عنوان: کفّاره ترک بیتوته در منی
شرح:

أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏ رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ يَفْقَهُوا قَوْلي.

 

فرموده­اند: اگر کسی شب در منی نماند، باید کفاره بدهد؛ یعنی یک گوسفند قربانی کند. فرموده­اند: بنابراین اگر بنا بود سه شب در منی بماند و نماند، باید سه گوسفند قربانی کند؛ یعنی باید سه کفاره بدهد.

مرحوم علامه[1] (و مرحوم شهید دوم[2]) فرموده­اند: فرقی بین عامد و جاهل و ناسی و معذور هم ندارد. عمداً باشد، همین است، معذور هم باشد، همین است. به روایاتی تمسّک کرده­اند که از جمله روایت­ها، صحیحه جعفر بن ناجیه است.

صحیحه جعفر بن ناجیه: «قال: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَمَّنْ بَاتَ لَيَالِيَ مِنًى بِمَكَّةَ، فَقَالَ: عَلَيْهِ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْغَنَمِ يَذْبَحُهُن‏.»[3]

مثل مرحومه علامه در تذکره و مثل مرحوم شهید در مسالک گفته­اند: ظهور روایت می‌گوید تفاوتی نیست که عمداً باشد یا سهوا، یا جهلاً، یا علما، یا اختیاراً و یا اضطراراً.

فقها متعرض مسأله نشده­اند، اما اصل مسأله را متعرض شده­اند، بدون اینکه تفصیل بدهند. مثل مرحوم محقق در شرایع و دیگران فرموده­اند: اگر کسی آن شبی که باید در منی بماند، نماند، باید کفاره بدهد و کفاره‌ آن یک گوسفند است. بنابراین اگر سه شب نماند، باید سه گوسفند قربانی کند. اما اسم عمد و علم و جهل و نسیان و عذر و غیره را نیاورده­اند. نظیر این روایت جعفر بن ناجیه، هم سندش خوب است، هم دلالتش خوب است، اما معارض هم دارد و معارض آن روایت 5 از همان باب 1 است که آن­هم صحیحه است.

صحیحه صفوان: «قال: قَالَ أَبُو الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: سَأَلَنِي بَعْضُهُمْ عَنْ رَجُلٍ بَاتَ لَيَالِيَ مِنًى بِمَكَّةَ، فَقُلْتُ: لَا أَدْرِي، فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِيهَا؟ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: عَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ إِذَا بَات‏....»[4]

یک سنّی یا جاسوسی از من سوال کرد که شخصی در منی نمانده است. موسی بن جعفر«علیه‌السّلام» می‌فرمایند: من گفتم: لا أدری. صفوان می‌گوید: من از آقا پرسیدم: حکمش چیست. فرمود: یک گوسفند بدهد. سوال او از لیالی ثلاثه بود و حضرت فرمودند نمی‌دانم و تقیه کردند. صفوان می‌گوید: من به آقا گفتم حکمش چیست، فرمود: یک گوسفند قربانی کند.

مرحوم صاحب جواهر مثل اینکه از سه گوسفند، شهرت در نظرشان بوده است، لذا می‌خواسته­اند حمل کنند و گفته­اند مراد جنسیت است و وحدت نیست. یعنی یک جمع تبرعی کرده­اند. اینکه حضرت فرمودند: یک گوسفند و روایت جعفر بن ناجیه گفته: سه گوسفند، مرحوم صاحب جواهر فرموده­اند: مراد جنس است و وحدت نیست؛ «دَمُ شَاةٍ»، یعنی جنس گوسفند، پس  روایت جعفر بن ناجیة که می‌گوید سه گوسفند، با هم منافات ندارد.[5]

فرمایش صاحب جواهر جمع تبرعی است و نمی‌توان درست کرد و جمع تبرعی از جمع‌هایی است که خیلی دقت می‌خواهد که انسان راجع به « دَمُ شَاةٍ » بگوید وحدت نیست و آن سه تا، تفسیر « دَمُ شَاةٍ » را می‌کند و می‌گوید آن جنس تعدد دارد. اگر ما باشیم و جمع بین روایات، حمل بر استحباب می‌کنیم. موسی بن جعفر«علیه‌السّلام» فرمودند: یک گوسفند و روایت جعفر بن ناجیه می‌گوید: سه گوسفند و جمع دلالی دارد که یکی واجب و سه تا مستحب است. لذا شهرتی که از این روایت جعفر بن ناجیه و این جمع صاحب جواهر پیدا شده ، هر دو کار مشکلی است که بپذیریم. اصل نیز عدم تعدد را اقتضاء می‌کند. مثلاً نمی‌داند آیا گوسفندی به ذمه‌اش است یا نه؟ آیا غیر از یک گوسفند، باز هم به ذمه‌اش است یا نه؟ «رُفع ما لایعلمون» می‌گوید: نه. اگر از شهرت نترسیم، همین که عرض می‌کنم جمع دلالی و جمع عرفی دارد.

یک مسأله دیگری هم است که در مباحثه قبل گفتم: چون روایات کفاره معارض دارد، اصلاً کفاره را مطلقا حمل بر استحباب کنیم. در مباحثه جلسه قبل می‌گفت: اگر کسی شب نماند، باید کفاره بدهد و روایت عیص می‌گفت لازم نیست. جمع دلالی و جمع عرفی می‌گوید: کفاره برای یک شب باشد یا سه شب، مستحب است و واجب نیست. اگر از اجماع و شهرت نترسیم، این است که عرض می‌کنم که هم اصل می‌گوید واجب نیست و هم روایت می‌گوید واجب نیست و هم روایت و هم اصل می‌گوید تعدد لازم نیست.

طرح روایت هم بعید است که بگوییم روایت معرضٌ عنها عندالاصحاب است؛ چون کسی هم نگفته است. پس اعراض اصحاب نیست، لذا مرحوم صاحب جواهر مجبور شده­اند که بگویند معنای «دَمُ شَاةٍ» یعنی گوسفندی و این منافات ندارد با اینکه سه گوسفند هم باشد و روایت جعفر بن ناجیة تفسیر می‌کند و می‌گوید سه گوسفند باشد. اما صاحب جواهر روایت عیص را به اعراض اصحاب از کار انداخت. اما بعد از اینکه اصحاب مثل صاحب جواهر این طرف و آن طرف می‌زنند که روایات را جمع کنند، حالا اگر قائل به اعراض اصحاب شویم، انصافاً خیلی مشکل است. اعراض اصحاب آنجا است که به راستی اصحاب بگویند این روایت نه و اما اگر مثلاً جمع بین روایات کنند و بگویند آن روایتی که می‌گوید کفاره سه تا است و آنکه می‌گوید یکی، به قول صاحب جواهر آن یکی جنس است و آن سه تا جنس را تفسیر می‌کند و جنس گوسفند و جنس کفاره با یکی و دو تا و سه تا می‌سازد، معلوم می‌شود مثل صاحب جواهر، اعراض از روایات نکرده­اند. اگر جرأت داشته باشیم، می‌گوییم اگر یک شب نماند، مستحب است یک گوسفند بکشد، اگر هم دو یا سه شب نماند، باز مستحب است که یک گوسفند بکشد.

گفتیم: ظهور حرفهای قوم در عمد است، اما راجع به جهل و نسیان و عذر، اصلاً مسأله را متعرض نشده­اند. درحالی که مسأله متبلابه است و چند روایت روی آن است، اما سرسری از اصل بحث گذشته­اند و خیلی به بحث اهمیت نداده­اند. لذا گفتم فقط مرحوم علامه و مرحوم شهید است که متعرض تفصیل بین عمد و جهل و عذر و غیر عذر و امثال اینها می‌شوند؛ فقط آن­ها گفتند که اگر کسی شب در منی نماند، باید یک گوسفند کفاره دهد و اگر کسی سه شبانه روز نماند، باید سه گوسفند در منی به عنوان کفاره ذبح کند. لذا در بحث جلسه قبل می‌گفتم صورت جهل و صورت عذر و صورت نسیان را کنار بگذارید و از همه بحثها استفاده کردیم که جاهل ملحق به عامد نیست و ملحق به ناسی است و ناسی هم معمولاً حکم ندارد الاّ شاذاً و به طریق اولی معذور است. آن­گاه مختص می‌شود به عامد و راجع به عمد هم اگر نترسیم، بگوییم کفاره واجب نیست و اگر بترسیم، لاأقل بگوییم: یک کفاره واجب است و اگر بخواهیم احتیاط کنیم، آن­گاه سه گوسفند می‌شود.

حالا می‌خواهم مسأله مشکلی را متعرض شوم که نمی‌دانم با این مسأله چه کنیم. مشهور در میان اصحاب، بلکه اجماع قدما و متأخرین بر این است که بیتوته در منی خیلی سهل است، به اندازه‌ای که گفته­اند اگر کسی در منی نماند، ولی از اول شب تا صبح در هتل مشغول دعا و راز و نیاز و عبادت بود، طوری نیست. از طرف دیگر را هم آسان کرده­اند و گفته­اند: نصف شب کفایت می‌کند. بنابراین اگر کسی در هتل بود، شام خورد، کارهایش را انجام داد و ساعت یازده و ربع خودش را به منی رساند، گفته­اند: کفایت می‌کند. برعکس گفته­اند: اگر کسی تا ساعت یازده و ربع در منی ماند و بعد اختیاراً و بدون عذر حرکت کرد و در منزلش تا صبح خوابید، طوری نیست. روی مسأله روایت است، اجماع هم است و هم قدما و هم متأخرین گفته­اند.

اما این مسأله با سیره اهل­بیت«علیهم‌السّلام» و با سیره مسلمانها که به منی خیلی اهمیت می‌داده­اند، که به راستی منی در شب یازدهم یا دوازدهم از مسجد الحرام مهم­تر است، حال ما بگوییم: روز که نماند، در شب هم دو سه ساعت بماند، کفایت می‌کند، انصافاً خیلی مشکل است. اگر انسان روی معذور حرف بزند، خوب است که بگوییم برای کسی که معذور است، نصف شب کفایت می‌کند و لازم نیست در منی بماند و در منزلش مشغول عبادت باشد تا اول اذان صبح کفایت می­کند. اما اگر بگوییم بدون عذر منی را رها کن و در هتل تا صبح مشغول عبادت شو، گفتنش مشکل است. به قول حاج آقا رضا که بعضی اوقات می‌فرمایند: «و فی النفس وسوسة» و من همیشه این وسوسه نفسی را داشته­ام که این روایتها و فتاوا با آن اهمیت داشتن منی، که این منی همیشه اهمیت داشته است و حتی بنای اهل بیت«علیهم‌السّلام» این بوده که روزها منبر بروند و شبها مردم را مشغول عبادت و صحبت­های علمی کنند و خیلی به منی اهمیت می‌دادند که همیشه از زمان پیغمبر اکرم " تا الان همین­طور است و حاجیها برای دو شب در منی این همه خرج و مخارج را می‌کنند. این چادرها و وضع منی و زحمتهای سعودیها و زحمتهای ایرانیها به خاطر این است که سنّی و مخصوصاً شیعه اهمیت خاصی برای منی قائل است. حالا ما بگوییم: خواه منی بمان، یا نمان، اما شب را بیدار باش؛ حالا این شب بیداری در مسجدالحرام باشد یا در منزل باشد، طوری نیست. یا بگوییم: سه چهار ساعت شب در منی باشی، کفایت می‌کند. گفتن این حرفها خیلی مشکل است.

از همه شما، مخصوصاً فضلای جلسه تقاضا دارم روی این مسأله فکری بکنند. از یک طرف اجماع است، از آن طرف شهرت از قدماء و متأخرین است، از آن طرف روایت است و از آن طرف این استبعاد است. اگر روایت­ها و حرف­ها را ببریم روی معذور، آن­وقت مسأله صاف می‌شود و آن این است که لاأقل دو شب باید از اول شب تا صبح در منی باشد، مگر اینکه معذور باشد. سهواً و جهلاً و غیره هم ملحق به معذور است. معذور که مضطر است و به او می‌گویند اگر نمی‌توانی، به مکه برو و مشغول عبادت شو. وگرنه نه، از نظر من خیلی مشکل است که ملتزم شویم و اما از آن طرف اختلاف در مسأله دیده نمی‌شود. من نوشته­ام: «اجمع الاصحاب علی انّه لایجب البیتوته فی اللّیل کلّه بل یکفی بالنصف الاوّل أو الثانی، فمن خرج بعد نصف اللّیل لایضرّ کما انّ من دخل بعد النصف اللّیل و یبیت الی الفجر یکفیه و تدلّ علی ذلک روایات و من تلک الروایات، روایة 8 و 20 من باب 1 من الابواب العود الی منی».

صحيحه معاوية بن عمار: «عن أبي عبدالله عَلَيْهِ السَّلاَمُ قال: لَا تَبِتْ لَيَالِيَ التَّشْرِيقِ إِلَّا بِمِنًى فَإِنْ بِتَّ فِي غَيْرِهَا فَعَلَيْكَ دَمٌ فَإِنْ خَرَجْتَ أَوَّلَ اللَّيْلِ فَلَا يَنْتَصِفُ اللَّيْلُ إِلَّا وَ أَنْتَ فِي مِنًى، إِلَّا أَنْ يَكُونَ شَغَلَكَ نُسُكُكَ أَوْ قَدْ خَرَجْتَ مِنْ مَكَّةَ، وَ إِنْ خَرَجْتَ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيْلِ فَلَا يَضُرُّكَ أَنْ تُصْبِحَ فِي غَيْرِهَا.»[6]

صحيحة ابن ناجيه: «عن أبي عبدالله عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَنَّهَ قَالَ: إِذَا خَرَجَ الرَّجُلُ مِنْ مِنًى أَوَّلَ اللَّيْلِ فَلَا يَنْتَصِفُ لَهُ اللَّيْلُ إِلا وَ هُوَ بِمِنًى،وَ إِذَا خَرَجَ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيْلِ فَلَا بَأْسَ أَنْ يُصْبِحَ بِغَيْرِهَا.»[7]

هر دو روایت صحیح السند و ظاهرالداله است که در قضیه منی، سه چهار ساعت در شب کفایت می‌کند. در روز هم پیش اصحاب مسلّم است که رمی جمرات کند و بعد به دنبال کارش برود و در شب هم اگر سه چهار ساعت در منی باشد، کفایت می‌کند.

فرع دوم: اجمع الاصحاب علی انّ من اشتغل من اول اللّیل الی آخره بمکة، لایجب علیه ان یبیت بمنی، بل یظهر من بعض الروایات انّه یجوز أن یخرج من منی واشتغل بالعبادة قبل نصف اللّیل و فی صحیحة معاویة بن عمار عن أبی عبدالله عَلَيْهِ السَّلاَمُ : "قَالَ: إِذَا فَرَغْتَ مِنْ طَوَافِكَ لِلْحَجِّ وَ طَوَافِ النِّسَاءِ فَلَا تَبِيتُ إِلَّا بِمِنًى، إِلَّا أَنْ يَكُونَ شُغُلُكَ فِي نُسُكِكَ، وَ إِنْ خَرَجْتَ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيْلِ فَلَا يَضُرُّكَ أَنْ تَبِيتَ فِي غَيْرِ مِنًى." [8]

همان که در مناسک­ها هم آمده، که از اول شب تا صبح مشغول عبادت باشد.

صحیحه معاویة بن عمار: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ رَجُلٍ زَارَ الْبَيْتَ، فَلَمْ يَزَلْ فِي طَوَافِه‏ وَ دُعَائِهِ وَ السَّعْيِ وَ الدُّعَاءِ حَتَّى طَلَعَ الْفَجْرُ، فَقَالَ: لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ كَانَ فِي طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»[9]

روایت­ها هم صحیح السند و ظاهرالدلاله است و هم مورد فتوا و بدون اختلاف است. لذا این دو فرع از فروعاتی است که چه قدماء و چه متأخرین و چه در مناسک فعلی و من جمله مناسک من آمده است که بیتوته در همه شب نه، بلکه اگر در مکه یا در منزلش فی طاعة الله باشد، جای بیتوته در منی را می‌گیرد و همین مقدار که رمی جمرات کند و برگردد، ولو اینکه شب و روز در منی نباشد و اما شب بیدار باشد، کفایت می‌کند.

انصافاً اگر کسی بتواند در این مسأله‌ای که بزرگان، قدما و متأخرین طبق روایات اهل­بیت«علیهم‌السّلام» فتوا داده­اند، این استبعاد مرا حل کند، خیلی کار کرده است.

وصلی الله علی محمد و آل محمد



[1]. تذکرة الفقهاء، علامه حلی، ج8، ص356.

[2]. مسالک الافهام، شهید ثانی، ج2، ص366.

[3]. وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حرعاملی، ج14، ص253، ابواب العود الی منی، ب1، ح6، شماره19123، ط آل البیت.

[4]. وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حرعاملی، ج14، ص252، ابواب العود الی منی، ب1، ح5، شماره19122، ط آل البیت.

[5]. جواهرالکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج20، ص5.

[6]. وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حرعاملی، ج14، ص254، ابواب عود الی المنی، ب1، ح8، شماره19125، ط آل البیت.

[7]. وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حرعاملی، ج14، ص257، ابواب عود الی المنی، ب1، ح20، شماره19137، ط آل البیت.

[8]. وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حرعاملی، ج14، ص251، ابواب عود الی المنی، ب1، ح1، شماره19118، ط آل البیت.

[9]. وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حرعاملی، ج14، ص255، ابواب عود الی المنی، ب1، ح13، شماره19130، ط آل البیت.