يكي از سنتهاي حسنهاي كه در اسلام بر آن سفارش و تأكيد شده است، وليمه دادن و اطعام ديگران است. يعني اينكه وقتي خداوند به كسي خير كثيري عطا فرمود، مثلاً همسري نصيبش كرد، به او فرزندي عنايت نمود، خانهاي برايش فراهم ساخت و… به شكرانه ی آن، ديگران را كه عمدتاً فقرا و ضعفا و بيچارگان، مورد نظر هستند، به غذايي اطعام كند و دعاي خير آن را بدرقه راه خويش و تداوم اين نعمت سازد، و نيز بلا و چشم و نظر را از خودش بگرداند و رفع نمايد. ولي اگر چنانكه براي كسي چنين امري مقدور نبود و خواست كه با قرض و سختي آن را تهيه نمايد، ديگر، استحباب از آن برداشته ميشود.
اما متأسفانه امروزه وليمه دادنها كه اصولاً به صورت جشن برگزار ميگردد، نه تنها اطعام فقرا و مساكين نيست، بلكه كساني مورد دعوت قرار ميگيرند كه غالباً افرادي متمول و متمكن هستند و نيازي به اين غذاها ندارند و اگر فقيري هم باشد، شايد به صورت ناچاري و چون فاميل بوده به مراسم وليمه فراخوانده شده است. به علاوه، مسئله مهمتري كه در اينگونه مراسم واقع ميشود، گناه و كارهاي حرام است. نمونهاش، رفتن داماد در كنار عروس آن هم در مقابل زنهاي زينت شده ی نامحرم، و خداي ناكرده شوخيهاي بيجاي آنان با داماد كه از ديد روايات، گناهي بسيار بزرگ به شمار ميرود. در اخبار ميخوانيم كه اگر زني با مرد نامحرم و يا بالعكس، مردي با زن غير، شوخي شهوتانگيز و يا حتي تبسم شهوتآلود كند و بدون توبه، آن هم با شرايط خاص خودش از دنيا برود، صد سال در جهنم معذب ميماند و از اين بالاتر، شنيده شده كه بعضي از زنان و مردان مسلمان و نمازخوان، به جهت حضور در مجلس و احياناً به خاطر پوشيدن لباس و داشتن آرايش كذايي كه ممكن است در هنگام نماز از قيافه بيفتد، از خواندن نماز صرفنظر ميكنند و يا نمازي بدون وضو و به صورت سرپايي به جاي ميآورند، نمازي كه اگر كسي خداي ناكرده، دو ركعت از آن را عمداً به جاي نياورد و بدون توبه بميرد، ديگر مورد شفاعت اهلبيت(ع) واقع نميشود.
موارد ديگري كه اساساً در اينگونه وليمه دادنها و جشنهاي عروسي پيدا ميشود، از جمله اختلاط زن و مرد و يا لااقل برخورد مداوم بين نامحرم به عنوان گرفتن و دادن شيريني و چاي و امثال آن نيز گناهي بزرگ و ناشي از ضعف حيا و عفت در زنان و دختران و بيغيرتي در مردان و پسران است و ننگي آشكار بر مسلمانان و جامعه اسلامي، و فرقي نميكند كه اينگونه مراسم در تالار و سالنهاي عمومي باشد و يا در خانه و اماكن خصوصي برگزار گردد.
وليمه ی مستحب يا اسراف و تبذير حرام؟!
به هر صورت، قراردادن وليمه و استحباب آن براي بركت دادن و مباركي عروسي و سيرنمودن فقير و ضعيف و رفع بلا و چشم و نظر است، اما به نظر مي رسد كه در وليمهها و جشنهاي امروزي هيچكدام از اين مقاصد برآورده نميشود، بلكه اسراف و تبذيرهاي بيحد و حسابي مي شود كه انسان از شنيدن آمار و ارقام آن به تعجب ميافتد و متحير ميماند. مثلاً براي يك ساعت آراستن جايگاه عروس، در جشن عروسي گاه مبالغ كلاني گلهاي مختلف خريداري ميشود و پولهاي گزاف بابت مخارجي از اين قبيل پرداخت ميگردد، در حاليكه هستند كساني در همسايگي يا در شهر و وطن آنها كه نياز به موادغذايي و پوشاك و ساير امكانات اوليه دارند و از سير كردن بچههاي خود محرومند. اين از يك طرف، از سوي ديگر ما خود را پيرو آييني ميدانيم كه كتاب مقدس آن يعني قرآنمجيد ما را امر به دوري از اسراف و ولخرجي ميكند:
كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا، اِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسرِفينَ
«(از نعمتهاي الهي) بخوريد و بياشاميد ولي اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نميدارد».
و در جاي ديگر با صراحت تمام، تبذيركنندگان را برادر شيطان و راندهشدگان از درگاه الهي معرفي مينمايد كه:
اِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا اِخْوانَ الشَّياطينِ
«چرا كه تبذيركنندگان، برادران شياطينند».
و بسيار جاي تأسف است كه يك داماد به خاطر وليمه ی مستحبي كه آميخته به اسراف و تبذير شده، برادر شيطان لقب بگيرد و يك عروس براي سفره عقدي تجملي و آلوده به اسراف، مبغوض خداوند واقع شود و هر دو به واسط گناهاني كه در اينگونه مجالس انجام ميشود، از مباركي اين امر مستحب محروم بمانند و مورد عذاب خداوند و نكبت و شومي قرار بگيرند.
وليمه دادن و جشن گرفتن به اين سبك و روش، سنت و سيره غلط و موهومي را در جامعه مطرح ميسازد كه ديگر جوانان از دختر و پسر كه توان برگزاري چنين جشنها و تمكن اينگونه وليمه دادنها را ندارند از زير بار مسؤوليت ازدواج و تشكيل خانواده شانه خالي ميكنند و تنه به اين سنت مؤكده رسول گرامي اسلام(ص) نميدهند، زيرا پسر ميبيند كه خانواده ی عروس يا خود دختر معتقدند بايد جشن عروسي را در فلان تالار چند ستاره، با پذيرايي چنين و چنان و خداي ناكرده، همراه با مسائل گناه و معصيت گرفت و او كه از جيب خود خبر دارد، و از گناه هم ميترسد از خير ازدواج ميگذرد و اين انصراف همان و دامن زدن به مسائل فتنه و فساد همان.
خندهدار اينجاست كه غربيها كه در زندگي مادي مشكل خاصي ندارند و تدارك و تهيه آن برايشان آسانتر است، اين مسائل را حل كردهاند و تا آنجا كه ما اطلاع داريم، اين چنين مراسم و تشريفاتي با اين سطح گسترده در هيچكدام از كشورهاي غربي نيست و از اين بابت، بر ما مسلمان كه در كنار درياي بيكرانه علم و معرفت اهلبيت(ع) بسر ميبريم و از آن بهره نميگيريم پيشي گرفتهاند و مقدم شدهاند.
رسيدگي به نيازمندان، بركت زندگي
براي يك مسلمان بسيار زشت است كه دستور صريح دينش را زير پا بگذارد و اين همه نيازمند و مستمند را ناديده بگيرد و دست به ولخرجيها و زيادهرويهايي بزند كه مغاير با مقام دينداري اوست و اين از پديدههاي شوم و نكبتبار امروز ماست كه دائم به واسطه بيماري چشم و همچشمي، اين مرض مسري و واگيردار رو به فزوني است و مايه درد و رنجوري جامعه گرديده است.
چه مانعي دارد كه خانوادههاي مسلمان و غيرتمند كه قدرت مالي دارند اگر ميخواهند وليمهاي بدهند، تعدادي از نيازمندان اطراف خويش را كه مستحق رسيدگي و دستگيري هستند به همراه افرادي چند از نزديكان فاميل دعوت كنند و با يك غذاي مختصر و ساده و يك نوع شيريني يا شربت جشن بگيرند و وليمه مستحب و مورد پسند خدا و پيغمبر و امام زمان(ع) را برگزار كنند و ما بقي آن را در راه مخارج مستمندان جامعه صرف نمايند كه اين نشانه تمدن و پيشرفت يك جامعه انساني اسلامي است.
اينگونه در فكر ديگران باشيم
در تاريخ آمده است كه از فرماندار حمص به مركز حكومت اسلامي شكايت بردند كه او روزها دير از منزل بيرون ميآيد و شبها در محل كارش نيست و روزهاي جمعه اصلاً مردم او را نميبينند. مركز او را احضار كرد و او با پاي پياده رهسپار مدينه شد و مستقيماً به طرف دكه یالقضاء در مسجد رسول خدا رفت تا از علت احضارش مطلع گردد. به او گفتند كه طوماري عليه تو با چنين مطالبي آمده، آيا جوابي براي آنها داري؟!
او كه فرماندار با انصافي بود، موارد را پذيرفت و اظهار داشت كه ايرادها وارد است و آنها تهمت نزدهاند، ولي من در مقابل هر كدام از آنها جوابي دارم كه بيان ميدارم و شما قضاوت نماييد.
اما اينكه من روزها، دير از منزل بيرون ميآيم، به خاطر اين است كه من كارهاي خانهام را بين خودم و همسرم تقسيم كردهام، زيرا او بچهدار است و نميتواند همه كارها را به تنهايي انجام دهد، لذا من بايد به او كمك كنم، از اينرو پختن نان را به عهده گرفتهام و چون بايد صبح نان بپزم، تا آرد را خمير كنم و به تنور ببرم طول ميكشد، به همين جهت روزها مقداري ديرتر از وقت معمول به سركار خود حاضر ميشوم.
قاضي جوابش را پذيرفت و ايراد اول را وارد ندانست و منتظر جوابهاي بعدي شد. فرماندار ادامه داد اما اينكه شبها پيدايم نيست، به جهت آن است كه من شبانهروزم را بين خدا و بندگانش قسمت نمودهام، روزها را براي خدمت به خلق گذاردهام و شبها را براي عبادت الهي و اگر من در شبها به راز و نياز با پرودرگارم نپردازم و از او نيرو نگيرم، نميتوانم آنطور كه شايسته بندگان اوست، در روز خدمتگزار باشم.
گفتند اين هم جوابي است معقول و پسنديده، ايراد سوم را چه ميگويي؟ جواب داد كه من به غير از اين لباسي كه پوشيدهام، لباس ديگري ندارم. روزهاي جمعه كه به حمام ميروم، همسرم لباسهايم را ميشويد و چون هواي حمص سرد است، من بايد منتظر بمانم تا آنها خشك شود، از اينرو طول ميكشد و من نميتوانم روزهاي جمعه در بيرون از خانه ظاهر شوم.
با شنيدن پاسخ مستدل و منطقي فرماندار، نه تنها ايرادي بر او وارد نداستند، بلكه به عنون قدرداني ده هزار درهم نيز به او جايزه دادند.
از اينجا به بعد كه موردنظر ماست اين است كه ببينيم اين فرماندار مسلمان با اين همه پور چه ميكند. آيا آنها را در يك بزم و ميهماني شبانه به اسراف و ريخت و پاش ميكشاند؟ آيا آنها را فقط در زندگي شخص خودش كه به واقع نيازمند آن هم هست مصرف ميكند؟ و يا با يك حركت ايدهآل و همدردي با همكيشان و نيازمندان، آن را براي هميشه در نزد خداوند جاودانه ميسازد؟!
فرماندار پولها را برداشت و پس از رسيدن به حمص، يكراست به مسجد رفت و دستور داد تا جارچيان اعلام كنند كه فرماندار، مقداري پول غير بيتالمالي و شخصي دارد هر کس نيازمند است بيايد. سيل فقرا و ضعفا سرازير مسجد شدند و او با مشتهاي پركرده، درهمها را بدانها ميداد تا مقدار كمي ديگر باقي ماند. آنها را برداشت و عازم منزل شد و ما وقع را براي همسرش بازگو كرد.
زنش گفت: خوب با اين مقدار باقي مانده كنيزي براي ما بخر تا هم براي من همكار خانه باشد و هم تو از نان پختن در خانه آسوده شوي. اما فرماندار گفت شايد كار لازمتري پيش آيد.
اتفاقاً چند روز بعد شخصي مقروض به درب خانه فرماندار مراجعه كرد و اظهار داشت كه زمان اداي قرض من فرارسيده و من از پرداخت آن عاجزم. فرماندار فوراً پولها را براي او آورد و بعد از همسرش پرسيد: راستي به نظر تو آيا اين كار بهتر بود يا آن؟ حالا اگر همكاري نباشد، خودمان ميتوانيم با هم كارهاي خانه را انجام بدهيم، و خانم فهميدهاش اظهار داشت كه واقعاً، اين كار بر پيشنهاد من مقدم بود و برتري داشت.
به هر صورت، جشنها و وليمه دادنها به اين صورت كه غالباً خلاف شرع هم هست، سد ديگري در راه ازدواج جوانان و رغبت آنها به اين خواست الهي ايجاد كرده و هر چه هم پيش برود بدتر خواهد شد و گناه آن جوان، آن دختر و پسر كه از ازدواج محرومند بر عهده ی كساني است كه اين بناي مزاحم را بالا ميبرند و بر طبقات آن ميافزايند، مگر اينكه انقلابي اخلاقي رخ دهد و آنچه مورد رضايت خداوند است مورد عمل قرار گيرد.