شرح فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی
رذیله سیزدهم: تكبُّر
تكبُّر، یکی از صفات رذیله و حالتی نفسانی است که موجب میشود انسان خود را برتر و بزرگتر از دیگران ببیند و از معایب خویش غفلت ورزد.
هیچ خلق و خوی پسندیدهای نیست، مگر آنكه متكبّران از آن محرومند، و هیچ خلق و خوی ناپسندی نیست، مگر آنكه متكبّران گرفتار آنند. بیجهت نیست که تمامی دربهای جهنّم بر روی افراد متکبّر باز است:
>فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ<[1]
و بنابر فرمایش امام صادق%، کسی در قلبش ذرّهای کبر دارد، داخل بهشت نخواهد شد:
«لَا يدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ كِبْرٍ»[2]
قرآن كریم در آیاتی، متكبّران را «مُترِف» یا «مَلَأ» نامیده است. مترف بهمعنای توسعه در نعمت و فزونی آن، و ملأ بهمعنی انباشتگی از نعمت است. بر این اساس، میتوان گفت که فزونی و فراوانی برخی نعمتها، مایۀ تکبّر و گردنکشی است. شاهد این مدّعا آنکه، افراد متکبّر، بهطور معمول از نعمتهایی چون علم، مال، جاه، زیبائی، قدرت اجتماعی یا قدرت سیاسی برخوردارند و تكبُّر آنان، دلیلی جز فراوانی نعمت نمیتواند داشته باشد.
سرپیچی از حق و نپذیرفتن آن، از لوازم ملكۀ تكبُّر بهشمار میآید. قرآنکریم در آیاتی به ترسیم رذیلت تکبّر و آثار آن پرداخته است. از جمله میفرماید:
>وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَليمٍ<[3]
این آیۀ شریفه، بیان حال افراد متکبّر و لجوج است. آنها بهجای آنکه بگویند: «بارخدایا! اگر این سخن حق است، مرا به سوی آن هدایت كن و قلبم را به آن روشنی بخش»، دعا میكنند كه: «خدایا! اگر این سخن حق است، مرا بكش تا آن را نبینم!»؛ گویا تكبُّر، آدمی را به قدری تنزّل میدهد که مرگ و ورود به جهنّم را به پذیرش حق ترجیح میدهد.
تكبُّر، نوعی تفَرعُن است که از جنون و نادانی محض سرچشمه میگیرد. آدمی که از نطفه پدید آمده، مبدّل به جنین شده، سپس به دنیا آمده و از ابتدا تا آخر، سراسر احتیاج و ناتوانی است، اگر ادعای خدایی کند و بگوید: >أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى<[4] آیا جز دیوانه، نامی میتوان بر او نهاد؟
این رذیله، مانند سایر رذائل، مراتبی دارد؛ مرتبۀ ضعیف آن، برتریجوئی و فخرفروشی بر سایر افراد، بهویژه بر کسانی است که از نظر مالی، علمی یا مقام و موقعیت اجتماعی، در مرتبۀ نازلتری قرار دارند. مرتبۀ متوسّط آن، برتریجوئی نسبت به انبیاء(، اولیاء خدا و عالمان است. مخالفت با پیامبران( و انکار رسالت آنان، آزار و اذیت اوصیاء(، دشمنی با فرستادگان خدا و در نهایت، اقدام به قتل ایشان، در شمار نتایج همین مرحله است. مرتبۀ شدید تکبّر، انكار خداوندی خداوند متعال، دشمنی با او و سركشی در برابر اوست.
راهکار از بین بردن این صفت خطرناک، این است که انسان به خطورات ذهنی و وسوسههای شیطانی که او را بزرگتر و برتر از دیگران جلوه میدهد، اعتنا نکند و آن تصوّرها و توهّمها را باطل بداند. همچنین بهطور مکرّر به خود یادآوری نماید که هرنعمتی دارد، از جانب پروردگار متعال به وی رسیده و ممکن است مال یا جمال او، به شبی یا بهواسطۀ تبی، نابود گردد. تلقین این حقیقت که انسان از یک نطفۀ گندیده پدید آمده و سرانجام او را در خاک مینهند و جسمش متلاشی میگردد و دستش از همۀ داراییها که به آن مینازیده، کوتاه خواهد شد، برای درمان این رذیلت شوم، تأثیر بهسزا دارد. مداومت بر نماز و اهتمام به سجدههای طولانی هم در رفع یا دست کم کنترل تکبّر، مؤثر است.
. النحل، 29: «پس، از درهای دوزخ وارد شوید و در آن همیشه بمانید، و حقّا كه چه بد است جایگاه متكبران.»
. الأنفال، 32: «و [یاد كن] هنگامی را كه گفتند: خدایا، اگر این [كتاب] همان حقِّ از جانب توست، پس بر ما از آسمان سنگهایی بباران یا عذابی دردناك بر سر ما بیاور.»
. النازعات، 24: «پروردگار بزرگتر شما مَنَم!»