عنوان: اصل دوّم: عدل
شرح:

عدل را دوّمين اصل از اصول دين شمرده‌‌‏اند. شكّى نيست كه خداوند متعال عادل است و عدل يكى از صفات زيبا و بارز اوست و هر مسلمانى خدا را عادل مى‏‌داند. در قرآن شريف نيز به صورت مكرّر به صفت عدل الهى اشاره شده است:

»اِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّة».]   - نساء / 40. [

»خداوند به اندازه سنگينى ذرّه‏اى ستم نمى‏كند«.

»اِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً».]   - يونس / 44. [

»خداوند، به مردم هيچ ستم نمى‏كند».

»فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا اَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون».]   - توبه / 70. [

»خداوند به آنها ستم نكرد امّا خودشان بر خويشتن ستم مى‏‌كردند».

چگونه پروردگار متعال كه در قرآن كريم بيش از صد مورد نهى از ظلم فرموده است -العياذ باللَّه - خودش ظالم باشد؟ علاوه بر اين كسى ظلم مى‌‏كند كه يا جاهل به قبح و زشتى ظلم باشد و يا از اجراى عدالت عاجز باشد و يا حكيم نباشد و يا سفيه، سنگدل و بى‏باك باشد و يا محتاج به ظلم باشد، در حالى كه خداوند متعال، عالم و قادر و حكيم و رحيم و غنى است پس در ساحت مقدّس او ظلم راه ندارد. اين دليل، چون به گونه‌‏اى است كه در آن از راه علّت، به معلول پى مى‌‏بريم - و اصطلاحاً به آن «دليل لِمِّى» گفته مى‌‏شود - از بهترين دليلها‌ست.

 

اسرار اعتقاد شيعه به عدل

براى توضيح بيشتر مطالب گذشته، بايد بگوييم اگر شيعه، عدل را در شمار اصول دين آورده است، اسرارى دارد كه به صورت فشرده به آن اشاره مى‏كنيم:

 الف) عدّه‌‏اى از اهل‌سنّت منكر قاعده «حسن و قبح» در افعال خداى متعال شده‌‏اند و معتقدند آنچه را خداوند انجام دهد و يا به آن امر كند نيكوست. به عبارت ديگر هر كارى كه خداوند در دايره تكوين و در عرصه تشريع انجام دهد نيكوست، امّا نه اينكه چون «نيكوست» خداوند آن را انجام مى‏‌دهد، بنابراين اگر نيكو كار را به جهنّم و بدكار را به بهشت ببرد نيكوست، همچنين اگر امر به كارى كند كه مصلحت ندارد بلكه داراى مفسده است، نيكوست، و نيز اگر نهى از كارى كند كه مفسده ندارد بلكه داراى مصلحت است، نيكوست. ولى «عدليّه يعنى شيعه» معتقدند كار خداوند متعال بايد مطابق با حكمت و مصلحت باشد و در امور تكوينى، چيزى را كه خداى متعال خلق مى‏كند عبث و بيهوده نيست، بلكه بر وفق حكمت و عنايت است، چنانكه در امور تشريعى هم اگر به چيزى امر فرمود، بايد داراى مصلحت باشد و اگر از چيزى نهى كرد بايد مفسده‏اى داشته باشد. به عبارت ديگر خداوند طبق مصالح و مفاسد واقعى، امر و نهى مى‏‌كند، زيرا «خلق» بدون «حكمت» و «امر و نهى» بدون «مصلحت»، بيهوده است و از ساحت مقدّس ربوبى دور است، پس همه امور بايد طبق حكمت و مصلحت باشد و عادل بودن خداوند نيز به همين معنى است كه او بدون حكمت كارى انجام نمى‌‏دهد و بدون مصلحت امر و نهى نمى‌‏كند :

»اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ اَنَّكُمْ اِلَيْنا لا تُرْجَعُون».]   - مؤمنون / 115. [

»آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده‌‏ايم و به سوى ما باز گردانده نمى‌‏شويد»

»يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اسْتَجيبُوا للَّهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ».]   - انفال / 24. [

»اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى‌‏خوانند كه به شما حيات مى‌‏بخشد».

از اينرو به اعتقاد شيعه، «عدل» از اصول دين است.

ب) اشعريان - كه آنان نيز عدّه‏‌اى از اهل سنّت هستند - معتقدند كه انسان در گفتار و كردار خود اختيار ندارد. بهترين دليل آنها اين است كه خداى متعال به همه افعال ما آگاه است و در علم الهى خطا راه ندارد، پس افعال ما بايد طبق علم ازلى خداوند صادر شود و از اين جهت ما داراى اختيار نيستيم.

ردّ اين سخن آن است كه علم الهى به افعال ما با وصف اختيارى بودن، تعلّق گرفته است، يعنى پروردگار متعال مى‏داند كه ما با اختيار و اراده «مى‌‏گوييم» و كارى را «انجام مى‏دهيم»، آرى، چون خداوند متعال به ما نيرو عنايت فرموده است و رفع موانع بلكه اراده و اختيار ما در دست‏قدرت اوست‏بايد به اين‏تعليم امام صادق(ع) معتقد شويم كه:»لا جَبْرَ وَ لا تَفْويضَ بَلْ اَمْرٌ بَيْنَ اَمْرَيْنِ».]   - بحارالانوار، ج 4، ص 197، باب 3، ح 2. [

»نه جبر است و نه تفويض بلكه چيزى است ميان اين دو».

از اينرو، شيعه معتقد است اگر ما در كارهايمان مجبور باشيم و پروردگار متعال ما را وادار بر انجام كارى كند و سپس ما را به دليل انجام كارهاى بد عقاب نمايد، ظلم است و چون پروردگار عالم عادل است پس ما مختاريم.

از اين جهت «عدل» در نظر شيعيان از اصول دين محسوب مى‏‌شود.

ج) بسيارى از مردم گرچه به زبان نمى‏‌آورند امّا در دل، نسبت به عدالت خداوند متعال ابهام و مشكل دارند. اشكال از آنجا ناشى مى‏شود كه چرا بلاها، رنجها، دردها، ناكامي‌ها، مرگ‌هاى زودرس، شكست‌ها، كمبودها، تبعيض‌ها، ظلم‌هاى اجتماعى، اختلاف طبقاتى، زشتي‌ها، فقرها، بيماري‌ها و مانند آن در جهان فراوان‏است؟

در مورد مسأله «قضا و قدر» نيز چنين است. قضا و قدر از نظر قرآن شريف مسأله‌‏اى قطعى است و به عبارت ديگر ترديدى نيست كه اين جهان با اندازه‏‌گيرى دقيقى كه به آن «قَدَر» مى‏‌گويند - موجود شده است - كه به آن «قضا» مى‏‌گويند:

»اِنَّا كُلَّ شَى‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ».]   - قمر / 49. [

»ما هر چيزى را به اندازه آفريديم».

»وَ اِنْ مِنْ شَى‏ءٍ اِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ».]   - حجر / 21. [

»خزائن همه چيز نزد ماست ولى ما جز به اندازه معيّن آن را نازل نمى‏‌كنيم».

بنابراين همه خوبي‌ها و بدي‌ها از خزانه علم الهى سرچشمه گرفته است و به دست قدرت او موجود شده است حال با وجود اين همه زشتى چگونه خداوند عادل است؟

اين شبهه از شبهاتى است كه بسيارى از حتّى انديشمندان را در وادى ضلالت و هلاكت انداخته است. از اين جهت اميرالمؤمنين (ع) مى‏‌فرمايد :

»طَريقٌ مُظْلِمٌ فَلا تَسْلُكُوهُ وَ بَحْرٌ عَميقٌ فَلا تَلِجُّوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلا تَتَكَلَّفُوا».]   - نهج البلاغه، كلمات قصار 287. [

»راهى است تاريك، آن را نپوييد، دريايى است عميق، وارد آن نشويد و رازى است الهى، خود را به زحمت نيندازيد».

پاسخ اجمالى به اين شبهه - كه برهانى است لمّى و نزد فلاسفه از بهترين دليل‌هاست - چنين است:

قبلاً اثبات شد كه پروردگار متعال «مستجمع جميع صفات كماليّه» و از اين جهت حكيم و عالم و قادر و جواد است، پس بايد همه امور تكوينى و تشريعى از حكمت، علم، قدرت و جود او ناشى شده باشد. به عبارت ديگر تقدير هر انسانى صد در صد بر وفق حكمت، علم، قدرت و جود الهى است و اگر بهتر از آن تقدير ممكن بود بايد خداوند يا حكيم نباشد، يا علم به بهتر بودن نداشته باشد، يا عاجز از تقدير بهتر باشد و يا جود و رأفت نداشته باشد، امّا چون حكيم، عالم، قادر و جواد است پس تقدير بهترى امكان نداشته و صلاح بنده قطعاً در همين تقدير بوده است.

مقدِّرى كه به گُل نكهت و به گِل جان داد               به هر كه آنچه سزا بود حكمتش، آن داد

پاسخ تفصيلى به اين شبهه را فلاسفه، متكلّمان و مفسّران بزرگ داده‌‏اند كه اين نوشتار گنجايش ذكر آن را ندارد، ولى خلاصه كلام چنين است كه غالب اين بلاها، رنج‌ها، فقرها، نا امني‌ها، تبعيض‌ها و.... را خود ما به واسطه تقصيرها و گناهان فردى و اجتماعى ايجاد كرده‌‏ايم.

تو گر اختر خويش را مى‏كنى                     بد مدار از فلك چشم نيك اخترى را

«وَ ما اَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ اَيْديكُمْ وَ يَعْفُو عَنْ كَثيرٍ».]   شورى / 30. [

»هر مصيبتى به شما برسد به خاطر اعمالى است كه انجام داده‏ايد و بسيارى را نيز عفو مى‏كند».

»ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِى النَّاس».]   - روم / 41. [

»فساد در خشكى و دريا به‏خاطر كارهايى كه مردم انجام‏‌داده‏‌اند آشكار شده است».

»ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً  قَرْيَةً  كانَتْ امِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِاَنْعُمِ اللَّهِ فَاَذاقَهاَ اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوفِ بِما كانُوا يَصْنَعُون».]   - نحل / 112. [

»خداوند منطقه‏‌اى را مثل زده است كه امن و امان بود و روزىِ (اهل) آن منطقه از هر سو مى‌‏رسيد امّا نعمت‌هاى خدا را ناسپاسى كردند و خداوند به خاطر اعمالى كه انجام مى‌‏دادند لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشانيد».

»وَ لَو اَنَّ اَهْلَ الْقُرى امَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون».]   - اعراف / 96. [

»اگر اهل شهرها ايمان مى‌‏آوردند و تقوا پيشه مى‌‏كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مى‏‌گشوديم ولى (آنها حقّ را) تكذيب كردند، ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم».

»وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خاصَّةً».]   - انفال / 25. [

»از فتنه‌‏اى بپرهيزيد كه تنها به ستمكاران شما نمى‌‏رسد».

نظير اين آيات در قرآن شريف و نيز روايات اهل‌بيت: به اندازه‌‏اى زياد است كه جمع‏آورى آن كتابى را فراهم خواهد كرد. به راستى اگر مفهوم جمله »مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ». ]   - بقره / 3. [

»از آنچه، به آنان روزى داده‏ايم انفاق و بخشش مى‏كنند».

- كه در قرآن شريف به صورت مكرّر آمده است و در روايات به صورت متواتر نقل شده و از علائم مسلمان شمرده شده است - در جامعه اسلامى حكم‌‏فرما باشد فقر، شكست، ناامنى، كمبود، بيكارى، عزوبت، رنج، اختلاف، تبعيض و.... از جامعه رخت نمى‌‏بندد؟ «تو خود حديث مفصّل بخوان از اين مجمل».

بنابر آنچه گفته شد «عدل» از نظر شيعه از اصول دين است و به همين جهت است كه شيعه اماميّه را «عدليّه» نيز مى‌‏نامند.