جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي


 
  • پیام به چهاردهمین دورۀ جشنوارۀ علّامۀ حلّی«قدّس‌سرّه‌‌الشّریف» حوزه‌های علمیّۀ استان اصفهان
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»

  • -->

    درس اخلاق؛ شرح چهل حدیث، حدیث هجدهم؛ کسب قدرت مادی و معنوی در پرتو توکّل به خداوند

    بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏

    «رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري‏ وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي‏»

     

    پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»، بنا بر آنچه مرحوم علامۀ مجلسی«رحمت‌الله‌علیه» می‌فرماید، نصایح و موعظه‌هایی به اباذر دارند. علامۀ مجلسی، آن نصایح و موعظه‌ها را در جلد 74 بحارالانوار نقل کرده است. معلوم است مواعظ پیامبر«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» آن هم به کسی مثل ابوذر، مواعظ ارزشمندی است. از جمله موعظه‌ها این است که می‌فرمایند:  

    «يَا أَبَاذَرٍّ إِنْ‏ سَرَّكَ‏ أَنْ‏ تَكُونَ‏ أَقْوَى‏ النَّاسِ‏ فَتَوَكَّلْ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ وَ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ أَكْرَمَ النَّاسِ فَاتَّقِ اللَّهَ وَ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ أَغْنَى النَّاسِ فَكُنْ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْثَقَ مِنْكَ بِمَا فِي يَدَيْك‏»[1]

    «يَا أَبَاذَرٍّ إِنْ‏ سَرَّكَ‏ أَنْ‏ تَكُونَ‏ أَقْوَى‏ النَّاسِ‏ فَتَوَكَّلْ‏ عَلَى‏ اللَّهِ»؛ اگر دوست ‌داری قدرتمندترینِ افراد باشی، سرمایۀ توکّل را کسب کن. اگر توکّل واقعی باشد، انسان خیلی قوی می‌شود.

    «وَ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ أَكْرَمَ النَّاسِ فَاتَّقِ اللَّهَ»: اگر می‌خواهی عزّت و شخصیت اجتماعی پیدا کنی، تقوا داشته باش، که تقوا شخصیّت اجتماعی به تو می‌دهد.

    «وَ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ أَغْنَى النَّاسِ فَكُنْ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْثَقَ مِنْكَ بِمَا فِي يَدَيْك‏»: اگر می‌خواهی بی‌نیازترین مردم باشی، به آنچه نزد خداست دل ببند و به آنچه پیش خودت است، دل نبند.

    توكّل به اين معناست كه انسان جز به خداوند سبحان، به كسی یا چیزی اميد نداشته باشد، خداوند را پناه خود و تنها مؤثرِ در وجود بداند و تنها به او اعتماد کند و امور خود را به او واگذار نماید.

    فضیلت توکّل به اندازه‌ای مهم است که قرآن می‌فرماید: اگر کسی واقعاً به خدا توکل کند، دیگر شیطان هم نمی‌تواند روی او کاربرد داشته باشد: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ».[2]

    این که پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» فرمودند: «أَقْوَى‏ النَّاسِ»، معنای آن تنها این نیست که انسان متوکّل در میان مردم نیرومند‌ترین است، بلکه توکّل چنان قدرتی به انسان می‌بخشد که شیطان هم نمی‌تواند بر او تسلّط یابد. قرآن کریم با تأکید می‌فرماید: اگر کسی راستی خدا را داشته باشد، شیطان روی او کاربرد ندارد. کاربرد شیطان روی آن کسی است که خدا را نداشته باشد، از شیطان پیروی می‌کند و توکل در کارهایش ندارد: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ».

    شیطان چندین‌جا به خداوند سبحان تشر زده است. پناه بر خدا، تشرش هم این‌طور بوده که قسم خورده است همۀ بندگان را گمراه و نابود می‌کنم، الّا بندگان مخلَص را: «قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»[3]

    خیلی‌ها گفته‌اند: مخلَصین، ائمۀ طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» هستند. سایر بندگان می‌توانند مخلِص شوند که آن هم در روایت داریم: «المُخلِصون عَلى خَطَرٍ عَظيم‏»[4]،مخلِصين‏ نيز در مخاطرۀ عجيبى واقع هستند، زيرا تحصيل اخلاص در اعمال، كارى بسيار سخت و مشكل است و  اگر كسى در مقابل انجام عمل نیکو، توقع قدردانی و تشکر داشته باشد، ارزش عملش از بین خواهد رفت.

    امّا مخلَص‌شدن، در سر حدّ محال است. حتی برخی گفته‌اند که استثناء در «إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»[5]، استثنای منقطع است و برای تأکید مطلب آورده شده است؛ یعنی شیطان گفته است: همۀ آنها را، گمراه می سازم. با این حال، قرآن می‌فرماید: شیطان در انسان متوکّل کاربرد ندارد و نمی تواند بر او تسلط یابد: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ»[6]

    بنابراین اگر توکل حقیقی در کسی باشد، شیطان به ناچار دست از او بر می‌دارد. وسوسه‌ها، تخیّل‌ها، آمال و آرزوها و بالاخره کیدهای شیطان همه از بین می‌رود و در چنین کسی اثر نخواهد گذاشت.

    در پیشبرد امور دنیوی نیز توکل، انسان را قدرتمند می‌سازد و باعث موفقیّت او خواهد شد. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[7]

    اگر کسی متّقی شود و در کارها به خدا توکل کند، از راه بی‌گمان و از راهی که هیچ گمان ندارد، کارهایش اصلاح شده، گره‌هایش باز می‌شود. ظاهراً عبارت: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»، مقدمۀ: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» است و نشانۀ تأکید هم هست.

    این آیات، با چندین تأکید می‌فرماید که توکّل به انسان قوّت و قدرت می‌دهد، عزّت می‌دهد، اطمینان دل می‌دهد، و بالأخره زندگی منهای اضطراب خاطر و منهای نگرانی، با توکّل به‌دست می‌آید.

    به تجربه نیز اثبات شده است افرادی که توکّل بر خدا دارند، هیچ‌گاه در زندگی درمانده و مستأصل نخواهند شد. این افراد در طول تاریخ فراوان بوده‌اند. ما در زمان خویش بزرگانی نظیر مرحوم آیت‌الله العظمی آقای بروجردی«رحمت‌الله‌علیه» را دیدیم که یک مثال از افراد متوکّل بودند. وقتی که ایشان را برای زعامت حوزه به قم آوردند و این بار سنگین را روی دوش ایشان گذاشتند، پول برای ادارۀ حوزه و پرداخت شهریه نداشتند. چند نفر از علما، از جمله حضرت امام«قدّس‌سرّه» که برای آوردن آقای بروجردی خیلی پافشاری و تلاش کرده بودند، توجه کرده بودند که ایشان در مضیقه است. از این‌رو از آقای فلسفی«رحمت‌الله‌علیه» که خطیب مشهوری بود و در تهران و دیگر شهرها وجاهت داشت، خواسته بودند که به برخی تجار بازار تهران بگوید این قضیه را حل کنند. آقای فلسفی می‌گوید: من قبول کردم، امّا قبل از اقدام، تصمیم گرفتم از آقای بروجردی اجازه بگیرم که این کار بدون رضایت ایشان نباشد. وقتی ماجرا را به آقای بروجردی گفتم، ایشان گفتند: آقای فلسفی! این خلاف توکّل است و من راضی نیستم. آن کسی که این مرجعیّت را روی دوش من گذاشته، خودش مشکلات را حل می‌کند. آقای فلسفی می‌‌گوید: اتفاقاً فردای آن روز از بیت آقای بروجردی به من گفتند: یکی از تجّار کشورهای حاشیۀ خلیج فارس آمد، وجوهات شرعی خود را پرداخت کرد و مسائل حل شد.

    پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و همچنین امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» فرموده‌اند: «مَنْ‏ تَوَكَّلَ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ كَفَاه»[8]؛ هرکه به خدا توکّل کند، خدا برای او کافی است.

    نمونۀ دیگر، توکّل استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی«قدّس‌سرّه» است که زبانزد است. یکی از عوامل مهم پیروزی انقلاب، توکّل ایشان بود که در همۀ حوادث و بحران‌های قبل و بعد از انقلاب بروز پیدا می‌کرد. همان روز 22 بهمن سال 1357 که حکومت نظامی اعلام شد و همه می گفتند: اگر کسی از خانه خارج شود، قتل عام خواهد شد، حضرت امام دستور دادند همه از خانه‌ها خارج شوند و همه آمدند و انقلاب پیروز شد. 

    امام باقر«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «مَنْ تَوَكَّلَ‏ عَلَى اللَّهِ لَا يُغْلَبُ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ لَا يُهْزَمُ»‏[9]؛ هرکس به خدا توکل کند، مغلوب نمی‌شود و هرکس به ریسمان الهی چنگ بزند، شکست نمی‌خورد.  

    من افراد زیادی را سراغ دارم که در مشکلات شخصی نیز عزّت نفس دارند و از راه بی‌گمان مشکل را حل می‌کنند. همان‌طور که بارها گفته‌ام، اگر کسی ساده زیست باشد، حتماً پروردگار عالم خرج زندگی او را  عنایت می‌کند. البته خدا تجمّل‌گرایی و بَرج را نمی‌دهد.

    مرحوم آقای بافقی«رحمت‌الله‌علیه» از علمای قدیمی و هم‌زمان با مرحوم حاج شیخ«رحمت‌الله‌علیه» بوده است. ایشان خودش را فدای حوزه و فدای مرحوم حاج شیخ، مؤسّس حوزۀ علمیّۀ قم کرده است.  علما و طلاب حوزۀ علمیّۀ قم در زمان پهلوی اوّل، در مضیقۀ عجیبی بوده‌اند. مرحوم آقای بافقی،  وکیل مرحوم حاج شیخ، بلکه همه کارۀ ایشان بوده و ادارۀ حوزه را بر عهده داشته است. نقل می‌کنند در یک زمستان که هوا خیلی سرد بوده، طلبه‌ها عبا برای پوشیدن نداشته‌اند. مرحوم آقای بافقی به مرحوم حاج شیخ می‌گوید: طلبه‌ها که فرزندان شما هستند، عبا ندارند. مرحوم حاج شیخ می‌فرماید: می‌دانم، ولی از کجا بیاورم؟ بالأخره مرحوم آقای بافقی، نمی‌دانم با چه توسّلی، با چه تشرّفی، برای طلبه‌ها که بیش از سیصد نفر بوده‌اند عبا تهیه می‌کند: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ».  

    در خصوص همین مرحوم آقای بافقی نقل می‌کنند که از نجف به سمت ایران در سفر بوده است. شبی در بین راه سرما شدید شده، برف گرفته و ادامۀ حرکت غیر ممکن شده است. ایشان مجبور می‌شود وارد یک قهوه‌خانه بین راهی شود. به محض ورود افراد را در حال قمار و لهو و لعب می‌بیند. زمینۀ نهی از منکر هم به هیچ وجه نبوده است. با خود می‌گوید: ماندن در برف و سرما، بهتر از این است که نزد افراد گناهکار و در مجلس گناه باشم. با توکل به خداوند از آنجا خارج می‌شود. در دوردست می‌بیند آتشی زیر یک درخت روشن است. به سوی آن درخت می‌رود. آقای بزرگواری را مشاهده می‌کند و تا صبح خدمت ایشان بیتوته می‌کند، در حالی که از برف و باران و سرما خبری نبوده است. فردا صبح هم راه را به او نشان می‌هند و می‌رود. معلوم می‌شود با به توکل به خداوند و با اجتناب از گناه، خدمت امام زمان«ارواحنافداه»، مشرّف شده است. در آن سفر، توفیق تشرّف‌های دیگری نیز پیدا می‌کند.

    توكّل‏، مراتبی دارد:

    مرتبه اوّل، توكّل عوام‏ است. در این مرتبه، عموم مردم قدری از كارها را خود انجام مى‏دهند و خود را در آن مؤثر مى‏دانند و باقيمانده یا نتيجه را به خداوند واگذار مى‏نمايند. یعنی مقدمات عمل را به خود نسبت می دهند نتيجه را از خداوند می‌دانند. حتی برخی می‌گویند: تا اين جای كار را ما انجام داديم و مابقى آن با خداست.

    مرتبۀ دوّم، توكّل خواص‏ است. آنها در عالم هستی، همه چیز را از ابتدا تا آخر از خدا می‌دانند و سببى غير از خداوند سبحان سراغ ندارند.

     ديده‏اى خواهم سبب سوراخ كن

     تا سبب را بر كند از بيخ و بن‏

    بعضى اوقات انسان در دامنۀ كوه آب مى‏بيند. امّا در حقيقت جلوه‏اى از آب ديده است و آنچه به چشم او آمده، آب‏نما است. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً»[10]

     اگر كسى واقعاً توحيد افعالى داشته باشد، هيچ سببى در جهان نمى‏بيند، جز خداى سبحان و هرچه از اسباب ظاهرى مى‏بيند، به واقع در مى‏يابد كه سبب نما است، نه سبب اصلى و واقعى.

    گاهى عموم مردم نيز این حالت را تجربه می‌کنند و آن در وقتی است که در بن‏بست يا تنگنایى گرفتار می‌شوند و هيچ فريادرسى ندارند. وقتى مطمئن می‌شوند كه دستشان از همۀ اسباب و وسائل كوتاه شده و هيچ پناهى ندارند، خداوند را تنها مؤثّر در عالم وجود و اوّلين و آخرين سبب، مى‏يابند و به او پناه مى‏برند. امّا خواص، همیشه همین مرتبه از توکل را دارند.

     مرتبه سوّم توكّل، توكّل أخصّ الخواص است. در اين مرتبه، انسان به مقام تسليم و رضا در مقابل  مقدّرات و همچنین تسلیم و رضا در برابر اوامر و نواهى الهى دست می‌یابد. به عبارت ديگر، هم در تكوين و هم در تشريع، تسليم محض ارادۀ الهى مى‏شود.

    امام صادق«سلام‌الله‌علیه» از پدر بزرگوار خود و آن حضرت از اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌علیه» نقل فرموده‏اند:

    «الْإِيمَانُ لَهُ أَرْكَانٌ أَرْبَعَةٌ التَّوَكُّلُ عَلَي اللَّهِ وَ تَفْوِيضُ الْأَمْرِ إِلَى اللَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[11]

    ايمان داراى چهار ستون يا چهار ركن است؛ ركن اوّل آن است كه پناه انسان در زندگى خداى سبحان باشد و به هيچ موجود ديگرى به غير از او تكيه نكند. ركن دوّم اينكه آدمى امورات خود را به خداوند متعال واگذار نمايد. ركن سوّم، راضى بودن انسان به مقدّرات الهى و پذيرش قضاى خداوند است. ركن چهارم آن است كه بنده، تسليم اوامر خداى تعالى باشد.

    باید از خدا بخواهیم،‌فضیلت توکّل را با ابعاد آن به ما عنایت فرماید. این‌گونه فضائل و ارزش‌های معنوی را خدا باید بدهد. نظیر خلوص و حضور قلب که توفیق آن را خداوند متعال می‌دهد؛ البته ما باید برای تحصیل آن زمینه‌سازی کنیم و از خدا بخواهیم که عنایت فرماید.

    اگر انسان به‌راستی در کسب تقوا و تهذیب نفس تلاش کند و سعی نماید که درخت رذالت را از دل خویش بکند و درخت فضیلت به جای آن غرس کند، خداوند متعال لطف می‌کند و او را به مقام تقوا، به مقام توکل و سایر فضیلت‌های اخلاقی می‌رساند.

    گاهی هم در این راه، جهشی پدیدار می‌شود و انسان با یک انقلاب فوری، انقلاب دفعی، به مقام‌های معنوی دست می‌یابد. گاهی انسان در معرض نسیم رحمت الهی قرار می‌گیرد و حالی پیدا می‌کند که در پی آن متوکّل می‌شود، متّقی می‌شود، مخلَص می‌شود، دست کم مخلِص می‌شود و  بالأخره به یک انسان الهی مبدّل می‌گردد.

    بعضی اوقات یک جذبه، یک جرقه کار خودش را می‌کند، به شرط آنکه انسان خود را در معرض آن قرار دهد. من تقاضا دارم به این روایت که روایت خیلی خوبی است، اهمیّت بدهید:

    «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ‏ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»[12]

    نسیم‌های رحمت می‌وزد مواظب باشید خودتان را در معرض این نسیم‌ها قرار بدهید. بعضی اوقات نسیم تقوی می‌وزد، اگر انسان بتواند خود را در معرض آن قرار بدهد، یک متّقی به تمام معنا می‌شود. گاهی نسیم خلوص و حضور قلب می‌وزد و گاهی نیز نسیم توکل می‌وزد و توجه به آن، انسان را به مقام توکل می‌رساند.

    در پایان اين مبحث، توجّه به این نکته لازم است که توكّل و سپردن کارها به خداوند متعال، به این معنا نیست که انسان بنشیند و هیچ تلاشی نکند و بگوید همۀ امور توسط خداوند اصلاح می‌گردد. در واقع، توکل، مانع تلاش و همّت انسان نیست. بلكه همّت آدمى بايد همواره قرين توكّل باشد. انسان در هر حرکتی، عقل و توان خود را به‌کار گیرد و همراه با آن به خدا توكّل كند و کسب نتیجه را از پروردگار عالم بخواهد.   



    [1]. بحار الانوار، ج 74، ص 87.

    [2]. النحل، 99و100: «چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آورده‏اند، و بر پروردگارشان توكل مى‏كنند، تسلطى نيست، تسلط او فقط بر كسانى است كه وى را به سرپرستى برمى‏گيرند.»

    [3]. ص، 82و83: «[شيطان‏] گفت: «پس به عزّت تو سوگند كه همگى را جدّاً از راه به در مى‏برم، مگر آن بندگان پاكدل تو را.»

    [4]. روضة المتقین، ج 12، ص 146.

    [5]. ص، 82و83: «[شيطان‏] گفت: «پس به عزّت تو سوگند كه همگى را جدّاً از راه به در مى‏برم، مگر آن بندگان پاكدل تو را.»

    [6]. النحل، 99و100: «چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آورده‏اند، و بر پروردگارشان توكل مى‏كنند، تسلطى نيست، تسلط او فقط بر كسانى است كه وى را به سرپرستى برمى‏گيرند.»

    [7]. طلاق، 2و3: «و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏دهد، و از جايى كه حسابش را نمى‏كند، به او روزى مى‏رساند، و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام‏رساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏اى مقرّر كرده است.»

    [8] . تفسير القمي، ج‏1، ص291؛ غرر الحكم و درر الكلم، ص582.

    [9] . بحار الأنوار، ج‏68، ص98.

    [10]. نور، 39: « و كسانى كه كفر ورزيدند تمام عمل‏هاى( خير) آنها مانند سرابى است در زمين هموار كه(انسان) تشنه آن را (از دور) آب پندارد.»

    [11]. الكافى، ج 2، ص 47.

     .[12]  بحارالأنوار، ج 68، ص 221 .

    آرشيوچاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365