با مسائل اعتقادي آشنايي داشته
باشد. مخصوصاً در اين زمان که زمان شبهه شده است. رسانههاي متعدّدي عليه تشیّع فعاليّت
میکنند و کار اصلي آنها ایجاد شبهه است. در چنين زماني همه لازم است با مسائل
اعتقادي، آشنايي داشته باشند. اگر هرکس در شبانهروز یک ساعت وقت خود را صرف اعتقادات
کند، بهراحتي ميتواند پاسخ سؤالات و شبهات را بدهد. کساني که اراده ميکنند و در
اين راه وارد ميشوند، پس از مدتي، چشمهای از اعتقادات در عمق جانشان جاري ميگردد.
همه بايد تلاش کنند، بهخصوص در حوزهها، در مدارس، در دبيرستانها و حتي در
دبستانها بايد براي تعليم مسائل اعتقادي و تعميق آن در ذهن و دل جوانها و نوجوانها
برنامهريزي مطلوب بشود.
راجع
به مسائل اخلاقي نيز بايد مشابه اين تلاش و برنامهريزي بشود. در عمق جان انسان،
بيش از چهل رذيلت و بيش از چهل فضیلت هست. انسان بايد با مطالعه و با تحقيق،
بتواند فضائل را از رذائل تشخيص دهد، ماهیت فضائل و رذائل را بشناسد. سپس نفس خويش
را مهذّب سازد، يعني صفات رذيله را ريشهکن يا دست کم سرکوب کند و نگذارد طوفاني
شود و به جاي آن فضائل اخلاقي و انساني را در دل خويش بارور سازد.
بايد
توجه شود که کوتاهي در تفقّه در دين و کوتاهي در مطالعۀ علوم ديني و عمل به آن، در
قيامت مؤاخذه دارد. امام جعفر صادق«سلاماللهعلیه»
در روايتي ميفرمايند: خداوند تعالي در
قيامت از بنده سؤال ميکند که آيا عالم هستي؟ اگر بگويد: بله، ميپرسد: «أَ فَلَا عَمِلْتَ بِمَا عَلِمْتَ»؛ پس چرا به علمت عمل نکردي؟و اگر بگويد: جاهل بودم، خطاب ميشود: «أَ فَلَا تَعَلَّمْتَ»؟[7]؛ چرا نياموختي؟ چرا مطالعه نکردي؟ چرا در جلساتي که اعتقادات،
اخلاق و احکام بيان ميشد، شرکت نکردي؟
نکتۀ آخر در مبحث تفقّه در دين، اين است که
انسان، علاوه بر خودش بايد براي آشنايي همسر، فرزندان و اطرافيانش با علوم ديني
برنامهريزي کند. قرآن کريم ميفرمايد: «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ نارا»؛ بنابراين همه بايد با تربيت صحيح و با تشويق و جايزه و
نظاير، اعضاي خانواده را با مسجد، جلسات مذهبي و به طور کلي با تعاليم انسانساز
قرآن و عترت مأنوس کنند.
فراز
دوّم روایت، «الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ»
است. یعنی دوّمین عامل برای رسیدن به نهایت
کمال، صبر در بلا و مصیبت و در سختیها است. صبر منقسم به سه قسم میشود که
عبارتند از: صبر در عبادت، صبر در معصیت و صبر در مصیبت. در این روایت فقط صبر در
مصائب آمده است و خواهناخواه اگر کسی در سختیها و مشکلات صابر باشد، به سایر
اقسام صبر نیز دست خواهد یافت. بنابراین بهطور کلی، صبر و استقامت، انسان را به
نهایت کمال میرساند.
قرآن شریف میفرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا
مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا»؛ انسان چون صبر ندارد، معمولاً سبکسر است، سبکسر به این معنا است
که اگر استثنایی، مشکلی جلو آمد، خود را میبازد و اگر هم یک استثناء در نعمت آمد،باز
هم خود را میبازد.
صبر، امّالفضائل است و هر کس هر چه میخواهد پیدا کند، باید با
صبر و استقامت باشد. بهعبارت دیگر، بدون صبر هیچ کس نمیتواند به هیچ موقعیّتی برسد. اگر کسی سیروسلوک و پیمودن منازل هفتگانه را بخواهد، باید صبور
باشد. بدون صبر، در منزل اوّل هم نمیتواند
بماند، چه رسد به منزل دوم و سوم و هفتم برسد. اگر کسی بخواهد متقی شود، حتماً
باید صبوری پیشه کند. اهمیّت به واجبات نظیر بهجا آوردن نماز و روزه و پرداخت خمس
و زکات یا امر به معروف و نهی از منکر مشکل است و صبر و استقامت میخواهد. اهتمام
به انجام مستحبّات مانند خدمت به خلق خدا و نماز شب، سخت است و صبوری میطلبد. از
همه مهمتر، اجتناب از گناه است که بدون صبر نمیشود. پرهیز از نگاه حرام و آلوده،
خودداری از غیبت و تهمت و اهانت، با صبر و اسقامت امکانپذیر است.
پیشرفت علمی و موفقیّت در تعلیم و تعلّم صبر میخواهد. اگر در زمان
حاضر میبینیم، حوزهها و دانشگاهها، بهرغم گسترش کمّی، از نظر کیفیّت مطلوب
نیستند و شکوفایی علمی لازم را ندارند، در اثر این است که صبر و استقامت کم شده
است.
بالاخره پیروزی در همۀ صحنههای مادی و معنوی، شدیداً به صبر و
استقامت احتیاج دارد. قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا
تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا
وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛ ملائکه
بر افرادی که ایمان قوی دارند و صبر و استقامت میورزند، یعنی بر ایمان قلبی خود
پابرجا هستند، نازل میشوند، به آنها خدمت میکنند، آنان را دلداری میدهند و در
نهایت بشارت بهشت موعود را به ایشان میدهند.
برخی از مفسّرین این آیه را مربوط به موقع مرگ و سرای آخرت میدانند.
اما قرآن میفرماید: در همین دنیا: «تَتَنَزَّلُ
عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ»، دلیل اینکه فقط
مربوط به آخرت نیست، این است که میفرماید: «نَحْنُ
أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ». انسان میتواند به این
مقامها برسد، امّا به قول قرآن: «قالُوا
رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَ اسْتَقامُوا»؛ صبر و استقامت میخواهد.
صبر و استقامت در بلاها و مصیبتها نیز بسیار مشکل است، امّا لازم
است. مثلاً ساختن با بلای فقر و نداری، سخت است. طلبههای زمان جوانی ما با مصیبت
فقر خوب میساختند. روح سادهزیستی و قناعت بر زندگیها حکمفرما بود و معمولاً کسی قرض و وام و بدهکاری
نداشت. همه هم شاد و با نشاط زندگی میکردند. علمای گذشته که آثار ارزشمندی برای ما گذاشتهاند، معمولاً فقیر
بودهاند و در برابر فقر، استقامت داشتهاند. در تاریخ میخوانیم که فقر مرحوم
شهید دوم«رحمتاللهعلیه» را برده بود، ولی با کارهایی نظیر هیزم کشی، امرار معاش میکرد.
ایشان پنجاهوچهار سال بیشتر عمر نکرده و در این مدت، دویست جلد کتاب نوشته است. اگر
تلاش و کوشش و صبر و استقامت او نبود، نمیتوانست این همه کتاب ارزنده بنویسد.
خداوند متعال به حضرت داوود«سلاماللهعلیه» وحی کرد که من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم، امّا مردم در جای
دیگر جستجو می کنند. یکی از آن پنج چیز این است که: «وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِي الْجُوعِ وَ
الْجَهْدِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي الشِّبَع»[12]؛ من علم را در گرسنگی و تلاش قرار دادم، امّا مردم در سیری به
دنبال آن میگردند.
امکان ندارد کسی بتواند همۀغرائض خود را
ارضا کند، به درجات علمی هم برسد. اینگونه درجات و مراتب بدون صبر و استقامت نصیب
انسان نمیشود.
فراز سوّم روايت، در خصوص تدبير در معيشت است. اولاً همه باید
بدانیم، البته نه فقط بدانیم، بلکه باور کنیم که خدا خرج زندگي را حتماً میدهد. معنا
ندارد خداوند متعال کسی را خلق کند و خرج او را ندهد. خدا رزق و روزي پرندهها و
حشرات در زير برف و يخ را هم ميرساند، چه رسد روی زمین و چه رسد به روزي انسانها.
قرآن کريم ميفرمايد: «إِنَ اللَّهَ هُوَ
الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ»
امّا اگر روش زندگي انسان، از قناعت و ساده زيستي تجاوز کند و به
تجمّلگرايي برسد، شکی نیست که خداوند تعالي خرج تجمّل را نمیدهد، نه تنها نمیدهد،
بلکه دشمن تجمّلگرايي است.
معنای «تَقْدِيرُ الْمَعِيشَةِ»، به تعبيري همان «قناعت»
است. قناعت چيست؟ آن است که انسان به آنچه از تلاش و کوشش خود بهدست آورده، قانع
باشد. «خرج» زندگي را کسب کند و به آن اکتفا نمايد و براي تجمّل و تشريفات که به
آن «بَرج» ميگويند، خود را محتاج ديگران نسازد. در اين صورت، قاعدۀ
لطف الهي اقتضا ميکند که خدا زندگي او را
تأمين کند. از نظر عقل، فلسفه، عرفان و هنمچنين از نظر آيات و روايات، امکان ندارد
که خداوند خرج و مخارج زندگي کسی را ندهد. قرآن کريم ميفرمايد: از راهي که خود آن
بنده گمان ندارد، رزق و روزي او را ميرسانم: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا، وَ يَرْزُقْهُ
مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب»
در روايات نيز علاوه بر رزق عموم مردم، رسيدن رزق و روزي طلبهها و
اهل علم، بهصورت ويژه تضمين شده است. پيامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روايتي راجع به طالب علم ميفرمايند: زندگياش با برکت ميشود
و چيزي از روزي او کاسته نخواهد شد: «بُورِكَ
لَهُ فِي مَعِيشَتِهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْ رِزْقِهِ». مرحوم شهيد در منية المريد روايت ديگري از آن حضرت نقل ميکند که
ميفرمايند: «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ
تَكَفَّلَ لِطَالِبِ الْعِلْمِ بِرِزْقِهِ خَاصَّةً عَمَّا ضَمِنَهُ
لِغَيْرِهِ»؛ خداوند متعال همانطور که رساندن روزي همۀ بندگان را ضمانت کرده،
بهطور خاص و ويژه، متکفّل رزق و روزي طالب علم شده است.
لذا اگر انسان قناعت داشته
باشد، حتماً خداوند متعال رزق او را ميرساند. کسانی که قناعت را تجربه کردهاند،
ميدانند که زندگي انسان در اثر قناعت، شاد و بانشاط و بدون غم و غصه و نگراني و
اضطراب همراه با عزّت و سربلندي است. معلوم است که وقتي انسان براي تجمّلات و
تشريفات خود را بدهکار و محتاج ديگران نکند، خود را خوار و ذليل نکند، وظيفهاش را
هم بهخوبي انجام دهد، اضطراب و نگراني ندارد. در روايات ميخوانيم: «عَزَّ
مَنْ قَنِعَ، و ذَلَ مَنْ طَمِع».
آنچه در اين مبحث احتياج به توجه جدي دارد، اينکه معناي «تَقْدِيرُ الْمَعِيشَةِ» يا معناي «قناعت»، زندگي فقيرانه نيست، بلکه اسلام که در همۀ
مسائل خواهان اعتدال و ميانهروي است، در اين موضوع هم رعايت حدّ وسط و حدّ اعتدال
را صحيح ميداند و آن را علامت مؤمن ميشمارد. قرآن کريم ميفرمايد: «إِذا أَنْفَقُوا لَمْ
يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً»؛
يعني
تجمّلگرايي و ولخرجي مذموم است، تنگ گرفتن و خرج نکردن نيز نکوهش شده است؛ ولي
روشي که بين اين دو روش است و حدّ وسط يا زندگي رفاهي نام دارد، مورد تأييد اسلام
عزيز است.
تجمّلگرايي و افراط در خرج کردن، مانع درس خواندن و پيشرفت علمي
است و نميگذارد ارزشهاي معنوي وارد زندگي انسان شود. از اين گذشته، زندگي انسان
را نابود میکند، ذلّت ميآورد و باعث ميشود آدمي گردن باریک کند و به هر کسی رو
بزند و محتاج ديگران شود.
عجيب است که در برخي از کشورهاي غربی، که حاکمان آنها در تجاوز و
تعدي به کشورهاي ديگر پيشتازند و منابع ديگران را میبلعند، تجمّلات و تشريفات در
بين مردم خیلی کم است. در زندگي فردي اکثر آنها ساده زيستي حاکم است و معلوم است
که اين صفت را از اسلام و تعاليم اسلامي گرفتهاند، امّا خود مسلمانها به آن
اهميّت نميدهند.
غم و غصّهها، نگرانيها و از آن مهمتر، گناهان رايج در اجتماع،
از تجمّلگرايي سرچشمه ميگيرد. قرآن کريم در اين باره با قاطعيّت و صراحت تمام ميفرمايد:
«وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ
الشِّمالِ، في سَمُومٍ وَ حَميمٍ، وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ، لا بارِدٍ وَ لا
كَريمٍ، إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ، وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى
الْحِنْثِ الْعَظيمِ»
تجسم عمل افراد تجملگرا اين است که در قيامت، پيش از آنکه به جهنّم
بروند، زیر دود و هُرم جهنّم باشند. قرآن میفرماید: این افراد چقدر شوم و بدبخت هستند!
بعد میفرماید: تجملگراها مبتلا به گناه ميشوند. به تجربه اثبات شده است که مردم
در اثر تجمّل دچار حقالنّاس ميشوند؛ زيرا به حق و حقوق خود قانع نیستند و بايد پول
بيشتري بهدست آورند، از اينرو رشوه ميخورند، دزدي ميکنند، خيانت ميکنند و بهتدريج
مثل ماشيني که ترمزش بريده، در سراشيبي گناه ميافتند و از هر راهي که بتوانند پول به دست ميآورند. البته نهايت اين مسير
آبروريزي و رسوايي در دنيا و عذاب شديد در آخرت است. اين افراد مال حرام و شبههناک
به خورد فرزندان و اعضاي خانواده ميدهند که نتيجۀ آن فساد اخلاقي است. دختر و
پسري که مال حرام بخورند، فاسد ميشوند و جامعه را به فساد ميکشانند.
بيجهت نيست که از نظر قرآن کريم، جامعۀ تجملگرا نابود است. نابودی و هلاکت که فقط در اثر وقوع
زلزله نيست، فساد اخلاقی حاکم بر جامعه يا فراواني غم، غصه، دلهره و اضطراب خاطر
از هر زلزلهای بدتر است. قرآن شريف ميفرمايد:«وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها
فَفَسَقُوا فيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْميراً»
وقتی که ملّتي قناعت را رها کردند و تجمّلگرا شدند، گناه جامعۀ آنها
را فراميگيرد و سرنوشتي جز هلاکت و نابودي نخواهد داشت.
. الأمالي (المفيد)، ص 228.
.
المعارج، 19تا24: «به راستى كه انسان سخت آزمند [و بى تاب] خلق شده است، چون صدمه
اى به او رسد عجز و لابه كند، و چون خيرى به او رسد بخل ورزد.»