بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
الحمدلله الذّی جعل الحکمة سبباً للکثرة من الخیر، فقد قال سبحانه و تعالی: وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيرا، و صلّی الله عَلی نبیّنا مدینة العلم وَ الحکمة و عَلی اِمامنا علیٍ بابِ هذه الحکمة، فقد قال «صلّیاللهعلیه وآله وسَلّم»: انا مدینة الحکمة و علیٌ بابُها فمن اراد الحکمة فلیأتِها من بابِها، و سلام الله الزّاکیات الطّیبات عَلی اهلبَیت الولایة و الحکمة ولاسیّما بقیّةالله فی اَرضِه، الّذین هم معادنُ حکمةِ الله و محالُّ معرفتهِ و مهبط وحیه.
اکنون که با لطف خداوند سبحان، شعبهای از مجمع عالی حکمت اسلامی، با همکاری و همراهی مرکز آموزشهای تخصّصی حوزۀ علمیّۀ اصفهان، در این حوزۀ کهن، شکل میگیرد، ضمن تشکر و تقدیر از همۀ دست اندرکاران این امر و خصوصاً مسئولان گرامی مجمع عالی حکمت اسلامی، ذکر چند نکته را مناسب و مقتضی میدانم:
1) نخستین مطلب، تأکید بر ضرورت رونق و رشد و پویایی معارف عقلی و حکمی در حوزههای علمیّه است که با توجّه به نیازهای متکثّر و متنوّع زمان و مکان، امری واضح و روشن است. امروز چالشهای نو و سئوالات پی در پی و شبهات نوین که مواجهۀ عقلانی با آنها و پاسخ متین و قانع کننده بدانها، تأمین کنندۀ بقاء فکر دینی و تفکّر اسلامی است، اقتضاء دارد تا علوم حکمی اعّم از منطق و فلسفه و کلام و عرفان به نحو شایسته و پر رونقی در حوزهها و دانشگاهها جریان و سریان داشته باشد.
2) برای رونق بخشیدن به جریان حکمت و علوم و معارف عقلی، باید کار را از پایه و ریشه و به شکل زیر بنایی و اساسی، سامان داد. وضع کنونی تحصیلات مقدّماتی در حوزه که بیتوجّهی به علمِ بسیار با اهمیّت منطق، جزء اشکالات جدّی آن است و هم چنین عدم اهتمام لازم به ادبّیات عرب، باعث شده است تا قدرت برقراری ارتباط با متون علمی، عموماً و کتب و متون فلسفی و کلامی خصوصاً، از طلّاب سلب شده و از اینرو باید به طور جّد، نسبت به اصلاح این نقیصه در برنامههای آموزشی و مدارس علمیّه، چاره اندیشی و اقدام و اهتمام گردد. اگر توان ایجاد ارتباط و فهم متون حکمی در طی سال های اوّلیه تحصیل برای طلّاب و متعلّمان فراهم نیاید، در آیندۀ نه چندان دور، وجود چندین و چند مجمع و مرکز عالی حکمت، نیز به کار چندانی نخواهد آمد و زحمات گذشته و گذشتگان در معرض تلف قرار خواهد گرفت.
3) رشد و رونق افزایی معارف حکمی و علوم عقلی، هم به برنامهریزی واقعبینانه و کارآمد-که در آن از امور متفرق و متشتّت و اقداماتِ باری به هر جهت، پرهیز شود- نیاز دارد و هم به استقامت و صبر و حوصلۀ مواجهۀ با معضلات. سیره و روش عالمانۀ استاد عظیمالشأن مرحوم علّامۀ طباطبایی«قدّساللهروحه»در دورۀ معاصر، در این جهت بسیار درسآموز است. این حکیم الهی و والامقام، به رغم همۀ مشکلات و با مواجههای متین و اخلاقی و عارفانه با تمام بیمهریها، در دورهای از حوزۀ علمیّۀ مقدسۀ قم به احیای جریان حکمت و فلسفه و عرفان، اهتمام ورزیدند و با یک تلاش برنامهریزی شده و خستگیناپذیر، خدمات عظیمی را به اسلام و قرآن و حوزههای علمیّه تقدیم کردند، که برکات مستمّر آن همچنان جاری و ساری است و بیشکّ تولّد و رشد همین مجمع عالی حکمت اسلامی نیز -که در رأس آن اعاظمی از شاگردان برجستۀ آن استاد علّامۀ عالیقدر، حضرات آیات جوادی آملی، سبحانی و مصباح یزدی«دامتبرکاتهم» حضور دارند- را باید مرهون زحمات و خدمات علّامه طباطبایی«قدسسرّه»، و یکی از گلهای بوستان غرس شده به دست قدرتمند آن باغبان علوم حکمی و معارف الهی، به شمار آوریم. رحمت واسعۀ خداوند رحمان به روح مطّهر آن استاد عظیمالقدر باد.
4) با تکریم و تجلیل از یک دهه خدمات و فعالّیتهای مؤثر مجمع عالی حکمت اسلامی در رشد و توسعه و ارتقاء و تحکیم علوم و معارف عقلی و تشکر صمیمانه از مسئولان گرامی این مجمع، اِمعان نظر به این نکتۀ مهمّ را لازم میشمارم که:
مجمع عالی حکمت اسلامی و سایر مراکز و مجامعی که در کار رشد و رونق بخشیدن به حکمت و معارف عقلی، اهتمام کردهاند، ضرورةً به این نکتۀ با اهمیّت توجّه دارند که تربیت حکیم به معنای حقیقی در گرو دو موضوع اساسی است:
نخست آنکه : حکیم واقعی، کسی است که به دور از هرگونه تعصّب اندیشهای و جمود فکری، صرفاً به دنبال کشف حقیقت باشد و آزاد اندیشانه، راه را برای این کشف و انکشاف، هموار سازد و هیچگاه فهم خود و سخن خود و دریافت خود را، انتهای راه نپندارد و به تعبیر بلند و عالمانۀ جناب صدرالمتألهین«قدسسرّهالشّریف» در مقدمۀ کتاب ارجمند اسفار، معارف حقّه را مقیّد به ترسیم و تدوین خود نداند. ایشان با کمال تواضع علمی و اخلاقی چنین میفرماید:
«انّی ایضاً لا اَزعُم انّی قد بَلغتُ الغایةَ فیما اوردتُه، کلّا فانّ وجوه الفهم لا تنحصِر فیما فهمتُ و لا تُحصی، و معارف الحقّ لا تتقیّد بما رسمتُ و لا تحوی، لانّ الحقَّ اَوسعَ من اَن یحیطَ به عقلٌ واحد».
و دوّم آنکه: حکیم واقعی، کسی است که با تزکیۀ نفس و تهذیب روح، به صفای روحانی و اخلاقی نائل گردد و به بیان بلند امیر مؤمنان و مولای متقّیان«صلواتاللهعلیهوآله»: «الْحُكَمَاءُ أَشْرَفُ النَّاسِ أَنْفُساً وَ أَكْثَرُهُمْ صَبْراً وَ أَسْرَعُهُمْ عَفْواً وَ اَوْسَعُهُمْ أَخْلَاقاً».
5) و امّا حوزۀ علمیّۀ اصفهان، حوزۀ کهنی که پیشینۀ درخشان آن در حکمت اسلامی، مایۀ افتخار و مباهات است. این سابقۀ کهن نه تنها به یک هزار سال پیش و دوران حضور شیخالرّئیس ابوعلیسینا در این شهر و تآسیس مدرسۀ علایی و مجلس درس و بحث آن حکیم عظیم و پس از آن به چهار قرن پیش در دورۀ صفویه و حضور حکیمان و فیلسوفان و متکلّمان بزرگی نظیر میرداماد و میرفندرسکی و شیخ بهایی و سپس تربیت و پدید آمدن شخصیتهای بزرگی چون صدر المتألهین و فیض کاشانی و فیاض لاهیجی«قدساللهاسرارهماجمعین» میرسد، بلکه در همین دو قرن پیش هم حوزۀ فلسفی اصفهان رونقی چشمگیر و اعجاب برانگیز را تجربه کرده است و چنانکه حکیم بزرگ آقا علی مدّرس زنوزی نیز نوشته است در سال 1237 قمری، بنا به نقل محیِالحکمةالمتعالیه، یعنی مرحوم آخوند ملّا علی نوری، دو هزار نفر از طلّاب علوم دینی در اصفهان اشتغال به تحصیل علم معقول داشتهاند و تنها چهارصد تن از کبار آنان در مجلس درس آخوند نوری شرکت میکردهاند و از برکت همان درس و تربیت شاگردانی برجسته، همچون ملّا عبدالله زنوزی، پدر گرامیِ آقا علی مدرس«رضواناللهتعالیعلیهماجمعین»، حوزۀ فلسفی تهران متوّلد گردیده است.
آیا وضع کنونی حکمت در اصفهان، اعّم از حوزه و دانشگاه با آن سابقۀ درخشان، متوازن و متناسب است؟
امیدواریم که همّت مشترک مرکز آموزشهای تخصصی حوزۀ علمیّۀ اصفهان و مجمع عالی حکمت اسلامی، باعث نوسازی و بازسازی آن پیشینۀ تابناک گردد و البتّه کمک و همراهی و همگامی سایر دستگاههای حوزوی و دانشگاهی و مسئولان محترم آن خصوصاً مرکز مدیریت حوزۀ علمیّۀ اصفهان و دانشگاه اصفهان نیز در این مسیر، ضروری و اجتنابناپذیر است.
از خداوند تعالی توفیقات روز افزون همۀ شما عزیزان را مسألت میکنم و صمیمانه از اقدام و اهتمام شما تشکر و قدردانی مینمایم. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
حسين المظاهري
17 / ذیالحجةالحرام / 1436
9/7/1394