عنوان: اگر شک کند که استحاضه‌اش چه استحاضه‌ای است( تفحص)
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

مسئله دیروز مسئله مشکلی بود از این جهت که در شبهه موضوعیه فرموده بودند که باید تفحص کرد یعنی خانم نمی‌داند که مستحاضه است به استحاضه قلیله یا متوسطه یا کثیره فرموده بودند باید تفحص بکند و اختبار بکند بررسی بکند خودش را تا معلوم بشود استحاضه قلیله بوده است یا متوسطه یا کثیره، در حالی که ضرورت است در اصول بلکه در میان مردم در سیره عقلاء این‌که تفحص در شبهات موضوعیه لازم نیست، تفحص مربوط به شبهات حکمیه است آن هم برای این‌که شک مستقر نیست شک را مستقرش بکند تا بتواند اصل جاری کند اما همین حرف در شبهات موضوعیه هم می‌آید شک مستقر نیست باید تفحص کند تا این‌که اصل بر آن جاری بشود حکم بر آن جاری بشود اما یک ضرورت است هم در فقه ما هم در میان مردم همه همه که تفحص در شبهات موضوعیه لازم نیست و به مجردی که شک می‌کند می‌تواند اصل را جاری بکند حالا آن ترتب حکم برآن شک اماره باشد یا قاعده باشد یا اصل عملی، لذا دیروز می‌گفتم که قاعده ید در میان همه عقلا جاری می‌شود احکام بار می‌شود و لازم نیست بلکه جایز نیست تفحص بکند که این شکی که دارد رفع بشود بلکه بدون تفحص قاعده ید را جاری می‌کند، این یک ضرورت در فقه است و اگر بخواهیم باید این ضرورت را تخصیص بزنیم و تخصیص خوردنش هم کار مشکلی است انصافاً، باید ردع بنای عقلاء بشود و ردع بنای عقلاء به این سادگی نیست اصلاً شارع مقدس بنای عقلاء را خیلی کم ردع کرده مثلا مثل ربا و قیاس و امثال این‌ها به قول حضرت امام رضوان الله تعالی علیه اگر بخواهد ردع بکند خیلی طمطراق می‌خواهد با یک روایت با یک احتمال و این‌ها نمی‌شود ردع بنای عقلاء کرد لذا این اصل مسلم در مسئله ماست و آن این است که این حانم نمی‌داند ایا خونی که هست قلیله است یا متوسطه یا کثیره، باید بدون تفحص اصل را جاری بکند اصل هم اقل و اکثر ارتباطی است و در اقل و اکثر ارتباطی اقل را می‌گیرند اکثر را اصل جاری می‌کنند بلکه این جا اقل و اکثر استقلالی است نمی‌داند 9 تومان به مردم بدهکار است یا 10 تومان؟ مسلم 9 تومان، این هم این جا نمی‌داند آیا این خون قلیله است یا متوسطه یا کثیره؟ قلیله است، کثیره بودن و متوسطه بودنش را با رفع ما لا یعلمون یا اصل این است که کثیره نیست، اصل این است که متوسطه نیست، قدر متیقنش این است که دیگر اصل جاری نمی‌شود قدر متیقنش این است که قلیله است، لذا اصل این را اقتضا می‌کند، لذا تخصیص باید بخورد این بنای عقلاء به این‌که نه، اگر شک بکند قلیله است یا متوسطه یا کثیره باید تفحص کند تا یقین کند این قلیله است یا متوسطه است یا کثیره. دو تا روایت داشتیم روایت‌ها را دیروز خواندیم هر دوروایت  یک نحو اجمالی داشت بلکه معرض عنها عند الاصحاب بود در باب حیض بود که اگر این خانم نداند چند روز حیض است چکار باید بکند؟ لذا معمولاً یا گفته بودند که قدر متیقن حیض، مابقی استحاضه، یا گفته بودند استظهار و معنای استظهار هم یعنی افعال مستحاضه را به‌جا بیاورد تروک حائض را ترک بکند، این نماز نخواند اما شوهر هم همبستر با آن نشود، احتیاط دیگر این است اسمش را گذاشته‌اند استظهار و این را ما بیاوریم بگوییم که در باب استحاضه هم همین طور معمولاً، اما نیاورده‌اند این جوری آورده‌اند گفته‌اند که این در باب حیض و در باب استحاضه هر دو باید اختبار بکند اسمش را گذاشته‌اند استظهار لذا دیروز می‌گفتم که تمسک به این دو روایت برای تخصیص قاعده مسلم پیش عقلاء خیلی مشکل است اما اجماع در کار است، اجماعش اجماع مصطلح اصولی نیست اجماع مدرکی است یعنی همه تمسک کرده‌اند به این دو تا روایت چه قدماء چه متأخرین چه متأخر متأخرین نظیر شیخ المشایخ ما صاحب جواهر، خیلی هم اگر مطالعه کرده باشید که باید کرده باشید حرف روی آن نزده‌اند و بالاخره گفته‌اند خانم اگر شک کند خونش چه خونی است، می‌داند خون استحاضه است نمی‌داند چه خونی است قلیله است یا متوسطه یا کثیره گفته‌اند باید اختبار بکند حالا اگر خون بیرون می‌آید آن پنبه را بیرون، اگر خون بیرون نمی‌آید پنبه را داخل می‌کند اگر ظاهر پنبه خونی شد، فرونرفت در پنبه، قلیله، اگر فرو رفت، متوسطه، اگر بیرون آمد آلوده حسابی شد پنبه، این کثیره است و تا اختبار نکند نمی‌شود دلیل چیست؟ این دو تا روایت یکی روایت محمد مسلم و روایت عبدالرحمن که هر دو را دیروز خواندم هر دو هم یک مضمون است و خود همین‌ها که تمسک به این روایت کرده‌اند عمل به این روایت در باب حیض نکرده‌اند، لذا خیلی مسئله مشکل است بخواهیم قاعده را بگیریم خب قاعده خیلی خوب است این نمی‌داند آیا مستحاضه به چه استحاضه است؟ قدر متیقنش این است که قلیله است، از متوسطه، کثیره اصل جاری می‌کند اقل و اکثر ارتباطی، اقل مسلم اکثر هیچ، خیلی آسان می‌شود اما بخواهیم تمسک به روایات بکنیم نمی‌شود، برای این‌که روایات مربوط به باب حیض است و بالاخره مجمل است نمی‌دانیم اصلاً یک روز دو روز صبر بکند یعنی چه؟ بخواهیم هم حرف ما را بزنیم آن هم مجهول است آن هم نمی‌شود بخواهیم تمسک به اجماع بکنیم اجماع هم مدرکی است آن هم نمی‌شود پس چکار بکنیم؟ بالاخره روایت‌ها معرض عنها عند الاصحاب است سابقا هم در باب حیض صحبت کردیم آن جا مثل صاحب جواهر روایت‌ها را از کار انداخت و گفتیم این روایت‌ها نمی‌تواند دلیل باشد چون‌که این یوم و یومین هیچ کس نگفته که استظهار بله اما یوم و یومین صبر بکند تا بعد معلوم بشود بعد اختبار بکند خب احدی نگفته لذا روایت‌ها نمی‌شود به آن تمسک کرد، بخواهیم اجماع را به آن تمسک بکنیم خوب است اما اشکالش در این است که معلوم المدرکیه، محتمل المدرکیه هم باشد نمی‌شود به آن تمسک کرد چه برسد این جا که مقطوع المدرکیه است یعنی اصحاب چه قدماء چه متأخرین من‌جمله صاحب جواهر می‌فرماید باید اختبار بکند و یدل علیه روایت عبدالرحمن و روایت محمد مسلم، صحیحه هم است لذا تمسک به اجماعش هم مشکل است، بله یک حرف رفع اشکال می‌کند آن مسئله بعد ماست این است که این احتیاط بکند، این خوب است و نمی‌داند قلیله است یا متوسطه یا کثیره، بخواهد بگوید قلیله است خلاف اجماع می‌شود اما اجماع مقطوع المدرکیه، احتیاط بکند و بگوید کثیره است و اعمال کثیره را به‌جا بیاورد درست در می‌اید، اگر قلیله بود فقط وضو می‌خواست غسل نمی‌خواست، حالا این هم خودش را تطهیر بکند هم وضو بگیرد هم غسل بکند یعنی اعمال کثیره را به‌جا بیاورد حالا اگر قلیله باشد غسل کردن که دیگر حرام نیست، حالا عرض می‌کنم نمی‌دانم چرا شیخ انصاری گفته‌اند حرام است؟ دیگر غسل کردن به عنوان احتیاط، نمی‌خواهد هم نسبت بدهد، به عنوان احتیاط به عنوان رجا، لذا غسل می‌کند وضو می‌گیرد نمازش را می‌خواند این اگر قلیله باشد درست شده، متوسطه باشد درست شده، کثیره هم باشد درست شده، اما نگفته‌اند حالا چرا نگفته‌اند؟ نمی‌دانم لذا این‌که تکرار هم می‌کنم برای خاطر این است که ببینم آیا دیشب مطالعه کرده‌اید چیزی درست کرده‌اید از شما استفاده بکنیم، ظاهراً نمی‌شود از شما استفاده بکنیم، حالا این مسئله تمام شد ولی اگر ما بگوییم احتیاط خیلی خوب است دیگر این علی الظاهر رفع این مشکل را می‌کند و ما بگوییم برای خاطر این روایت‌ها که مجمل است برای خاطر قول مشهور بلکه اجماع که محتمل المدرکیه هم هست خب این خانم را وا داریم احتیاط بکند، دیگر حالا این وا داشتن کم هم نیست، مرحوم سید در عروه در باب دماء ثلاثه همه‌اش احتیاط است کم پیدا می‌شود مرحوم سید آن جرأت در غیر دماء ثلاثه را داشته باشند هی مرتب احتیاط احتیاط احتیاط، این جا نمی‌دانم چرا گفته نشده؟ اگر احتیاط فرموده بودند خیلی مسئله آسان می‌شد، بگویند قاعده اقتضا می‌کند تفحص نه، بگوید قلیله، اما اجماع است نمی‌شود گفت، پس بنابراین احتیاط بکند بگوید کثیره است حالا می‌خواهد اختبار بکند می‌خواهد اختبار نکند.

مسئله بعدی که مسئله هشتم است که آن هم مسئله مشکلی است به حسب قواعد این است که این اختبار برای چیست؟ خب هر طلبه‌ای که یک مقدار اصول خوانده باشد می‌فهمد اختبار برای چیست؟ اختبار می‌کند برای این‌که حالش معلوم بشود و این نمی‌داند آیا خون قلیله است یا متوسطه یا کثیره اختبار می‌کند یعنی حالش را با تفحص به دست می‌اورد به عبارت دیگر تفحص بکند در شبهات موضوعیه این جا این جور شد دیگر و اختبار در شبهات موضوعیه لازم نیست اما احتیاطش که خیلی خوب است حالا این اختبار بکند یعنی بفهمد یا این خون قلیله است یا متوسطه یا کثیره، ولی مشهور در میان فقهاء گفته‌اند که این اختبار شرط است برای نماز برای این زن، اگر نماز بخواند بدون اختبار نمازش باطل است ولو این‌که بعد هم بفهمد که خون کثیره بوده این هم عمل کرده یا خون قلیله بوده این هم طبقش عمل کرده گفته‌اند اگر بعد هم معلوم بشود چیست باز هم نماز باطل است و اختبار شرط تعبدی برای نماز، مثلا زن غیر مستحاضه واجبات نمازش مثلا 12 تاست زن مستحاضه واجبات نمازش 13 تاست یکی اختبار مرحوم شیخ انصاری در این طهارت یک قدری پا را بالاتر گذاشته فرموده اصلاً این اختبار واجب نفسی است و واجب نفسی هم معنایش این است که آن علم اجمالی باید روی آن احتیاط بشود و این‌که بخواهد با اصل و امثال این‌ها بیاید جلو نمی‌شود واجب نفسی به معنا این‌که با علم اجمالی و امثال این‌ها این جا جایش نیست و بعد هم اگر بفهمد که راستی این خونش خون قلیله بوده این اعمال کثیره را به‌جا آورده باز هم نمازش باطل است و این خیلی عجیب است آن هم از مرحوم شیخ انصاری، باید اختبار بکند وجوبش هم وجوب نفسی است نه وجوب شرطی اگر هم بعد معلوم شد که درست به جا آورده مثلا اختبار نکرد نماز خواند با وضوی فقط بعد فهمید که راستی قلیله بوده ایشان فرموده‌اند که کار حرام کرده کرده، این نماز باطل هم هست و علی الظاهر نمی‌شود وجهی برای این حرف درست کرد آن‌که ما طلبه‌ها در اصول یاد گرفته‌ایم این است که این علم اجمالی تکلیف را همین‌طور که می‌شود با علم تفصیلی به‌جا آورد با علم اجمالی می‌تواند تکلیف را ساقط کند اما آنها از این باب‌ها جلو نیامده‌اند گفته بودند قصد قربت می‌خواهد قصد وجه می‌خواهد و این قصد وجه و قصد قربت و امثال این‌ها نمی‌تواند بکند اما بعد از آن‌که قصد وجه و قصد تمیز و امثال این‌ها واجب نیست در نماز خب این نمی‌داند این نمازی که دارد می‌خواند باید حمد و سوره‌اش را بلند بخواند یا نه؟ دو تا نماز می‌خواند، مسافر است نمی‌داند آیا شکسته بخواند یا تمام؟ هم شکسته می‌خواند هم تمام، همین‌طور که علم اجمالی تکلیف را ثابت می‌کند همین‌جور علم اجمالی تکلیف را ساقط می‌کند خب این‌ها چیزهایی است که شیخ انصاری یاد ما داده‌اند دیگر و خود شیخ انصاری و من‌تبع شیخ انصاری نداریم یک کسی که بگوید که علم اجمالی تکلیف را ثابت می‌کند اما تکلیف را نمی‌تواند ساقط بکند، خب همه گفته‌اند، معنا این است که می‌تواند برود بررسی کند بررسی نمی‌کند، دیگرعسر و حرج و این‌ها که نیست دلش می‌خواهد تکلیف را با علم اجمالی ساقط بکند و بعضی اوقات داعی عقلائی هم دارد، این خانم می‌توانست تکلیف را با علم تفصیلی ساقط کند با علم اجمالی ساقط می‌کند یعنی اختبار نمی‌کند وقتی اختبار نکرد احتیاط بخواهد بکند چیست؟ باید خون را خون کثیره حساب بکند و خون کثیره که حساب کرد باید هم وضو بگیرد برای نمازهایش هم غسل بکند این هم هم وضو می‌گیرد هم غسل می‌کند دلش می‌خواهد این کار را بکند خب حالا یک کسی بگوید حق نداری، شیخ انصاری همین را فرموده‌اند، نمی‌دانم چیست؟ نه در اصول، نه جای دیگر، این جا فرموده‌اند که این واجب واجب نفسی است واین بخواهد با احتیاط بیاید جلو و با علم اجمالی تکلیف را ساقط بکند نمی‌شود حتما باید با اختبار و با علم تفصیلی تکلیف را ساقط بکند، تمسک به روایات هم نمی‌شود کرد یعنی کسانی که تمسک به روایت محمد بن مسلم و روایت عبدالرحمن ابی عبدالله تمسک کرده‌اند همان‌ها هم خب نمی‌توانند بگویند این خانم می‌خواهد احتیاط بکند حق احتیاط کردن ندارد برای این‌که امام علیه السلام وظیفه برایش تعیین کرد خب این تکلیف ثابت  شد به گفته امام علیه السلام حالا در سقوط این تکلیف یک دفعه همان اختبار می‌کند یک دفعه احتیاط می‌کند باید یک دلیل بیاید جلوی آن علم تفصیلی را بگیرد بگوید باید اختبار بکنی این خانم می‌گوید نمی‌خواهم به خودم ور بروم و خیلی‌ها هستند همین جورها هستند دیگر، می‌گوید نمی‌خواهم به خودم وربروم من هم وضو می‌گیرم هم غسل می‌کنم اما به خودم ور بروم و پنبه داخل کنم و از آن پنبه استحاضه قلیله و متوسطه و کثیره بکنم نمی‌خواهم بکنم، شیخ انصاری می‌گوید حق نداری حتماً باید داخل کنی، شیخ انصاری می‌گوید وظیفه اختبار است اگر بتوانیم استفاده بکنیم نداریم هم ظاهراً جایی، بله یک حرف در باب اجتهاد وتقلید شیخ انصاری و امثال شیخ انصاری دارند، مرحوم صاحب جواهر این نجاه العباد که نوشته رساله عملیه ایشان بوده آن وقت بر این نجاه العباد یک افراد بالایی نظیر شیخ انصاری، میرزای بزرگ مرحوم صدر بزرگ مرحوم شیخ الشریعه این‌ها حاشیه نوشته‌اند آن وقت مرحوم صاحب جواهر که شیخ انصاری آن جا امضا می‌کند آن یک حرف دیگر هم دارد حرف خوبی است گفته‌اند که این‌که مشهور است مکلف یا باید مجتهد باشد یا مقلد یا محتاط این درست نیست مکلف یا باید مجتهد باشد یا مقلد، و محتاط نمی‌تواند باشد و این حرف که حالا چرا نمی‌تواند محتاط باشد و جه‌هایی برایش درست کرده‌اند یکی گفته‌اند که از سیره اسلام می‌فهمیم احتیاط نه، انسان نمی‌شود که وسواسی در کارها باشد انسان در همه مسائل محتاط باشد، نه مجتهد باشد نه مقلد، گفته‌اند منافات با سیره عقلاء دارد، بعضی‌ها هم گفته‌اند نه، اصلاً از روایات استفاده می‌کنیم یا باید مجتهد باشد یا باید مقلد باشد و اما بخواهد از خود درآوری محتاط باشد، نه مجتهد باشد نه مقلد این روش روش تشیع بلکه روش روش اسلام نیست و انسان می‌تواند هم این حرف را آن جا بزند، بعضی‌ها هم وجه سوم درست کرده‌اند وجه سوم بهتر از وجه اول و دوم است گفته‌اند اصلا برای افراد فاضل احتیاط کردن ممکن نیست باید مجتهد باشد تا بتواند اقوال را بررسی کند احتیاط را به دست بیاورد این حرفها موجب شده که یک جمله در نجف آن وقت‌ها مشهور بوده تارک الطر یقین عمله باطل، اگر نه مجتهد باشد نه مقلد عملش باطل است، بطلانش هم شاید برای این است که نمی‌تواند احتیاط بشود یا نمی‌تواند به دست بیاورد کبری، یا نمی‌تواند به دست بیاورد صغری، اصلاً یک کسی بخواهد راستی محتاط در زندگی باشد این همان وسوسی است که کارش حرام است، مثل صوفی‌ها آن‌ها که مقید به ظواهر شرع هستند این‌ها همین را می‌گویند برای این‌که ما را رئیس خودشان نکنند می‌گویند که ما احتیاط می‌کنیم نه مقلد شما هستیم نه خودمان مجتهدیم و در تکالیفمان احتیاط می‌کنیم به آنها می‌گوییم نمی‌توانید، بی خود می‌گویید، اگر راستی بخواهید احتیاط بکنید باید مراجعه به ما بکنید حالا علی کل حال در باره اصل اجتهاد و تقلید این مسئله هست که گفتم بزرگانی هم مثل خود شیخ انصاری در آن جا می‌فرماید تارک الطریقین عمله فاسد، عمله باطل و این را بعضی از بزرگان هم در اجتهاد و تقلید این را گفته‌اند و اما در غیر اجتهاد و تقلید احدی نگفته که با علم اجمالی همین‌طور که تکلیف ثابت می‌شود تکلیف هم ساقط می‌شود و این خانم الان می‌تواند اختبار بکند نمی‌خواهد بکند حالا که می‌خواهد و نتوانست چه بکند؟ احتیاط می‌کند، خون را کثیره حساب می‌کند هم وضو می‌گیرد هم غسل، درست می‌شود دیگر، لذا یک فکری بکنید روی این حرف شرطی‌ها که صاحب جواهر نقل می‌کنند حالا آن هم باز خیلی اهمیت ندارد شاید شرطی‌ها به همین وجوب نفسی شیخ انصاری برگردد و آن این‌که برمی‌گردد مسئله به این‌که این زن مستحاضه نمی‌تواند احتیاط بکند تکلیف را با علم اجمالی نمی‌تواند ساقط بکند باید اختبار بکند تا وضعش معلوم شود و تکلیف را به علم تفصیلی به‌جا بیاورد، این مسئله ولو مثل شیخ انصاری گرفته‌اند اما پذیرفتنش مشکل است خیلی مشکل. خب این مسئله تا این جا تمام شد بخواهیم مسئله بعدی را شروع بکنیم نمی‌شود ان شاءالله دیگر مسئله بعدی برای جلسه بعد ان شاءالله.

وصلی الله علی محمد و آل محمد