عنوان: 1- اگر کسي طلاق زنش را انکار کند 2- آيا براي رجوع، شاهد لازم است؟
شرح:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

فرمودند اگر کسي منکر طلاق شود، اگر در عدّه باشد، معناي انکارش رجوع است. يعني مي‌گويد اين زن من است و طلاق ندادم، اگر طلاق داده باشد يا نداده باشد، صرف همين ادّعا، رجوع است.

و اما اگر بعد از انقضاء عدّه باشد، اين مدّعي است که من طلاق ندادم و در اين زمان شاهد مي‌خواهد و اگر شاهد نداشته باشد، خانم قسم مي‌خورد و با قسمش زوجيّت اثبات مي‌شود.

در مسئله يک روايتي هم داريم که روايت صحيح‌السند و ظاهرالدلاله است و مي‌خوانم تا ببينيم آيا با قواعد سازگاري دارد يا نه.

 

روايت 1 از باب 14 از ابواب اقسام طلاق:

أبي ولاد الخياط في الصحيح عن أبي عبد اللّه‏  عليه‏السلام قال: سألته عن امرأة ادعت على زوجها أنه طلقها تطليقة طلاق العدة صحيحاً يعني على طهر من غير جماع وأشهد بها شهوداً على ذلك ثم أنكر الزوج بعد ذلك. فقال: إن كان إنكار الطلاق قبل انقضاء العدة فإن إنكاره للطلاق رجعة لها، وإن أنكر الطلاق بعد انقضاء العدة فإن على الإمام أن يفرِّق بينهما بعد شهادة الشهود بعد ما يستحلف ان انكاره للطلاق بعد انقضاء العدة وهو خاطب من الخطاب.

 

بعد از اين ادّعا، مرد زوجيت را منکر شده. اگر در عدّه باشد، مرد که ادعاي زوجيت مي‌کند، پس اگر طلاق داده باشد، همين ادّعاي زوجيت يعني رجوع. و اما اگر بعد از انقضاي عده باشد، اين ادّعا مي‌کند و آنگاه بيّنه مي‌خواهد و اگر بيّنه دارد،‌بياورد و اگر بيّنه ندارد، خانم قسم مي‌خورد قسم خانم مطلب را درست مي‌کند که اين طلاق بعد از انقضاء عده بوده است. بنابراين اين مرد، مرد اجنبي مي‌شود «و هو خاطب من الخطاب». يعني مثل يک مرد اجنبي است که آن مرد اجنبي براي خواستگاري آمده است. بنابراين هم قاعده همين را اقتضاء مي کند و هم روايت صحيح‌السند و ظاهرالدلاله مي‌گويد آنچه بحث ماست، اينست که اگر در عده باشد و بگويد اين زن من است، مثل اينست که رجوع کرده باشد. همينطور که در طلاق رجعي، اگر رجوع کند، زنش است؛ در اينجا هم که منکر طلاق است، يعني زن من است. ظاهراً مي‌توان اين را گفت. لذا هم موافق با قاعده است و هم روايت صحيح‌السند و ظاهرالدلاله بر آن دلالت دارد و خلافي هم در مسئله نيست.

اين مسئلۀ سوم بود.

مسئلۀ چهارم يک اختلافي بين سنّي و شيعه است که سني راجع به طلاق مي‌گويد شهادت عدلين شرط نيست و اما شيعه مي‌گويد در طلاق، شهادت عدلين شرط است. اما سنّي راجع به نکاح مي‌گويد شهادت عدلين مي‌خواهيم. راجع به رجعت هم مي‌گويد شهادت عدلين مي‌خواهيم و اين انصافاً‌ عجيب است و شيعه مي‌گويد راجع به نکاح، اصلاً شهادت نمي‌خواهيم و راجع به رجوع هم شهادت عدلين نمي‌خواهيم و حرف آقا که مي‌گويد من مراجعه کردم، حرفش پذيرفته مي‌شود.

بله رواياتي داريم که دلالت مي‌کند هم در باب نکاح و هم در باب رجوع، که اگر شاهد بگيرد، خيلي خوب و بجاست. چنانچه خود قرآن راجع به قرض مي‌فرمايد که اگر کسي به کسي قرض داد، خيلي محکم کاري کند و علاوه بر اينکه مي‌نويسد، شاهد هم بگيرد. معلوم است که محکم کاري در همۀ عقود لازم است و من جمله در باب نکاح. و همين عروسي که مي‌کنند يک محکم کاري است. همين که وليمه مي‌دهند و عقد را در نزد مردم مي‌خوانند، يک محکم کاري است و اصل محکم کاري در همۀ ابواب عقود و ايقاعات لازم است. لازم اخلاقي و غيرفقهي است و اما آنچه در شيعه هست، اينست که اگر محکم کاري نکند، کليۀ عقود، من جمله نکاح، واقع مي‌شود. اما راجع به طلاق اگر شهود نباشد، طلاق باطل است. حال آيا راجع به رجعتش هم همينطور هست يا نه؛ فرمودند نه. اگر مرد بگويد من مراجعه کردم، کفايت مي‌کند، من غير اينکه از او شاهد بخواهند و تقريباً از منفردات شيعه همين است که در باب عقود و ايقاعات و من جمله رجوع که از ايقاعات است، محکمات خوب است و شاهد هم نياز نباشد، مگر در باب طلاق که بايد شهادت عدلين باشد. اما عجب اينست که سنّي به عکس مي‌گويد و مي‌گويد در همۀ عقود و ايقاعات و من جمله در رجعت شاهد مي‌خواهيم و اما راجع به طلاق شاهد نمي‌خواهيم و به صرف گفتن «هي طالق»، اين خانم طلاق داده مي‌شود. چون اين اختلاف در ميان شيعه و سنّي هست، لذا رواياتي در مسئله داريم که ورود روايت به خاطر همين اختلاف است که از منفردات شيعه است و سنّي نمي‌گويد بلکه شيعه مي‌گويد.

روايت اينست:

صحيحه محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه‌السلام: إن الطلاق لا يكون بغير شهود، وإن الرجعة بغير شهود رجعة، ولكن ليشهد بعد، فهو أفضل.

 

صحيحه حلبي، عن أبي عبدالله عليه‌السلام في الذي يراجع ولم يشهد، قال: يشهد أحب إلي، ولا أرى بالذي صنع بأسا.

 

اگر شاهد بگيرد، خوب است و اما اگر شاهد نگيرد و مراجعه کند، البته به طريقي که ديروز صحبت کردم؛ کفايت مي‌کند. براي اينکه اين نزاعها دربارۀ رجعت واقع نشود. ظاهراً اين مسئله هم واضح است و هم روايت روي آن هست و هم اختلافي در مسئله نيست.

اين خلاصۀ باب رجعت است و يک بحث مفصل ديگري هست که بماند براي روز سه شنبه و فردا تعطيل است و امشب شب عيد است و عيد بزرگي است و من اين عيد را به همۀ شما تبريک مي‌گويم و از طرف شما به ساحت مقدس حضرت ولي عصر «ارواحنافداه» تبريک مي‌گويم و از آقا امام زمان مي‌خواهم که نظر لطفي به جلسه عنايت کنند، يعني امام زمان به سربازانشان که شما مي‌باشيد، عيدي عنايت کنند.

من زودتر تمام کردم تا مداحي شود و نظر حضرت زهرا روي جلسه باشد و ان‌شاءالله از حضرت زهرا عيدي بگيريم.

و صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد