بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
بحث ما دربارۀ حقالناس مالی بود. اينکه کسی به مال ديگران تجاوز کند يا از نظر مالی به کسی ظلم کند. فهميديم که گناهش خيلی بزرگ است. فهميديم که قرآن میفرمايد در همين دنيا کيفر خواهد ديد و در عالم برزخ حسابی گرفتار است، ولو حق مالی او کم باشد. در روز قيامت سعادتش و اينکه مورد شفاعت واقع شود خيلی مشکل است. مگر اينکه اعمال خوب داشته باشد و پروردگار عالم اعمال خوبش را بگيرد و به بستانکار بدهد. لذا بايد راجع به حقالناس خيلی حساس باشيم.
حقالناس مالی را منقسم کردم به اقسامي؛ بحث این جلسه که مشکلتر از بحثهای گذشته است، خيانت در امانت است. اين از دزدی خيلی بدتر است، از بيکاری و بدکاری و کم کاری، بدتر است؛ درحالی که گناه بد کار کردن خيلی بزرگ است و ضمانآور است، گناه خيانت در امانت، از آن هم بزرگتر است.
خيانت در امانت به سه قسم منقسم میشود؛ يک قسم مربوط به خیانت به ناموس است. العياذبالله زن شوهردار يا مرد زندار، ارتباط نامشروع داشته باشد که گناهش خيلی بزرگ است، به اندازهای بزرگ است که اسلام میگويد اگر اين مطلب ثابت شود، اين مسلمان نيست و آبرو ندارد و بايد او را طرد کرد و احکام سختی برای آن وضع کرده است. لذا مرد زندار ناموس و عرضش مربوط به زنش است و زن شوهردار نيز ناموس و عفتش مربوط به شوهرش است. تا اين اندازه میدانيم. اما چيزی که الان مصيبتی شده و جامعه کم میداند، اينست که نگاههای آلوده و کارهای شهوتآميز و دوستيابی در زن يا در مرد، حرام و خطرناک است. زن شوهرداری دوست نامحرم داشته باشد. معمولا هم رسوا میشوند. به تجربه اثبات شده که زن شوهردار يا مرد زن دار اگر کار ناشايسته و عمل منافی با عفت يا رفيقيابی کنند، رسوا میشوند، و اين خيانت در امانت است. حتی اگر زن شوهر هم نداشته باشد، حق پدر و مادر است که او را ازدواج دهند و اين زن اگر بخواهد دوستيابی کند و صيغۀ موقت يا عقد دائم کند بدون اذن پدر و مادر، نمیشود. يعنی پدر و مادر روی اين دختر حق دارند و اين دختر اگر رفيقيابی کند، حق پدر را از بين برده و خيانت در امانت است. چه رسد به آنجا که زن العياذبالله شوهر داشته باشد يا مرد زن داشته باشد. اين رفيقبازی که فعلا پيدا شده گناهش از نظر قرآن خيلی بزرگ است. قرآن آن را در کنار زنا بیان میکند، ولو اينکه دختر يا پسر مجرد باشند. میفرمايد:
«...مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدانٍ...»
«...مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ...»
از قرآن استفاده میشود که اگر رفيقبازی با نامحرم جلو آمد، آن شخص شيعه نيست و نمیتوان گفت مسلمان واقعی است. اين حقّالنّاس است و حقّالنّاسش نيز خيلی بالاست.
متأسفانه در زمان ما که فساد اخلاقی خانهها را گرفته، يک بیتفاوتی راجع به اين رفيقبازی پيدا شده است. بعضی اوقات شوهر نزد من میآيد و مثل تخمه روی تابه میسوزد و میگويد ديدم که زنم رفيق دارد و تلفنهای ناباب دارد، درحالی که امکاناتش خوب است و عروس و داماد هم دارد. اين گناه خيلی بزرگ است و معمولاً رسوا میشوند. همچنين بعضی اوقات زن پيش من میآيد و میسوزد و میگويد شوهرم از نظر غريزۀ جنسی ارضاست و اشکالی ندارد و ما عروس و داماد داريم، اما شوهر من رفيقباز است. بعضی اوقات مرد يا زن، عاشق میشوند و به جاهای بدی میرسند و دو طايفه را بدبخت میکنند. اينها خيانت در امانت است و از هر دزدی و از هر کمکاری و بيکاری اداري، بدتر است. بعضی اوقات میشنويم که آقا رئيس يک اداره است و عروس و داماد دارد، اما يک زن هم به عنوان همکار از صبح تا ظهر در پيش او نشسته است. اين معلوم است که به کجا میرسد.
مرحوم مقدس اردبيلی مرجع تقليد است و از بس تقيّد به ظواهر شرع دارد، به او گفتهاند: «مقدّس». اسمش آقاشيخ احمد بوده، اما از بس مقدّس بوده، به او مقدّس میگفتند. از آقای مقدّس سوال کردند اگر در يک اطاق هيچکس نباشد به جز يک نامحرم، آيا زنا میکنی يا نه؟ گفت پناه میبرم به خدا که چنين صحنهای برايم جلو بيايد.
اين معمولاً منجر به خيانت در امانت میشود و از هر دزدی بدتر است. زنها مخصوصاً شوهردارها و مردها مخصوصا زندارها، مواظب باشند و بدانند اگر رفيقباز شدند، مثل اينست که از نظر قرآن کار ناشايسته کنند و اگر کار ناشايسته کنند، مطرود در اسلامند و اسلام عزيز با آن رأفتش اينها را قبول ندارد.
جملهای عرض کنم که اين هم از رحمت واسعۀ خداست. اينست که اگر زن شوهردار يا مرد زندار کار ناشايسته را انجام داده باشد، حقّالنّاس است، اما به راستی اگر توبه کند، خداوند متعال او را میبخشد. توبۀ این گناه نیز پشیمانی قلبی و عذرخواهی از خداوند و تصمیم جدی و واقعی برای اجتناب از گناه و اصلاح آینده است؛ و لازم نیست به کسی بگوید، بلکه باید نگوید؛ زیرا گفتن او در نظام اجتماع و نظام خانواده اختلال ایجاد میکند و باید مسأله را فقط بین خودش و خداوند متعال حل کند. اسلام به خانم میگويد: ای خانم به راستی توبه کن و در دامن اسلام بيا، به مرد هم میگويد: مطرودی، اما توبه کن و توبه موجب میشود در دامان اسلام بيايی و اسلام قبول میکند و در روز قيامت نيز همسر او را راضی میکنند. زن شوهردار اگر کار بدی کرده باشد يا رفيقبازی کرده باشد، اگر جدا توبه کرده باشد، خدا در روز قيامت شوهرش را راضی میکند. يا مرد بدجنس اگر رفيقباز باشد، اما جداً توبه کند، پروردگار عالم همسر او را در روز قيامت راضی میکند.
خلاصۀ حرف اينست که اين قسم اول خيانت در امانت، گناهش خيلی بزرگ است و هرچه زودتر بايد کسی که اين مصيبت و بلا را دارد، اين بلا و مصيبت را با آب توبه از بین ببرد و به راستی دست بردارد تا پروردگار عالم به دادش برسد و او را در دنيا و آخرت رسوا نکند.
قسم دوم، خيانت در اموال است. اينکه کسی مالی را پيش کسی گذاشته باشد و او منکر شود. يا بايد حفظ کند اما حفظ نکند، بلکه اهمالکاری کند و اگر مال تلف شد و اين اهمالکاری کرده باشد، ضامن است، و کسی خيانت در امانت کند و مال کسی را بخورد، اگر بدتر از دزدی نباشد، کمتر نيست. لذا در اول سورۀ مؤمنون میفرمايد: مؤمن کسی است که در امانت، امانتدار است و مواظب امانتش هست: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»
آنچه به این مبحث مربوط است و در قرآن کریم و روایات اهل بیت«سلاماللهعلیهم» نیز بر آن تأکید شده، وفای به عهد است. همانطور که در آیۀ شریفۀ سورۀ مؤمنون هم آمده، مؤمن کسی است که به عهد خود وفا کند. پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روایتی از وفای به عهد بهعنوان یکی از خصال مؤمن نام میبرند که بدون آن ایمان انسان تکمیل نخواهد شد: «...و إِذَا وَعَدَ وَفَى»[4]
منظور از وفای به عهد این است که اگر شما با کسی وعده کرديد، بايد به آن وعده عمل کنيد. گاهی وعدۀ مالی است و به کسی گفتهايد من قرض تو را ادا میکنم يا وعدۀ ازدواج است و گفتهاید من با تو ازدواج میکنم، حال اگر به وعده وفا نکنید، گناهش خيلی بزرگ است. حتی مثلاً اگر مرد به زنش وعدهای داد و اگر زن و مرد وعدهای به بچهها دادند، حتماً بايد وفا کنند. اگر وعده را وفا نکنند، اين پدر و مادر در پيش بچهها نا امن جلوه داده میشوند و به گفتههای آنها اطمينان ندارند و وای به خانوادهای که بچهها به پدر و مادر اطمينان نداشته باشند. لذا اگر پسر ولو دو سه ساله باشد يا دختر کوچک، ببيند مادرش دروغ میگويد، علاوه بر اينکه بچه دروغگو بار میآيد و گناهش تقصير مادر است، اين بچه به اين مادر اطمينان ندارد و وای به خانهای که بین اعضای آن سلب اطمينان از يکديگر شده باشد. همچنين مرد راجع به خانم و خانم راجع به مرد بايد به وعدۀ خود وفا کنند و وفا نکردن به وعده علاوه بر اينکه گناه است و حقّالنّاس است، موجب سلب اطمينان از خانه میشود که خيلی بد است.
اما مهمتر از اينها در وفا نکردن به عهد، صدور چک بیمحل و بدون اعتبار است که در بازار ما و در اقتصاد ما کولاک میکند. اولاً کسی که چک میکشد، معنايش اينست که من به همين اندازه در بانک پول دارم و پشتوانه دارم، بنابراين چک میدهم. درحالی که نود درصد مردم پولی در بانک ندارند و چک میکشند. اين حرام است، برای اينکه اگر کسی پشتوانه ندارد، حتی نمیتواند چيزی بخرد چه رسد به اينکه چک بدهد و پشتوانه نداشته باشد. اين چک و چکبازيها الان موجب مريض شدن اقتصاد ما شده است. چک و سفته که معمولاً چه ورشکستگیها در بازار پيدا میکند. بعضی اوقات اين چک به او داده و او چک به ديگری داده و اولی و دومی و سومی ندادهاند و ناگهان میبينيم يک بحران در بازار پيدا شده به خاطر يک خيانت در امانت. پس راجع به چک اولاً بايد پشتوانه داشته باشد و اگر پشتوانه نداشته باشد، روزی که بايد چک پاس شود، معنا ندارد که چک را ببرند و بگويند چک بیمحل است. معنايش اينست که اين مسلمان نيست و ضرر به اقتصاد میزند و هر چيزی که موجب شود ضرر به اقتصاد مملکت بزند، گناهش خيلی بزرگ است. اين فقط دزدی نيست که مثلاً صد تومان دزدی کرده باشد يا چيزی از مغازهای يا منزلی برداشته باشد و فرار کرده باشد، بلکه بالاتر از آن است. اگر ما با کارهايمان به اقتصاد کشور ضرر بزنيم، ولو ضررش هم کم باشد، ذنب لايغفر است. هرکه کاری کند که ضرر به اقتصاد بزند، گناهش در سر حد کفر است. حضرت امام«قدّسسرّه»، بعضی اوقات عصبانی میشدند و میگفتند: ذنب لايغفر است. يعنی معلوم نيست موفق شود توبه کند. مگر میشود ضرر به اقتصاد مملکت بزند، هرکه باشد، دولت باشد يا ملت باشد. از جمله چيزهايی که اقتصاد ما را بحرانی کرده است و اقتصاد ما را مريض کرده است و اقتصاد ما را از ثبات انداخته، همين چک و چک بازيهاست. اقتصاد کشور و مخصوصاً اقتصاد جمهوری اسلامی بايد ثبات داشته باشد. متأسفانه الان برايش خون گريه کنيم جا دارد، زيرا اقتصاد ما ثبات ندارد. ورشکستگی از همين عدم ثبات پيدا میشود. مثلاً کالایی تولید میکند و ناگهان مشابه آن از خارج وارد میشود. گرانی هم نوعی بیثباتی است. اقتصاددانان میگويند اين گرانی از عدم ثبات پيدا میشود و اسکناس ما بیارزش میشود. اگر خون برايش گريه کنيم، جا دارد. چرا ما نبايد ثبات اقتصادی داشته باشيم؟! اقتصاد ما مريض است و وقتی ثبات اقتصادی نداشتيم، میبينيد که پول ما ارزش ندارد و میبينيم روز به روز انقلابی در کالاها موجود است. هرکه دامن بزند و اين اقتصاد را مريض کند، ذنب لايغفر است. مغازه و گرانفروشی باشد يا واردات بيجا باشد يا بحران صادراتی باشد. اگر يک در هزار هم کسی موجب شود اقتصاد ما را از ثبات بيندازد، گناهش خيلی بزرگ است. اسلام روی اين چيزها خيلی پافشاری دارد و روی اين چيزها خيلی حرف دارد. جوانها اگر اينها را میبينيد، مربوط به اسلام نيست و اگر اقتصاد اسلام پياده شود، يک نفر فقير يا يک نفر مجرد يا يک نفر بیخانه پيدا نمیشود.
من قبل انقلاب کتاب اقتصاد نوشتم، در مقايسه بين سيستمهای اقتصادي. يعنی اقتصاد اسلام را با اقتصاد کمونيسم و اقتصاد سرمايهداری سنجيدم و کتاب سال شد. يعنی اقتصاددانان قبول کردند و جايزه گرفتم. در آنجا گفتم اقتصاد اسلام پياده شود و اگر اقتصاد اسلام پياده شد، يک جامعه منهای فقر و يک جامعه منهای بیخانگی و يک جامعه منهای عزوبت میشود و بالاخره همه از نظر مسکن و خوراک و پوشاک در رفاه میشوند. بنابراين ضرر زدن به اقتصاد، خيانت در امانت است و گناهش خيلی بزرگ است و همه نيز دامن میزنيم. گاهی با گفتار و گاهی با کردار و گاهی با دکانداري.
قسمت سوم که از قسم اول و دوم بالاتر است، خيانت در اسرار است. اين گناهش از قسم اول و دوم بالاتر است. اگر سرّ کسی را فاش کنيم گناهش خيلی بزرگ است. علاوه بر آن، در روایت میخوانیم که اگر کسی پرده از راز دیگران بردارد، در همين دنيا اسرار خودش فاش خواهد شد و آبرویش میرود: «مَنْ كَشَفَ حِجَابَ أَخِيهِ انْكَشَفَ عَوْرَاتُ بَيْتِه»[5]. در قیامت هم که معلوم است رسوا خواهد شد. ما بايد خيلی مواظب اسرار دیگران باشيم و رازداری کنیم. پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» به اباذر فرمودند: «يَا أَبَا ذَرٍّ، الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَةِ، وَ إِفْشَاؤُكَ سِرَّ أَخِيكَ خِيَانَةٌ فَاجْتَنِبْ ذَلِكَ»[6]
مجالس امانت است و افشای اسرار دیگران، خیانت است. اگر در مجلسی نشستی و کسی چيزی گفت و تو آن را پخش کردی، شب نشده يک شايعه میشود و آبرويش میرود. اين گناهی نيست که موفق به توبه شود و ذنب لايغفر است. ما اين را زياد داريم، برخی افراد اينطرف و آنطرف میگردند که سرّی پيدا کنند و آن سرّ را فاش کنند. البته اين قطره است و به دست ديگران داده میشود و يک دريا میشود و آبروی مردم به واسطۀ آن دريا ريخته میشود. يا اينکه کسی حرفی را به شما میزند و میگويد به کسی نگو. اما آن را فاش میکنيم. چرا اسرار مردم را فاش میکنيم؟ چرا ما بايد آبروی مردم را بريزيم؟
حکم اسلام عزيز اينست که اگر شما زن و مردی را ديديد که زنا میکنند، چهار نفر بايد به حاکم شهادت دهند که ما ديديم. اگر سه نفر آمدند و يک نفر نيامد يا پيدا نشد، اسلام میگويد به هر کدام از اين سه نفر هشتاد تازيانه بزنند. زيرا سرّ را فاش کردهاند. بايد اول چهار نفر با هم قرار بگذارند، بعد از آن شهادت دهند تا اينکه زنا اثبات شود. اسلام اينقدر روی اسرار حرف دارد. من فراموش نمیکنم در زمان حضرت امام«قدّسسرّه»، يکی از بزرگان از رفقای ما مسئوليت بالايی داشت و راجع به يک نفر شنود گذاشته بود و بالاخره آبروی او رفت. اما وقتی حضرت امام فهميدند، درحالی که به کسی که شنود گذاشته بود علاقه داشتند، اما داد و فرياد عجيبی به پا کردند. فرمان هشت مادهای برای جمهوری اسلامی صادر کردند، بعد هم آن شخص را سلب کردند و بعد هم داد و فرياد در راديو و تلويزيون کردند که نبايد شنود باشد و سرّ مردم نباید فاش شود. لذا نمیشود با شنود و مخفیکاری کسی را رسوا کنید و سرّ کسی را فاش کنيد. اسلام میگويد: اين کار نمیشود و گناهش خيلی بزرگ است.
شنود در اسلام غلط است، تفتيش عقائد در اسلام غلط است، تفتيش خانهها در اسلام غلط است، پخش کردن اسرار کسی در اسلام غلط است و بالاخره از گناهان بزرگ در اسلام اينست که سرّ کسی را فاش کند و اگر سرّ کسی را فاش کردند، بدانند گناهش از دزدی بالاتر است. اينها چيزهايی است که در اسلام عزيز است و در فقه ما مسلّم است و بايد جمهوری اسلامی روی فقه تشيّع بگردد. بايد ببينيم مراجع چه میگويند. تخطّی از گفتۀ مراجع غلط است. چه کار مربوط به دولت باشد و چه مربوط به ملت باشد و چه مربوط به اجتماعی باشد و چه مربوط به فرد و خانواده باشد.
خلاصۀ حرف اين شد که از جمله دزديها خيانت در امانت است و خيانت در امانت منقسم شد به سه قسم، يکی خيانت در امانت مربوط به ناموس مردم و مربوط به عفاف و حجاب اجتماعی و يکی هم خيانت در امانت راجع به مال و اين چک و سفتههای بيجا و سوم خيانت در اسرار و افشا کردن سرّکسي، ولو اينکه شنود بگذارد. شنود در اسلام حرام است و بايد اگر کسی میخواهد شنودی داشته باشد، مثل دزدی، بايد دو شاهد عادل داشته باشد و راجع به زنا بايد چهار شاهد عادل داشته باشد و راجع به چيزهای ديگر نيز بايد خودش بگويد و روی آن دو شاهد عادل هم باشد و متعارف هم باشد و شنودی هم نباشد.
[1]. المائده، 5: «در حالى كه خود پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهانى دوست خود بگيريد.»
[2]. النساء، 25: «[به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار، و دوستگيران پنهانى نباشند.»
[3] . المؤمنون، 8: «و آنان كه امانتها و پيمان خود را رعايت مىكنند»
[4]. بحار الأنوار، ج64، ص 261
[5] . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ؛ ص421
[6]. الأمالي(للطوسي)، ص537
[7]. صحیفۀ امام، ج 17، صص 143-139