اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
چهارم از اجزای
وضو مسح روی پاهاست، این یک امر ضروری است در میان شیعه و اصلاً شیعه به همین
چیزها شناخته میشود، سنیها هم همه پا را میشویند ظاهر و باطن را و شیعه میگویدفقط
باید روی پا را مسح کرد شستن نه مسح هم باید روی پا باشد.
سنی تمسک میکند
به ظهور آیه شریفه اذا اقمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق
فامسحوا برؤسکم و ارجلکم الی الکعبین میگوید ارجلکم منصوب است و مجرور نیست پس میخورد
به وجوهکم و ایدیکم آن وقت باء هم در فامسحوا بروسکم باء هم باء تعدیه است باء
تبعیض نیست، دیگر خواه نا خواه این میشود که صورت را بشویید دستها را تا مرفق
بشویید ومرفق هم از پایین به بالا برای اینکه آیه میفرماید که الی المرافق و مسح
همه سر را هم بکنید اما آب دار، و همه دوتا پا را هم بشویید برای اینکه قرآن میفرماید
و ارجلکم یعنی فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم و ارجلکم لذا سنیها وقتی که میخواهند وضو
بگیرند صورت را میشویند دو سه مرتبه و دستها را هم تا مرفق از پایین به بالا میشویند
دو سه مرتبه همه سر را و گردن، همان که سر و گردن ما در غسل سر و گردن میشوییم آن
همه سر و گردن را مسح میکند بعد هم دو تا پا را میشوید از قوزک به پایین همه پا
را یک دست را میگیرد زیر یک دست را رو و میکشد از پایین به بالا و همه دو تا پا
را میشوید میگوید این ظاهر قرآن است.
بعضیها که نباید
بگویند گفتهاند که ارجلَکم ارجلِکم بوده است و این دیگر کم کم ارجلَکم شده مثلاً
عثمان قرآن نوشته این را به نصب نوشته دیگران هم سنیها مثل عثمان طه و امثال اینها
و این ارجلِکم بوده، ارجلکم نبوده.
خب این از دو جهت
غلط است یکی از جهت اینکه ما عقیده داریم ولو خیلی مشهور نیست آن است که این قرآن
که در دسترس ماست یک زیر و زبر کم و زیاد نشده تحریف مطلقا ممنوع است پیامبر اکرم
وقتی که آیه شریفه به قلب مبارکشان نازل میشد یک حالت مدهوشیتی برای ایشان پیدا میشد
بعد که این مدهوشیت درست میشد آیه را میخواندند از طرف خدا به واسطه جبرئیل به
واسطه رسول گرامی به کتاب وحی که 16 نفر یا 17 بودند رئیسشان امیرالمؤمنین علی
علیه السلام بود قرآن را مینوشتند لذا یک ذره نه کم نه زیاد، در وقتی هم که
پیامبر اکرم از دنیا رفتند امیرالمؤمنین دیدند ولایت را اینها از دست دادند لذا
قرآن در میانشان بود دیگر لذا عمر گفت حسبنا کتاب الله، امیرالمؤمنین سلام الله
علیه برای اینکه ولایت به طور کلی از دست داده نشود یک قرآن در عرض چند روز قرآن
تفسیری به عبارت دیگر قرآن ولایی، این قرآن را نوشتند آوردند توی مسجد و گفتند که
این قرآن است که شأن نزولها در این قرآن است تفسیرها هست و بالاخره نگفتند به
عبارت دیگر حالا که ولایت را عقب زدید اقلاً این تفسیر ولایی در میان شما باشد،
عمر خب خیلی زرنگ بود دید که این قرآن بخواهد در میان مردم باشد دیگر یعنی ولایت
لذا گفت که ما قرآن لازم نداریم حسبنا کتاب الله ما 10، 16 تا قرآن داریم زیر نظر
خود تو هم بوده این قرآنها در میان مردم است و ما احتیاج به قرآن تو نداریم لذا
قرآنهایی که در میان مردم بود خیلی هم مردم مواظب بودند سنیها مینویسند شیعه مینویسد
اینکه عمر آن هم در ایام خلافتش که خیلی دیگر بالا گرفته بود این والذین یکنزون
الذهب و الفضه را الذین یکنزون الذهب والفضه خواند یک عربی پا شد گفت یک واو کم
کردی این میخواست زیر بار نرود بالاخره ابن مسعود را که یکی از قرآن نویس ها بود
آوردند قرآنش را آوردند دیدند والذین است، الذین نیست عمر روی منبر عذرخواهی کرد
گفت اشتباه کردم و اگر از این اشتباه ها کردم مرا متنبه کنید که یک عربی گفت که اگر بخواهی کج بشوی با این شمشیر تو را
راست میکنم البته دروغ گفت، اگر با این شمشیر
او را راست میکرد عمر روی کار نمیآمد علی روی کار بود ولی علی کل حال
مرادم این است که این ها مواظب قرآن خیلی بودند که یک واو کم نشود یک واو زیاد
نشود لذا این ارجلَکم همان است که خدا به جبرئیل، جبرئیل به پیامبر اکرم،
پیامبراکرم به کتاب وحی، کتاب وحی نوشتند و سینه به سینه این قرآن آمده تا زمان ما،
تحریف نه، حتی این اعراب را مثلا نمیدانم ادبی ها بعد پیدا شده این ها دروغ است
که قرآن اعراب نداشت بعد پیدا شد، نه، قرآن اعراب داشت و زیر و زبر داشت حسابی مثل
حالا دیگر ، نه کم نه زیاد، لذا اینکه بعضی گفتهاند که ارجلِکم بوده، ارجلَکم
شده این حرف که معلوم است غلط است.
لذا مسلم ارجلکم
است و بعضی گفتهاند و نباید بگوییم از جهت دوم غلط است اینکه به ائمه طاهرین
علیهم السلام میگفتند آقا قرآن ارجلَکم
است حضرت میفرمودند این ظاهر است تفسیر قرآن تنزیل قرآن مال ماست هیچ کس نمی
تواند تفسیر قرآن تنزیل قرآن بکند روایت ثقلین اصلاً برای همین است که قرآن علی
علی قرآن، قرآن عترت عترت قرآن برای این که به قول امام صادق علیه السلام مفسر
قرآنند منزل قرآن هستند مأول قرآن هستند لذا این ایراد را به امام صادق و امام
باقر علیهماالسلام میکردند که آقا آیه شریفه و ارجلَکم است و ظاهر ارجلَکم این
است که باید پاها را شست عطف به وجوهکم و ایدیکم است و امام علیه السلام میفرمودند
بله ارجلَکم است اما تنزیلش ارجلِکم است یعنی منصوب به نزع خافض است و منصوب به
نزع خافض باء روسکم میآید سر آن ، این خیلی هم رسا نیست اما امام علیهالسلام
فرموده یعنی خدا فرموده ما هم میگوییم آری ولی ظهور همان ارجلَکم است و به وجوهکم
هم میخورد و مخصوصاً این که ما بخواهیم این ارجلَکم را به آن طرف بزنیم خب این یک نحو از نظر فصاحت و
بلاغت جور نمیآید اما علی کل حال ارجلِکم نیست ارجلَکم است منصوب به نزع خافض است
برای این که باء را دو مرتبه نگویند و یک مرتبه کفایت کند خب در ادبیت میدانید
دیگر گاهی آن خافض را یعنی آن جرّ دهنده را میگیرند.
و وقتی گرفتند
منصوبش میکنند آیه شریفه همین است این اگر مثلاً قرآن میخواست بگوید که فامسحوا
بروسکم و بارجلکم فصاحت و بلاغتش به هم میخورد لذا باء را گرفتند از آن، عطف به روسکم کردند برای این که
فصاحت و بلاغت باقی بماند دیگر خواه نا خواه وقتی باء را از او گرفتند منصوب به نزع
خافض میشود باید به نصب باشد، در ادبیت گفتهاند گاهی چیزها منصوب به نزع خافض
است یعنی حرف جر را میگیرند وقتی حرف جر را گرفتند منصوب میکنند به علامت این
که حرف جر را از این گرفتیم، لذا مسلم است
که گفتم حتی به ائمه طاهرین اشکال میکردند ائمه طاهرین میفرمودند تنزیل دارد آن
هم مربوط به ماست و ما میگوییم این عطف به رؤسکم است، نه عطف به وجوهکم و این یکی
از اسرار مهم شیعه شده یکی از فرق های بین سنی وشیعه همین است و بعد هم امام صادق
علیه السلام امام باقر علیه السلام مرتب میفرمودند که پیامبر اکرم هم این جور وضو
میگرفت که ما میگوییم یعنی ارجلَکم را خود پیامبر اکرم منصوب به نزع خافض البته
از طرف خدا منصوب به نزع خافض است عطف به روسکم است وبعضی از پا را باید مسح کنیم
آن بعض را هم ما باید بگوییم کجاست راجع به سر بگوییم مقدمه الرأس است راجع به
پاها میگوییم روی پاها، اگر تفسیر اهل بیت علیهم السلام نباشد خب سنیها درست میگویند
اما قرآن عترت، عترت قرآن، ما باید تفسیر را از ائمه طاهرین علیهم السلام بگیریم و
اگر آنها چیزی فرمودهاند پیامبر اکرم برای خاطر همین شاید بیش از 1000 جا در هر
فرصتی پیامبر اکرم میفرمود انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی لن یفترقا
حتی یردا علی الحوض ما ان تمسکتم بهما فلن تضلوا ابداً قرآن عترت، عترت قرآن.
بنابراین یک امر
ضروری است که باید پاها را روی پاها را مسح کرد از سر انگشتان الی الکعبین و این
فرق بین سنی و شیعه است ائمه طاهرین علیهم السلام هم از پیامبر اکرم نقل کردهاند
که پیامبر اکرم مسح میکردند و نمینشستند و خودشان هم میفرمودند که تنزیل قرآن
در خانه ماست و ما باید تنزیلی هر آیهای را معنا بکنیم تفسیری آِیه را معنا بکنیم
و تفسیر و تنزیل آیه شریفه این است که ارجلکم منصوب به نزع خافض باشد، حالا دیگر
احتیاج به روایت و امثال اینها هم نداریم اما روایات فراوانی هست روی این عرضی که
عرض کردم ولو روایت هم نداشتیم گفتم یکی از اسرار شیعه است یکی از اختصاصات شیعه
است تبعاً لاهل بیت علیهم السلام و در باب وضو ماباید مسح بکنیم نه غسل آن هم بعض
از پا نه همه پا سر را هم باید مسح بکنیم نه همه سر را بعضی از سر را، بعضی را نمیدانیم
چقدر است ائمه طاهرین فرمودهاند مقدمه الرأس بعض است و پا ر ا دیگر قرآن دلالت
دارد که و ارجلکم الی الکعبین از سر انگشتان تا کعب که راجع به کعب بعد صحبت میکنم
اما قطع نظر از این عرض من روایات باب 25 از ابواب وضو 7، 8، 10 تا روایت است که
این عرض من را میفرماید یک دو سه تا از این روایتها خیلی احتیاج نداریم تبرکاً
یک دو سه تا از این روایتها را بخوانم.
روایت 1 باب 25
عن محمد بن مسلم عن ابی عبدالله علیه السلام قال و ذکر المسح یعنی پیش امام صادق
علیه السلام مسح در وضو یاد آوری شد قال امسح علی مقدمه رأسک و امسح علی القدمین
هم سر را مسح کن هم قدمین را مسح کن حالا این را مسح علی القدمین دیگر خواه ناخواه
خود قرآن چون فرموده است که وارجلکم الی الکعبین یعین روی پا را لذا علی القدمین
که آقا میفرمایند شاید علی هم برای استعلاء باشد بشود معنا کنیم وامسح علی ظهر
القدمین.
روایت 2 عن محمد
بن مروان قال ابو عبدالله علیه السلام این روایت خوبی است انه یأتی علی الرجل ستون
و سبعون سنه ما قبل الله منه صلاتاً قلت کیف ذلک؟ چه جور یک کس، 60، 70 سال نماز
میخواند خدا نمازش را قبول نمیکند؟ قال لانه یغسل ما امر الله بمسحه آن که خدا
امر کرده است مسح بکن این غسل میکند باید مسح کند غسل میکند لذا خدا هم نمازش را
قبول نمیکند برای این که نمازش بدون طهور است بدون وضوست و نمازش باطل است.
روایت 4 عن غالب
بن هذیل عن ابی جعفر علیه السلام عن المسح علی الرجلین فقال هو الذی نزل به جبرئیل
این از ما نیست خدا به واسطه جبرئیل به واسطه پیامبر اکرم نازل کرده است این که
این رجلین در قرآن شریف منصوب به نزع خافض است.
این روایات که من
خواندم در مسئله داریم اما احتیاطی به این حرفها نیست شیعه تبعا لاهل بیت معدن
علم معدن وحی گفتهاند که این ارجلکم که در قرآن است منصوب به نزع خافض است و
بخوان و بگو فامسحوا برؤسکم و فامسحوا ارجلکم الی الکعبین که خود قرآن هم الی الکعبین
خب ظهور دارد این که روی پا، روی پا را الی الکعبین مسح کن بعضی از سر را هم مسح
کن دیگر خواه ناخواه اهل بیت هم نفرموده بودند ما میگفتیم که بعض آن مقدمه الرأس
است مقدمه الرأس مقدم بر دیگران است اما احتیاجی به این حرفها نیست اصلاً ابداً وضویی که شیعه میگیرد این وضو را اهل
بیت علیهم السلام گفتهاند و اهل بیت علیهم
السلام علاوه بر این که هر چه از خود بگویند درست است تنزیل قرآن است اما
مقید بودند در هفت هشت ده تا روایت وضوی رسول گرامی را برای مردم حکایت کنند لذا
سابقاً اگر یادتان باشد یک دو تا روایت هم خواندیم که امام باقر، امام صادق علیهما
السلام وضو میگرفتند و یا سؤال میکردند پیامبر اکرم چه جور وضو میگرفتند ایشان
وضو میگرفتند و بعد هم میگفتند این وضوی پیامبر است سنیها ضایع کردند و از بین
بردند آن را و یااگر هم سؤالی و جوابی نبود وضو میگرفتند میگفتند این وضوی رسول
الله صلی الله علیه و آله است یعنی ما که میگوییم تنزیلی هم نیست پیامبر اکرم این
جوری وضو میگرفتند اما سنیها دیگر همه چیز را از بین بردند من جمله وضو را و این
یک نقص بزرگی هم هست یعنی دشمن حسابی دست میگرفته همیشه یکی از اشکالهایی که به
اسلام میشده همین است که شما روزی سه مرتبه نماز میخوانید اقلا سه مرتبه وضو میگیرید
و این وضویتان را نمیدانید پیامبر اکرم چه جور وضو میگرفت پس معلوم میشود که
دینتان این جوری است یکی از اشکالهای مهم البته تقصیر سنی است نه تقصیر شیعه.
حالا پس تا این
جا این جور شد که این مسح روی پا یک ضرورت در شعیه است شک و شبهه روی آن نباید داشته باشیم اگر هم یک
روایاتی هست که میگوید غسل کن این معلوم است دیگر باید حمل بر تقیه بکنیم گر چه
قبل از حمل بر تقیه آن روایتها اعراض اصحاب روی آن است خلاف شهرت فتوایی است شهرت
روایی است اما استشمام تقیه از آن خوب میشود حالا یا بگویید اعراض اصحاب روی آن
است حتی داریم هم در روایات 4، 5 تا روایت داریم که حضرت میفرماید غسل بکنید که
خب معلوم است این یا حمل بر تقیه میکنیم که بزرگان مثل شیخ طوسیها، کلینیها،
صدوقها حمل بر تقیه کردهاند و میشود هم قبل از حمل بر تقیه بگویید اعراض اصحاب
روی آن است یا بگویید که شهرت فتوایی شهرت روایی روی آن است و این روایتها علی کل
حال مطرود است.
حرف دوم این است
که این مسح از نظر طولی باید از سر انگشتان باشد تا کعب، حالا بعد راجع به کعب
صحبت میکنم اما قطع نظر از گفتهها کعب یک معنای عرفی است و این را همه میدانند،
آن استخوانی که روی پا روییده استخوان هم پیداست به این میگویند کعب و تا آن طرف
کعب که برود دیگر اسمش میشود آخر قدم که به آن مفصل میگویند یعنی پا متصل به قدم
است و آن استخوانهای قوزک این پا را حرکت میدهد راست و چپ میکند به آن هم میگویند
آخر قدم، کعب آن استخوان روییده شده روی پا، بالاخره تا این جا به این جا رسیدیم
که خود قرآن شریف میفرماید که از سر انگشتان تا کعب حالا دو تا مسئله مشکل داریم.
یک مسئله این که
از سر انگشتان تا کعب همهاش؟ یا بعضی؟ مثل مقدمه الرأس دیگر بحثش را کردیم که اگر
یک کمی از روی سر را مسح بکند کفایت میکند یعنی مسمی، آیا این جا هم همین است؟ مسمی؟
مثلاً اگرکسی که مرحوم سید میگفتند با یک انگشت مسح بکند و روایت هم میآوردند میگفتند
مسمی یک بند انگشت کفایت میکند که ما اشکال میکردیم میگفتیم که روایتها میگوید
با سه تا انگشت و آن روایت یک انگشت رامیگفتیم که اعراض اصحاب روی آن است حالا
علی کل حال مثل سر است که مسمی کفایت میکند؟ یا نه؟ از تمام انگشتان باید
تا قدمین مسح شود؟ آن کسانی که میگویند مسمی کفایت میکند تمسک کردهاند
به یک روایاتی، این روایتها را بعضی را بخوانم.
روایت 4 از باب
24 صحیحه بزنطی عن الرضا علیه السلام سئلته عن المسح علی القدمین فوضع کفه علی
الاصابع فمسحها الی الکعبین الی ظاهر الدقدم که امام رضا علیه السلام همه روی پای
مبارکشان را به واسطه همه انگشتان مسح کردند فوضع کفه علی الاصابع به واسطه
انگشتان هم نه، به واسطه کف دست فوضع کفه علی لاصابع فمسحها الی کعبین همین است که
بعضی از بزرگان نظیر نجات العباد محشین نظیر شیخ انصاری، میرزای بزرگ، مرحوم صدر
بزرگ اینها گفتهاند همه دست بر همه پا یعنی مثلاً آخر کف را بگذارد روی انگشتان
و بکشد بالا به جوری که وقتی آمد تمام کف دست بر تمام روی پا کشیده بشود، لذا فوضع
کفه علی الاصابع فمسحها الی الکعبین الی ظاهر القدم یعنی این دیگر زیر پا را
نشستند همان پا را الی الکعبین، الی الکعبین را معنا میکند الی ظاهر القدم فقلت
جعلت فداک لو ان رجلا قال باصبعین قال لا الا بکفه کلها خب این مسئله میگوید همه
پا باید مسح بشود آیه شریفه که روایت هم بر طبقش داریم میفرماید شیی برای این که
اگر شدفامسحوا برؤسکم و ارجلکم الی الکعبین معنایش این جور میشود فامسحوا بشییء
من الکعبین کما این که شیی من مقدم الرأس چه جور در آن جا مسمی کفایت میکند در
این جا هم مسمی کفایت میکند، ظاهراً خود قرآن میفرماید مسمی کفایت میکند لذا
اگر صحیحه بزنطی باشد دیگر خواه ناخواه باید حمل بر استحباب بکنیم، آیا میشود حمل
بر استحباب؟ عرض کردم مرحوم صاحب جواهر این نجات العباد رساله صاحب جواهر است بعد
مرحوم شیخ انصاری و مرحوم میرزای بزرگ و مرحوم صدر بزرگ اینها حاشیه دارند مثل
عروه، اینها حاشیه دارند بر نجات العباد و اینها به روایت بزنطی عمل کردهاند
گفتهاند که همه دست به همه پا باید کشیده شود.
ظاهر قرآن این
نیست ظاهر قرآن این است که بعض روی پا کفایت میکند این روایت میگوید همه روی پا
باید باشد لذا باید بگوییم آن میگوید بعض این میگوید کل این کل را حمل بر
استحباب بکنیم، حالا این را فکر کنید ببینیم میشود حمل بر استحباب بکنیم یا نه؟
وصلی الله علی محمد و آل محمد