بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان ومحور عالم وجود وواسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجلاللهتعالیفرجهالشریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
گفته شده است که میلاد پربرکت حضرت علی اکبر«سلاماللهعلیه» در این روزها و شبهاست، لذا برای اینکه حضرت علی اکبر«سلاماللهعلیه» نظر لطفی به جلسه ما عنایت کند و با عیدی گرفتن از پدرش امام حسین«سلاماللهعلیه» از جلسه بیرون رویم اظهار ارادت کنید به علی اکبر با یک صلوات.
بحث ما درباره یک امر مهمی بود و آن این بود که هدف از خلقت ما چیست؟! ما چرا به این دنیا آمدهایم؟! از قرآن استفاده کردیم برای اینکه آدم شویم. به عبارت قرآن خلیفة الله شویم و برسیم به جایی که به جز خدا نبینیم و به جز خدا ندانیم. از صفر شروع کنیم و به بیست برسیم اما این بیست انتها نداشته باشد. لحظه به لحظه حرکت استکمالی رو به قرب خدا باشد. از مباحث فهمیدیم کار، کاری مشکل اما شدنی است. این همان تهذیب اخلاق است که علما دربارهاش صحبتها کردهاند و قرآن در سوره والشمس که سوره منحصر به فرد در تأکید است، با 11 تاکید می فرماید رستگاری فقط و فقط از کسی است که مهذّب باشد. شقاوت از کسی است که نتوانسته باشد درخت رذالت را از دل بکند. از همین سوره فهمیده میشود که انسان میشود خلیفة الله شود. از آیات فراوانی استفاده میشود که خلق شدیم برای اینکه خلیفة الله شویم. کم کم بحث رسید به یک دستورالعمل از قرآن برای آدم شدن، و در این دستورالعمل پنجگانه درباره دو نمونه صحبت کردم و بحثی که باقی ماند راجع به سوم یعنی ایمان رسوخی است. اینکه بیابد خدا را. بداند همه جا محضر خداست و این در محضر خداست، ادب حضور را مراعات کند. ایمان رسوخی بیابد همه جا محضر اهل بیت «سلاماللهعلیهم» است و ما در محضر مقدس اهلبیت«سلاماللهعلیهم» هستیم و ادب حضور باید مراعات شود. برسد به آنجا که بیابد قیامت را. مثل زید بن حارثه که ادعا کرد میبینم آتش جهنم را، البته با شهود و با دل. انسان میرسد به آنجا که قیامت را مییابد. خواه ناخواه قیامت نیروی کنترل کننده برای او میشود و میرسد به سرحد آدمیت. اما نه تنها ایمان لسانی که آن نمیتواند کار کند، البته خوبست و باید باشد. و نه ایمانی که مشهور در میان ماست و حتی نه ایمان اعتقادی و نه ایمان لسانی و نه ایمان عملی، بلکه بالاتر از این سه، ایمان شهودی است. در اثر عبادت، در اثر رابطه با خدا، در اثر «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى يَأْتِيَکَ الْيَقِينُ«[1] به مقام شهود و یقین رسیده است و آن نیروی کنترل کننده برای هر گناهی و برای هر صفت رذیلهای است. این ایمان شهودی همان چیزی است که علمای علم اخلاق میگویند توانسته است کم کم درخت رذالت را از دل بکند. توانسته است درخت فضیلت را به جای آن بکارد. توانسته است این درخت را ریشه دار و شاخه دار و میوه دار کند و توانسته است یک نیروی کنترل کننده صد در صد برای خود ایجاد کند. این به واسطه استدلال نمیشود، گرچه استدلال باید باشد. ما در اصول دین باید مجتهد باشیم. لذا علما و مراجع در اول رسالههایشان میگویند که در اصول دین تقلید نیست. در احکام تقلید هست اما در اخلاق تقلید نیست. در اعتقادات هم تقلید نیست و همه ما باید مجتهد باشیم. اگر از ما بپرسند به چه دلیل خدا هست، به چه دلیل ما در محضر خدائیم و باید ادب حضور را مراعات کنیم، باید با دلیل و برهان برایش بگوییم. به چه دلیل پیغمبر اکرم پیغمبر است و تا روز قیامت پیغمبر است و معجزهاش قرآن است و قرآن کتابیست که علم ماکان و ما یکون و ما هو کائن دارد، فوراً باید بتوانیم جواب دهیم. اگر نتوانیم جواب دهیم، در پیش بزرگان و پیش کسانی که استدلالی هستند، کفر اعتقادی داریم. اگر بپرسند به چه دلیل معاد جسمانی هست، معادی که قرآن بارها راجع به معاد جسمانی صحبت کرده است، آنگاه فوراً باید بتواند جواب دهد. به چه دلیل ما بعد از پیغمبر اکرم دوازده امام داریم و دوازدهمی آنها غائب است و روزی ظاهر میشود به دست شیعه و به رهبری او پرچم اسلام روی کره زمین افراشته میشود و حکومت اهل بیت سرتاسر جهان را میگیرد و اداره آن حکومت به دست این شیعه است؛ آنگاه فوراً باید برای همه چه زنها و چه مردها و چه پیرها و جوانها، روان باشد.
الان دشمن مخصوصاً بهائیها و صهیونیستها آمدهاند در میان ما با حربه عجیبی و حربه برنده تر از هر شمشیری است. حربه برنده تر و نابودکننده تر از هر بمبی است و آن حربه شبهه و ایجاد کردن شبهه در دل جوانها، مخصوصاً در دبیرستانها و دانشگاههاست و این حربه خیلی خطرناک است و باید این حربه را از دست آنها بگیریم. حال باید استدلال و علم داشته باشیم و اگر انصافاً اصول دین برای جوانها روان باشد، شجره طیبه قرآن دست آنهاست و هیچ چیز و هیچ شبههای نمیتواند به آن ضربه بزند. چه وقت به دین و تشیع ما ضربه میخورد؟ به واسطه شبهات موهوم در وقتی که ما جاهل باشیم. به عبارت دیگر استکبار از جهل ما استفاده میکند. او میداند ایجاد شبهه اگر در مقابل یک عالم باشد، پوچ است اما در وقتی شبهه در مقابل جاهل باشد، جا میافتد و تشیع در مخاطره عجیبی واقع میشود. الان استکبار جهانی یکی از حربههای مهمش مخصوصاً این بهائیها که آلت دست صهیونیستها هستند، یکی از حربههای مهم آنها این است که با ایجاد شبهه، جوانان را منحرف کنند. البته بهائیها چیز دیگری هم دارند و با شهوت و پول جوانهای ما را میبرند. آنها نمیتوانند ببرند، اما ما به واسطه جهلمان میرویم. لذا علمای عقیدتی و مراجع در اول رسالهها میفرمایند اصول دین تقلیدی نیست، بلکه استدلالی است. لذا استدلال باید باشد و اگر نباشد لنگنیم. العیاذبالله یک جوانی از جوانهای ما برود، چه کسی میتواند جواب دهد. این از هر آدم کشی بدتر است. لذا دبیرستانها و دانشگاهها و منبرها و مسجدهای ما باید شبهه را رفع کنند و یک ایمان استدلالی و عقلی برای همه درست کنند و این از اوجب واجبات است. برای اینکه اگر این نباشد، جوانها میروند. لذا ایمان استدلالی حتماً باید باشد، اما این ایمان استدلالی برای بحث ما کاربرد ندارد. معلوم است وقتی ایمان قلبی و اعتقادی کاربرد نداشته باشد، ایمان لفظی کاربرد ندارد. ولو اینکه عاطفی میشود، ولو اینکه ایمانش را دوست دارد، ولو اینکه برای تشیع حرف میزند و عزاداری میکند و جشن برپا میکند و همه اینها خوبست و باید باشد و تشیع اگر عزاداری نداشته باشد، تشیع نیست. تشیع در اعیاد و روزها و شبهایی که باید شاد باشد، نداشته باشد، نقص دارد. حتماً باید عزاداریها و شادیها باشد. اما کاربرد ندارد. چیزی که کاربرد دارد، ایمان عاطفی است. ایمانی که در دل رسوخ کرده باشد. به قول حضرت امام«رضوان اللهتعالیعلیه» ایمانی که روی آن باور داشته باشد.
به عنوان مثال اگر الان یک ماری وارد جلسه شود. ناگهان جلسه برهم میخورد. حال شما هرچه به من علاقه داشته باشید، جلسه را برهم میزنید برای اینکه یک مار آمده است. این مار اگر بگزد احتمالش یک در هزار است، اما یک در هزار همه شما را به هم میریزد. به این باور میگویند. یک در هزار کار میکند چه رسد که صددرصد شود. آنگاه علی اکبر امام حسین«سلاماللهعلیهما» میشود. این قضیه را شنیدهاید که علی اکبر پیش پدر است و هر دو سوار اسب رو به کربلا میرفتند. امام حسین«سلاماللهعلیه» فرمودند: «انا لله و انّا الیه راجعون». گفت بابا استرجاع برای چیست؟ فرمود منادی ندا میکند این قافله میرود و مرگ همراه این قافله است. علی اکبر یک جمله دارد که به این ایمان عاطفی میگویند و به این باور میگویند. گفت پدرجان! «اولسنا علی الحق؟» این راهی که میرویم حق است یا نه؟ فرمود: بله حق است. عرض کرد پدر جان اگر حق است «اذا لا ابالي بالموت» مرگ باید برای ما شربت باشد. یعنی میرسد به آنجا که پدرش را تسلیت میگوید. پدر خوشحال شدند و به او آفرین گفتند و امام حسین«سلاماللهعلیه» این ایمان را از همه ما میخواهد. اما جلسات ما این را ندارد. الحمدلله عزاداری داریم، اما یا شیطان انسی یا شیطان جنی یا عاطفه ما را در خود عزاداریها تند کرده است. اینکه سینه بزن و پای لخت باش و لباسهایت را درآور و امثال اینها. اما این عزاداریها ایمان رسوخی به ما دهد، خیلی کم است. ایمان استدلالی که باید باشد اما عزاداریها این ایمان استدلالی را هم به ما نمیدهد، چه رسد به ایمان رسوخی. ایمان رسوخی از چه چیز پیدا میشود؟ «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى يَأْتِيَکَ الْيَقِينُ«. ببینید جمله چقدر کوچک اما چقدر رساست. قرآن میفرماید آیا میخواهی ایمان رسوخی و قلبی و ایمانی که صد درصد تو را کنترل کند و ایمانی که دنیا یک طرف باشد و ایمان تو یک طرف باشد، دنیا در مقابلش پوچ باشد. این جمله برای ماست یعنی مولا امیرالمؤمنین فرمودند: تو که شیعه ما هستی باید چنین باشی:
«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه»، به خدا قسم اگر عالم و همه هستی را به من دهند و بگویند ظلم کن و پست جو را از دهان مورچه بی جا بگیر، من که علی هستم این کار را نمیکنم. یعنی یک شیعه باید چنین باشد. عالم هستی را بدهند و بگویند به یک مورچه ظلم کن، مولا امیرالمؤمنین میفرمایند این کار را نمیکنم و این در اثر ایمان رسوخی است. ایمانی که در اثر عمل پیدا میشود.
«وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى يَأْتِيَکَ الْيَقِينُ« اگر ایمان رسوخی میخواهید عبادت میخواهد. جداً اهمیت به واجبات مخصوصاً نماز با جماعت و در مسجد با تعقیب و نماز شب و نوافل و عشق به نماز و عشق به واجبات و اهمیت دادن به مستحبات مثل انس به قرآن و عشق به قرآن و عشق به اهل بیت و مهمتر از این دو، اجتناب از گناه.
گناه آتش و جهنم است. پروردگار عالم جهنم را خلق کرده است و الان هم جهنم هست اما این عذابهای جهنم را خدا خلق نکرده، بلکه ما خلق میکنیم. غیبتهای ما و تهمتهای ما و ظلمهای ما و بالاخره گناهان ما آتش جهنم میشود. وقتی جهنّمیان به جهنم میروند مرتب داد و فریاد و التماس میکنند و از خدا خطاب میشود که این را من خلق نکردم. «ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ»[3] خودتان خلق کردید. خودتان این آتش جهنم را ایجاد کردید. وقتی تجمل گرایی به جای ساده زیستی آمد، وقتی که تجمل گرایی موجب هوی و هوسها و گناهان شد، وقتی تجمل گرایی در یک ملتی زیاد شد، قرآن میگوید این تجمل گرایی گناه روی گناه میآورد و دود و هرم جهنّم نیز میشود.
خیلی سفارش شده که سوره واقعه را بخوانیم و خیلی سفارش شده نافله عشا که دورکعت هست، بخوان و در رکعت اول اذا واقعه را بخوان. این اذا وقعه نیروی کنترل کننده است، زیرا راجع به معاد خیلی صحبت دارد.
«وَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ، فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ، وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ، لاَ بَارِدٍ وَ لاَ کَرِيمٍ، إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذٰلِکَ مُتْرَفِينَ، وَ کَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ«
به این تجسم عمل میگویند. قرآن میفرماید: این چپیها چقدر شومند. بعد میفرماید شومی آنها به این اندازه است که زیر هرم و دود جهنم که خود انتخاب کردهاند در اثر تجمل گراییها و بعد قرآن می فرماید: تجمل گرایی است که گناه روی گناه میآورد و همه اینها دود و هرم و آتش جهنم میشود و همه اینها مار و مور و عقرب میشود.
چقدر عالی گفته است:
هرچه میکاری همه روزه بنوش
هرچه میبافی همه روزه بپوش
این سخنهای چو مار و کژدمت
مـار و کژدم میشود گیـرد دمـت
اگر به راستی در اثر عبادت ما ایمان قلبی پیدا کنیم. البته علم الیقین هم خوبست، اما نمیتواند نیروی کنترل کننده باشد و آنچه میتواند عین الیقین و حق الیقین است و قرآن روی این حق الیقین «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى يَأْتِيَکَ الْيَقِينُ«، اصرار میکند و اگر ما در اثر عبادت، در اثر اجتناب از گناه این حالت را پیدا کنیم، نه شیطان برون، بلکه شیطان درون هم نمیتواند با ما کاری داشته باشد.
شیطان چندین مرتبه به خدا تشر زده است. ببینید کار یک عالم اما جسور و بی دین به کجا میرسد! یکی از تشرهای شیطان به خدا همین است که خدایا! همه این بنده ها را نابود و جهنمی میکنم. خطاب شد با بندههای مخلص من هیچ کاری نمیتوانی بکنی. یعنی کسانی که در اثر عبادت ایمان پیدا کردهاند، شیطان از آنها فرار میکند. مثل جنی که از «بسم الله الرحمن الرحیم» فرار میکند. اصلاً شیطان کاری ندارد. قرآن چند جا از قول شیطان میگوید: به عزت و جلالت من همه را نابود میکنم (الاّ المخلصین منهم) مگر مخلصان را. مخلص کسی است که در اثر عبادت ایمان رسوخی و باور پیدا کرده است. شجره طیبه قرآن است و این شجره طیبه قرآن ریشه دار است و شیطان درون و برون و حتی رفیق بد نمیتواند کار کند. این مصونیت پیدا میکند. این شجره طیبه قرآن به او مصونیت میدهد:
«قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ، إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ«[5]
اینکه خیلی دشمنِ «عبادک منهم المخلصین» است و با آدمهای گنهکار رفیق است، پس چه شد که شیطان با مخلصین کار ندارد؟ برای اینکه نمیتواند، لذا میگوید همه را گمراه میکنم الاّ مخلصین را. یعنی ایمانی که اعتقاد به خدا و پیغمبر و قرآن و اهل بیت و مخصوصاً معاد هست که روی معاد خیلی باید کار کنیم. لذا بزرگان میگویند: در روز هفت هشت مرتبه به یاد معاد و روز قیامت باشید. به یاد اینکه اگر امشب شب اول قبرت باشد، چه داری! هرکسی وقتی مُرد، او را در محضر خدا میبرند. خدا یک سؤال از او میکند که چه کردی؟ ما باید بتوانیم این را جواب دهیم و الاّ از همان جا به جهنّم میرویم. انسان در شبانه روز هفت هشت مرتبه به فکر معاد باشد. اینکه اگر الان من در محضر خدا باشم و خدا از من بپرسد چه کردی؟ با سرفرازی جواب دهم که من عبادت تو کردم و من موحّد بودم. اگر انسان موحد باشد، معلوم است که حتماً جهنم نمیرود، بلکه قیامت پنجاه هزار سالش یک لحظه و رفتن با اهل بیت به بهشت و در بهشت هم استکمال دارد تا خدا خدایی میکند.
بنا شد که علی اکبر نظر لطفی به جلسه داشته باشند و با عیدی گرفتن از امام حسین از جلسه بیرون رویم. همیشه در دنیا نروید بلکه قدری در این بحثها روید. اینها لازم و واجب است و اینهاست که سازندگی دارد، لذا امشب از علی اکبر بخواهید با ایمان رسوخی خود و از امام حسین بخواهید با آن مقام رابطه با خدایش، نظر لطفی به جلسه ما و نظر لطفی به نظام ما و نظر لطفی به اسلام عزیز کنند. الان اسلام عزیز در مخاطره عجیبی واقع شده است. استکبار جهانی، داعشیها را روی کار کرده است و صعودیها را روی کار کرده است و مسلمانها به جان مسلمانها افتادهاند و بهترین خوشحالیها برای صهیونیستها همین است که ما خودمان به دست خودمان یکدیگر را بکشیم. الان داعشیها در عراق و صعودیها در یمن همین کار را میکنند و مصیبت خیلی بزرگ است.
تقاضا دارم از همه شما از امام حسین بخواهید نظر لطفی کنند برای نابودی داعشی ها و صعودی ها و سلفیها و کسانی که دشمن اسلامند و گرفته شده از صهیونیستها هستند.