جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    بیانات معظّم‌له در آستانۀ فرارسیدن ماه محرم - 1393/8/1

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین

    شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولی‌عصر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.

    بحث ما ان‌شاء‌الله باشد برای بعد از دهۀ محرم، و به تناسب دهۀ محرم لازم است اظهار ارادتی خدمت ابی عبدالله الحسین«سلام‌الله‌علیه» داشته باشیم. امیدوارم حسین و زینبش نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و با لطف امام حسین و حضرت زینب«سلام‌الله‌علیهما» از جلسه بیرون رویم. برای اینکه نظر این دو بزرگوار، امام حسین و حضرت زینب را به جلسه جلب کنید، اظهار ارادت کنید خدمت هر دو با سه صلوات.

    از بحث‌های گذشته استفاده کردیم که شجرۀ طیّبۀ تشیّع در زمان پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» غرس و شاخه‌دار شد و به قول قرآن شجرۀ طیبه شد؛ و پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» از وقتی که به رسالت مبعوث شدند تا وقتی از دنیا رفتند، در هر فرصتی روی تشیّع صحبت می‌کردند. روی ولایت امیرالمؤمنین و یازده فرزند او صحبت می‌کردند؛ لذا ما چندین هزار روایت از پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»، از عامه و خاصه داریم، که پیغمبر اکرم راجع به تشیّع صحبت می‌کردند. مخصوصاً راجع به فرزندشان مهدی«روحی‌فداه» و اینکه می‌آید و عالم را گلستان و بهشت می‌کند و حکومت اهل‌بیت جهانی می‌شود، لذا این شجرۀ طیّبۀ قرآن در زمان پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» کاشته شد. من ندیده‌ام کسی منکر این حرف باشد به جز ابن‌تیمیه که قضیۀ صعودی‌ها و قضیۀ وهابی‌گری را جلو آورد و منکر خیلی از چیزهاست و البته خودش آدم مستنکری است و از جمله منکر این حرف من است، و الاّ غیر از ابن‌تیمیّه، همه در صحاح ستّه که اصول عامه است و نیز کتب اربعه که اصول شیعه است، بیش از چندین هزار روایت از پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» راجع به تشیع نقل کرده‌اند. همه خیال می‌کردند با نصب امیرالمؤمنین در غدیر خم، قضیه تمام می‌شود و بعد از پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین خلیفۀ پیغمبر اکرم می‌شود و روش و سنت، همان سنّت پیغمبر اکرم است، اما سقیفۀ بنی ساعده جلو آمد و خاک بر سر مسلمان‌ها کرد. البته فقط سقیفه تقصیر ندارد، بلکه مردم هم تقصیر دارند. مردم کارشان رسید به اینجا که در حالی که پای منبر پیغمبر اکرم «بخٍ بخٍ لک یا امیرالمؤمنین» آن‌ها بلند بود، حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» به امیرالمؤمنین عرض کردند یا علی! شنیده‌ام به تو سلام نمی‌کنند. فرمودند: سلام که نمی‌کنند، جواب سلامم را هم نمی‌دهند! لذا تشیّع عقب زده شد، به دست سقیفۀ بنی ساعده و اما نفهمیدگی مردم و احساسات خرافی مردم. وقتی سقیفۀ بنی ساعده جلو آمد و خلیفه‌تراشی شد، 114 نفر از عقلای قوم به نام شیعه و برای مخالفت با سقیفۀ بنی‌ساعده جمع شدند. اما معلوم است که 114 نفر در مقابل مردم چه کاری می‌توانستند بکنند! آنگاه صلاح اسلام این بود که امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» خانه نشین شود. البته آن‌ها ترویج تشیع می‌کردند، اما معلوم است که به جایی نمی‌رسید. اما این تشیع رو به تزاید بود و طول نکشید که این 114 نفر چندین هزار نفر شد، امّا شدت عمل مخالف به اندازه‌ای شد که خبری از تشیّع نبود، مخصوصاً معاویه جلو آمد و چهل سال حکومت کرد و سقیفۀ بنی‌ساعده هم بسیار بالا تأیید معاویه را می‌کرد. سنّی‌ها چیزهای عجیبی از این تأیید نقل می‌کنند و بالاخره معاویه تشیع را در تاریکی عجیبی و زیر پرده‌های عجیبی برده بود. اما آنچه از تاریخ فهمیده می‌شود، اینست که معاویه به دنبال این بود که همین اسلام آبکی عامه را نیز نابود کند.

    راوی می‌گوید: پیش معاویه رفتم و دیدم غمناک است و به معاویه گفتم آنچه می‌خواستی، شد. می‌خواستی خلیفه و سلطان شوی و حکومت کنی و پولدار شوی و طایفه‌دار و لشکردار شوی و شد، اما تو را غمناک می‌بینم. در ضمن صحبت‌ها مؤذن گفت «اشهد ان لا اله الاّ الله» و معاویه آهی کشید و گفت من وقتی بتوانم این اسم رسول الله را از مأذنه‌ها پائین بیاورم و اذان را موقوف کنم، یعنی اسلام را نابود کنم، آنوقت خوشحال می‌شوم.[1] کم‌کم کار به اینجا رسید و اسلام در مخاطرۀ عجیبی رفت. معاویه آدم سیاست‌مدار و حقّه‌بازی بود و این حرف‌ها را عملاً می‌زد یا در تاریکی و خلوت می‌زد.

    نوبت به یزید رسید که عقل نداشت. معلوم است اگر ریاست به دست یزید بیفتد، چه خبرها می‌شود. لذا امام حسین«سلام‌الله‌علیه» دیدند که واجب است قیام کنند، لذا حرکت کردند برای شهادت و همان وقتی که با عیال به طور مخفی حرکت کردند و از مدینه به مکه آمدند، نامه‌ای به محمد حنفیّه نوشتند و مثل اینکه برادر ایشان آن وقت در مدینه نبوده و امام نامه‌ای به او نوشتند. این نامه را عامه و خاصه نقل کرده‌اند. می‌فرمایند:

    «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، ... مَنْ‏ لَحِقَ‏ بِي‏ اسْتُشْهِدَ، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنِّي لَمْ يَبْلُغِ الْفَتْحَ وَ السَّلَامُ»[2]

    برادرم قیام کردم برای شهادت، و هرکس با من بیاید شهید می‌شود، امّا اگر تو مرا تنها بگذاری بدان که رستگار نخواهی شد. این نامه را به محمد بن حنفیه نوشتند و به مکه آمدند. به حسب ظاهر مکه امن بود و امام حسین«سلام‌الله‌علیه» مرتّب در خانۀ خدا نماز جماعت می‌خواندند و بعد از نماز علیه یزید و یزیدیان و علیه بنی‌امیه و سقیفۀ بنی‌ساعده و بالاخره برای تشیع و روشنگری منبر می‌رفتند. اما در منبرها معمولاً گوشزد می‌کردند که من باید قیام کنم و قیام من برای اینست که من شهید شوم و اسلام زنده شود و به شهادت من اسلام زنده و آبیاری می‌شود و دشمن مفتضح می‌شود.

    «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ‏ الْمُؤْمِنُ‏ فِي‏ لِقَاءِ اللَّهِ‏ مُحِقّاً»[3]

    نمی‌بینید که از اسلام چیزی باقی نمانده، پس باید قیام کرد و این اسلام را زنده کرد، و این خون می‌خواهد و شهادت مرا می‌خواهد. نظیر این جمله در کلمات امام حسین«سلام‌الله‌علیه» زیاد بود تا شب عرفه یا شب ترویه. امام حسین«سلام‌الله‌علیه» بدون اینکه حج به جا آورند، و مردم دسته‌دسته برای حج خانه خدا می‌آمدند و امام حسین«سلام‌الله‌علیه» با یارانش که بیش از هزار نفر بودند و با زن و بچّه حرکت کردند و از مکّه به سمت کربلا بیرون رفتند، امّا می‌گفتند برای شهادت.

    وقتی امام حسین«سلام‌الله‌علیه» برای شهادت مهیا بودند و خواستند بروند، عده‌ای از تنبل‌ها و عده‌ای که حال شهادت نداشتند، مثل ابن عباس‌ها و محمدبن حنفیه‌ها و امثال این‌ها جلو آمدند که نگذارند امام حسین«سلام‌الله‌علیه» حرکت کند. امام حسین«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: جدّم گفته برو و باید شهید شوی در راه خدا تا اسلام زنده شود، لذا باید بروی. محمد بن حنفیه یا ابن عباس به حسب ظاهر آدم‌های خوب و مقدسی بودند و دوست اهل‌بیت بودند، اما یکی از آن‌ها به امام حسین گفت: شما اگر برای شهادت می‌روید، چرا زن و بچه را می‌برید؟! فرمود جدّم فرموده است. این‌ها هم باید اسیر شوند و اگر این‌ها اسیر نشوند، شهادت به جایی نمی‌رسد، لذا برای شهادت و برای اسارت عیال به کربلا آمدند. از خطبه‌های امام حسین«سلام‌الله‌علیه» فهمیده می‌شود که واجب بود به کربلا بیایند و یک نحو امر به معروف و نهی از منکر بود که امر به معروف و نهی از منکر از واجبات بزرگ اسلام است و یک مرتبه دارد و یک مرتبه‌اش از امام حسین«سلام‌الله‌علیه» است. وقتی ببیند که می‌تواند اسلام را زنده کند و تشیع را آبیاری کند و شجرۀ طیّبۀ قرآن را با طراوت کند، پس واجب است که قیام کند. عیال هم می‌دانست و امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» دم مرگ به زینب مظلومه گفته بودند و زینب مظلومه تمام قضایا را می‌دانست، لذا بعضی اوقات هم تذکّر می‌داد. حتّی در وقتی که امام سجاد چشمشان به بدن پاره پارۀ بابا افتاد و ناراحت بودند، زینب مظلومه بلند شدند و امام سجّاد را دلداری دادند به اینکه آقا شما که می‌دانید چه خبرهاست و شما که می‌دانید پیروزی از ما شد و ما ظلم را ریشه کن کردیم و شما که می‌دانید ما بنی‌امیه را نابود کردیم، پس چرا اینقدر ناراحت هستید؟ آقا فرمودند چطور ببینم بدن ابی عبدالله روی خاک است و می‌خواهند او را دفن نکنند و بدن را رها کرده و بروند.[4] مرادم اینجاست که حضرت زهرا بارها و بارها قضیه را به حضرت زینب گفته بود و حتی پیراهن کهنه را که خود حضرت زهرا رشته بود و بافته و دوخته بود و به حضرت زینب داده بود که در وقت رفتن آقا به میدان، پیراهن را به او بده تا بپوشد و زیر گلویش را از طرف من ببوس. لذا حضرت زینب و امام حسین می‌دانستند و قضیۀ وجوب است و بر امام حسین«سلام‌الله‌علیه» واجب بود که حرکت کند و اسلام متوقّف بود بر حرکت امام حسین«سلام‌الله‌علیه». زینب مظلومه می‌دانست و عیال می‌دانستند و با اشتیاق حرکت کردند برای اینکه می‌دانستند اسلام متوقف بر اسارت است.

    امام حسین«سلام‌الله‌علیه» به کربلا آمدند و به واسطۀ شهادت، موجی ایجاد کردند و موج خیلی بالا بود. اسارت زینب مظلومه این موج را سرتاسری کرد. یعنی آمدن به کوفه و آن خطبه‌های حضرت زینب و آن مجلس ابن زیاد و آمدن به شام و جلسه یزید و گفتن «ثکلتک امّک» و آن خطبۀ امام سجاد در مسجد شام و به عبارت دیگر موج دوّم به دنبال موج اوّل بود. این موج سرتاسری شد. حکومت چهل سالۀ بنی امیه نابود شد. یعنی یزید بیشتر از دو سال دیگر حکومت نکرد و همۀ همّ و غم معاویه این بود که بعد از خودش یزید و یزیدیان و بنی امیه حکومت کنند، اما نشد. آن خون ابی‌عبدالله الحسین و آن اسارت زینب، ریشۀ بنی امیه را کند به اندازه‌ای که پسر یزید به نام معاویه، آدم خوبی بود، اما علی کل حال اینگونه حرف‌ها دلیل بر اینست که زمینه هست. بعد از اینکه یزید مُرد و پسر یزید را خلیفه کردند، برای نماز آمد و بعد از نماز منبر رفت و درحالی که همه جمع هستند، برای اینکه به او تبریک بگویند و زحمات چهل سالۀ معاویه را زنده کنند. اما این آقا با کمال شهامت گفت: خدا لعنت کند معاویه را، خدا لعنت کند پدرم را که چه جنایت‌ها و خیانت‌ها کردند و امام حسین را کشتند. من کجا و خلافت کجا و خلافت رسول الله الان از امام سجاد است. زمینه بود که توانست اینطور حرف بزند و این هم رسوایی روی رسوایی و شکست روی شکست شد و بالاخره پائین آمدن از منبر یعنی شکست بنی امیه. آنگاه بنی امیه نابود شد و بعد مروانیان یعنی مردم نامرد و دنیاپرست جمع شدند و به جای اینکه حرف پسر یزید را بشنوند و امام سجاد را در مدینه خلیفه کنند، مروان بن حکم را که از اطرافیان معاویه بود، خلیفه کردند. مروانیان خیلی ظلم کردند و خیلی آدم کشتند و همۀ کشت و کشتار برای این بود که این تشیعی که گل کرده بود، نابود شود، اما نشد و بالاخره بنی امیه نابود و تشیع روی کار آمد، در اثر شهادت امام حسین و اسارت حضرت زینب.

    و اما یک چیز باقی ماند و اینکه اگر این موج ادامه پیدا نکند و موج سوم تا روز قیامت و ظهور امام زمان نباشد، دشمن این تشیع را نابود می‌کند. آنگاه بالاتر از گفتار پیغمبر و بالاتر از غدیرخم که بالاخره سقیفۀ بنی ساعده تشکیل می‌شود و تشیّع نابود می‌شود. لذا پیغمبر اکرم یک برنامه‌ریزی کردند و امام حسن و مخصوصاً امام صادق و امام باقر، برنامه‌ریزی کردند و برنامه‌ریزی، عزاداری بود. گفتند این عزاداری‌ها باید زنده بماند؛ خیلی هم ثواب بار بر آن کردند. این عزاداری‌ها به اندازه‌ای ثواب دارد که شما نمی‌توانید هیچ عبادتی را در تشیّع پیدا کنید که به اندازۀ عزاداری برای امام حسین«سلام‌الله‌علیه» و برای قضیۀ کربلا باشد. لاأقل در روایات ما اگر هیچ نباشد، شفاعت اهل بیت و حضرت زهرا هست. چرا اینقدر برای عزاداری‌ها ثواب هست و چرا اینقدر سفارش شده و چرا اینقدر اصرار از ائمه طاهرین هست و مخصوصاً کسی که مکتب تشیع را فرهنگ‌دار کرد، یعنی امام باقر و امام صادق! درحالی که خودشان جلسۀ روضه می‌گرفتند و زن‌ها این طرف پرده و مردها آن‌طرف پرده و مداح روضه می‌خواند و بلند بلند گریه می‌کردند. ولو در خفقان عجیبی بودند، اما امام باقر و امام صادق به مداح اصرار می‌کردند که زیادتر بخوان. هم پول می‌دادند و هم تشویق می‌کردند و هم وعده بهشت می‌دادند[5] و این روضه خوانی‌ها و عزاداری‌ها و مصائب را زنده کردند که الحمدلله جا باز کرد و الحمدلله الان در تشیع چیزی که جا باز کرده، این روضه خوانی و عزاداری است: «مَنْ بَكی عَلیَ الحُسَیْنِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ»[6]اگر اشک داری، اشک بریز و اگر اشک نداری، خود را شبیه گریه‌کنندگان درآور و در جلسه شرکت کن و اگر می‌توانی خود بخوان و دیگران گریه کنند و روی این سفارش شده و الحمدلله کتاب‌هایی نیز نوشته شده است. لذا این موج سوم است و این ثواب‌ها برای اینست که امام حسین و زینب مظلومه چقدر ثواب برد؟! این عزاداری‌ها هم همان مقدار ثواب دارد و یعنی زنده کردن تشیع، و این‌ها تا روز قیامت باید باشد. در زمان ظهور و مکتب اهل‌بیت، این عزاداری‌ها هست و این عزاداری‌ها یعنی ادامۀ شهادت، یعنی ادامۀ اسارت. و کاری که شهادت کرد، این عزاداری‌ها می‌کند و کاری که اسارت کرد، این عزاداری‌ها می‌کند و این را هم بگویم که اگر این عزاداری‌ها نبود، تشیع نابود شده بود، یعنی دشمن به مرور زمان تشیع را نابود می‌کرد؛ اما این عزاداری‌ها نمی‌گذارد و این عزاداری‌ها دنبالۀ شهادت و اسارت است و باید باشد.

    در زمان پهلوی، رضاشاه با تقلّب و حقّه‌بازی سر کار آمد و با تقلّب و حقّه‌بازی آمد و در اوّل خیلی داغ در دسته‌ها گِل به سر می‌مالید و شرکت می‌کرد، اما وقتی جا افتاد، گفت آخوند و عزاداری‌ها و حجاب نباشد و اصلاً انگلیس‌ها پهلوی را روی کار آوردند تا این عزاداری‌ها را براندازد و خیلی هم شدت عمل به خرج داد تا این آخوند را نابود کند. لذا از کارهای مهمش برداشتن عمامه و پاره کردن چادر بود و اما عمده‌تر اینکه جلسات عزاداری را موقوف می‌کرد. خیلی‌ها این کار را کردند، اما به جای اینکه به جایی برسند، خودشان نابود شدند. همین رضا شاه وضعش به اینجا رسید که در عرض یک ساعت یا دو ساعت نابود شد و او را گرفتند و در یک جزیره بردند و در آنجا یک درد مسری پیدا کرد و از دور یک تکه نان پیش او می‌انداختند و بالاخره خورد و مُرد.

    جنگ با امام حسین نمی‌شود و جنگ با عزاداری‌ها نمی‌شود و تقویت این عزاداری‌ها خیلی مؤثر است، برای هر درد و بلایی و برای هر نگرانی، این عزاداری‌ها مؤثر است.

    خدا رحمت کند مرحوم آیت الله دستغیب، در یکی از کتاب‌هایش می‌نویسد در شیراز حصبه آمد و تاجری بود که زن و بچه‌هایش حصبه گرفته بودند و در کما رفته بودند. این تاجر به آقای دستغیب گفته بود که همسایه ما روضه داشت و من به روضه رفتم و به امام حسین توسل پیدا کردم که این زن و بچه من در کما هستند و آقا را به عیالشان قسم دادم که این زن و بچه من خوب شوند. وقتی به خانه آمدم، دیدم که سفره پهن کردند و صبحانه می‌خورند و همه سالم هستند. گفتم چه شده است؟! یکی از دختر‌ها گفت: ما دیدیم حضرت زهرا آمد و لباس مشکی پوشیده بود و پنج تن آل عبا آمدند و زهرای مرضیه به امام حسین گفت دستی روی سر این‌ها بکش تا خوب شوند. آقا امام حسین بلند شدند و دستی روی سر همۀ ما کشیدند به جز مادرم. زهرای مرضیه گفتند: دست روی سر مادرشان هم بکش. امام فرمودند: مادر جان! این نماز نمی‌خواند. حضرت زهرا فرمودند: الان شوهرش توسل به تو پیدا کرده و این کار را بکن و بالاخره دستی روی سر مادرم کشیدند و او هم خوب شد.

    نظیر این‌ها زیاد است و این عزاداری‌ها خیلی برای تشیع کار کرده است،

    «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ ، تُؤْتي‏ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها»[7]

    همه می‌دانند در آن هشت سال دفاع مقدس، آنچه خیلی به آنها کمک می‌کرد، رمز «یاحسین» و «یازهرا» بود و آنچه خیلی به آن‌ها کمک می‌کرد، زیارت عاشورا در قرارگاه‌ها و خواندن مصیبت‌ها و مدح‌ها و توسل به امام حسین«سلام‌الله‌علیه» بود. مثل این هشت سال دفاع مقدس در تاریخ نداریم که دنیا علیه یک مملکتی قد علم کند و دنیا به تمام معنا اسلحه‌دار باشد و آن مملکت به تمام معنا بی‌امکانات باشد. اگر این خانم‌ها نبودند و فرستادن نان و ماست به جبهه نبود، آن‌ها در مضیقۀ شدید بودند و هیچ امکانات نداشتند و دشمن هم امکانات دنیا را داشت، همه می‌دانند و تاریخ هم نوشته که با دعای مردم پشت جبهه و اتحاد مردم در پشت جبهه و آن‌ها در جبهه و نماز شب‌ها در سنگرها و زیارت عاشوراها در قرارگاه‌ها و رمز یازهرا و رفتن به جلو و رمز یاحسین و رفتن به جلو، بالاخره پیروز شدند. در این باره باید کتاب‌ها نوشته شود و همۀ این‌ها در اثر عزاداری‌هاست که رفع بلا و هم و غم می‌کند.

    مرحوم آیت الله آقای خویی از نظر سیر و سلوک مرد عجیبی بود، علاوه بر اینکه یکی از مراجع بزرگ تقلید بود، در سیر و سلوک و توسل‌ها خیلی بالا بود، ایشان گفته بودند: یک روضۀ زنانه در خانۀ من بود و مزاحم مطالعۀ من بودند. من به خانم گفتم این روضه را تعطیل کنید. بالاخره روضه را تعطیل کردند و طول نکشید که چشمان من درد گرفت، به اندازه‌ای که از مطالعه واماندم، لذا توسل به امام حسین«سلام‌الله‌علیه» پیدا کردم. خانم هم خواب دیده بود که امام حسین«سلام‌الله‌علیه» گفته بودند نزدیک بود چشمان شوهرت کور شود، اما توسّل به ما نگذاشت. الان بلند شو و مقداری تربت در آب بریز و آب را پشت چشم شوهرت بمال، آنگاه خوب می‌شود.

    آقای خویی فرموده بودند: مرا از خواب بیدار کرد و مقداری آب تربت را پشت چشم من مالید و چشمی که دکترها از آن مأیوس شده بودند، خوب شد.

    این‌ها چیزهائی جزئی در توسل‌ها و عزاداری‌هاست و الاّ الان تشیع زنده به این عزاداری‌هاست. الان دنیا دشمن ماست و سببش اینست که ما زیر بار ظلم نمی‌رویم. استکبار جهانی می‌گوید: باید مثل سابق نفت را به من بدهی و نوکر صددرصد من بشوی تا کاری با تو نداشته باشم. اما امام حسین«سلام‌الله‌علیه» می‌گوید نه. لذا ما خیلی دشمن داریم، اما این دهۀ محرم و این عزاداری‌ها و روضه‌ها ما را زنده نگاه داشته است. لذا دو تقاضا از همه داریم: یکی اینکه لاأقل در دهۀ محرم و یا در محرم و صفر، یک مرتبه در این عزاداری‌ها شرکت کنید. از امام حسین«سلام‌الله‌علیه» بخواهید حالی پیدا کنید و اشکی بیاید و آن اشک خیلی اثر دارد و این اشک سرطان‌‌ها را شفا می‌دهد، کورها را شفا می‌دهد، دردهای بی درمان و حوائج بالا را دوا می‌کند، مخصوصاً در دهۀ محرم. از همۀ شما تقاضا دارم در این دهۀ محرم به این عزاداری‌ها خیلی اهمیت دهید. در یک روضه شرکت کنید و روضه خوان، روضه بخواند و شما گریه کنید. این در سال شما هم تأثیر دارد و خدا یک سال خوش و خرمی برایتان مقدر می‌کند. از امام حسین«سلام‌الله‌علیه» جداً بخواهید، آنگاه امام حسین«سلام‌الله‌علیه» درست می‌کند. شب اول قبرتان نیز درست می‌شود.

    مرحوم شهید مطهری در کتاب عدل الهی، از یکی از علمای بزرگ اصفهان نقل می‌کند. این عالم گفته بود من خواب دیدم که مُردم و تشییع جنازه شد و مرا سر قبر بردند و خواستند مرا دفن کنند که ناگهان دیدم سگ سفیدی هم آمده و می‌خواهد با من به قبر بیاید. حس کردم تنداخلاقی من به این صورت درآمده است. حال چه کنم؟! ناگهان متوجه شدم که من روضه‌خوان ابی عبدالله هستم. گفت تا اینکه به امام حسین«سلام‌الله‌علیه» متوسل شدم، آقا امام حسین«سلام‌الله‌علیه» آمدند و سگ را عقب زدند و مرا دفن کردند. جداً چنین است و شب اول قبر امام حسین«سلام‌الله‌علیه» به فریاد می‌رسد و در روز قیامت مُهر ولایت به پیشانی ما خورده می‌شود. پس به این عزاداری‌ها خیلی اهمیت دهید.

    مطلب دیگر اینکه مواظب باشید خرافت در عزاداری‌ها نباشد. اگر خرافت و گناه و چیزی که مراجع نمی‌پسندند، در این عزاداری‌ها بیاید، آلوده می‌شود. مثل اینکه شما غذایی بپزید و این غذا خیلی از نظر کیفیت و کمیت بالا باشد، اما یک دیوانه بیاید و یک آب دهان در این غذا بیندازد، آنگاه هیچ کس غذا را نمی‌خورد. خرافت‌ها در عزاداری‌ها هم خیلی بد است. ببینید که مراجع تقلید در عزاداری‌ها چه می‌خواهند! ببینید ائمۀ طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» چطور عزاداری می‌کردند. همان‌ طرز عزاداری امام باقر و امام صادق«سلام‌الله‌علیهما» باشد و همان طرز روضه‌خواندن در منزل مراجع باشد و اما خرافت نباشد. این قطعاً هم برای دنیایتان و هم برای آخرتتان تأثیر دارد.



    [1]. ر.ک: مروج الذهب، ج 3، ص 454؛ کشف الغمّه، ج1، ص 400.

    [2]. دلائل الامامه، ص 188؛ مختصر البصائر، ص 60؛ بحارالانوار، ج 42، ص 81.

    [3]. تحف العقول، ص 245.

    [4]. ر.ک: کامل‌الزیارات، ص 261.

    [5]. ر.ک: اندیشه‌های ناب، دفنر سوّم: فضائل و قیام امام حسین«علیه‌السّلام»، ص 107 تا 138.

    [6]. ر.ک: اللهوف، ص 10؛ کامل الزیارات، ص 104.

    [7]. ابراهیم، 24 و 25: «مانند درختى پاك است كه ريشه‏اش استوار و شاخه‏اش در آسمان است؟، ميوه‏اش را هر دم به اذن پروردگارش مى‏دهد.»

    آرشيوچاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365