عنوان: صبر در اطاعت و عبادت
شرح:

بسم ‌الله الرّحمن الرّحيم

«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»

 

بحث جلسۀ قبل، دربارۀ فضيلت صبر بود. علماي علم اخلاق، اين فضيلت بزرگ را «ام الفضائل» ناميده‌اند؛ زيرا هرکسي براي دست‌يابي به هر فضيلتي نيازمند صبر و استقامت است. همچنين اهتمام به اين فضيلت بزرگ، مانع مهمي براي سقوط انسان و عامل حفظ او از انحراف و گمراهي است.

همان‌طور که قبلاً بيان شد، صبر به سه قسم فردي، خانوادگي و اجتماعي منقسم مي‌شود و صبر فردي که فعلاً موضوع بحث ما است نيز به سه قسم تقسيم شده است: صبر در اطاعت و عبوديت، صبر در مصائب و بلاها و صبر در مقابل گناه.

در جلسۀ گذشته مقداري دربارۀ صبر در اطاعت سخن گفتيم. در اين جلسه پيرو بحثِ صبر در اطاعت، بايد بدانيم که صبر در اطاعت، از دو جنبه يا دو بعد اساسي قابل بررسي است: 1.‌ خضوع و خشوع؛ 2.‌خلوص نيّت.

 

خضوع و خشوع در عبادت

دست يافتن به خضوع و خشوع در عبادت، در عين حالي که لازم است، بسيار سخت و دشوار است. به عنوان مثال وقتي انسان نماز مي‌‌خواند، بايد دل و همۀ اعضاي بدن خود را متوجّه خداوند متعال کند. در روايات آمده است: وقتي کسي نماز مي‌خواند، به هر اندازه که حضور قلب و خضوع و خشوع داشته باشد، نمازش قبول مي‌شود. به همين علّت گاهي يک ثلث نماز، گاهي دو ثلث، گاهي نصف نماز و گاهي همۀ نماز مقبول است:

«إِنَّ مِنَ الصَّلَاةِ لَمَا يُقْبَلُ نِصْفُهَا وَ ثُلُثُهَا وَ رُبُعُهَا وَ خُمُسُهَا إِلَى الْعُشْرِ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا يُلَفُّ كَمَا يُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ فَيُضْرَبُ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا وَ إِنَّمَا لَكَ‏ مِنْ‏ صَلَاتِكَ‏ مَا أَقْبَلْتَ‏ عَلَيْهِ‏ بِقَلْبِكَ‏»[1]

مثلاً اگر کسي در وقت نماز، با توجّه کامل تکبير بگويد، ولي سپس نماز خود را به صورت لقلقۀ زبان ادامه دهد، گرچه نماز او صحيح است و قضا ندارد، اما مقبول خداوند سبحان نيست. در واقع، از اين نماز، همان تکبير ابتدايي که با حضور قلب و توجّه کامل ادا شده، مورد قبول و پذيرش خداي سبحان واقع مي‌گردد. از همين جهت، بسياري از نمازها، اثري در نمازگزار ندارد و نمي‌تواند باعث رشد معنوي او شود. نمازي مي‌تواند انسان را به مقامات رفيع و عالي برساند که مقبول درگاه احديّت باشد. خداوند متعال هم، نمازي را مي‌پذيرد که با حضور قلب و توجّه کامل خوانده شده باشد.

دست‌يابي به حضور قلب، بسيار مشکل است و تحصيل آن، جز با عنايت خداي سبحان و تضرّع و زاري به درگاه او و توسّل به اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» امکان‌پذير نيست. با همۀ اين مشکلات، انسان بايد از اول تا آخر نماز، مراقب افکار و خطورات قلبي خود باشد؛ در برابر خداوند متعال، ادب را رعايت کند و دل او نيز به پروردگار عالم توجّه داشته باشد.

 

مراتب توجّه در عبادات

توجّه به خداوند متعال، به خصوص توجه به حق تعالي هنگام اطاعت و عبادت او، مراتبي دارد. مراعات ادب حضور و حضور قلب هنگام عبادت، مرتبۀ اوّل توجّه است که به آن «مرتبۀ حضور قلب» مي‌گويند.

در مرتبۀ بعدي، نمازگزار در نماز خود، با خداي سبحان، معاشقه مي‌کند و کم کم به مرتبه‌اي مي‌رسد که پروردگار عالم را مي‌يابد. چنين شخصي وقتي نماز مي‌خواند، تنها نيست و جداً خدا را مي‌يابد. نظير آدم تشنه‌اي که آب را مي‌يابد و مشتاق نوشيدن آب است. او نمي‌تواند حالت تشنگي و اشتياق خود به آب را توصيف کند، امّا اين حالت را در وجود خود مي‌يابد. «يابيدن» بالاتر از «دانستن» است. مردان خدا، در نماز، خداي خود را مي‌يابند.

اگر واقعاً نماز، مکالمه و معاشقه با خداوند باشد، آن نماز، وجداني و يابيدني مي‌شود. همان‌گونه که اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» ‌در نهج البلاغه[2] و امام حسين«سلام‌الله‌عليه» در دعاي عرفه مي‌فرمايند خداوند يافتني است و کور باد چشمي که خدا را نبيند: «عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاكَ»[3]

انسان هميشه و در همۀ حالات بايد خود را در محضر خداوند سبحان بداند و بيابد، اما آنچه بيشتر لازم است و موجب ارزش‌بخشي به عبادات و به خصوص نماز مي‌شود، حضور قلب هنگام عبادت است.

 

مکالمه خداوند با بنده در نماز 

دستيابي به حضور قلب به عنوان مرتبۀ اوّل توجّه در عبادت نيز براي انسان مشتاق کافي است. مثلاً وقتي نمازگزار حمد و سوره مي‌خواند، اگر توجّه داشته باشد که چه مي‌گويد و علاوه بر اينکه با زبان آن عبارات را مي‌خواند، دل او نيز اقرار کند، بسيار خوب است. همچنين نمازگزار بايد توجّه داشته باشد که حمد و سوره، کلام خداست و اين‌ کلمات، کلماتي است که پروردگار عالم، به وسيلۀ آن با بندگان سخن مي‌گويد. چگونه هنگام شنيدن سخنان يکي از بزرگان که به او ارادت داريد، همۀ توجه شما به او جلب مي‌شود و پس از مکالمه با او، مي‌‌توانيد همۀ خصوصيات ديدار خود را نقل کنيد، به همان صورت و بيش از آن، هنگام قرائت حمد و سوره بايد متوجّه خداي سبحان باشيد. انسان بايد هنگام قرائت حمد و سوره، توجّه داشته باشد که خداوند متعال در حال سخن گفتن با اوست و رعايت خضوع و خشوع دل، فکر و همۀ اعضاي بدن را بکند. 

 

مکالمه و معاشقۀ بنده با خداوند

پس از اتمام حمد و سوره، موقع حرف زدن بنده با خداست. وقتي انسان با خدا حرف مي‌زند، هيچ چيز و هيچ کس نبايد فکر و توجّه او را منحرف کند. هنگام رکوع و سجود، بايد با تمام توجّه، در برابر خالق هستي، خاضع و خاشع باشد و به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام خميني«قدّس‌سرّه» خود را در محضر پروردگار عالم بداند و ادب حضور را رعايت کند. اگر کسي به جز خدا در دل و ذهن نمازگزار خطور کند، اين نماز، توجّه لازم را ندارد. البته برائت ذمّه حاصل مي‌کند و لازم نيست بعداً آن را قضا کند، امّا نماز او مانند گردوي پوچ است. البته بايد دانست دست يافتن به چنين حالتي، بسيار سخت و دشوار است.

 

دستيابي به حضور قلب، مشکل، اما شدني است!

يکي از بزرگان مي‌گفت: من تا به حال، دو رکعت نماز با حضور قلب نخوانده‌ام! به راستي نيز مشکل است. امّا همين امر مشکل، غير ممکن نيست و بايد با استمرار و مداومت آسان شود. نظير مداومت بر نماز شب که مشکل است، اما اگر کسي جداً عادت کند و با توجه به تأکيد اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» و فرمايش ايشان که: اگر کسي نماز شب نخواند،‌ از ما نيست، تصميم بگيرد و حتي هنگام خستگي نماز شب را ترک نکند، آن امر مشکل، رفته رفته براي او آسان مي‌شود.

آنچه مشکل‌تر است، دستيابي به حضور قلب است، به گونه‌اي که وقت نماز شب، با خداي خود خلوت کند. به قول حضرت امام«قدّس‌سرّه» توجه داشته باشد که همه جا محضر خداست و او در محضر خدا قرار دارد و ادب حضور را مراعات کند. مراعات ادب حضور يعني حضور قلب و مکالمه با خداوند متعال و اين امر مهم و مشکل هم، اگر انسان اراده کند و صبور باشد، شدني است. 

 

راهکار درک حضور قلب

دست‌يابي به حضور قلب، آوردني نيست، بايد خودش بيايد، امّا زمينه‌سازي براي مقدّمات آن، به دست خود انسان است. اگر کسي جدّاً اهل دل باشد و با تضرّع و زاري، حضور قلب را از خداوند طلب کند و براي دريافت آن، تلاش نمايد، خداوند رحمان عنايت مي‌کند. اين نعمت، چيزي نيست که به همه بدهند. اگر کسي در نماز حضور قلب دارد، بداند که از خواص است و خداوند متعال به او لطف و عنايت ويژه دارد.

براي درک اين مقام والا، انسان نيازمند صبر و بردباري است. صبر و استقامت براي حضور قلب، کاري مشکل، امّا لازم است. و الاّ نماز، لقلقۀ زبان خواهد بود. نماز مفيد و کاربردي، آن است که همراه با حضور قلب و اخلاص باشد. بايد نمازگزار در تمام مدّت نماز، خود را در محضر خداوند رحمان بيابد تا نماز او کاربرد داشته باشد و او را به مراتب والاي معنوي و عرفاني برساند.

يکي از بزرگان مي‌گفت: وقتي که در نماز مي‌گويم: «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه‏»، تا پاسخ سلام خود را از پيامبر اکرم«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» نشنوم، سلام بعدي را نمي‌گويم! خوشا به حال اين افراد که نمازشان مکالمه و معاشقه است و حتي به مراتبي رسيده‌اند که خداوند متعال را مي‌يابند و با چشم دل، نظاره‌گر جمال رحماني هستند.

به تعبير پيامبر اکرم«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» دو رکعت نماز در دل شب، نزد چنين کساني، از دنيا و آنچه در دنياست، ارزشمندتر مي‌شود:

 «ألَرَکْعَتَانِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا»[4]

نمي‌توان گفت پيامبر اکرم«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» سخن اغراق‌آميزي بيان فرموده‌اند؛ ‌بلکه يک واقعيت است. اگر به ايشان بگويند دو رکعت نماز نخوانيد و در عوض دنيا و آنچه در دنياست به شما داده مي‌شود، مي‌فرمايند دو رکعت نماز شب را به دنيا و آنچه در دنياست، نمي‌دهم. به راستي وقتي نماز معاشقۀ با خداوند بشود، با هيچ چيز، برابري نمي‌کند. 

 

معنا و برخي از مصاديق اخلاص

خلوص به اين معناست که انسان بتواند کارهاي خود را فقط براي خداوند سبحان انجام دهد. در کارهاي روزمرّه، عبادات، تلاش‌هاي اقتصادي و ... بايد خلوص رعايت شده، به هر کاري، رنگ خدايي داده شود. وقتي کسي براي رفاه همسر و فرزندان کار مي‌کند، وقتي مسلمان براي تأمين رفاه اجتماعي تلاش مي‌نمايد، بايد نيّت خود را براي خداوند متعال خالص کند. همچنين هنگامي که زن، ادارۀ امور منزل و تربيت فرزندان و شوهرداري را انجام مي‌دهد، بايد به کارهاي خود رنگ الهي ببخشد.

قرآن کريم مي‌فرمايد: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة»،[5]  رنگ خدا، چه رنگ خوبي است.

 

راهکار رسيدن به مقام اخلاص

خلوص نيز همچون حضور قلب، ناياب است و ازعنايات ويژۀ الهي به برخي از انسان‌ها به شمار مي‌رود. براي کسب خلوص، انسان بايد رياضت‌هاي ديني فراواني را متحمّل شود و با تضرّع و زاري، آن را از خداوند متعال درخواست کند. در واقع، مقدمه چيني و زمينه‌سازي براي خلوص دست خود انسان است، امّا در نهايت، خداوند متعال بايد توفيق برخورداري از اين نعمت بزرگ را عطا فرمايد.

 

يک حکايت آموزنده

بهلول که يکي از شاگردان امام صادق«سلام‌الله‌عليه» بود، به ‌خاطر شرايط زمان و جور خلفاي عبّاسي و فرار از ظلم و رياست دنيوي، خود را به ديوانگي زد. او با همان حالت و شهرت به ديوانگي، تلاش‌ فراواني براي تبليغ دين و گسترش معارف اسلامي داشت.

نقل شده است که روزي بهلول از جايي رد مي‌شد. شخصي را ديد که با افتخار، مشغول ساختن مسجدي است. نزديک آن شخص رفت و گفت: اجازه مي‌دهيد من نيز به اندازؤ يک خشت در ساخت اين مسجد مشارکت کنم؟ آن شخص گفت: مانعي ندارد. بهلول خشتي تهيه کرد و روي آن نوشت: «مسجد بهلول»! سپس آن را بالاي ورودي مسجد نصب کرد. فردا که سازندۀ مسجد آمد، آن خشت را ديد و بسيار عصباني شد و دستور داد آن را بردارند. سپس با تندي به بهلول گفت: من مسجد مي‌سازم، آن وقت به نام بهلول باشد؟ بهلول جلو آمد و گفت: آيا مسجد را براي مردم مي‌سازي يا براي خدا؟ اگر براي مردم مي‌سازي، مسجد نيست و خانۀ شيطان است و اما اگر براي خدا مي‌سازي، اسم مسجد به نام من باشد يا به نام تو، چه تفاوتي دارد؟ مگر خدا نمي‌داند چه کسي مسجد را ساخته است؟ اينکه تو عصباني هستي، معلوم مي‌شود که اين‌جا خانۀ ظلم و محلّ شيطان است!

وقتي در عملي خلوص نباشد، آن عمل تاريک است. هنگامي عمل روشن مي‌شود که نور الهي و رنگ خدايي به آن بتابد.

 

خلوص، مختص به واجبات نيست

اخلاص، مختص به اعمال عبادي واجب نيست. حتي خلوص نيّت در عبادات؛ واجب و مستحب؛ نيز منحصر نمي‌شود. بلکۀ همۀ اعمال و کارهاي انسان بايد با خلوص نيّت انجام شود. مثلاً خدمت به خلق که در روايات، ثواب فراواني براي آن بيان شده است، جز با رنگ الهي و خلوص نيّت، ارزش پيدا نمي‌کند.

يکي از راويان بزرگ، در روايتي از قول امام صادق«سلام‌الله‌عليه» نقل مي‌کند که فرمودند:

«مَنْ طَافَ بِالْبَيْتِ أُسْبُوعاً كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ سِتَّةَ آلَافِ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ سِتَّةَ آلَافِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ سِتَّةَ آلَافِ دَرَجَةٍ»

پس از بيان اين ثواب‌ها براي طواف خانۀ خدا، از قول امام صادق«سلام‌الله‌عليه» ادامه مي‌دهد که حضرت فرمودند:

«قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّى عَدَّ عَشْرا»[6]

يا در روايت ديگري از ابان بن تغلب، يکي از راویان معتبر احادیث در زمان امام صادق«سلام‌الله‌عليه»، نقل شده است که گفت: در خدمت امام ششم در مسجدالحرام طواف می‌کردم. یک نفر مرا صدا کرد و من جواب او را ندادم، در دور دوّم طواف مجدداً مرا صدا کرد و پاسخ او را ندادم. امام صادق«سلام‌الله‌عليه» فرمودند: مگر تو را صدا نمی‌زند؟ گفتم آری یابن رسول الله. گفتند: شیعه است؟ گفتم: آری شیعه است و از من درخواستی دارد. فرمودند: چرا درخواست او را اجابت نمی‌کنی؟ عرض کردم یابن رسول الله! در خدمت شما مشغول طواف هستم. حضرت فرمودند: طواف را رها کن و به سوی او برو.[7]

نظير اين روايت‌ها فراوان نقل شده است؛ امّا نکته‌اي که بايد به آن توجّه داشت، آن است که وقتي اين ثواب‌ها وجود دارد که خدمت به خلق و برآوردن حاجت‌ مؤمنان، فقط براي رضاي الهي و با خلوص نيّت انجام شود. بسياري از بزرگان طوري حاجت ديگران را برآورده مي‌کردند که خود او هم متوجّه نشود و به چنين عملي، عمل خالص گفته مي‌شود.

چه کسي مي‌تواند بگويد من حاجت کسي را فقط براي رضاي خدا برآورده کردم؟ چه کسي حتّي مي‌تواند ادّعا کند حجّ او براي خداوند سبحان بوده است؟

در روايات آمده است که در دورۀ آخرالزمان، مردم زياد به مکّه مي‌روند، امّا عدّه‌اي براي تفريح و از روي چشم و هم چشمي، گروهي براي تجارت و دسته‌اي هم براي گدايي به حج مي‌روند![8] متأسّفانه دربارۀ بقيۀ عبادات نيز وضعيّت به همين گونه است. اينکه انسان بتواند به کارهاي خود، رنگ الهي بدهد، از حضور قلب نيز مشکل‌تر است.

 

ريا و تأثير سوء آن بر اعمال

تفاوت حضور قلب و خلوص در اين است که اگر حضور قلب نباشد، عبادت صحيح است و قضا ندارد، اما اگر العياذبالله در کاري اخلاص نبود و ريا وجود داشت، يا مثلاً نماز براي به رخ کشيدن ديگري خوانده شد، نه تنها ثواب ندارد، بلکه قرآن کريم، گناه آن را در سرحدّ کفر مي‌داند:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ»[9]

اگر به کسي خدمت کرديد، مواظب باشيد که بر سر او منّت نگذاريد. زياد اتّفاق مي‌افتد که مثلاً مردي پس از کار روزانه، خسته به خانه مي‌آيد و براي خواسته‌اي کوچک، داد و فرياد راه مي‌اندازد که من براي شما کار مي‌کنم، چرا فلان چيز نيست؟ يا زني از دست فرزندان عصباني مي‌شود و در برخورد يا شوهر، تلافي مي‌کند. همۀ اين موارد نشان مي‌دهد که کار انجام شده توسّط زن يا مرد، براي رضاي خدا نبوده است.

قرآن کريم مي‌فرمايد: خداوند متعال انسان را براي عبادت خلق کرده است و عبادت را براي خلوص:

«وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ»[10]

انسان براي رسيدن به مقام عبوديت، به دنيا آمده است و وقتي کسي مي‌تواند به عبوديّت برسد، که مخلص باشد.

 

ريا، مخفيانه نفوذ مي‌کند

تحصيل خلوص نيّت، بسيار مشکل است؛ زيرا نفوذ ريا، مخفيانه و پنهاني است. در روايات آمده است: ورود شرک و ريا در اعمال، ناپيداتر از راه رفتن مورچۀ سياه روي سنگ سياه در شب ظلماني است![11]

بعضي اوقات، ريا عمل را نابود مي‌کند و فرد تصوّر مي‌کند عمل را براي خداوند انجام داده است. حتّي گاهي خود را فريب مي‌دهد و کاري را که براي غير انجام داده و پول گزافي نيز در ازاي آن گرفته است، به حساب عمل خالص مي‌گذارد. امّا در قيامت، ريا خودنمايي مي‌کند و مي‌بيند که ظلمت و تاريکي، سر تا پاي آن عمل را گرفته و متوجّه مي‌شود يک عمر، رياکاري کرده است.

آنچه در بحث صبر در عبادات مهم است، آن است که انسان، با استقامت، به اعمال و عبادت خود رنگ خدايي بدهد. شايد دانستن اين مطلب باعث تأثّر باشد، امّا بايد دانست که انسان بدون اخلاص، در چاه گمراهي و ضلالت فرو خواهد رفت.

 

توجّه دائمي به اخلاص

استاد بزرگوار ما علامه طباطبايي«رحمة‌الله‌عليه» در حالت احتضار، به جاي ذکر مقدّس«لااله‌الاالله»، امر به معروف و نهي از منکر مي‌کردند و مرتب مي‌گفتند: «توجه، توجه، توجه».

اين گونه توجه‌ها انسان را بيدار مي‌کند و الاّ انسان فريب مي‌خورد و نفس امّاره و هوي و هوس، او را به سوي پرتگاه و سقوط مي‌کشاند. بدون توجّه هميشگي، شيطان برون نيز به ياري شيطان درون مي‌‌آيد و انسان را منحرف مي‌سازند.

وقتي انسان مي‌تواند از چنگال شياطين درون و برون رهايي پيدا کند که از زير پرچم شيطان خارج شود و به زير پرچم خدا برود. وقتي انسان زير لواي الهي قرار گيرد، هيچ شيطاني به او دسترسي ندارد. شيطان فقط کساني را مي‌تواند منحرف کند که زير پرچم او رفته باشند و الاّ شيطان، اعّم از جنّي و انسي يا دروني و بروني، حق ندارد با مؤمن، کاري داشته باشد يا او را منحرف سازد.

«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ، إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ»[12]

در اين آيۀ شريفه، چندين تأکيد وجود دارد. يعني تنها و تنها، شيطان بر کساني تسلّط پيدا مي‌کند که زير پرچم الهي نيستند و الاّ اگر کسي بتواند رابطۀ هميشگي خود را با خداي سبحان حفظ کند و با توجّه هميشگي، خود را در محضر و حضور خداوند متعال بداند، هيچ شيطاني، چه در دورن و چه در برون، نمي‌تواند بر او اثر بگذارد.

شيطان و هواي نفس بر کسي تسلّط مي‌يابند که اعمال او رنگ الهي نداشته باشد و در اثر آن اعمال غير الهي، نتواند زير پرچم خداوند قرار گيرد. چنين کسي به ناچار زير پرچم شيطان است و شياطين درون و برون بر او مسلط مي‌شوند.

 

تضرّع و زاري براي برخورداري از حضور قلب و خلوص

جلسه، مقدس است. بياييد همۀ ما اين حالات معنوي را از خدا بخواهيم و بگوييم: خدايا! اين چيزها خيلي لازم است، خلوص در عمل خيلي لازم است و تو بايد عنايت کني! خدايا حضور قلب خيلي لازم است و تو بايد عنايت کني! خدايا! ‌به حق حضرت زهرا«سلام‌الله‌عليها»، حضور و قلب و اخلاص را به ما مرحمت فرما. انسان بايد با تضرع و زاري و با تصميم جدي و با رابطۀ عاطفي با خدا، از زير پرچم شيطان رها شود و به زير پرچم خدا پناه ببرد تا دست کم از مرتبۀ اوّل خلوص و حضور قلب برخوردار شود.

آنچه متأسّفانه در نمازها و ساير عبادات کمر‌نگ است، حضور قلب و اخلاص هنگام عمل است. انشاء الله با صبر و استقامت و با توسل به اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» از خداوند متعال بخواهيم که حضور قلب و اخلاص در عمل، به همگان عنايت فرمايد.

 

 

 

پي‌نوشت‌ها

==================

1. بحار الأنوار، ج ‏81 ، ص 260

2. نهج البلاغه، خطبه 179

3. دعاي عرفه

4. علل الشرائع، ج 2، ص 363

5. بقره / 138

6. الکافي، ج 2، ص 194

7. الکافي، ج 2، ص 171

8. جامع الاخبار، ص 69

9. بقره، 246.

10. بيّنه، 5.

11. بحارالانوار، ج 69، ص 93

12. نحل، 99-100