بسمالله الرّحمن الرّحيم
قالالله تعالي: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ، وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ، فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ».
اکنون که بار ديگر همايش بينالمللي اديان توحيدي با حضور فرهيختگان اديان در شهر اصفهان، که سابقۀ تاريخي و کهن التقاء و تقريب بينالاديان را داراست، برگزار ميشود، بايد ضمن قدرداني از همۀ مسئولان برپايي اين همايش و ميهمانان گرامي آن، يکبار ديگر بر ضرورت اتّحاد و انسجام هرچه بيشتر پيروان اديان الهي در برابر آسيبها و آفتهاي بزرگ اجتماعي، سياسي، اخلاقي و اقتصادي که جهان معاصر را محاصره کرده است، پاي بفشاريم و به صورت جدّي و فراتر از نشستها و گفتگوهاي ظاهري براي يافتن راهکارهاي اين وحدت و يکپارچگي، تلاش فکري و عملي بنماييم. به ويژه رهبران و فرهيختگان و انديشمندان اديان توحيدي در اين راستا وظايف خطيري بر دوش دارند، هم مسئوليّت تلاش معرفتي و علمي و هم نقش عملي و راهبَري. بيشک اين دو قشر تأثيرگذار در جوامع ديني و توحيدي با تکيه بر مشترکات فراوان و وحدتبخش مذهبي و عقيدتي، ميتوانند راه را براي پيشرفتهاي هماهنگ و متّحد متديّنان در همۀ زمينهها و تعامل و ترابط مسالمتآميز و تعاليبخش آنان خصوصاً در عرصههاي فرهنگي و اقتصادي هموار کرده و نيز راه را بر تسلّط و سيطرۀ بيگانگان و مخالفان اديان و مذاهب بر سرنوشت ملّتها و امّتهاي ديني و توحيدي، سدّ نمايند.
در دنياي معاصر، مسألۀ اقتصاد، يکي از عرصههاي بسيار جدّي و تأثيرگذار است که راه نفوذ و سيطرۀ بيگانگان به ساير عرصههاي فردي و اجتماعي نظير فرهنگ، سياست و اخلاق را نيز گشوده است و بدينوسيله، دشمنانِ توحيد و مکاتب توحيدي، اهداف پنهان و آشکار خود را در ميان ملّتهاي متديّن، دنبال ميکنند. در ساحت بزرگ و پيچيدۀ اقتصاد، موضوع کار و توليد، اساس و زيربناست و از اين جهت تعيين عنوان «کار و توليد از منظر اديان توحيدي» براي همايش حاضر، مناسبتي تام و تمام با يکي از ضرورتهاي شايان توجّه در جهان کنوني دارد.
نگرشي هرچند کوتاه به تاريخ همۀ اديان و کارنامۀ درخشان پيامبران الهي که سرمشق انسان و جامعۀ انساني بودهاند، به خوبي نشان دهندۀ اهتمام جدّي همۀ آنان به مسألۀ کار و توليد است. پيامبران خداوند در مرحلۀ اول، خود، به اين موضوع زيربنايي، اقدام کردهاند و کارهايي که به اقتضاء جوامع آن روز، در رتبۀ اجتماعيِ مقبول و در عين حال همراه با تلاش و خدمترساني به همنوعان و ساير اعضاءِ جامعه بوده است، همانند چوپاني، خيّاطي، زرهبافي و کشاورزي و نظاير آن را بر عهده گرفتهاند و در عمل، به پيروان خويش نشان دادهاند که سستي و کاهلي به ويژه در تأمين اقتصاد و معيشت روزانه، از هيچ اساس ديني و عقلي برخوردار نيست و کاهلي و تخدير و رکود اقتصادي و تن در دادن به محروميّتهاي خود ساخته يا زير سلطۀ بيگانگان قرار گرفتن و توجيه اين روحيّات ناپسند از طريق دين و آموزههاي ديني مثل «تضمين روزي از طرف خداوند» و «ثابت و مقدّر بودن روزي هر شخص و ملّت» توجيهي سراسر غلط و انحرافي و پرداختۀ اذهان نادان و يا بيمار است.
قرآن کريم، کتاب آسماني آخرين پيامبر الهي و توحيدي در سورۀ مبارکۀ نجم، به بيان يک اصل کلّي ِ مورد تأکيد همۀ اديان و آيينهاي آسماني در اين زمينه پرداخته و ميفرمايد: «أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما في صُحُفِ مُوسی، وَ إِبْراهيمَ الَّذي وَفَّی، أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری، وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی، وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُری، ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى».
در اين آيات بيّنات، خداوند سبحان تصريح ميفرمايد که در تعليمات همۀ کتابهاي آسماني پيشين، همانند صُحف موسي و ابراهيم - که درود خدا بر آنان باد - بر دو نکتۀ اساسي در کنار يکديگر تأکيد رفته است. يکي اين نکتۀ معنوي و مهم که هرکس مسئول اعمال خويشتن است و هيچکس بار گناه ديگري را بر دوش نميکشد و ديگر اين نکتۀ زندگيساز و اساسي که براي انسان، بهرهاي جز ثمرۀ تلاش و سعي و کوشش خود او نيست و بيگمان همين سعي و کوشش اوست که به زودي در برابرش آشکار خواهد شد و آنگاه در برابر عمل و کار خود پاداش و جزاي کافي دريافت خواهد نمود. اين آيات به روشني نشان ميدهد که ملاک و معيار پيشرفت و آباداني دنيا و آخرتِ انسانها، اهتمام و سعي و تلاش آنان بوده و بنابراين دينمداران و پيروان آيينهاي الهي نبايد در انتظار ديگران نشسته و حَل و فصل مشکلات فردي و اجتماعي خود را از ديگران، توقّع داشته باشند و بايد بدانند که عامل اصلي سعادت دنيوي و اخروي آدمي، سعي و کوشش اوست و اين خيال خام را از سر به در کنند که بدون سعي و تلاش به جايي ميتوان رسيد، بلکه هم دستيابي به مواهب دنياي مادّي و هم نيل به سعادت سراي اخروي در گروِ جهد و کار و سعي و کوشش است.
قدرتهاي دينستيز که همواره تسلّط بر جوامع بشري را براي بهرهگيري از نيروي انساني و امکانات مادّي ملّتها، در سرلوحۀ برنامهها و اقدامات خود داشتهاند، هيچگاه پيشرفت و آباداني و توسعۀ ساير کشورها و جوامع را در عرصههاي گوناگون خصوصاً در ساحت اقتصاد برنميتابند، چنانکه تا ديروز دستهاي از استعمارگران در زير پوشش مکتب مادّي و الحادي کمونيسم با آموزههاي غلطانداز و انحرافي سوسياليستي و دکترين رسواي خود مبتني بر اينکه دين افيون تودهها و عامل تخدير ملّتهاست، ميکوشيدند تا با ابزار سلطۀ يکي از قدرتهاي مسلّط جهاني، سيطرۀ خود بر ملل و جوامع بشري حتّي کشورهاي ديني را گسترش دهند و تا حدود قابل توجّهي هم در اين مسير، به دستاوردهاي شيطاني خود نائل شدند، ولي به خواست خداوند، طومار آنان در هم پيچيده شد و کوس رسوايي و بيپايگي آنان از بام ملّتها به زير افتاد، ولي امروز هم دستۀ ديگري از استعمارگران که در پشت صحنۀ ادارۀ آنان، نهتنها هيچ اثري از ارزشهاي ديني و توحيدي وجود ندارد، بلکه مقابلۀ جدّي و مبارزۀ هرچه تمامتر با آرمانهاي الهي و مذهبي موج ميزند در پوشش مکتب سرمايهداري و ليبراليزم به دنبال تسلّط بر ساير جوامع و کشورها هستند و دامنۀ نفوذ و سيطرۀ خود را به بسياري از ملل جهان و جامعههاي ديني و مذهبي کشانيدهاند و در جنگ بزرگ نرم اقتصادي همانند جنگ نرم فرهنگي، موفقتر از جنگهاي نظامي بودهاند.
حقيقت آن است که فقدان اتّحاد و يکپارچگي باورمندان به اديان توحيدي و التزام کامل آنان به دستورات و فرامين الهي به ويژه مشترکات فراوان ديني و عقيدتي راه را براي قدرتهاي سلطهگر جهاني، هموار کرده است و اگر اين حلقۀ مفقوده وحدت به ميان ما باز نگردد، صحنهگرداني و سيطرۀ اين قدرتهاي استثمارگر هر روز بيشتر و گستردهتر خواهد شد، همانگونه که همبستگي و پيوستگي اوّليه ميان ما را، همين تفرقه و اختلاف بنيانسوز مخدوش ساخت. در آياتي که در ابتداي سخن از کتاب آسماني قرآن کريم آورده شد، خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ انبياء پس از بيان نکات مهمّي از سرگذشتهاي پيامبران عظيمالشّأني همچون نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و لوط و هارون و اسحاق و اسماعيل و يعقوب و داوود و سليمان و ايّوب و ادريس و ذوالکفل و ذوالنّون و زکريّا و يحيي، به عنوان يک جمعبندي کلّي چنين ميفرمايد که:
اين پيامبران بزرگ و پيروانشان همگي امّت واحدي بودند و اين يگانگي و وحدت اصول و برنامهها، به سبب آن است که از يک مبدأ واحد توحيدي سرچشمه ميگيرد و از اينرو فقط اين پروردگار واحد است که بايد پرستيده شود، امّا گروهي از پيروان انبياء به علّت انحراف از اين اصل توحيدي و آيين يگانۀ حقپرستي، کار را در ميان خود به تفرقه و تجزيه کشانيدند و اگرچه سرانجام همۀ آنها به سوي ماست تا در بين آنان داوري شود.
سپس خداوند، نتيجۀ هماهنگي با امّت واحده در طريق پرستش حقتعالي و يا انحراف از اين وحدت و پيمودن راه تفرقه را بيان کرده و ميفرمايد:
هرآن کس که عمل صالح را همگام با ايمان به خداوند انجام دهد، سعي و کوشش او مورد ناسپاسي قرار نخواهد گرفت و ما نيز اعمال صالح او را قطعاً مورد نظر خواهيم داشت.
اين آيات نوراني به ما نشان ميدهد که پراکندگي و تفرقۀ پيروان اديان توحيدي نه از سر جهالت بلکه معمولا از سر انحراف و سرکشي بوده است. سرچشمۀ اختلافات مذهبي و عقيدتي، چنانکه در ديگر آيات قرآن مجيد آمده است، نوعاً جهل و بيخبري نبوده بلکه بغي و سرکشي و انحراف از حق و ظلم و اِعمال نظرهاي شخصي در برابر خداوند و اديان و پيامبران بوده است. و در اين مسير، هم دانشمندان و عالمان دنياطلب و آلوده شده به اهواء و اميال مادّي و دنيوي و هم حاکمان و سياستمداران ظالم و زيادهخواه و قدرتطلب و هم عوام جاهل و متعصّب و کينهتوز، نقشي دستهجمعي بازي کرده و اين اختلافات خانمانسوز را بنيان نهادهاند.
خاتمه و پايان سخن را يادآوريِ آيات نوراني ديگري از آخرين کتاب آسماني خداوند سبحان قرار ميدهم که با تأکيد هرچه تمامتر، يگانگي پيامبران و مشترکات آموزهها و تعاليم ديني آنان و تفرقه و اختلاف بنيان برکَن پيروان انبياء را به سبب انحراف از حق و سرکشي و ظلم و اثرات منفي و دراز مدّت اين حرکات در طول تاريخ و وعدۀ خداوند به داوري ميان حق و باطل را نشان ميدهد: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسى أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبى إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيبُ، وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفي شَكٍّ مِنْهُ مُريبٍ».
خداوند براي شما همان آييني را تشريع کرد که به نوح توصيه کرده بود و آنچه را براي تو اي محمّد وحي کرديم وآنچه به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش نموديم اين نکتۀ مشترک و يگانه بود که دين را برپا داريد و در آن تفرقه و اختلاف مکنيد. هرچند اين دعوت به توحيد، بر مشرکان سخت، گران خواهد آمد و مايۀ وحشت آنهاست ولي با اين حال همانگونه که گزينش پيامبران به دست خداوند است، هدايت مردمان نيز به دست اوست و خداوند هرکس را بخواهد برميگزيند و کسي را که به سوي او بازگردد هدايت ميکند. و پيروان پيامبران، تفرقه و اختلاف نکردند مگر از سر علم و آگاهي، و اين تفرقهجويي به خاطر انحراف از حق و دشمني با يکديگر بود و اگر پيشتر، فرماني از سوي پروردگارت دربارۀ تقدير و تأخير عذاب آنها تا مهلت معيّن صادر نشده بود، مسلّماً ميانشان داوري ميشد و البتّه کساني هم که بعد از آنها وارثان کتاب و صاحبان آيين توحيدي شدند، در اثر تيره و تار شدن فضاي جامعۀ بشري به وسيلۀ اعمال شيطنتآميز تفرقهگران، نتوانستند به خوبي حق و حقيقت را دريابند و دربارۀ آن به شک و ترديد توأم با بدبيني در غلطيدند.
اميد است خداوند تعالي همۀ ما متديّنان به اديان توحيدي را بيدار فرمايد و ما را به وظايف خطير خود در مسير اتّحاد و يکپارچگي ديني و آييني آشناتر نمايد و به همۀ پيروان پيامبران و رسولان الهي، روحِ توحيدِ کلمه و کلمۀ توحيد را عنايت فرمايد و سلطه وسيطرۀ قدرتهاي دينستيز را از ممالک ديني و امّتهاي توحيدي برطرف سازد. بِمنّه و کرمه.
والسّلامعليکم و رحمةالله و برکاته
حسين المظاهري
13/11/1391