فصل دوازدهم: قرآن معجزه جاويد نبي اكرم«صلي الله عليه وآله وسلم»
قرآن شريف از جهات متعدّدي معجزه جاويد است كه ما تنها به سه جهت اشاره ميكنيم:
اوّل: زمان نزول قرآن شريف، در منطقه حجاز، فنّ فصاحت و بلاغت و استفاده از اين فنّ، از رونق بسياري برخوردار بود و بازار عُكاظ در مكّه، محلّي براي گردهمايي شاعران محسوب ميشد. همه ساله شاعران در آنجا جمع ميشدند و بهترين اشعار را بر ديوار كعبه ميآويختند. «معلّقات سبع» كه در تاريخ ادبيات عرب، معروف و از امور مسلّم است، هفت قطعه از بهترين اشعار عرب بوده كه آنها را به كعبه ميآويختند. با بعثت پيامبر گرامي اسلام«صلي الله عليه وآله وسلم» و نزول قرآن شريف نه فقط بازار عكاظ تعطيل شد بلكه آن معلّقات نيز به زير آمد. طوايفي كه صاحبان اين اشعار بودند با كمال شرمندگي اشعار خود را بردند، زيرا نور شمع در مقابل نور خورشيد نابود شدني است. قرآن كريم علاوه بر تعطيل كردن بازار عكاظ، چنان تأثيري بر جاي نهاد كه مثلاً وليد بن مغيره كه در ميان اعراب «ريحانة العرب» لقب گرفته بود، درباره قرآن شريف گفت:
«اِنَّ لَهُ لَحَلاوَةً وَ اِنَّ عَلَيْهِ لَطلاوَةً وَ اِنَّ اَعْلاهُ لَمُثْمِرٌ وَ اِنَّ اَسْفَلَهُ لَمُعْذِقٌ وَ اِنَّهُ لَيَعْلُو وَ ما يُعْلي». (89)
«هر آينه، قرآن برخوردار از شيريني خاصّي است و داراي زيبايي و سرور ويژهاي است، طبقات فوقاني آن بسي ثمربخش و طبقات زيرين آن بسي خوشبو، و اين كتابي است كه از هر چيز برتر است و هيچ چيز بر آن برتري نمييابد».
خلاصه كلام اينكه، پيامبر گرامي آنان را به تحدّي دعوت كرد ولي آنان هر كاري كه ميتوانستند انجام دادند، حتّي به پيامبر گرامي پيرايه جنون، سحر و .... بستند و بيش از هشتاد مرتبه با او جنگ كردند امّا به فكر تحدّي با قرآن شريف نيفتادند چرا كه ميدانستند چنين كاري از قدرت آنان خارج است.
دوّم: قرآن شريف در مدّت بيست و سه سال و در حالات مختلف مثل سفر، حضر، صلح، جنگ، آسايش، سختي، فقر، غنا، حبس، رهايي، حصر، آزادي، و.... بر پيامبر گرامي نازل شد و در عين حال هماهنگي خود را حفظ كرد. حوادث و حالات مختلف، موجب پيدايش حالات رواني، هيجانها، آرامشها، خوفها و اميدها، غمها و شاديها و.... در انسان ميشود و تأثير فراواني در گفتار و كردار انسان بر جاي ميگذارد، امّا قرآن شريف از اين امر بر كنار است. هماهنگي مخصوص قرآن كريم از نظر شكل، محتوا، جاذبه، روش، انسجام و عدم دگرگوني از ابتدا تا انتها نشان ميدهد كه نميتواند حاصل تراوش فكري بشر باشد، كتابي كه در مدّت بيست و سه سال جمع شده باشد، علي القاعده بايد داراي اختلافهاي زيادي باشد. در كتابهاي بزرگان - مخصوصاً اگر علمي باشد - ديدهايم كه اختلاف و يا لااقلّ تغيير رأي وجود دارد، ولي در تمام قرآن شريف يك اختلاف يا تغيير رأي ديده نميشود، پس معلوم ميشود كه منشأ آن علم خداست، نه علم بشر. قرآن كريم از اين معجزه بزرگ خبر داده است:
«اَفَلا يَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ وَ لَو كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلاْفاً كَثيراً». (90)
«آيا درباره قرآن نميانديشيد؟ اگر از سوي غير خدا بود، اختلاف فراواني در آن مييافتيد».
سوّم: در قرآن شريف زيباترين، دقيقترين و رساترين برهانهاي مربوط به اعتقادات و اصول دين ديده ميشود، در حالي كه قرآن كريم كتاب فلسفه و كلام نيست، همچنانكه دقيقترين، رساترين و بيشترين بحثهاي تاريخي را در خود دارد، گرچه كتاب تاريخ نيست. مسائل علمي درباره علومي مانند نجوم، علوم طبيعي، طبّ و.... در قرآن شريف وجود دارد و در آن علوم از حقايقي مانند قوّه جاذبه، حركت منظومهها، معلّق بودن آنها در فضا و.... پرده برداشته شده است، در حالي كه قرآن شريف كتاب علوم طبيعي نيست. قرآن كريم در عرفان نظري و عملي نيز بهترين و دقيقترين روشها و شيوهها همراه با عقلانيّت را ارائه فرموده است و عالمان و عارفان بزرگ همانند خواجه نصير الدين طوسي، صدرالمتألهين شيرازي و ابن عربي افتخار شاگردي در محضر مبارك و متعالي قرآن شريف را دارند در حالي كه قرآن شريف كتاب عرفان نيست. چنانكه قرآن كريم در اخلاق و تهذيب نفس نيز بهترين بيانها و روشها را داراست و با جاذبه مختصّ به خود، انسان را در مسير سازندگي به پيش ميبرد، مراتب سير و سلوك را به او نشان ميدهد و سالك را به مقام لقاء و بالاتر ميرساند و حتّي بايد گفت كه تمام آيات آن رنگ اخلاقي دارد، ولي با اين همه، قرآن شريف كتاب اخلاق نيست.
بنابراين اگر بخواهيم بگوييم كه قرآن، كتاب چيست، بايد پاسخ را از خود قرآن شريف دريافت كنيم. قرآن كريم خود را حاوي تمام علوم ميداند، گرچه ما قطرهاي از آن دريا را بيشتر نميتوانيم برداريم:
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ في هذَا الْقُرانِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَاَبي اَكْثَرُ النَّاسِ اِلّا كُفُوراً». (91)
«ما در اين قرآن، براي مردم از هر چيز نمونهاي آورديم امّا بيشتر مردم (در برابر آن، از هر كاري) جز انكار، ابا داشتند».
«وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ اِلّا في كِتابٍ مُبينٍ». (92)
«هيچ تر و خشكي وجود ندارد مگر اينكه در كتابي آشكار ثبت است».
«ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيءٍ». (93)
«ما هيچ چيز را در اين كتاب فرو گذار نكردهايم».
«وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيءٍ». (94)
«و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است».
اين مطلب را نيز اضافه كنيم كه قرآن شريف را كسي آورده كه درس نخوانده است و علم او »علم لَدُّني« و علمي است كه از جانب حقّ تعالي به او اعطاء شده است:
«وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ اِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ». (95)
«تو هرگز پيش از اين، كتابي نميخواندي و با دست خود چيزي نمينوشتي و گرنه باطل انديشان قطعاً به شك ميافتادند».
اينك آيا ميتوان گفت قرآن شريف از طرف خداوند متعال نيست؟!
اهل سير و سلوك و اصحاب اعداد و افرادي كه از علم طلسم و رموز آگاهند و اهل دل كه با ادعيه سر و كار دارند و نيز اهل رياضتهاي ديني و... از معجزات قرآن كريم به شهودهاي بسياري رسيدهاند و درباره آن سخنها دارند، اثرها ديدهاند و به كشفهايي رسيدهاند، ولي همگي برآنند كه آنچه به دست آمده است تنها قطرهاي از درياي قرآن كريم است.