عنوان: حكم تيمم شخص جنب وقتي آب پيدا كند
شرح:

رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

 

در مسئلۀ 30 فرمودند: المجنب المتیمم إذا وجد الماء فی المسجد وتوقّف غسله على دُخوله والمَکث فیه لا یبطل تیممّه بالنسبة إلى حرمة المکث، و إن بطل بالنسبة إلى الغایات الأخر فلا یجوز له قراءة العزائم و لا مسّ کتابة القرآن.

مثلاً شخص جُنُبی تیمم کرده است مثلاً برای نماز ظهرش و حالا آب پیدا کرد اما آب در مسجد است و متوقف بر اینست که به مسجد برود و غسل کند. می­فرماید این تیمّم باطل نمی­شود. اینکه آب دید و تیمم باطل شد، نیست. این آب ندیده برای اینکه ولو آب دیده اما الان قبل از ورود به مسجد است و تمکّن ندارد. لذا می­فرماید که راجع به غایات دیگر که مثلاً این بخواهد دست روی قرآن بکشد یا قرائت عزائم بکند، با این تیمم نمی­تواند این کارها را بکند. این مسئله انصافاً مسئلۀ مشکلی است. اگر ما باشیم و عرف و قاعده، این شخص جُنُب تیمم کرده یا تیمم نکرده و آب در مسجد هست، آیا این می­تواند تیمم کند و به مسجد برود و آب بردارد و غسل کند یا نه؟ سابقاً مرحوم سیّد می­گفتند که می­شود و ما می­گفتیم که نمی­شود. برای اینکه الان تیمم برای اینکه برود به مسجد، آنگاه می­گفتیم ما چنین تیممی نداریم و الان بر این جُنُب، لم تجدو الماء فتیمّموا صعیدا، صادق است. و اینکه تیمم کند و به مسجد برود و آب بردارد یا در حوض مسجد غسل کند، چون در مسجد رفتن برای این جُنُب حرام است، پس می­گوییم این جُنُب تیمم کند و نمازش را بخواند و لم تجدو الماء فتیمّموا بر این صادق نیست. اما یک حرف دیگری داشتیم که گویا مرحوم سیّد می­خواهند در اینجا بگویند و آن اینست که اگر کسی تیمّم کرد برای نماز، مثل اینکه برای نماز صبح نمی­تواند غسل کند و برای نماز تیمم کرده است، حال آیا می­تواند به مسجد برود یا نه؟ ما می­گفتیم که می­شود و این به مسجد می­رود و نمازش را در مسجد می­خواند و دیروز هم می­گفتیم که اصلاً می­تواند امام جماعت هم واقع شود. لذا غایت گاهی نماز است و آن تیمم برای نماز صحیح است و وقتی تیمم واقع شد با این تیمم همه کاری می­شود انجام داد. آنگاه می­تواند به مسجد برود و نماز بخواند. آنگاه روی این عرض من به مسجد رفته و آب هست. حالا که آب هست آیا این می­تواند غسل کند یا نه؟ و یا آنجا مکث نکند و آب را بردارد و به بیرون بیاورد و آنجا غسل کند و نماز را با غسل بخواند. ظاهراً این می­شود برای اینکه تیمم برای ورود به مسجد نکرده است و تیمم برای نماز کرده و وقتی به مسجد رفت، اگر مثلاً وقت ندارد که نمازش را می­خواند و اگر هم وقت دارد آب را بیرون می­آورد. یک کسی هم بگوید که اصلاً این اندازه مکث هم طوری نیست و فوراً اگر جائز باشد در حوض مسجد غسل می­کند و بعد نمازش را می­خواند و اگر هم قبلاً نمازش را خوانده که هیچ.

بله اگر کسی بگوید که تیمم فقط مبیح للصلاة است که مشهور در میان فقهاء راجع به تنگی وقت همین را می­گویند که وقتی وقت تنگ است و نمی­تواند غسل کند، تیمم کند و با این تیمم هیچ کاری نمی­شود انجام داد به غیر از اینکه نماز بخواند. که سابقاً اگر یادتان باشد بحث کردیم که دلیل پیدا نکردیم و هرچه این طرف و آنطرف گشتیم، دلیلی پیدا نکردیم به اینکه مثلاً تیمّم برای تنگی وقت مبیح للصلاة است و اما برای غیر تنگی وقت موجب طهارت است. و ما می­گوییم تیمّم مطلقا موجب طهارت است، چه برای تنگی وقت باشد و چه برای ضرر باشد یا امثال اینها و آن هشت موردی که فرمودند تیمم برایش جایز است. و مطلقا فرمودند که تیمّم اگر به قول سیّد تیمّم صحیح شد، طهارت آور است. وقتی طهارت آور شد، آنگاه می­تواند دست روی خط قرآن بکشد و در مسجد برود، ولو تیمم برای تنگی وقت باشد، می­تواند در مسجد برود و اگر در مسجد آب پیدا کرد، می­تواند مکث کند و غسل کند و یا آب را بیرون بیاورد و غسل کند. سابقاً در این باره­ها مرحوم سیّد فرمودند و ما عرض کردیم و مسئله تمام شد. حال بخصوص اینجا، المجنب المتیمم، بحث را آنجا بردند که این نمی­خواهد برای دخول به مسجد تیمّم کند. بلکه برای نماز تیمم کرده است. المجنب المتیمم إذا وجد الماء فی المسجد، حال اینکه قبل یا بعد از نماز است، ندارد. وتوقّف غسله على دُخوله والمَکث فیه لا یبطل تیممّه بالنسبة إلى حرمة المکث، یعنی می­تواند به مسجد برود و در آنجا غسل کند. اگر کسی در اصل مسئله اشکال نکند که اینجا مرحوم سیّد مثل اینکه تیمم کردن برای داخل شدن به مسجد را جایز نمی­دانند و آن را بردند به المُجنب المتیمّم. آنگاه مسئله درست می­شود. اینکه این جُنُب است و تیمم کرده برای نماز و حالا در مسجد آب پیدا کرده است و دیگر این را هم ندارد که نماز خوانده یا نماز نخوانده است. این می­رود به مسجد و اگر جائز باشد در حوض مسجد غسل می­کند و اگر شد خارج از حوض و یا آب را بیرون بیاورد و غسل کند. در وقتی که آب آمد تیمم باطل شد و وقتی غسل کرد، با آن غسل نماز می­خواند و اگر هم نماز خوانده است که هیچ.

تا اینجا روی این عرضی که من کردم درست است اما این فرمایش بعد: و إن بطل بالنسبة إلى الغایات الأخر فلا یجوز له قراءة العزائم و لا مسّ کتابة القرآن. این را چرا فرمودند؟

این مُجنب المتیمّم، این تیمم کرده برای نمازش و برای او طهارت پیدا شده است مگر اینکه بگوییم مبیح للصلاة است که مرحوم سیّد قبول ندارد که تیمم مبیح للصلاة است و مرحوم سیّد این ده بیست مسئله­ای که فرمودند، در همه اقرار می­کردند که تیمم موجب طهارت است. التیمّم أحد الطهورین. حال این شخص جُنُب برای نماز تیمم کرده است. این تیمم موجب طهارت شد. حالا که موجب طهارت شد، پس هرکاری می­شود با این تیمم کرد. من جمله دست مالیدن روی قرآن یا اینکه سورۀ عزائم و آیۀ سجده را بخواند. و إن بطل بالنسبة إلى الغایات الأخر فلا یجوز له قراءة العزائم و لا مسّ کتابة القرآن. این را نمی­شود درست کرد. نماز را باید بخواند، لذا باید تیمم کند. حالا که تیمم کرد با این تیمم همه کاری می­شود انجام داد. بله یک حرف در اینست که آیا این جُنُب می­تواند تیمم کند و به مسجد برود و غسل کند یا نه؟ یا اینکه این جُنُب می­تواند برای اینکه سورۀ عزائم بخواند، تیمم کند یا نه؟ یا می­تواند برای اینکه دست روی قرآن بکشد، تیمم کند؟

اگر بگویید که لم تجدوالماء در اینجاها هم صادق است و وقتی اینجاها صادق شد، پس تیمم می­کند برای یک غایت خوبی یعنی دست کشیدن روی خط قرآن و چرا این را بگوییم که نمی­شود. همان حرفهای سابق است. لذا اگر برای تیمّم یک غایتی پیدا کردیم حال واجب باشد یا مستحب. مرحوم سیّد اگر بحث دیروز را یادتان باشد، اصلاً می­گفتند که نمی­تواند نماز مستحبی بخواند. لذا شخص جُنُب اگر آب ندارد، نماز واجبش را بخواند اما نافلۀ صبح را نخواند یا نافلۀ شب را نخواند. که دیروز می­گفتم و سابقاً هم می­گفتیم که چرا در اینجاها لم تجدوا صادق نباشد. یعنی برای نماز شب، لم تجدوا الماء فتیمّموا. بگوییم که نه، این آیۀ شریفه می­گوید برای نماز واجب لم تجدوا الماء فتیمّموا؛ بنابراین آیه راجع به مستحبات نیست. اگر کسی اینطور بگوید خوب است اما چرا بگوییم. ما عرفاً لم تجدوا الماء فتیمّموا، می­خواهیم و حالا این می­خواهد دست روی خط قرآن بکشد، داعی عقلائی پیدا کرده است و یا می­خواهد سورۀ عزائم بخواند، داعی عقلائی پیدا کرده است. چنانچه می­شود نماز شب بخواند و یا تیمم کند و دست روی خط قرآن بکشد. چنانچه مثلاً آن کسی که صحاف است باید وضو بگیرد و حالا آب ندارد و باید تیمم کند و ما به این صحاف بگوییم که نه، تو حق صحافی کردن را نداری. اگر می­توانی وضو بگیری که وضو بگیر وگرنه نمی­توانی کار کنی. چرا؟ این چرا را نمی­فهمیم و همین است که لم تجدوا الماء این را نمی­گیرد. و اما اگر عرض دیروز من باشد که بگوییم این لم تجدوا الماء فتیمّموا یک معنای عرفی است و هرکجا لم تجدوا الماء فتیمّموا صادق است، این می­تواند تیمم کند. گاهی برای نماز واجب است، لم تجدوا الماء فتیمّموا و یک دفعه برای نماز شب است و آن هم لم تجدوا الماء فتیمّموا. یک دفعه برای رفتن به مسجد است، این هم لم تجدوا الماء فتیمّموا. یک دفعه هم برای دست کشیدن روی خط قرآن است، لم تجدوا الماء فتیمّموا.

اینجا فرض اینست که می­خواهد به مسجد برود و آب پیدا کند. در اصل نماز هم گفتم که اگر به مسجد رفت و شما جائز دانستید که به مسجد برود، این اصلاً نماز نخواند و اول غسل کند و بعد نماز بخواند. در این که حرفی نیست. یعنی آب آمد و تیمم باطل شد، اگر گفتید که به مسجد برود، این به مسجد می­رود و غسل می­کند و بعد غسل هم نماز می­خواند و هم روی خط قرآن دست می­کشد. اگر این را نگفتید که مرحوم سیّد می­گویند: المجنب المتیمم إذا وجد الماء فی المسجد، معنایش اینست که این لایجوزُ دخول فی المسجد. لذا اول جُنُب را متیمّم می­کند یعنی مثلاً این که جُنُب بوده برای تنگی وقت تیمم کرده و نماز خوانده و حالا این تیمم را دارد که به این می­گویند المجنب المتیّمم یعنی تیمم کرده مثلاً برای نماز.

 اذا وجد الماء فی المسجد و توقّف غسله على دُخوله والمَکث فیه لا یبطل تیممّه، یعنی این مجنب متیمّم، می­تواند وارد مسجد شود و آب بردارد و یا در همان حوض مسجد غسل کند. حرف ما اینست که این المجنب المتیمّم، اگر می­تواند داخل مسجد شود، آنگاه این تمکّن من الماء دارد و آب آمد و تیمم باطل شد و وقتی آب آمد و تیمم باطل شد، آنگاه همان جا غسل کن و وقتی غسل کرد، هرکاری با این غسل می­تواند انجام دهد. مثلاً نماز خواندن و دست کشیدن روی خط قرآن و مکث در مسجد و همچنین تا آخر جایز است و اما بگوییم که تیمم راجع به دخول مسجد، باطل نیست و آب آمد و تیمم باطل نشد. و اما راجع به غایات دیگر، فلا یجوز له قراءة العزائم و لا مسّ کتابة القرآن. چرا؟ اگر این تیمم صحیح باشد و آب آمده تیمم باطل نشده و این تیمم کرده برای نماز و نمازش را خواند و بعد از نماز می­خواهد صحافی کند، چرا با این تیمم نشود دست روی قرآن بکشد؟ مگر اینکه کسی اصل مطلب را بگوید که مرحوم سیّد نمی­فرمایند و بگوید که اصلاً تیمم مبیح للصلاة است که آن یک حرف دیگری می­شود. اگر تیمم فقط مبیح للصلاة شد، آنگاه این هفت هشت مسئله سالبه به انتفاع موضوع است. ولی مرحوم سیّد از آن کسانی نیست که بگوید تیمّم مبیح للصلاة است و تیمّم موجب طهارت است. آنجا که می­شود تیمم کرد، آنگاه با این تیمم همه کاری می­شود. گاهی نماز واجب است و گاهی نماز مستحب و گاهی رفتن به مسجد است و گاهی نماز جماعت و گاهی دست کشیدن روی خط قرآن است و گاهی خواندن سورۀ عزائم.

بله ما می­گوییم آب پیدا کرد و تیمم باطل شد و آنگاه همه چیز باطل شد و در همان مسجد غسل کند و نماز بخواند و وقتی غسل کرد، دست روی خط قرآن هم می­کشد اما قبل از اینکه غسل کند، نمی­تواند دست روی خط قرآن بکشد و نماز هم نمی­تواند بخواند برای اینکه آب آمده و تیمم باطل شده و این باید غسل کند. باید بگوییم که این تیمم برای بعضی چیزها درست است و برای بعضی چیزها جایز نیست. همین که در مسجد است اگر می­تواند غسل کند که غسل کند، آب آمد و تیمم باطل شد وگرنه هرکاری که از تیمم برآید، می­تواند انجام دهد. مثلاً دست کشیدن روی خط قرآن باشد یا نماز خواندن باشد یا چیز دیگری باشد.

گفتم مسئله مقداری مشکل است و باز روی آن فکر کنید، شاید چیزی به نظرتان برسد و بتوانیم از شما استفاده کنیم.

مسئلۀ 31: لا کان له الماء بمقدار رفع الحدث أو الخبث،

این زن حائض است و آب برای غسل دارد و آب برای وضو ندارد و باید تیمم کند. یا آب برای وضو دارد و باید برای غسلش تیمم کند.

لا کان له الماء بمقدار رفع الحدث أو الخبث و یتمکن أن یجمع غسالة رفع الحدث ثم یرفع به الخبث.

همان مسئلۀ چند روز قبل که می­گفتیم و مرحوم آقای خوئی استیحاش داشتند یعنی مرحوم آقای خوئی همین مسئله را جلو کشیدند.

این خانم مقداری آب دارد و می­تواند اول وضو بگیرد و آبها را جمع کند و وقتی آبها را جمع کرد با آن آبها غسل کند. آیا این می­شود یا نه؟ قاعده اقتضاء می­کند که می­شود. حال ولو روایت هم نداشته باشیم، روایت نمی­خواهیم. یا اینکه اول غسل کند و آبها را جمع کند و بعد از غسل کردن، وضو بگیرد. آیا این می­شود یا نه؟ این را هم قاعده اقتضاء می­کند که می­شود. البته باید اول خودش را تطهیر کند و فرض آنجاست که متطهر است و خودش را تطهیر کرده است. فقط مسئله اینست که سابقاً راجع به غسالۀ از حدث اصغر، می­گفتیم هم پاک است و هم می­توان با آن کار دیگری کرد. اما راجع به حدث اکبر، می­گفتیم مثل اینست که نجس باشد و آنگاه دیگر نمی­شود با آن غسل کرد و یا وضو گرفت. دلیل نداشتیم و می­گفتند اجماع در مسئله هست. آن اجماع جلوی ما را می­گیرد و می­گوید اگر این زن حائض غسل کرده ولو متطهر هم هست اما باید آبها را دور بریزد و اگر بخواهد آبها را جمع کند و به شوهرش بدهد که غسل جنابت کند، نمی­شود و خودش هم بخواهد وضو بگیرد، نمی­شود. اما برای عکس این اجماع نداریم و قاعده جواز را اقتضاء می­کند.

مثلاً دو نفرند و یک قوری آب دارند و یا باید این وضو بگیرد یا دیگری. یک کدام از آنها اول وضو می­گیرد ولی آبها را در ظرفی می­ریزد و بعد دیگری از غسالۀ آب وضوی او وضو می­گیرد. یک معما در فقه است و طلبه­ها در آن وقتها می­گفتند که چطور می­شود که با یک آب در حالی که برای یک نفر است، دو نفر وضو بگیرند. مثلاً زن و شوهر جُنُب هستند و می­توانند خودشان را تطهیر کنند اما وقتی به آب می­رسند، یک ساع آب بیشتر نیست و باید یک کدام غسل کنند. حال آیا می­شود اول خانم غسل کند و آبها را در یک تشت جمع کند و به دیگری بدهد و بگوید تو غسل کن؟ قاعده جواز را اقتضاء می­کند و دلیل برای عدم جواز هم نداریم الاّ اینکه سابقاً اجماع در مسئله بوده، اینکه برای رفع حدث اکبر از غسالۀ وضو یا غسالۀ غسل، نمی­شود استفاده کرد. اما برای رفع حدث اصغر، استفاده کردن از غسالۀ وضوی دیگر، اشکال ندارد. حال مسئله را روی آن فرض بخوانیم:

لا کان له الماء بمقدار رفع الحدث أو الخبث و یتمکن أن یجمع غسالة رفع الحدث ثم یَرفعُ به الخبث وَجَبَ.

این خانم اول وضو می­گیرد و بعد از اینکه وضو گرفت، آب وضو را در یک ظرفی جمع می­کند و با آن آب غسل می­کند، این جایز است. کما انّه لا أمکن أن یجمع تلک الغسالة لغسل المیّت، این هم وَجَبَ. این وضو می­گیرد و بعد از آنکه وضو گرفت، به واسطۀ آن آب یعنی آن غساله، غسل میّت می­کند. حال یا خودش یعنی تلک الغسالة لغَسل المیّت و یا لغُسل المیّت. که اگر غُسل المیّت گفتیم یعنی برای مسّ غسل میّت و اگر غَسل میّت گفتیم یعنی آن میّت را غسل دهیم. بل لاقیل بجواز الوضوء أو الغسل و کذلک بجواز غسل المیّت بغاسلة رفع الخبث اذا کان طاهراً فیجوز، ولکن مرّ الکلام من أنَّ المشهور علی عدم جوازه.

این معلوم می­شود که در پیش سیّد اجماع هم نبوده است و به همان مشهور که گفتند اگر آب را برای رفع حدث اکبر استعمال کرد، آنگاه باید آب را دور بریزید؛ سابقاً به همان مشهور فتوا دادند و الان هم در اینجا فتوا می­دهند.

مسئلۀ 32: اذا عَلِمَ قبل الوقت أنّه لو أخّر التیمّم إلى ما بعد دخوله لا یتمکن من تحصیل ما یتیمم به فالأحوط أن یتیمّم قبل الوقت لغایة أخرى غیر الصلاة،

این مسئله تکرار است و سابقاً گفتیم. گفتند تیمم قبل الوقت جایز نیست. برای اینکه هنوز نماز نیامده پس تیمم برای چیست. حال اگر کسی مثلاً الان در شهر است و آب برایش ضرر دارد و می­تواند تیمم کند اما اگر رفت، در راه برفی است و نمی­تواند تیمم کند، آیا تیمم بر این واجب است یا نه؟ مرحوم سیّد نتوانستند فتوا دهند و أحوط وجوبی کردند که تیمّم قبل الوقت بکند اما نه برای نماز بلکه تیمم کند برای غایت دیگر یعنی برای خواندن قرآن و یا تیمم کند برای کون علی الطهارة.

سابقاً گفتیم که احتیاج به این هم نداریم که وجوب حالی والواجب استقبالی، که واجب تعلیقی درست کردند. ما گفتیم تهیۀ مقدمات در ظرفش این وجوب عقلانی دارد و خواه ناخواه وجوب شرعی دارد. و یک مثال می­زدم که مثال را از حضرت امام (ره) در درس می­زدم که مثلاً یک نفر تلفن می­زند و می­گوید من روز جمعه می­آیم و سه چهار نفر مهمان هم دارم. این آقا که باید میزبان باشد، بگوید وقتی روز جمعه آمد و ذی المقدمه موجود شد، مقدماتش واجب می­شود و اگر توانستم فراهم می­کنم و اگر نتوانستم که هیچ؛ و روز سه شنبه یا چهارشنبه یا پنج شنبه که باید مقدمات را فراهم کند، این کار را نکند و روز جمعه هم نتواند مقدمات را فراهم کند و وقتی مهمان آمد، میزبان بگوید که آن موقعی که پذیرایی برای من واجب شد، نتوانستم پذیرایی کنم. آیا این پذیرفته می­شود یا نه. بلکه کتک می­خورد و علتش هم همین است که می­گویند چرا در ظرف تهیۀ مقدمات، این مقدمات را فراهم نکردی. لذا مقدّمه قبل الوقت، قبل وجوب ذی المقدمه. ما می­گوییم اصلاً واجب دارد و احتیاج به اینکه مرحوم شیخ انصاری وجوب حالی و واجب استقبالی درست کردند، می­گوییم احتیاج به این حرفها نیست. بگویید وجوب استقبالی و واجب استقبالی اما این در ظرف مقدمات، باید مقدمات را تهیه کند. لذا قبل از وقت است و این می­داند که در وقت آب پیدا نمی­شود، می­گوییم باید غسل کند یا باید وضو بگیرد و اگر هم نمی­تواند در وقت تیمم کند، می­گوییم باید تیمم کند. تیمم برای نمازی که هنوز واجب نیست. برای اینکه مقدمۀ واجب را واجب می­دانیم و مقدمۀ واجب که واجب شد، باید در ظرف خودش تهیه کند. لذا مسئلۀ مرحوم سیّد تقریباً سالبه به انتفاع موضوع می­شود. اذا عَلِمَ قبل الوقت أنّه لو أخّر التیمّم إلى ما بعد دخوله لا یتمکن من تحصیل ما یتیمم به، باید بگوییم که حتماً باید تیمّم کند. اما مرحوم سیّد مثل اینکه نتوانستند جازم شوند و نمی­دانم اینکه نتوانستند جازم شوند آیا در وجوب حالی و واجب استقبالی یا در اینکه مقدمات واجب، واجب نیست و یا شبهه داشتند که مقدمات واجب، واجب است و یا اینکه روی عرض من، یعنی نتوانستند روی عرض من جازم شوند پس احتیاط مستحبی کردند. آنگاه اگر احتیاط واجب باشد، فالأحوط أن یتیمّم قبل الوقت لغایة أخرى غیر الصلاة، این لغایة الأخری برای چیست. این تیمم می­کند برای همان نماز و اما تیمم لغایة الأخری، مگر می­شود تیمم کند برای کون علی الطهارة؟ اگر کسی بگوید، می­شود یعنی همین الان آب ندارد و تیمم می­کند کون علی الطهارة. مثلاً می­خواهد از خانه بیرون بیاید و نه می­خواهد نماز بخواند و نه کار دیگری انجام دهد. همینطور که همیشه وضو می­گرفته و بیرون می­آمده الان هم یا آب ندارد و یا آب برایش ضرر دارد و وضو می­گیرد کون علی الطهارة. آیا این می­شود یا نه؟ بله می­شود. آیا می­شود تیمم کند کون علی الطهارة؟ آقایان می­گفتند نه و ما می­گفتیم آری و روی آن فرض تیمم کون علی الطهارة می­شود و مرحوم سیّد در همۀ اینها لنگند و نتوانستند جزم پیدا کنند. لذا فرمودند تیمم کند کون علی الطهارة و موقع نماز هم با آن تیمم نماز بخواند. اینها دائرمدار فتوای خودتان است و به هرطور که جزم پیدا کنید، باید روی آن فتوا دهید.

 

و صلّی الله علی محمد و آل محمّد