عنوان: تأثیر عفو و گذشت در بهبود روابط اجتماعی
شرح:

بسم ‌الله الرّحمن الرّحيم

«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»

 

در بحث صبر اجتماعي، به عوامل مؤثر در مردم داري رسيديم. در اين راستا بيان شد که عواملي در تقويت مردم داري تأثير به سزا دارد و در اين رابطه به شرح عواملي نظير سعۀ صدر، پاسخ‌گويي به توقعات مردم و خدمت به خلق خدا اشاره شد. در اين جلسه به شرح فضيلت «عفو و گذشت» و تأثير آن در مردم داري مي‌پردازيم.                  

 

مراتب عفو از دیدگاه قرآن کریم

از نظر قرآن كريم، عفو و بخشش داراى سه مرتبه است:

مرتبة اوّل؛ اين است كه انسان بدى ديگران را ببيند، امّا برای خدا از آن بگذرد. خداوند تعالى در قرآن خطاب به پيامبر «صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»مى‏فرمايد: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلين»[1]

مرتبة دوّم‏؛ آن است كه انسان بدى ديگران را نبيند. قرآن كريم، ناديده گرفتن ظلم و بدى ديگران را «صفح» مى‏نامد و از مؤمنين مى‏خواهد كه‏ نسبت به هم‏ صفح داشته باشند تا مورد مغفرت الهى واقع شوند: «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ‏»[2]

كسى كه انتظار دارد خداوند در قيامت او را ببخشايد، بايد خود نيز، كسانى را كه در حقّ او ظلم كرده‏اند، ببخشد و مهم‏تر اينكه ظلم آنان را نديده بگيرد.

مرتبة سوّم؛ آن است كه انسان در مقابل بدى ديگران، نسبت به آنها نيكى كند. اين مرتبه از گذشت، انصافاً مشكل‏تر از مراتب قبلى است، امّا بايد دانست كه در تعاليم دينى، اين‏گونه عفو و احسان مورد تأكيد فراوان واقع شده و به‏صورت جدّى از مسلمانان خواسته شده كه اين‏چنين باشند. قرآن‏كريم مى‏فرمايد: «يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ»[3]، «ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَة»[4]

 

پروردگار متعال، رحمان مطلق و رحیم مطلق

اوّلین جملۀ پروردگار عالم در قرآن کریم، «بسم‌الله الرّحمن الرّحيم» است و با این جمله به بندگان می‌فهماند که رحمان مطلق و رحیم مطلق است. سپس، این جملۀ نورانی را صد و چهارده مرتبه در قرآن شزیف تکرار می‌فرماید. این آیه حاکی از آن است که اوّلاً خدا رحمان است، یعنی خدا رحمت عام دارد و بنده‌اش را؛ هرکه باشد؛ مورد رحمت خود قرار می‌دهد. ثانیاً خدا رحیم است، یعنی رحمت خاص دارد و بنده‌های خاصّ خود را مورد لطف و کرامت ویژه قرار می‌دهد.

 

پذیرش توبه، ناشی از شدّت رحمت و رأفت پروردگار  

مطلب مهم‌تر در مهرباني و گذشت خداوند متعال آن است که طبق تصریح و تأکید قرآن، توبۀ بندگان را می پذیرد. به این معنا که اگر بنده، جداً بدی کند، اما پشیمان شود و از خداوند عذرخواهی نماید، خدا او را می‌آمرزد. گناه هرچه بزرگ و هرچه فراوان باشد، اگر گناهکار جداً توبه کند، خداوند از گناهش می‌گذرد: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»[5]

نه تنها او را می بخشد، بلکه بر اساس آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم»، به بندۀ توّاب خود سلام می‌کند[6]، او را دوست می‌دارد[7]، هزار باب رحمت از دنيا و آخرت به روى او مى‏گشايد[8] و نظیر کسی که گم‌شدۀ خود را یافته است، از بازگشت بنده‌اش خوشحال می‌شود.[9]

افزون بر این، بعد از آن همه بدی و ظلم بنده، پروندۀ سیاه و پر از گناه او را نابود می‌فرماید و با گشودن یک پروندۀ جدید که ثواب توبه در آن می‌درخشد، بدی‌ها و سیئات قبلی را به نیکی و حسنه مبدّل می‌سازد: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»[10]

 

توبۀ حقیقی حتماً پذیرفته می‌شود   

از نظر قرآن و روايات، بلكه از نظر عقل، پذيرش توبه از سوى پروردگار متعال، حتمي است و هيچ شرطى ندارد. توبه، يک حالت است که با پشيماني قلبى تحقّق مي‌يابد و در پي آن، استغفار زبانى، عزم اصلاح و اصلاح، به عنوان لوازم توبه محقّق مي‌شود. بنابراين كسى که حتي يک عمر گناه کرده و گناهان او بزرگ و فراوان باشد، اگر به راستى از گذشتۀ خود پشيمان شود و پشيمانى او با ترك گناه همراه باشد، به يقين بايد بداند كه خداوند تبارك و تعالى گناهان او را مى‏آمرزد.

البته در قرآن کريم به عدم پذيرش توبۀ برخي افراد اشاره شده است.[11]توضيح تفصيلي اين مطلب در اين جلسه نمي‌گنجد[12]، امّا به طور خلاصه بايد گفت: قرآن، توبۀ همراه با لجاجت در ارتكاب گناه، توبۀ توأم با تسويف و به تأخير انداختن، توبۀ هنگام مرگ و توبۀ پس از مرگ را قابل پذيرش نمي‌داند‏.

اين بيان نوراني قرآن کريم، به عقيدۀ ما، حاکي از نپذيرفتن توبۀ حقيقي نيست و شرطي براي پذيرش توبه مقرّر نفرموده است، بلکه حاوى يك سلسله نكات مهمّ اخلاقى است. از جمله اينكه: انسان گناهكار، در اثر عادت به گناه، موفّق به توبه از گناه نمى‏شود و يا در برخى از موارد، خود را گناهكار نمى‏شمارد كه پشيمان شده و توبه كند و در مواردى نيز پشيمانى واقعى براى گناهكار رخ نمى‏دهد و ندامت او در اثر كيفرى است كه در مقابل راه خود مشاهده مى‏كند و چنانچه رها شود، مجدّداً مرتكب همان گناهان خواهد شد و به دروغ، اظهار پشيمانى و ندامت مى‏كند.

در برخي روايات[13] نيز شرايطي براي توبه بيان شده است که تحليل آن شرايط به طور فشرده چنين است که: شرايط توبه، همان لوازم توبه، نظير عزم اصلاح و اقدام براي ترک گناه و جبران آن و اصلاح در آينده است و توبۀ حقيقي، اين لوازم را در پي خواهد داشت. برخي از آن شرايط هم در واقع امتيازات ويژه‏اى است كه موجب درخشندگى بيشتر توبه مى‏شود و نورانيّت خاصّي به توبه‏كننده و پروندۀ اعمال وى مى‏بخشد و شايد بتوان گفت: از شرايط إكمال و كمال توبه به شمار مى‏آيد.

بنابراین خدا ارحم‌الرّاحمین است و حتماً توبۀ بندگان را می‌پذیرد، هرچند گناه آنها بزرگ و فراوان باشد.

 

توبۀ هنگام مرگ يا در جهنّم، اگر حقيقي باشد، پذيرفته مي‌شود

توبه هيچ شرطى ندارد و صِرف پشيمانى حقيقى، حتماً تحقّق مى‏يابد، حتي اگر هنگام مرگ يا در جهنّم باشد، اگر واقعاً پشيمان شود، خداوند رحمان و رحيم توبۀ او را مي‌پذيرد و او را مي‌بخشد. امّا از آنجا که توبۀ اين‌گونه افراد حقيقت ندارد، هنگام مرگ که اظهار توبه مي‌کنند، خداوند مي‌فرمايد: «إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا»[14] يعني او چون می‌خواهد از مرگ نجات پیدا کند، صرفاً با زبان خود توبه مي‌کند. در جهنّم هم داد و فریاد افراد گناهکار و صداي خدا خدای آنها بلند است، اما فایده ندارد. در خصوص آنها هم خطاب مي‌شود: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ»[15]، يعني اين اشخاص در تله گرفتار شده‌اند که فرياد توبه و اظهار ندامت دارند و اگر رها شوند، همان اعمال زشت را مرتکب مي‌شوند.

 

پيامبر اکرم«ص»، مظهر رحمانيّت و رحيميّت خداوند

تاريخ زندگاني پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» سرشار از عفو، گذشت و بخشش است. اساساً، پيامبر گرامی مظهر همۀ اسماء و صفات الهی و از جمله مظهر رحمانيّت و رحيميّت خداوند هستند؛ یعنی همان‏طور كه پروردگار عالم، نسبت به همۀ موجودات رحمان و نسبت به خواص رحيم است، پيامبر نيز نسبت به همه، حتى كفّار و مشركين، رحمان و رئوف است: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ»[16] و نسبت به مؤمنان رحيم است:«بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»[17]

 

عفو دشمنان سرسخت و تأثیر آن در گرایش به اسلام

طبق گواهی تاریخ، مشركين و كفّار مكّه، تا جایی که می‌توانستند به پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» و سایر مسلمین آزار رساندند. مثلاً هميشه عدّه‏اى از كودكان، اراذل و اوباش را براى آزار و اذيت ايشان اجير كرده، آنها را مجبور مى‏كردند تا به طرف پيامبر سنگ پرتاب كنند. اما ايشان به جاى اين كه خشمگين شوند، مرتّب آن‏ها را اين گونه دعا مى‏كردند: «اللّهُمّ اهْدِ قَوْمي فَإنَّهُم لايَعْلَمُونَ‏»؛[18]

سرانجام و پس از آن همه آزار و بعد از تنگنای اقتصادی و اجتماعی در شعب ابوطالب و بعد از آنکه حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه که دو یاور و حامی پیامبر«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» بودند، از دنیا رفتند، آن حضرت و مسلمانان مجبور به هجرت از مكّه به مدينه شدند. پس از آن هم در مدّت ده سال، هشتاد و چهار جنگ از سوی مشرکین به منظور نابودى اسلام، پيامبر و مسلمانان بر رسول الله تحميل شد.

پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» بالأخره مكّه را بدون جنگ و خون‌ریزی فتح كردند. سپس در اولین اقدام، به كمك امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه»، كعبه را از وجود بت‏ها پاك کرده، همۀ بت‏ها را شكستند. پس از آن از مسجدالحرام بيرون آمدند، حلقۀ در كعبه را گرفتند و با لذّت و شادمانى از پيروزى، خطبۀ وحدت خواندند و فرياد «لا اله الّا اللّه وحده وحده انجز وعده» سر دادند.

در آن هنگام، مشركين که آن همه آزار و اذیّت خود را به یاد داشتند، منتظر بودند پيامبر گرامی دستور جهاد عمومى صادر سازند و تصوّر می‌کردند احدى از آنان زنده نخواهند ماند. امّا آن حضرت از خود مشركين پرسيدند: من با شما چه كنم؟ آنها گفتند: هر عقوبتى را براى ما در نظر بگيرى، سزاوار ماست. اگر ما را بكشى يا اسير كنى و اموالمان را مصادره كنى، حق با توست؛ زيرا ما در اين ساليان هرچه در توان داشتيم، در ستم به شما كوتاهى نكرديم.

پيامبر اكرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» لبخندى زدند و فرمودند: من شيوۀ برادرم يوسف نسبت به برادرانش را پيش مى‏گيرم و به شما مى‏گويم: «لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ‏ اليَومَ[19]... اذْهَبُوا أنتُمُ الطُّلَقاء»[20]

امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست، شما رها شدگان هستيد و ديگر گذشته‏ها گذشته است. بدین ترتیب، آن حضرت در يك لحظه همۀ مشركان و كفّار را بخشيدند و اين عفو عمومى به اندازه‏اى اهميّت پيدا كرد كه بنا به گفتۀ قرآن، مردم فوج فوج به دين اسلام گرويدند و در آن داخل شدند و از يكديگر در ايمان آوردن سبقت گرفتند: «اذا جآءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَايْتَ النّاسَ يَدْخُلونَ في دينِ اللّهِ افواجاً»[21]

 

عفو و گذشت مثال زدنی حضرت یوسف«ع»

حضرت يوسف«علیه‌السّلام» پس از آن همه آزار، اذيت و ظلمى كه از برادران خويش ديد، براى اينكه خجالت نكشند، خطاب به آنان فرمود: امروز هيچ سرزنشى بر شما نيست، خداوند شما را مى‏آمرزد و او مهربان‏ترينِ مهربانان است.[22] جالب آن‏كه بعد از استقبال با شكوه از پدر و مادر و برادران، پدر و مادر را روى تختى باشکوه نشاند و به پدر خويش، حضرت يعقوب«علیه‌السّلام» گفت: آزادى من از زندان و آمدن شما از صحراى كنعان به‏مصر، لطف خداوند است و اين لطف خداوند پس از آنكه شيطان بين من و برادرانم كدورت انداخت، شامل حال ما شد: «مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْني وَ بَيْنَ إِخْوَتي»[23]

در واقع، علاوه بر عفو و بخشش برادران، براى آنکه خجالت نکشند و به خاطر اينكه پدر از فرزندان خويش خرده نگيرد، تقصير را به گردن شيطان انداخت و برادران خويش را تبرئه كرد.

 

عفو شگفت‌آور حر توسط امام حسین«ع»

عاشورا و کربلا، معلّم اخلاق بشریّت است و درس‌های آموزندۀ فراوانی دارد. بر این اساس، لازم است علاوه بر عزاداری برای امام حسین«سلام‌الله‌علیه»، به نکات اخلاقی قیام آن حضرت توجه و عمل شود. یکی از آن درس‌ها، درس عفو و گذشت حضرت سیّدالشّهداء«سلام‌الله‌علیه» است.

حرّ بن یزید ریاحی ظلم بزرگی در حق‌ّ امام حسین«سلام‌الله‌علیه» و یاران ایشان روا داشت و به قول خودش  اولین کسی بود که بدن حضرت زینب«علیهاالسّلام» را لرزاند. او باعث شد که امام«سلام‌الله‌علیه» و عیال و یاران آن حضرت در بیابان گرم و سوزان کربلا، بدون آب و آذوقه محصور شوند؛ زیرا وقتی مانع حرکت آنان به سمت کوفه شد، امام حسین«سلام‌الله‌علیه» قصد بازگشت داشتند، امّا حر اجازۀ بازگشت هم به آنها نداد و به دلیل خودداری آن حضرت از بیعت با یزید، ایشان را محاصره و متوقف کرد. سپس لشکریان ابن زیاد به کربلا آمدند و آن حادثۀ ناگوار تاریخی رخ داد. در واقع، مسبّب محاصرۀ کاروان امام حسین«سلام‌الله‌علیه»، شهادت ایشان و اسارت عیال، حر بود.

بالأخره حر خیلی بدی کرد، اما روز عاشورا به راستی پشیمان شد. از اطرافیان او نقل شده است که بدنش می‌لرزید و می‌گفت: خود را بین بهشت و جهنّم می‌بینم. در همین حال و در حالی که فرماندۀ لشکر بود، همه چیز را رها کرد و به سوی امام حسین«سلام‌الله‌علیه» روانه شد. نرسیده به خیام حرم پیاده شد و با تضرّع و زاری و با شکسته نفسی در حال حرکت بود. حضرت اباعبدالله‌الحسین«سلام‌الله‌علیه» وقتی از دور حر را دیدند، بدون توجه به بدی و شدّت اقدام قبلی او، نخواستند شاهد ذلّتش باشند؛ از این رو به حضرت ابالفضل«علیه‌السّلام» امر کردند به استقبال او برود. حضرت ابالفضل هم او را با عزّت، نزد امام آورد و آن حضرت بدون هیچ‌گونه سرزنشی، او را بخشیدند.

حر، از شدّت شرمندگی سر به زیر و سرافکنده بود و هرچه امام حسین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمودند: تو را عفو کردم، سرش را بالا نمی‌آورد و خجالت می کشید در روی ایشان نگاه کند.

سپس به امام حسین«سلام‌الله‌علیه» عرض کرد: اگر مرا عفو کردید، اجاره بدهید تا در راه شما جهاد کنم. امام حسین«سلام‌الله‌علیه» هم به او اجازۀ رفتن به میدان دادند. او کارزار جانانه‌ای کرد تا بالأخره سپاه دشمن گرد او را گرفتند و به شهادت رسید. وقتی روی خاک افتاد، امام«سلام‌الله‌علیه» به بالین او رفتند و سرش را به دامن گرفتند. این حرکت عاطفی امام حسین«سلام‌الله‌علیه» برای هیچ‌کس حتی برای فرزند دلبندشان حضرت علی اکبر«علیه‌السّلام» تکرار نشد. بعد، دستمالی آوردند و زخم پیشانی حرّ بن یزید ریاحی را بستند.

عفو حر توسط امام حسین«سلام‌الله‌علیه»، در حالی که او مسبّب مصائب ایشان بود شگفت‌آور است و شگفتی بیشتر، از نادیده گرفتن گناه بزرگ او و نیز از لطف و محبّت آن امام بزرگوار حاصل می‌شود.

 

ضرورت تقویت روحیۀ گذشت با پیروی از قرآن و عترت

مقصود از آنچه از قصص قرآن كريم یا تاریخ زندگی معصومین«سلام‌الله‌علیهم» در این جلسه بیان شد، قصه‏پردازى نیست؛ بلكه اين حکایات آموزنده بايد سرمشق زندگى مسلمانان باشد، تاريخ را معلّم اخلاق خود قرار دهند و از آن پند بگيرند. به قول قرآن: «لَقَدْ كانَ في قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ»[24]

اگر کسی بخواهد رستگار و سعادت‌مند شود، باید به خداوند و انبیاء و اولیای او شباهت داشته باشد؛ به این معنا که فضائل نیکوی اخلاقی و در رأس آن، عفو را سرلوحۀ اعمال خود قرار دهد. البته شباهت تام، نه ممکن است و نه از ما خواسته‌اند، امّا بالأخره نمی‌شود که انسان خدای «ارحم‌الرّاحمین»  و پیامبر«رحمة‌للعالمین» و امامانی رئوف و بسیار بخشنده داشته باشد، ولی خود کینه توز باشد.

بدون شباهت و بدون برخورداری از فضائل اخلاقی و صفات نیکوی انسانی، دنیایی ویران و آخرتی ویران‌تر نصیب انسان می‌شود و دست عنایت خداوند متعال از روی سر او برداشته می‌شود که عاقبتی جز سقوط و شقاوت در پی نخواهد داشت.

اگر شیعیان ادعا دارند حسینی هستند، که هستند، باید صفات حضرت اباعبدالله«سلام‌الله‌علیه» در آنها زنده باشد، باید مزیّن به صفت حسنۀ عفو باشند و همدیگر را ببخشند.

متأسفانه گاهی مشاهده می‌شود که ناسازگاری کودکان دو همسایه یا دو قوم و خویش، منجر به اختلاف بزرگ‌ترها می‌شود و تا مدّتی با هم قهر هستند. این طرز رفتار و این سرسختی در نبخشیدن، با سیرۀ امام حسین«سلام‌الله‌علیه»، نه تنها سازگاری ندارد، بلکه بسیار از آن فاصله دارد.

کینه‌توزی صفت زشتی است و انسان کینه‌توز به خداوند شباهت ندارد و از رحمت حق تعالی محروم است، امّا حالت زشت‌تر و بدتر آن است که اعضای خانواده نسبت به هم کینه داشته باشند و همدیگر را نبخشند. کینۀ زن و شوهر نسبت به یکدیگر یا کینۀ فرزندان راجع به همدیگر یا کینۀ آنها نسبت به پدر و مادر، بسیار قبیح است و گناه آن بزرگ می‌باشد. 

بعضی اوقات می‌بینیم افراد فامیل یا دو برادر یا خواهر و برادر، به خاطر دنیایی که هیچ ارزش و اعتباری ندارد یا به خاطر ارث، اختلاف پیدا می‌کنند و اختلاف آنها منجر به قهر و کدورت می‌شود. گاهی یک حرف نامربوط بین عروس و مادرشوهر، باعث کدورت می‌شود و هم را نمی‌بخشند.

این طرز رفتار، با اسلام، قرآن و سیرۀ اهل بیت«سلا‌الله‌علیهم» سازگاری ندارد و باید حتماً تغییر یابد.  

 

پي‌نوشت‌ها

==================

1. اعراف / 199

2. نور / 22

3. قصص / 54

4. مؤمنون / 96

5. الزمر / 53

6. انعام / 54

7. بقره / 222

8. مستدرك‏الوسائل، ج 12، ص 127

9. كافي، ج 2، ص 436

10. فرقان / 70

11. نساء / 18- 17

12. ر.ک. سير و سلوک؛  توبه، فصل سوّم، از تأليفات معظّم‌له

13. نهج‏البلاغة، حكمت 417

14. مؤمنون‏، 100

15. أنعام‏ / 28

16. انبياء / 107

17. توبه / 128

18. الخرايج والجرايح، ج 1، ص 164

19. يوسف / 92

20. بحارالانوار، ج 21، ص 132

21. نصر / 1 و 2

22. يوسف / 92

23. يوسف / 100

24. يوسف / 111