بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَ المُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
بحث ما دربارۀ معرفةالنفس بود. اينکه انسان خود را بشناسد. روايت میفرمايد اگر خود را شناخت، خدا را نيز میشناسد: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»[1]
راجع به اين بحث مهم که بزرگان دربارۀ آن خيلی صحبت کردهاند، ما بيست و دو فصل از اين مسئله را عنوان کرديم و به طور فشرده دربارۀ اين بيست و دو فصل صحبت کرديم. بحث ما دربارۀ فصل بيست و دوم يعنی ارتباطات انسان با ديگران بود.
يک ارتباط با روح خود و يک ارتباط با جسم خود و يک ارتباط با خداست که فیالجمله دربارهاش صحبت کردم. ارتباطی که دو سه جلسه دربارهاش صحبت کردم و ناقص مانده است، ارتباط انسان با ملائکه است. در بحث اول گفتم ممکن است انسان برسد به جايی که در همين دنيا ملائکه را ببيند و ملائکه با او درددل کنند و ملائکه وعدۀ کمک به او بدهند: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ، نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُونَ»
کسانی که به راستی بگويند خدا و به مقام شهود رسيده باشند، ملائکه بر اينها نازل میشود و ملائکه به اينها اطمينان خاطر میدهند که از گذشتهها غصه نخوريد و از آينده ترس نداشته باشيد. ما کمککار شما هستيم، هم در دنيا و هم در آخرت؛ و البته اين بحث ما نيست برای اينکه بحث شهوديها مربوط به ما نمیشود. آنچه به ما مربوط میشود بحث شيعه با ملائکه است. اگر يادتان باشد يک بحث راجع به دم مرگ با ملائکه بود و يک بحث شب اول قبر و يک بحث در عالم برزخ بود و انشاءالله مثل شما را ببرند زير پرچم اميرالمؤمنين علی«سلام اللهعليه».
بحث امروزمان راجع به عالم آخرت است. اين بحث ارزندهای است برای شيعه و برای کسی که به راستی شيعه باشد. يعنی تاسرحدّ عشق، ولايت داشته باشد و شعار ولايت هم داشته باشد و متابعت از ولايت هم داشته باشد. اگر چنين باشد شيعۀ حسابی میشود. شيعهای که اهلبيت«سلاماللهعليهم» معنا کردهاند و گفتهاند شيعيان ما کسانی هستند که اهميت به همۀ واجبات و اهميت به مستحبات و اجتناب از گناه و بالاخره متابعت از ما دارند. علاوه بر عقيدۀ به ولايت و علاوه بر شعار ولايت، بايد اين را هم داشته باشد.
وقتی قيامت میشود، اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» با آن سعۀ وجودی تسلّط بر محشر دارد. مهر ولايت را به پيشانی شيعه میزند. معلوم است نورانيت عجيبی و به قول روايات مثل ماه درخشندگی پيدا میکند. ملائکه موکلند که او را لب حوض کوثر خدمت حضرت زهرا«سلاماللهعليها» ببرند. نسيم بهشت میوزد برای اينکه قرآن میفرمايد روز قيامت جهنم بروز و ظهور پيدا میکند و بهشت هم بروز و ظهور پيدا میکند. اگر جهنم بروز و ظهور پيدا کند، دود و هرم جهنم، جهنميان را اذيت میکند. آن بروز بهشت هم به بهشتيان لذت خاصی میدهد. اما مهمتر از اين، به دست اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» و به دست يکی از اهلبيت«سلاماللهعليهم» آب کوثر که حقيقت زهراست، به او میدهند. آنگاه يک انسان کامل میشود. اگر پير است، جوان میشود. اگر بدترکيب است، زيبا میشود و اگر بيمار است سالم میشود و بالاخره يک انسان کامل و بهشتی میشود. زير پرچم مولا اميرالمؤمنين«سلاماللهعلیه» که به آن لوای حمد میگويند و لب حوض کوثر تماشای محشر میکند. قرآن میفرمايد: محشر پنجاه هزار سال است: «كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَةٍ»
اما برای اين به قول امام صادق«سلاماللهعليه» به اندازهای کم میشود و اين به اندازهای لذت میبرد که پنجاه هزار سال برايش يک لحظه میشود. آقا امام صادق«سلاماللهعليه» به شما وعده داده که آن پنجاه هزار سال يک لحظه شود. آنگاه حساب و کتاب هم ندارد. محشر تمام میشود و به قول قرآن شريف اهلبيت«سلاماللهعليهم» جلو و اينها به دنبال و ملائکه اينها را با استقبال و مشايعت عالی به بهشت میبرند. بهشت هم مراتب دارد و هرکسی به اندازۀ کار در اين دنيا مرتبۀ بالا در آخرت دارد. به قول قرآن بعضيها میرسند به آنجا که محشور با اهلبيت«سلاماللهعليهم» هستند: «فَادْخُلي في عِبادي ، وَ ادْخُلي جَنَّتي».
ملائکه با اينها حرف میزنند و ملائکه مونس اينها هستند. ملائکه به اينها بشارت میدهند و قرآن میفرمايد بشارتشان عجيب است. میفرمايند: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ»
لذّت ببريد از اين نعمتهای بهشت. بخوريد و بياشاميد و لذت ببريد. در بهشت هرچه بخواهيد هست و هرچه نخواهيد نيست. ملائکه میفرمايند: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ»؛ اينها چيزهايی است که در دنيا خود تهيه کردهايد. از قرآن فهميده میشود اين بشارت ملائکه معنايش اينست که ما در دنيا بهشت درست میکنيم در آخرت و عمل ما بهشت میشود. عمل ما میشود: جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ».
قرآن میفرماید: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ»؛ آنچه فرستادهايد، يعنی اين نعمتهای بهشت را خود فرستادهايد. اعمال خوب شما بهشت شماست. همه و مخصوصاً جوانها مواظب باشيد خود را ارزان نفروشيد. مواظب باشيد يک دفعه اين نعمتها که به دنيا و آنچه در دنياست ارزش دارد، از دست ندهيد. اين دنيا هرچه باشد میگذرد، اما آنچه نمیگذرد عالم آخرت است و برای خوبها خيلی عاليست. قرآن میفرمايد علاوه بر اينکه ملائکه با اينها حرف میزنند: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ»، گاهی هم خدا با اينها حرف میزند. در سورۀ يس میخوانيد: «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ»
خدای رحمن و رحيم به اينها سلام میکند و با اينها گفتگو میکند. با اين چشم نمیتوانند خدا را ببينند اما با چشم دل خدا را میيابند و سلام خدا را با گوش دل میشنوند و لذت میبرند با آن بعد رحمانی و روح مقدسی که در کالبد اوست و در دنيا تربت کردهاند. لذا يکی از لذتهايشان اينست: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ ، إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ»
افرادی هستند در بهشت که خيلی شاد و خرم هستند. يکی از لذاتشان اينست که نگاه به خدا میکنند. خدا که جسم نيست که به او نگاه کنند، بلکه معنايش اينست که میيابند خدا را. کسانی که در دنيا نمازِ يابيدنی خواندهاند. اهل دل وقتی نماز میخوانند حضور قلب دارند. از اول که میگويند الله اکبر گفتگو با خدا و معاشقه با خدا دارند. وقتی حمد و سوره میخوانند خدا با اينها حرف میزند. حمد و سوره کلام الله است. در مابقی نماز اينها با خدا حرف میزنند، دعاست و اگر مهمتر از قرآن نباشد کمتر هم نيست. ملائکه ناظر همۀ اين قضايا هستند و اين وضع آدمهای خوب و نظارت ملائکه و درد و دل ملائکه و بالاخره صددرصد مطيع اين بندۀ خدا هستند. البته در بهشت همه چيز مطيع اين شيعه است. از خانمی نقل میکنند که چيز عجيبی از او ديدند. ديدند گرگی در نزديک گوسفندها هست و گوسفندها میچرند و گرگ حقّ تعرض ندارد. به او گفتند چه وقت بين گرگ و ميش را جمع کردي؟ گفت وقتی بين خودم و خدا را جمع کردم. انسان اگر بتواند بين خود و خدا را جمع کند، آنگاه چنین میشود:
رسد آدمی به جايی که به جز خدا نداند بنگر تا چه حد است مقام آدميّت
اين از آدمهای خوب است که ملائکه اينطور مواظبند و اينطور او را میبرند لب حوض کوثر و دسته جمعی او را با احترامی به بهشت میبرند و تا خدا خدايی میکند در بهشت اين ملائکه مواظب اين بندۀ خدا هستند. خوشا به حال کسی که بتواند بگويد من بندۀ خدا هستم. اما اگر بندۀ خدا نباشد يعنی شيعۀ خالص نباشد. مثلاً از نظر اعتقادی عشق به ولايت دارد و علاوه بر عشق به ولايت، از نظر شعار هم شعار اهلبيت دارد. «اشهد أنّ علياً ولی الله» او در نمازها و مؤذنهها و عزاداريها بلند است؛ اما از نظر عمل کوتاه آمده و العياذبالله آدم تارک الصلاة يا مانع الزکاتی است و العياذبالله رابطه با خدا و با مردم ندارد. به قول عوام میگويند شيعۀ سجلّی است. در شناسنامۀ او نوشته شده شيعه است. الحمدلله ما ايرانيها عشق به ولايت و شعار ولايت داريم و بايد خيلی دعا به آباء و اجدادمان کنيم و از آنها تشکر کنيم. اين شيعه تا به ما رسيده خونها داده است. اصحاب ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» علاوه بر اينکه ائمۀ طاهرين فدای اسلام عزيز و تشيع شدند، از جمله امام حسين و يارانش، اصحاب نيز کشتهها داده و زحمتها کشيده و خون جگرها خوردهاند. علمای ما خيلی زحمت کشيدهاند و خون جگر خوردهاند. شهدای عجيبی دادهاند تا اين تشيّع به ما رسيده است. حال اگر ما از اين تشيع قدردانی نکنيم، مثلاً آدمهای تابع هوی و هوس و تابع شيطان درون و برون باشند، روز قيامت اينها مشکل است. آن مهر ولايت که گفتم، به پيشانی اينها نمیخورد. آنگاه کورند و قرآن میفرمايد زير دود و هرم جهنم، بايد بماند: «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ ، في سَمُومٍ وَ حَميمٍ ، وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ ، لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ ، إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ ، وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ»
دست چپيها خيلی شوم و بدبخت هستند. زير هرم جهنم و دود جهنم هستند، زيرا اينها تابع هوی و هوس بودند. اينها به جای اينکه به آخرت برسند، آدمهای تجمّلگرا و مبذّر و مسرفی بودند و علاوه بر اينها گناه میکردند و اصرار بر گناه داشتند. اينها اگر در اين دنيا توبه کنند و اگر بشود شب اول قبر امام حسين دست اينها را بگيرند يا در عالم برزخ اميرالمومنين«سلام اللهعليه» اينها را پيش خودشان ببرند، توبه است و گناهانش آمرزيده میشود. اما اگر نشود، کار مشکل میشود و مهر ولايت به پيشانی نمیخورد و اينها نگران هستند و مثل آدمهای گم شده هستند و کسی را ندارند. کسی که علی را ندارد هيچ چيز ندارد. همه و مخصوصاًجوانها کاری کنيد که علی يار و ياور شما در دنيا و آخرت باشد. اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در همين دنيا دست شما را بگيرد و کارهايتان را آسان کند. توسل به اهلبيت«سلاماللهعليهم» خيلی کار میکند. اين عزاداريها اگر خلوص باشد و موافق با گفتۀ مراجع تقليد باشد خيلی ثواب دارد. و الاّ اگر دست خالی برويد خيلی مشکل است. زير دود و هرم جهنم بايد بسوزید و بسازید. آن حسابهای دقيق از آنها کرده میشود و بالاخره جهنّمی میشوند. يعنی کسی که متابعت از اهلبيت«سلاماللهعليهم» ندارد و متابعت از هوی و هوس دارد و آدم بیبندوبار در حجاب و در زندگی و آدم بیبند و بار در حقالله و حقالناس است، اينها جهنّمی هستند و بايد به جهنّم بروند. در وقتی که به جهنّم رفتند داد و فريادشان بلند است. کسانی که اينجا علی و اهلبيت را ندارند در جهنم هم اصلاً به ياد اميرالمؤمنين و اهلبيت«سلاماللهعليهم» نيستند. در روايات میخوانيم از اينها سؤال میکنند که شما چه کاره هستيد و از چه ملّتی هستيد؟ اينها اسم پيغمبر يادشان رفته، از بس عذاب سنگين است. در دنيا پيغمبر و علی و قرآن را فراموش کردند و در آخرت نيز در جهنّم يادشان میرود که امّت چه کسی هستند و آيا ولايت دارند يا نه؟ جهنّميان يا ملائکه از آنها سؤال میکنند که يادشان میآيد که شيعه هستند. آنگاه تعجب میکنند و میگويند شما شيعه هستيد و الان در جهنّميد؟! قرآن نقل میکند: «في جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ ، عَنِ الْمُجْرِمينَ ، ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ»؛ بعضی از جهنميان را به جهنم میبرند و از آنها میپرسند که هستيد و تا میگويند شيعه هستيم، آنها تعجب میکنند. به قول اهل ادب «ما» در «ما سَلَكَكُمْ» مای تعجبيه است. جهنميان تعجب میکنند که شيعه و جهنم؟! جای شيعه لب حوض کوثر و بهشت و با اهلبيت است، پس چرا شما در جهنم هستيد؟ قرآن میفرمايد يک دسته میگويند ما نماز نخوانديم: «قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» يا اگر نماز میخوانديم، به نماز اهميّت نمیداديم و يک نماز دست و پا شکسته میخوانديم و سر و کار با جماعت و مسجد نداشتيم.
دستۀ ديگر میگويند ما نماز میخوانديم، امّا: «وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ»؛ ما میتوانستيم به ديگران کمک کنيم، ولی نمیکرديم. فقير بود و ما میتوانستيم رفع احتياج کنيم امّا به جای آن اسرافگری و هوی و هوسبازی میکرديم. بعضی اوقات ديدهايم وضع ماليش خوب است و میخواهد عروسی برای دخترش بگيرد و ميليونها خرج میکند. يا میخواهد يک عروسی برای پسرش کند و ميليارد خرج میکند، اما وقتی نوبت به قوم و خويش فقيرش میرسد، اصلاً سر و کاری با آنها ندارد. قرآن میگويد اين نمیشود. وقتی به جهنم میرود از او میپرسند چرا به جهنم آمدي؟ آنگاه میگويد: «وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ».
سوّم: «وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ»؛ دستۀ ديگر میگويند ما نماز میخوانديم و سر و کار با فقرا هم داشتيم. اما ماهواره در خانه و موبايل بازی با رفيقمان و بالاخره گناه روی گناه داشتيم. مجالس گناهمان و مجالس دسته جمعی اختلاط زن و مرد داشتيم و فرو رفته در گناه بوديم.
دستۀ چهارم که متأسفانه همه به فکر آن نيستيم، اينها میگويند ما نماز میخوانديم و به ديگران رسيدگی میکرديم و فرو رفته در گناه نبوديم، اما آخرت را فراموش کرده بوديم و ناگهان مرگ آمد. شعری از اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» است که میفرمايند:
«يَا مَنْ بِدُنْيَاهُ اشْتَغَلْ قَدْ غَرَّهُ طُولُ الْأَمَلِ
الْمَوْتُ يَأْتِي بَغْتَةً وَ الْقَبْرُ صُنْدُوقُ الْعَمَل»
ای کسی که غفلت تو را گرفته و دنيا تو را برده و ای کسی که به فکر آخرت نيستي، مرگ ناگهان میآيد و قبر يکپارچه آمال و آرزوست. جهنم يکپارچه آمال و آرزوست. ولی آنچه بالاترين درد برای جهنمی است، اينجاست که ملائکه به اينها میگويند که بچشيد: «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ»
اينها را خدا خلق نکرده، بلکه اعمال بد شما آتش جهنّم شده است. ملائکۀ بهشتی به بهشتیان میگويند: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ» و به جهنميان میگويند: «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ».
اگر بهشت است خود ايجاد میکنید و اگر جهنم است خود ايجاد میکنيد. تقصير خدا نگذاريد. نگوييم چرا خدا ما را میسوزاند، بلکه خودمان هستيم که خودمان را میسوزانيم. يعنی اعمال بد ما آتش جهنم ما میشود. اين غيبتها و تهمتها و آبروريزی مردم و اين زخم زبانها حميم جهنم میشود. قرآن میفرمايد ملائکه به اينها میگويند بچشيد، اين زخم زبانهای شماست که به اين صورت درآمده است. اين تهمتها و غيبتها و مسخرهبازيها و اذيتها به ديگران و اذيت مرد به خانمش و اذيت زن به مرد و اذيت اداری به ارباب رجوع است. قرآن میفرمايد ملائکه به اينها میگويند بچشيد که اينها را خود تهيه کردهايد.
بحث ما برای جلسۀ بعد، به خواست خدا، ارتباط ما با اهلبيت«سلاماللهعليه» است.