بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
در ادامۀ مبحث حقّالنّاس، بحث این جلسه دربارۀ یک امر فوقالعاده مهم از نظر قرآن و روایات است، و آن مسئلۀ ربا دادن و ربا گرفتن است. از نظر قرآن، ربا دادن و ربا گرفتن به اندازهای مهم است که میفرماید جنگ با خداست: «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»
ربا نخور و ربا نده، و الاّ اعلام جنگ با خدا کردهای! اعلام جنگ با خدا یا اینکه خدا اعلام جنگ با بنده کند، چقدر گناه دارد؟ مثلاً پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» به جنگ خیبر رفتند، افرادی که اعلام جنگ با ایشان کردند، چقدر گناه داشت؟ قرآن میفرماید: اگر کسی ربا بخورد و ربا بدهد، هم اعلام جنگ با خداست و هم خدا اعلام جنگ با او میکند.
آیۀ «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» را دو نوع معنا کردهاند؛ اما ظاهراً هر دو معنا از قرآن اراده شده است. یک نوع معنا اینکه ربا نخور و ربا نده، زیرا جنگ با خداست. نوع دیگر هم گفتهاند ربا نخور، زیرا خدا با تو جنگ دارد و اعلام جنگ با تو میکند. این دو نوع معنا ظاهراً از قرآن اراده شده است، برای اینکه هرکه با خدا جنگ کند، خدا با او جنگ میکند. به قول قرآن کریم، هرکه با خدا در صلح است، خدا با او صلح دارد و هرکه با خدا بجنگد، خدا با او جنگیده است. لذا بالاتر از این نمیتوان گفته شود که قرآن فرموده است. شما هرچه فرض کنید که قرآن بالاتر از آن را گفته باشد، نمیشود.
آیۀ دیگری از قرآن کریم میفرماید: افراد ربا خور، در روز قیامت مثل دیوانهها وارد صف محشر میشوند. نظیر آدم مستی که نمیتواند خودش را بگیرد، اینطور وارد صف محشر میشود:
«الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ كَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ»
پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند: در معراج، مردمى را ديدم كه به علّت بزرگى شكمشان هرچه تلاش مىكردند، نمىتوانستند از جاى خود برخيزند. به جبرئيل گفتم: آنها چه كسانی هستند؟ گفت: آنان رباخوارانند و به آیۀ «الَّذينَيَأْكُلُونَالرِّبالايَقُومُونَ...» اشاره کرد.[3]
اگر ما غیرت دینی داشته باشیم، احتمال عقوبتهای ربا نیز باید ما را بکشد، دق آور است، ولی باید بدانیم که احتمال نیست و این حقایق را قرآن بیان میفرماید.
گناه ربا خیلی بزرگ است و اینکه قرآن کریم میفرماید: افراد رباخور دیوانهوار به صف محشر میآیند، تجسّم عمل خودشان است؛ بری اینکه این اشخاص در دنیا با حرفهای دیوانهوار و با کلاه شرعی، ربا را توجیه میکنند و میگویند: چه فرقی بین معامله و رباست؟
قرآن کریم در ادامۀ آیۀ شریفه همین را بیان میفرماید :«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا»؛ یعنی این عقوبت آنها برای این است که میگفتند: داد و ستد و ربا فرقی ندارد. سپس میفرماید: «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا»؛ فرقش اینست که تو نمیفهمی، خدا معامله را حلال کرده، برای اینکه مصالح اجتماعی دارد و ربا را برای مفاسد اجتماعی آن حرام کرده است.
پيامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم»به امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»میفرمایند: اى على! مسلمانها پس از من با تمسّک به حیلههای شرعی، حرام خدا را حلال میشمارند؛ شراب را به نام نبيذ، رشوه را با عنوان هديه و ربا را به اسم معامله میخورند.
قرآن در ادامۀ آیهای که بیان شد، بالأخره تهدید سنگینی هم دارد. میفرماید:
«يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثيمٍ»
ربا برکت را از بین میبرد، پس اگر میخواهی مالت پربرکت باشد و از مالت لذت ببری و تأمین آتیه برای بچههایت باشد، صدقه و قرضالحسنه بده. قرض الحسنه اینست که خدا آنچه را قرض دادی، چندین برابر به تو میدهد. قرآن میفرماید: ربا نخورید و در خصوص سود آن میفرماید: «أَضْعافاً مُضاعَفَةً»؛ یعنی سه برابر تا ده برابر، ولی در قرض الحسنه میفرماید: «أَضْعافاً كَثيرَةً»؛ یعنی چندین برابر جبران میشود، تا اینکه ببینیم قرضالحسنهای که دادهاید صرف چه کرده است و شما خلوصتان چه قدر بوده است؟
آیۀ شریفه میفرماید:
«مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»
قرض الحسنه قرض به خداست. ثوابی بالاتر از این نیست که برای خدا کسی قرض بدهد، بدون اینکه زیادتر بگیرد. خداوند میفرماید: این قرض به من است و من متعهّد میشوم لاأقل دو برابر به تو بدهم. آیۀ «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً» چند جا در قرآن تکرار شده و میفرماید که پروردگار عالم جبران میکند. خداوند سبحان میگوید: تو صدقه و قرضالحسنه بده و ببین لاأقل من دو برابر جبران میکنم. آیۀ «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ»میگوید: تو صدقه و قرضالحسنه بده و ببین لاأقل من جبران میکنم و برکت میدهم. اگر قدرت خریدت هم کم شود، در راه خدا دادهای. مثلاً یک میلیون بده و همان یک میلیون را سال بعد بگیر. معلوم است که در این یک سال، یک میلیون از نظر قدرت خرید کم میشود و ممکن است اگر تو با آن کار کنی، زیاد شود، امّا قرآن میفرماید قدرت خرید را حساب نکن و یک میلیون را بگیر و من در این دنیا چندین برابر آن را به تو میدهم.
در قرآن راجع به ربا خیلی داغ صحبت شده است، مخصوصاً اینکه رباخواری مثل زمان ما باشد که بیچاره باید یک وام بگیرد و اگر نگیرد آبرویش میرود و به او میگویند ده میلیون میدهیم و مثلاً هفده میلیون میگیریم. اسمش هم قرضالحسنه و بانک منهای ربا و قرضالحسنه منهای ربا است. یک اسم مقدّسی هم روی آن میگذارند. اسم قرضالحسنه هم نام یکی از ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» است.
شخصی به من میگفت در یک مؤسّسه که به اصطلاح مقدّس است، چهار میلیون گرفتم و باید هفت میلیون بدهم. قرآن میفرماید بیانصاف لاأقل اگر ربا میخوری کم بخور. وضع ما خیلی بد است. زمانی که بچه بودیم، در اصفهان چند نفر رباخور بودند. مردم هم از آنها تنفّر داشتند، بالاخره به ازای هر تومانی، یک ریال میگرفتند، اما الان برای هر تومان، تومان میگیرند. آن وقت علناً میگفت رباخورم و مردم هم از او تنفّر داشتند. الان به عنوان بانک و قرضالحسنه با نام مقدس ائمۀ طاهرین، گاهی برای چهار میلیون تومان هفت میلیون تومان میگیرند. خدا نکند آن آقا هم نتواند بدهد. قرآن میفرماید اگر به راستی ندارد که بدهد باید صبر کنید و مهلت دهید: «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
اما الان دیرکرد میگیرند. دیرکرد گاهی اینطور میشود که چندین برابر اصل بدهی را به عنوان تأخیر پرداخت اقساط میگیرند. بعضی اوقات به خاطر چند میلیون وام، خانهاش از بین میرود و پلمپ میکنند و اثاثیهاش را بیرون میریزند. افراد ناجنسی هم مهیّا هستند برای خرید خانۀ او و خانۀ او را ارزان میخرند و او بدبخت و بیچاره با زن و بچهاش باید به پارک برود. قرآن میگوید مسلمان آن است که «فَنَظِرَةٌإِلىمَيْسَرَةٍ».
بعد هم این گونه توجیه می کنند که اقتصاد منهای بانک نمیشود و بانک منهای ربا هم نمیشود، به عبارت دیگر، می گویند: مگر میشود اقتصاد ما منهای بانک و بانکهای ما منهای ربا باشد؟ بنابراین ربا حلال است. گفتم که پيامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم»میفرمایند: پس از من با حیلههای شرعی ربا را حلال میدانند.
پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روایت دیگری میفرمایند: در زمانی، به اندازهای ربا شهرت پیدا میکند که هیچ کس نیست که ربا نخورد، اگر هم کسی خودش ربا نخورد، بالأخره گرد و غبار ربا بر دامنش مینشیند.
یک معنای این روایت، همین پولهای در بانک است که همه به آن مبتلا هستند. مرحوم آیت الله خوانساری«ره» از نظر علم و عمل بالا بود. بالاخره با اصرار فراوان و به اجبار، او را به تهران بردند، اما در تهران خیلی به ایشان احترام میگذاشتند. مرحوم آقای خوانساری پولها را در بانک نمیگذاشتند و میفرمودند: شبهه دارد. پولها را در صندوقی میگذاشتند تا جمع میشود و بعد به قم میفرستادند و تقسیم میکردند. من به آقای خوانساری عرض کردم شما پولها را در بانک نمیگذارید، ولی آنکه به شما میدهد از کجا آورده است؟
لذا پیغمبر اکرم «صلیاللهعلیهوآلهوسلّم»میفرمودند: گرد و غبارش به دامان همه مینشیند. با کلاه شرعی، ربا میدهند و ربا میگیرند.
در خصوص کارمزد هم همین است، اگر به راستی کارمزد وام را بخواهند بگیرند، یک درصد میشود و کارمزد باید متناسب با هزینهها باشد. مگر این بانکها و قرضالحسنهها چقدر هزینه دارند؟ ولی به عنوان کارمزد یا عناوین دیگری، به زور ربا میگیرند و وام گیرنده هم چارهای جز پرداخت ندارد.
ربا خوردن، هیچگاه و به هیچ وجه جایز نیست. ربا خوردن جنگ با خداست، ولو اسمش را قرضالحسنه یا بانک اسلامی بگذارند.
من سال اوّل که از قم به اصفهان آمدم،یک قرض الحسنه برای طلاب تأسیس کردم و گفتم کارمزد هم نگیرید، زیرا خدا میرساند و خدا وعده داده است که برای قرضالحسنه چندین برابر برساند. الحمدلله در این سالها قرضالحسنۀ طلبهها برکت کرده است، بدون اینکه کارمزد بگیرند. خدا میگوید من برکت میدهم، خدا میگوید: «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ»
اين وامهايي که بسياري از مردم ميگيرند، بهخصوص اگر مجبور نباشند، برکت ندارد و وای به مالی که برکت نداشته باشد. ناگهان میبینیم آب شد یا به هوا رفت. ربا دادن و ربا خوردن نابود میکند.
اگر انسان مواظب خودش باشد و اگر حقّالنّاس در مال او نباشد، اگر حقّالنّاس در کاسبیها نباشد، یقین داشته باشید که خدا خیلی عالی مسائل را حل ميکند. آنگاه کار نمیرسد به آنجا که ربا بخورد یا ربا بدهد. خدا وعده داده است که درست کند. اما ما به دست خودمان، خودمان را به ربا دادن يا ربا خوردن مجبور کردهایم. ما به دست خودمان، خودمان را بیچاره کردهایم.
بعضی از افراد چندين دفترچۀ قسط وام نزد خود دارند. اولاً این دفترچهها پشتوانه میخواهد. دیگران را براي دريافت وام ضامن میکنند و اینگونه کارها اشکال شرعی دارد. گاهي ديده ميشود که مثلاً قوم و خویش کسي در اثر رودربایستی، مجبور ميشود خانهاش را براي او رهن بگذارد و بعد که وام گيرنده نمیتواند اقساط وام را بدهد، خانۀ او را تصرّف میکنند. این حقّالنّاس دنیا و آخرت او را از بین میبرد. گاهي هم از روی نفهمیدگی خانه يا مغازۀ خودش را رهن میگذارد. این خانه و مغازه مربوط به زن و بچه است و او رهن میگذارد و ناگهان در اثر بدهکاري جمع ميکنند. این بالاترین حقّالنّاس است که زن و بچۀ خود را بیچاره ميکند.
مرحوم آیتالله آقای اشنی برای من تعریف میکردند. میگفتند تعطیلی قم شد و من و آيتالله آقای خوانساری با زن و بچه در ماشین نشستیم برای رفتن به شهر خودمان. اشن و خوانسار نزدیک به هم است. در وسط راه ماشین توقف کرد. بچۀ آقای خوانساری از مادرش آب خواست و مادرش آب به او داد. آقای خوانساری سؤال کردند این آب را از کجا آوردی؟ گفت وسط راه که پیاده شدیم من رفتم و این کوزه را آب کردم. آقای اشنی میگفتند دیدم رنگ آقای خوانساری زرد شد. گفتم چه شده است؟ گفت وقتی ما در قم سوار ماشين شديم، اين کوزه آب نداشت و الان آب دارد و سنگین شده است. منظور ایشان این بوده است که کرايۀ ما بر اساس وزن قبلي است و پول این یک کیلو یا دوکیلو که اضافه شده است را ندادهایم. هرچه من گفتم اینها طوری نیست و اشکال ندارد. ایشان میگفتند در روز قیامت از ذرهاش نمیگذرند و حقّالنّاس مشکل است.
همه بايد مواظب باشند و توجه کنند که دريافت اينگونه وامها، پشتوانه ميخواهد. اقساط وام هم بايد به اندازۀ توان و قدرت مالي وام گيرنده باشد. اما چون مجبور است، قرارداد وام با اقساط سنگين را امضاء ميکند و هر ماه که نميتواند اقساط را بدهد، قرض ميکند و ناگهان ورشکسته میشود.
در وقتی که ما جوان بودیم، تجملگرایی نبود. بالاخره نان و گوشتی پیدا میشد. اگر خانوادهاي عیالوار نبود، مقداري گوشت میگرفتند و نخود و لیمویی درست میکردند که خیلی بامزه بود. خیلی بانشاط و بدون دردسر زندگی میکردند. بدون اینکه از کسی قرض کنند. اصلاً قرض آن موقعها معنا نداشت. سه چهار نفر در اصفهان بودند که ربا میدادند که منفور در میان مردم بودند. اصلاً قرض کردن در اصفهان معنا نداشت. مثل الان نبود که در جیب اکثر افراد چهار پنج دفترچۀ اقساط باشد. بيشتر اين وامها برمیگردد به تجملگرایی. قرآن در خصوص تجمّلگرايي ميفرمايد: «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ، في سَمُومٍ وَ حَميمٍ، وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ، لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ، إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ، وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ»[15]
دست چپیها چقدر شومند! به خاطر تجمّلگرایی. بعد میفرماید: تجملگرایی گناه میآورد. وقتی تجملگرا شدیم، باید به بانک التماس کنیم و از او قرض بگیریم و بعد هم ورشکسته شویم و آبرویمان برود. قرآن میفرماید: تجملگرا نباش و ببین کارها چطور درست میشود. قرآن میفرماید: ربا نخور و ربا نده، زیرا بیچاره میشوی و پولت هم بیبرکت میشود. الان پولها برکت ندارد. میلیاردر است، اما با بدبختی زندگی میکند و از هر گدایی بدتر است.
هرچه هست از قامت بیاندام ماست، وگرنه اگر اسلام عزیز عمل شود اصلاً به اینجاها نمیرسد.
[1]. البقره، 279: «و اگر [چنين] نكرديد، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاستهايد.»
[2]. البقره، 275: «كسانى كه ربا مىخورند، [از گور] برنمىخيزند مگر مانند برخاستنِ كسى كه شيطان بر اثر تماس، آشفتهسَرَش كرده است.»
[3]. تفسير القمي، ج1، ص93
[4]. البقره، 275:«اين بدان سبب است كه آنان گفتند: داد و ستد صرفاً مانند رباست.»
[5]. البقره، 275: «و حال آنكه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانيده است.»
[6]. نهج البلاغة، خطبۀ 156
[7]. البقره، 276: «خدا از [بركتِ] ربا مىكاهد، و بر صدقات مىافزايد، و خداوند هيچ ناسپاسِ گناهكارى را دوست نمىدارد.»
[8]. آلعمران، 130: «[باسود] چند برابر»
[9]. البقره، 245: «كيست آن كس كه به [بندگانِ] خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چندین برابر بيفزايد؟ و خداست كه [در معيشت بندگان] تنگى و گشايش پديد مىآورد؛ و به سوى او بازگردانده مىشويد.»
[10]. البقره، 276: «خدا از [بركتِ] ربا مىكاهد، و بر صدقات مىافزايد.»
[11]. البقره، 280: «و اگر [بدهكارتان] تنگدست باشد، پس تا [هنگام] گشايش، مهلتى [به او دهيد]؛ و [اگر به راستى قدرت پرداخت ندارد،] بخشيدن آن براى شما بهتر است - اگر بدانيد.»
[12]. نهج البلاغة، خطبۀ 156
[15]. واقعه، 41تا46: «و ياران چپ؛ كدامند ياران چپ؟ در [ميان] باد گرم و آب داغ. و سايهاى از دود تار. نه خنك و نه خوش. اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند. و بر گناه بزرگ پافشارى مىكردند.»