عنوان: جاهایی نماز خواندن در نجس جایز است
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

فرموده‌اند اگر زنی تربیت بچه بکند آن بچه دختر باشد یا پسر و از خودش باشد یا از دیگری و این نتواند لباسش را عوض بکند، این اگر شبانه روز یک مرتبه لباسش را عوض بکند کفایت می‌کند و دیگر مابقی نمازها را در نجس بخواند در متنجس بخواند.

مسئله‌ را یک دفعه از راه عسرو حرج جلو می‌آییم که برای این‌گونه زن‌ها مشقت نوعی دارد حرج نوعی دارد که بخواهد همیشه لباسش را عوض بکند، اگر از این باب باشد دیگر شبانه روز یک مرتبه‌ شستن لازم نیست، بله در باب حرج، حرج نوعی اگر برای این حرج نباشد همه وقت نمازش را با طهارت بخواند یا این که بعضی اوقات روزی یک مرتبه این بگوییم مطلوب است مستحب است خوب است و اما واجب باشد دیگر باید بگوییم واجب نیست،

فقها از باب حرج جلو نیامده‌اند اگر راستی حرج نوعی باشد آن قاعده حرج به این خانم می‌گوید که تو می‌توانی با لباس نجس نماز بخوانی مثل خون قروح و جروح همین‌طور که در خون قروح و جروح لازم نیست روزی یک مرتبه خودش را تطهیر بکند اگر برایش حرج نداشته باشد مستحب است برای هر نمازی ، مطلوب است برای هر نمازی خودش را تطهیر بکند این جاها مصداق همان حرج نوعی است، اما فقهاء این یک مرتبه‌ شستن را در قاعده حرج در خون قروح و جروح نگفته‌اند اما در باب این مربیه گفته‌اند، از همین جهت هم یک اختلاف عجیبی در میان آنهاست که آیا این مربیه و مربی هر دو را می‌گیرد یا نه؟ آیا این پسر را می‌گیرد دختر را هم می‌گیرد یا نه؟ آیا بچه خودش را می‌گیرد بچه غیر را مثل این‌که دایه است آن را هم می‌گیرد یا نه؟ حتی در رساله‌های عملیه می‌بینیم که این اختلاف هست و بعضی از فقهاء در رساله‌های عملیه مسئله را منحصر کرده‌اند به این‌که بچه مال خودش باشد پسر هم باشد، لذا آن روایتی که حالا می‌خوانیم می‌گویند بیش از این نمی‌توانیم استفاده بکنیم بنابراین دیگر مسئله را اگر بخواهیم درست بکنیم باید با قاعده حرج بیاییم جلو، حرج نوعی لذا این برایش لازم نیست خودش را تطهیر بکند الا این‌که اگر برای هر نمازی یا هر شبانه روز یک مرتبه خودش را تطهیر بکند خوب است، اگر بتوانیم روایت را حمل بر استحباب بکنیم مسئله درست می‌شود یعنی حرف مرحوم سید در عروه که فرقی بین پسر و دختر نمی‌گذارد فرق بین این‌که این مربیه باشد یا مربی، مرد باشد یا زن نمی‌گذارد فرقی بین این‌که اولاد خودش باشد یا اولاد دیگران نمی‌گذارد این همه همه برای خاطر این روایتی است که در مسئله هست و به این روایت عمل شده است و آن کسانی که فقط می‌گویند که بچه خودش، آن هم پسر، آنها هم باز تمسک به این روایت کرده‌اند و بیش از این از روایت نتوانسته‌اند استفاده بکنند، اما اگر یک کسی بتواند این روایت را حمل بر استحباب بکند دیگر خواه ناخواه باید از این روایت صرف نظر بکند، بگوید که این مربیه از باب حرج نوعی است که می‌تواند در نجاست در متنجس نماز بخواند بنابراین فرقی دیگر نیست مربیه باشد یا مربی، بجه مال خودش باشد یا مال دیگری و بتواند تطهیر بکند و نکندآن لازم نیست که خودش را تطهیر بکند و با بدن نجس با بدن متنجس به آن بول بچه می‌تواند نماز بخواند.

حالا اجازه بدهید این روایت را بخوانم ببینیم که چه‌ مقدار می‌توانیم از این روایت استفاده بکنیم،

روایت 1 از باب 4 از ابواب نجاسات صحیحه ابی حفص عن ابی عبدالله علیه السلام قال سئل عن امرأه لیس لها الا قمیص واحد و لها مولود فیبول علیها کیف تصنع؟ قال تغتسل القمیص فی الیوم مره، همه قاعده حرج را جلو نیاورده‌اند گفته‌اند که ما هستیم و این روایت این روایت باید هر روزی یک مرتبه خودش را تطهیر بکند آن وقت گفته‌اند این عن امرأه آیا عن امرأه، به جای زن اگر مرد باشد، یک مردی مثلاً زن ندارد پرستار بچه‌اش است آیا می‌شود آن مرد به جای این زن باشد یا نه؟ مثل مرحوم سید الغاء خصوصیت کرده گفته بله مثل استاد بزرگوار آقای بروجردی الغاء خصوصیت نتوانسته بکند فرموده مختص به زن است، لیس لها الا قمیص واحد و لها مولود، این مولود مولوده نیست، پس هم پسر را می‌گیرد هم دختر را مرحوم سید فرموده‌اند بله، مثل آقای برجردی فرموده‌اند نه، مولود ظهور در پسر دارد، و چون ظهور در پسر دارد پس دختر را نمی‌گیرد لذا اگر این مربیه دختری را شیر بدهد دختری را پرورش بدهد و آن بول بکند این باید همیشه خودش را تطهیر بکند دیگر هم نگفته‌اند پس اگر حرج باشد چه؟ اصلاً مسئله‌اش را متعرض نشده‌اند، یبول علیها کیف تصنع؟ قال تغتسل القمیص فی الیوم مره که در هر روزی یک مرتبه باید این پیراهن را بشوید حالا اگر حرج باشد یا نباشد مسئله را متعرض نشده‌اند، حالا در جایی می‌شود روزی یک مرتبه بتواند این پیراهن را عوض بکند خب این روایت است، لذا من عرض کردم قطع نظر از این روایت خب باید ببینیم این از باب حرج است دیگر حرج نوعی مثل خون قروح و جروح است ، لذا این مصداق آن قاعده حرج نوعی است خصوصیت ندارد نمی‌توانیم بگوییم که این خصوصیت دارد که می‌تواند توی نجس نماز بخواند برای این‌که مربی طفل است و شستن برای او سخت است نمی‌شود که گفت، باید بگوییم مصداق قاعده حرج است خب وقتی مصداق قاعده حرج شد نظیر خون قروح و جروح است همین‌طور که در خون قروح و جروح این می‌تواند در همان نجس نماز بخواند و لازم نیست شبانه روز یک دفعه خودش را تطهیر بکند این جا هم همین است خب حالا این تغتسل القمیص فی الیوم چه‌ می‌شود؟ دیگر حملش می‌کنیم بر استحباب یعنی اگر می‌تواند همیشه خودش را تطهیر کند خب همیشه خودش را تطهیر می‌کند دیگر مثل خون قروح و جروح حرج شخصی که نبود حرج نوعی بود همان کسی هم که مثل امام صادق سلام الله علیه خب می‌توانستند دیگر مرتب پیراهنش را عوض بکنند اما فرمودند من نمی‌شویم حتی تبرء تا این‌که خوب بشود لذا اگر بتواند، مطلوبیت دارد یعنی استحباب دارد، گفتیم حرج دو قسم است حرج شخصی داریم حرج نوعی داریم، یعنی حرج شخصی این است که برای شخص این حرج است خب اگر برای شخص این حرج باشد دیگر از بحث بیرون است که مسلم هر جا حرج است تطهیر لازم نیست بکند هرکجا هم حرج نیست باید تطهیر بکند اما در این چند تا مسئله حرج شخصی نیست حرج نوعی است حرج نوعی یعنی چه؟ یعنی اسلام دیده برای نوع مردم در خون قروح و جروح اگر بخواهند تطهیر بکنند بر ایشان حرج است آن وقت تکلیف را آورده روی نوع گفته اگر برای نوع مردم حرج است دیگر کاری به فرد نداریم اگر بعضی افراد هم برایشان حرج نیست با همان خون قروح و جروح می‌توانند نماز بخوانند که فقهاء همین جور فرموده‌اندلذا توی رساله‌های عملیه هم آمده اگر کسی مثلاً دمبلی به بدنش است و می‌تواند هر روز برود حمام هر روز عوض بکند گفته‌اند لازم نیست چرا لازم نیست گفته‌اند برای این‌که برای نوع مردم چون حرج است تکلیف آمده روی نوع این هم که برایش حرج نیست و خون قروح وجروح دارد برای این هم معفو است، سابقاً این جور بحث کردیم دیگر، حالا این جا هم همین است یعنی این مربی می‌تواند برای هر نمازی حمام برود یا این‌که خودش را آب بکشد و با لباس پاک نماز بخواند می‌تواند، اما چون که برای نوع مردم حرج است این لازم نیست این کار را بکند خب حالا لازم نیست اگر بخواهد بکند عقل می‌گوید مطلوب است لذا این یوم در این جا حمل می‌شود بر استحباب، اما فقهاء این جور نکرده‌اند در حالی که حرج را نوعی گرفته‌اند اما این وجوب کل یوم مره را به آن عمل کرده‌اند، آن وقت مشکل می‌شود وآن این است چه جور می‌توانیم قاعده حرج را تخصیص بدهیم؟ اگر حرج نوعی است دیگر کل یوم مره معنا ندارد این کاسه داغتر از آش هم می‌شود این که در خون قروح و جروح بگوییم که با آن می‌شود نماز خواند ولو این‌که بتواند آب بکشد لازم نیست آب بکشد حتی تبرء اما برای این زن بی‌چاره که نمی‌تواند آب بکشد این شبانه روز یک مرتبه باید آب بکشد، مشکل می‌شود دیگر، بنابراین این جور که من عرض می‌کنم شما باید یا این مسئله را یک تعبد بدانید که اصلاً ربطی به این حرف‌ها ندارد یک تعبد است خب این ذوق فقهی این را نمی‌تواند قبول بکند می‌دانیم از باب مصداق حرج است بله کسی این می‌دانیم را بگوید نه و این مسئله اصلاً یک مسئله تعبد است همین جور که می‌گویند دو رکعت نماز بخوان حمد و سوره‌اش را هم بلند بخوان به این زن هم گفته‌اند شبانه روز یک مرتبه خودت را تطهیر بکن می‌خواهد حرج باشد می‌خواهد نباشد بخواهید خودتان را بتوانید تطهیر کنید بخواهی نکنید یک تعبد است، خب نمی‌شود گفت این را ، لذا اگر بگویید تعبد خیلی خوب مسئله تمام است و اما اگر نتوانید بگویید تعبد است و از باب حرج است دیگر حرج شخصی مراد باشد این تغتسل کل یوم مره تخصیص می‌خواهد بدهد نمی‌تواند حرج نوعی هم باشد نمی‌تواند مگر این‌که حمل بر استحباب بکنیم. لذا مثل مرحوم آقای خویی دیده‌اند که نمی‌شود گفته‌اند روایت ضعف سند دارد گفته‌اند یکی خود ابی حفص است که این روایت را نقل کرده اسمش سلمه است گفته‌اند توثیق نشده گفته‌اند بلکه اصلاً این اسمش در رجال نیست این راجع به این آقا، الا این‌که اسمش که در رجال هست هست و مثل فضا له بن ایوب حماد بن عیسی از او خیلی روایت نقل می‌کنند و هر دو این‌ها اصحاب اجماعند لذا این‌که اصلاً اسمش در رجال نیست، بله مرحوم نجاشی مرحوم شیخ اسمش را در رجال نیاورده‌اند اما در مثل  اصول اربعه، هم کافی هم تهذیب هم استبصار هم فقیه اسمش خیلی آمده در میان روات و از جمله کسانی که از او روایت نقل می‌کنند هم فضاله ابن ایوب است هم حماد بن عیسی.

باز مرحوم آقای خویی فرموده‌اند محمد بن عیسی معاضی ابن در سند است توثیق نشده باز فرموده‌اند لعدم وجوده در این دو تا کتاب یعنی نجاشی و مرحوم شیخ در فهرست گفته‌اند لذا مرحوم علامه این را تضعیف کرده و مرحوم علامه در خلاصه گفته تضعیف است چرا؟ گفته برای این‌که مرحوم نجاشی، مرحوم شیخ آن را توثیق نکرده‌اند الا این‌که همین محمد بن عیسی معاضی در کامل الزیاره اسمش آمده و کامل زیاره دیگر خب مثل فهرست همین‌طور که مرحوم شیخ می‌گوید این موثق است ابن قولویه هم می‌گوید این موثق است ظاهراً مرحوم علامه یا کامل الزیاره پیش ایشان نبوده یا کامل الزیاره را قبول نداشتند که نمی‌شود بگوییم قبول نداشتند، پیش ایشان نبوده یا اینکه معمولاً متأخرین الا مرحوم آقای مامقامی معمولاً آقایان متأخرین می‌گویند قدماء باید توثیق کنند و قدماء فقط دو نفر یکی مرحوم نجاشی است یکی هم مرحوم شیخ، و این‌ها خب این‌جوری که نمی‌شود بیاییم جلو و علی کل حال روایت از  نظر سند اشکال ندارد و این‌که ما بخواهیم از نظر سند روایت را از کار بیندازیم این کار مشکلی است انصافاً.

بله نمی‌تواند این روایت قاعده حرج را تخصیص بدهد چون قابل تخصیص نیست این قواعدی که ما داریم مثلاً قاعده ید را یکی تخصیص بدهد آبی از تخصیص است، قاعده سوق را تخصیص بدهند آبی از تخصیص است و من‌جمله قاعده حرج، قاعده حرج اگر یک روایت در مقابلش باشد معارض می‌بیند عرف، قواعد قابل تخصیص نیست خب این حرف من هم نیست حرف دیگران، بزرگان هم هست که قواعد فقهیه را ما بخواهیم تخصیص بدهیم نمی‌شود آبی از تخصیص است اگر یک روایت در مقابلش باشد معارض است حالا این روایت در مقابل قاعده حرج می‌خواهد بگوید که در حالی که برای این زن مربیه حرج است اما شبانه روز یک مرتبه آب بکشد، خون قروح و جروح اگر داشته باشد لازم نیست که شبانه روز یک مرتبه آب بکشد اما این بول این بچه که حرج است برای این، نمی‌تواند پیراهنش را یا لباسش را عوض بکند این باید شبانه روز یکمرتبه آب بکشد، حرج شخصی که ممکن نیست حرج نوعی که ممکن است فقهاء در خون قروح و جروح نگفته‌اند.

همان برمی‌گردد به تعبد دیگر به این‌که بگوییم آقا این مسئله تعبد است و نمی‌توانیم این حرف را بزنیم نمی‌شود ما بگوییم که این گونه مسائل تعبد است خب می‌دانیم این گونه مسائل برای خاطر حرج است منتاً گفته‌اند زن مربیه چون‌که شستن بدن و لباس هر روز برایش مشکل است گفته‌اند با همان نجس نماز بخوان خب اگر بتواند بعضی اوقات آب بکشد حرج نباشد باید همین جورها درستش بکنیم آن وقت شبانه روز یک مرتبه آب بکشد می‌شود استحباب، اگر روایت خون قروح و جروح یادتان باشد یک روایتش را بخوانم،

روایت سماعه روایت 2 از باب 22 از ابواب نجاسات عن الرجل به القروح والجروح ولا یستطیع ان یغسل دمه قال یصلی ولا یغسل ثوبه کل یوم الامره همه فقهاء حمل بر استحبابش کرده‌اند سابقاً اگر یادتان باشد بحث کردیم، همه فقهاء گفته‌اند این فی کل یوم مره که در روایت سماعه آمده یا باید طردش بکنیم برای این‌که آن روایات حتی تبرء و امثال این‌ها می‌گوید لازم نیست یا حمل بر استحبابش بکنیم اگر بتوانیم خب این همین تغسل کل یوم مره در این روایت مربیه آمده در همین روایت خون قروح و جروح هم آمده بگوییم که خون قروح و جروح کل یوم مره حمل بر استحباب می‌شود چرا حمل بر استحباب می‌شود؟ برای این‌که قاعده حرج تخصیص بردار نیست اما ما آن نحن فیه که گفته کل یوم باید این خودش را بشوید اجماع روی آن نیست بگوییم نه این شبانه روز یک مرتبه باید خودش را بشوید لذا همین جور که روایت سماعه اجماع داریم بر این که حمل بر استحباب می‌شود که اگر یادتان باشد سابقاً می‌گفتم حمل بر استحبابش  هم کار مشکلی است برای این‌که اصلاً معلوم نیست مطلوبیت داشته باشد معارض است بگوید اگر نمی‌توانی بعد بگوید که شبانه روز یک مرتبه، خب نمی‌تواند بگوید شبانه روز یک مرتبه، یا باید بگوییم شبانه روز یک مرتبه حرج نیست از قاعده حرج می‌رود بیرون یا اگر حرج باشد دیگر نمی‌توانی اما شبانه روز یک مرتبه آب بکش خب این یک تعارضی است اصلاً توی مسئله، لذا سابقاً می‌گفتیم آقا این یغسل مره این آن جاهایی است که بتواند، برمی‌گردد به حرج نوعی آن وقت حمل بر استحبابش بکنیم برای این‌که اجماع در مسئله داریم که شستن کل یوم مره لازم نیست، ما نحن فیه هم همین است، این خلاصه حرف است. اگر شما بتوانید بگویید آقا این مسئله یک تعبد است آن وقت هم آن جا را می‌گوید که حرج نوعی باشد نه حرج شخصی، حرج شخصی که معنا ندارد یک شبانه روز یک مرتبه بشوید خب نمی‌تواند، بگویید نه آن جاست که می‌تواند برمی‌گردد به حرج نوعی، یعنی نوع مردم بر ایشان مشکل است و این اگر می‌تواند شبانه روز یک مرتبه بشوید مابقی‌اش طوری نیست این یک مرتبه را بشوید، یک تعبد، اما مشکل است چون مشکل است مثل مرحوم آقای خویی مجبور شده رفته توی سند روایت، روایت را از کار انداخته آن نمی‌شود روایت ابی حفص مصححه است مورد عمل اصحاب است و ما نمی‌توانیم این روایت را از کار بیندازیم اصلاً چیزی که به مرحوم آقای خویی وارد است برای این‌که ضعیف السند هم باشد اصحاب به روایت عمل کرده‌اند یعنی هم قدماء هم متأخرین این روایت را آورده‌اند توی کار فتوی دادند روی این‌که زن مربیه شبانه روز یک مرتبه خودش را اگر می‌تواند آب بکشد لذا اگر هم ضعیف السند باشد من که سندش را درست کردم اگر هم ضعیف السند باشد جبران سند به عمل اصحاب. ششم چیزی که گفته‌اند و گفتنش خیلی لازم نبود اما مرحوم سید برای این‌که این ما یعفی عنه الصلوه را یک شمول عقلی به آن داده باشند ششم جایی که گفته‌اند با لباس نجس، متنجس می‌شود نماز خواند آن جا که اضطرار داشته باشد البته اضطرار اضطرار عرفی نه اضطرار عقلی، مثل این‌که توی مسافرت است و شلوارش نجس است نمی‌تواند در بیاورد در میان مردم نمی‌تواند، جای خاصی ندارد خب چون مضطر است با همان لباس نماز بخواند یا مثل همین مربیه که باز برمی‌گردد به آن قاعده حرج، نمی‌تواند مرتب عوض بکند باز همین یا خون قروح وجروح حتی از همین باب است باب اضطرار است دیگر اسمش را می‌گذاریم قاعده حرج اسمش را می‌گذاریم قاعده عسر، اسمش را می‌گذاریم قاعده اضطرار و  مرحوم سید اگر می‌خواستند این فرع را بیاورند این جا باید قبلاً آورده باشند بعد بفرمایند که از جمله اضطرار خون قروح و جروح است از جمله اضطرار این زن مربیه است و از جمله اضطرار این‌که هیچ کدام این‌ها نیست اما نمی‌تواند بدنش را آب بکشد آب ندارد از جمله اضظرار آن جا که هوا سرد است نمی‌تواند لباسهایش را در بیاورد و امثال این‌ها ، اما این را سه تا قرار دادن اول خون قروح و جروح بعد هم بیایند روی مربیه بعد هم بیایند روی اضطرار این مثل این‌که کم لطفی است انصافاً نمی‌شود این‌ها را جدای از هم حساب کرد، بله مگر این‌که کسی بگوید که آن معفو است خون قروح و جروح یک تعبد است ومعفو بودن نجاست لباس یا بدن مربیه یک تعبد است، مسئله اضطرار چه؟ آن هم از روایات می‌فهمیم یک تعبد است و این‌ها همه جدای از هم ولی گمان نکنم الان در میان شما یک کسی باشد که بگوید که بله این‌ها سه تا مسئله جدای از هم هیچ ربطی به هم ندارد خب انصافاً این جور نیست دیگر، آن مسئله قروح وجروح از باب اضطرار است حالا ولو اضطرار نوعی، این بول بچه روی لباس مربیه یا بدنش از باب اضطرار است خود مسئله اضطرار هم یک کلی است یک کلی می‌توانیم این جا درست بکنیم هر کجا حرج نوعی باشد آن حرج نوعی به ما می‌گوید با بدن نجس یا لباس نجس می‌توانی نماز بخوانی، دیگر نه احتیاج به روایت داریم اگر هم روایت داشته باشیم می‌گوییم ارشاد است ارشاد به حکم عقل،

حرج نوعی است حرج شخصی که نیست الان این اضطرار هم که ایشان می‌گویند اضطرار شخصی که نیست اضطرار نوعی است دیگر، اضطرار عرفی، یعنی عرف بگوید این مضطر است آن وقت دیگر خواه ناخواه این جور می‌شود که اگر ما اضطرار نوعی بگوییم، اضطرار نوعی عرفی، دیگر برمی‌گردد به این که مثلاً این الان هم فتوی می‌دهند دیگر، لباسش نجس است و این می‌تواند مثلاً برود توی مغازه پول بدهد بگوید می‌خواهم توی پستوی مغازه نماز بخوانم برود آن جا شلوارش را در بیاورد نماز بخواند خب همه گفته‌اند نه برای این‌که برای نوع مردم این اضطرار است برای این هم اضطرار است، همچنین عقلا می‌تواند رفع اضطرار بکند اما عرفاً می‌گویند مضطری می‌گویند کار به عقل نداشته باش رفع ما اضطروا الیه بالاضطرار العرفی نه باضطرار عقلی، خب این‌ها یک چیزهایی است که فقهاء فرموده‌اند در جاهای دیگر و من خیال می‌کنم اگر ما بگوییم که آقا این ششم در بر دارد چهارم و پنجم را، و آن روایاتی که در باب قروح و جروح است یا این روایت ابی حفص که الان خواندیم این‌ها همه ارشاد است ارشاد به حکم است روایت ابی حفص می‌گوید شبانه روز یک مرتبه عقل ما می‌گوید شبانه روز یک مرتبه اگر بتوانی و هیچ اشکال برایت نداشته باشد که خوب است هر روز هم هر نمازی هم سه مرتبه حمام بروی سه مرتبه لباسهایت را عوض بکنی و برایت اشکال نداشته باشد حمام رفتن برایت خوب باشد یک بهانه باشد لباست را دیگران می‌شویند هیچ اشکالی ندارد با جون و دل لباس می‌شویند تو یک لباس برای تعویض داشته باش آن لباس نجس را در وقت غیر نماز بپوش خب همه این ها را عقل می‌گوید بکن، اما لازم است یا نه؟ عقل می‌گوید نه، می‌گوید چون حرج نوعی است رفع تکلیف برای نوع است یا اگر شخصی بگوییم چون حرج شخصی است رافع تکلیف است خب این‌ها همه درست می‌شود دیگر، لذا قاعده حرج و قاعده اضطرار و این مربیه همه همه یک چیز می‌شود و آن این است که اگر کسی مضطر باشد عرفاً نه عقلا و این اضطرار هم رافع تکلیف برای نوع است نه شخص لذا اگر این عوض کردن لباس یا شستن بدن برای نوع مردم مشقت داشته باشد برای این هم که مشقت ندارد معفو است همین‌طور که مرحوم سید و دیگران در خون قروح و جروح گفته‌اند، روایت هم می‌گفت حتی تبرء، حکم را برد روی حتی تبرء یعنی ولو این‌که این شخصاً هم می‌تواند عوض بکند لازم نیست عوض بکند خب ما هم راجع به اضطرار همین را بگوییم راجع به آن مربیه هم همین را بگوییم، دیگر وقت گذشت اگر چیزی داشتید فردا بگویید تا متعرض بشوم و الا یک مسئله باقی مانده بگوییم و مسئله نجاسات تمام بشود.

وصلی الله علی محمد و آل محمد