عنوان: خبر دادن «صادقِ مُصدَّق» از معاد و معاد جسمانی
شرح:

فصل بيست و ششم/ خبر دادن «صادقِ مُصدَّق» از معاد

فصل‌هاى بعد از اين فصل، مربوط به مسائل و منازلى است كه از لحظه مرگ آغاز می‌شود، مسائل و منازلى كه انسان پس از سير و گذراندن آن مسائل و منازل به منزلگاه ابدى (بهشت براى خوبان و جهنّم براى بدان) می‌رسد. امّا قبل از بحث درباره اين مسائل و منازل، از ذكر مقدّمه‏اى ناگزيريم كه آن مقدّمه را در اين فصل و به صورت جداگانه می‌آوريم.

ما از خصوصيّات معاد جز دورنمايى بيش، در ذهن نداريم و عقل نمی‌تواند به خصوصيّات آن پى ببرد، زيرا راهى به آنها ندارد. براى آشنايى با اين خصوصيّات بايد به «صادقِ مصدَّق» مراجعه كنيم. «صادقِ مصدَّق» يعنى راستگويى كه سخنش تأييد شده و پذيرفته شده است. فيلسوفان و متكلّمان بزرگ و از جمله شيخ الرئيس ابو على سينا، اين نكته مهمّ را گوشزد كرده‏اند كه: برهان، فلسفه و عقل نمی‌تواند خصوصيّات معاد را اثبات كند، ولى چون صادق مصدّق - كه همان قرآن شريف، و رسول گرامى«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم» و امامان معصوم«سلام‌الله‌عليهم» می‌باشند از وجود آن خبر داده‏اند، عقل ما نيز آن را می‌پذيرد، زيرا بعد از آنكه عقل، آمدن پيامبر و امام را از طرف خداوند متعال پذيرفت، بايد گفتار ايشان را نيز بپذيرد، و قبول كند كه هر چه می‌گويند با واقع مطابقت دارد و تمام گفتار آنها از جانب خداى متعال است.

اگر بخواهيم آنچه را گفته شد، در مورد قرآن شريف، به صورت گزاره‏هاى برهانى «با صغرا و كبرا و در هيئت شكل اوّل منطقى» درآوريم، بايد چنين بگوييم: «آنچه را قرآن شريف گفته، وحى است» و «آنچه وحى است از طرف خداست» پس «آنچه در قرآن شريف است از طرف خداست».

بنابراين، دليل آنچه را كه در فصل‌هاى بعد می‌آوريم، همه از قرآن شريف است و قبلاً هم اثبات شد كه قرآن شريف از جانب خداست و عقل باور كرد كه قرآن كريم معجزه الهى است، پس عقل به طور استقلال حكم می‌كند كه مدّعاى ما همراه با دليل است و اگر اين دليل قرآنى بهتر از برهان فلسفى نباشد - كه هست - لااقلّ براى ادّعاى ما دليلى عقل پسنداست.

*********************************************************

فصل بيست و هفتم/معاد جسماني

از قرآن شريف استفاده می‌شود كه معاد انسان‌ها نه فقط «معاد روحانى» بلكه «معاد جسمانى» نيز هست. يعنى در روز قيامت، روح انسان در حالى كه متعلّق به جسم اوست وارد محشر می‌شود و در حقيقت انسان، مركّب از روح و جسم وارد محشر خواهد شد، آنگاه اگر در زمره نيكان و پاكان باشد، وارد بهشت، و اگر در صف آلودگان و گنهكاران باشد، وارد جهنّم می‌گردد.

به عبارت ديگر انسانى كه در قيامت محشور می‌شود مانند همين انسان دنيايى است و همانگونه كه در اين دنيا لذّت و درد روحى و جسمى دارد در آخرت نيز چنين خواهد بود. آتش جهنّم همانطور كه جسم او را در هم می‌كوبد روح او را نيز می‌سوزاند:

«كَلّا لَيُنْبَذَنَّ فِى الْحُطَمَةِ وَ ما اَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ اَلَّتى تَطَّلِعُ عَلَى الْاَفْئِدَةِ».[1]

»چنين نيست كه می‌پندارد، به زودى كه در آتشى خرد كننده پرتاب می‌شود تو چه می‌دانى آتش خرد كننده چيست، آتش برافروخته خدايى است، آتشى كه از دلها سر می‌زند».

و همانگونه كه در بهشت از خوردني‌ها و آشاميدني‌ها و همسران بهشتى بهره‏مند است، روح او نيز از معنويّات بهشت لذّت می‌برد:

»لَهُمْ فيها فاكِهَةٌ وَ لَهُمْ ما يَدَّعُونَ سَلامٌ قَولاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ».[2]

»براى آنها در بهشت (هر گونه) ميوه است و هر چه بخواهند در اختيار آنها خواهد بود از جانب پروردگار مهربان (به آنان) سلام گفته می‌شود».

خلاصه كلام اينكه معادى كه همه اديان الهى آن را قبول دارند و بيش از يك سوّم قرآن كريم درباره آن نازل شده است، «معاد جسمانى» است و بايد گفت كه معاد جسمانى، يك امر ضرورى در اسلام است و در قرآن كريم بيش از هزار آيه، معادجسمانى را با صراحت بيان كرده است. ما از باب نمونه بعضى از آن آيات را در اينجا می‌آوريم:

»كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما اَسْلَفْتُمْ فِى الْاَيَّامِ الْخالِيَةِ».[3]

»بخوريد و بياشاميد گواراتان باد، در برابر اعمالى كه در ايّام گذشته انجام داده‏ايد».

»وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّروُنَ وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ وَ حُورٌ عينٌ كَاَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ»[4]

»و ميوه از هر چه اختيار كنند و از گوشت پرنده هر چه بخواهند و همسرانى از حور العين دارند، همچون مرواريد در صدف پنهان».

»فَالْيَومَ الَّذينَ امَنوُا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ عَلَى الْاَرائِكِ يَنْظُروُنَ».[5]

»امروز (قيامت) مؤمنان به كافران می‌خندند در حالى كه بر تختهاى بهشتى نشسته (و به سرنوشت آنها) می‌نگرند».

»كُلَّما نَضِبحَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ».[6]

»هر گاه پوست‌هاى بدنشان بريان گردد (و بسوزد) پوست‌هاى ديگرى به جاى آن قرار می‌دهيم تا كيفر را بچشند».

»لَاكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ فَمالِئُونَ مِنْهَا الْبُطْونَ فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَميمِ فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ هذا نُزُلُهُمْ يَومَ الدّينِ».[7]

»قطعاً از درخت زقّوم می‌خوريد و شكم‌ها را از آن پر می‌كنيد و روى آن از آب سوزان می‌نوشيد، (مانند) شتران تشنه، اين است پذيرايى از آنها در روز قيامت».

»اَلْيَومَ نَخْتِمُ عَلى اَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا اَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ».[8]

»امروز (قيامت) بر دهانشان مُهر می‌نهيم، و دستهايشان با ما سخن می‌گويند و پاهايشان كارهايى را كه انجام می‌دادند، شهادت می‌دهند».

»حَتّى اِذا ما جائُوها شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ اَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا اَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذى اَنْطَقَ كُلَّ شَی‌ءٍ».[9]

»وقتى به آن می‌رسند، گوش‌ها و چشم‌ها و پوست‌هاى بدنشان به آنچه می‌كردند گواهى می‌دهند، آنها به پوست‌هاى بدنشان می‌گويند چرا بر ضدّ ما گواهى داديد؟ آنها می‌گويند همان خدايى كه هر موجودى را به سخن در آورده، ما را به سخن درآورد».

»وَ قالُوا أَاِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَإِنَّا لَمَبْعَوثُونَ خَلْقاً جَديداً اَوَلَمْ يَرَوا أنَّ اللَّهَ الَّذى خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ قادِرٌ عَلى اَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ».[10]

«(كافران) گفتند آيا هنگامى كه ما استخوانهاى پوسيده و خاك‌هاى پراكنده شديم بار ديگر آفرينش تازه‏اى خواهيم يافت؟ آيا نمی‌دانند خدايى كه آسمان‌ها و زمين را آفريده، قادر است مثل آنان (انسان‌ها) را بيافريند».

»وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِىَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِى الْعِظامَ وَ هِىَ رَميمٌ قالَ يُحْييهَا الَّذى اَنْشَأَها اَوَّلَ مَرَّةٍ».[11]

»وبراى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد، گفت: چه كسى اين استخوان‌ها را زنده می‌كند در حالى كه پوسيده است؟ بگو همان كسى آن را زنده می‌كند كه نخستين بار آفريد».

»اَيَحْسَبُ الْاِنْسانُ اَنْ لَنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ بَلى قادِرينَ عَلى اَنْ نُسَوِّىَ بَنانَهُ».[12]

»آيا انسان می‌پندارد كه هرگز استخوان‌هاى او را جمع نخواهيم كرد، آرى قادريم كه (حتّى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب كنيم».

 

پي‌نوشت‌ها

=====================

1- همزه / 7 – 4

2- يس / 58 - 57.

3- حاقّه / 24.

4- واقعه / 23 – 20

5- مطفّفين / 35 – 34

6- نساء / 56.

7- واقعه / 56 - 52.

8- يس / 65.

9- فصّلت / 21 - 20.

10- اسراء / 99 - 98.

11- يس / 79 - 78.

12- قيامت / 4 - 3.