عنوان: آیا طولانی کردن رکوع، سجود، قنوت و اذکار، موالات را به هم می زند؟
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

مسئله 1 از موالات:

تطویل الرکوع أو السجود أو إکثار الأذکار أو قراءة السور الطوال‏ ‏لا تعدّ من المحو، فلا إشکال فیها.‏

اگر کسی به جای «قل هو الله أحد» سورۀ بقره بخواند یا کسی حال داشته باشد و در قنوت نماز دعای ابوحمزۀ ثمالی بخواند و یا در رکوع یا سجده، به هر اندازه ممکن است، سبحان الله بگوید و یا اذکار دیگری بخواند که در نماز تجویز شده است. برای اینکه در روایات داریم «کلّ ما یکون من القرآن أو الذکر أو الدعاء لا بأس فی الصلاة». یا از اول تا آخر نماز هرچه می­خواهد قرآن و دعا بخواند و ذکر بگوید، مانعی ندارد. حال این هم حالی پیدا کرده و در سجده صد مرتبه می­گوید «سبحان ربی الأعلی و بحمده».

مرحوم سیّد می­فرماید همۀ اینها مانعی ندارد؛ زیرا این صورت نماز را به هم نمی­زند و محو صورت نمی­کند و هرچه محو صورت نماز نکرد، در نماز مانعی ندارد؛ لذا دیروز می­گفتم راجع به موالات دلیل به خصوصه نداریم؛ دائرمدار مصداق عرفی قرار دادند. گفتند اگر از نماز بیرون رود و عرفاً نگویند در نماز است، این نماز باطل است؛ اما اگر از نماز بیرون نرود، هرچه طول بکشد، عرفاً می­گویند نماز صحیح است و این روایت که می­گوید «کلّ ما یکون قرآناً أو دعاءاً أو ذکراً لا بأس فی الصلاة»، به ما می­گوید هرچه طول دهد، محو صورت نماز نمی‌شود. بعضی از بزرگان تأیید آوردند و گفتند در نمازهای مستحبی زیاد داریم. مثلاً در ماه مبارک رمضان در شب عید فطر نماز با هزار قل هو الله داریم. دو رکعت نماز است که در رکعت اول هزار مرتبه «قل هو الله احد» و در رکعت دوم یک «قل هو الله أحد» است.

یکی از بزرگان روی منبر می­گفت در رکعت اول هزار مرتبه «قل هو الله» و اگر جانت در نیامد، در رکعت دوم یک «قل هو الله» بخوان و علی کل حالٍ خواندن هزار مرتبه «قل هو الله أحد» در مستحبات داریم. مرحوم محدث قمی در مفاتیح و همچنین اهل دعا، مانند مصباح المتهجد و اقبال و زادالمعاد و دیگر کتابهای دعا، نمازهای مستحبی زیادی نقل می­کنند که خیلی طول می­کشد. همۀ شما مسلّم  نماز اول ماه را می­خوانید. در رکعت اول سی مرتبه «قل هو الله أحد» و در رکعت دوم سی مرتبه «إنا انزلناه» دارد و بعد هم یک دعا برای حفظ وابسته­هایش از شر و آفات. و بالاخره از اینگونه نمازها زیاد است. پس این دلیل بر جواز است؛ لذا هرچه طول بدهد، اشکال ندارد. گفتم روایتی در مسئله نداریم، لذا اینها که می­خواهند بگویند تطویل نماز واجب جایز است، قیاس می­کنند به نمازهای مستحب و می­گویند در آنجا تطویل جایز است و آن قاعده که باید از نماز بیرون نرودو عرفاً محو صورت نشود، در سکوتها و در حرفها و یا در سهوها و عمدهاست و اما اگر مربوط به نماز شد، مانند نماز هزار قل هو اللهی، این نماز است و عرفاً از صورت نماز بیرون نرفته است.

بعضی از فقها و من جمله محشین بر عروه، می­گویند در نماز مستحبی نمی­توانیم قیاس کنیم نماز واجب را به نماز مستحب؛ برای اینکه خیلی چیزها در نماز مستحب هست که در نماز واجب نیست. حتی مثلاً مشغول نماز شب است و ببیند الان طلوع فجر می­شود و در وسط نماز آب بخورد و حتی یکی دو قدم هم برود. یا اینکه مثلاً عمداً نشسته یا خوابیده نماز شب بخواند.

آقایی مریض بود و گفته بود مدتی ایستادیم و نماز خواندیم و خدا به ما محل نداد. بعد مریض شدیم، نشستیم و نماز خواندیم و خدا به ما محل ندارد و الان هم مریضیم و باید بخوابیم و خوابیده نماز شب بخوانیم. علی کل حال در نماز مستحبی از اینگونه چیزها زیاد است و قیاس نماز واجب به نماز مستحب نمی­شود. گفتند در همین نماز واجب، گاهی از نظر عرفی، محو صورت نماز می­شود؛ مثل اینکه در نماز دعای عرفه بخواند یا دعای ابوحمزۀ ثمالی و یا سورۀ بقره یا سورۀ آل عمران بخواند. این عرفاً محو صورت نماز شده و اگر محو صورت نماز شود، موالات نیامده و اگر در نماز واجب، موالات نیاید، نماز باطل است. حال اگر ما بخواهیم بگوییم در نماز مستحب محو صورت نمی­شود و در نماز واجب محو صورت می­شود، عرف پسند نیست. اگر بخواهیم بگوییم اصلاً محو صورت نمی‌شود ولو اینکه سورۀ بقره یا دعای ابوحمزۀ ثمالی بخواند. لذا محشین بر عروه راجع به نماز مستحبی اصلاً صحبت نکردند و راجع به نماز واجب گفتند که نمی­شود نماز را طول داد. برای اینکه اگر محو صورت شود، نماز واجب و مستحب ندارد. بنابراین نمی­شود طول داد. اگر دعای ابوحمزۀ ثمالی یا دعای عرفه در نماز خوانده باشد، چه در نماز مستحب و چه در نماز واجب جایز نیست و اگر در نماز مستحب استثناء کنید، اما در نماز واجب نمی­شود.

چیزی نداریم به جز ذهن عرفی خود ما. اگر گفتید عرفاً نمی­شود در نماز واجب طول داد، برای اینکه موالات به هم می­خورد، بنابراین باید طول نداد. اما مرحوم سید جازم شدند که محو صورت نمی­شود، لذا فرمودند: «تطویل الرکوع أو السجود أو إکثار الأذکار أو قراءة السور الطوال‏ ‏لا تعدّ من المحو، فلا إشکال فیها».

اشکالی که به مرحوم سید هست، اینست که شما می­گویید «لا تعدّ من المحو» و شما تعیین مصداق می­کنید و برای خودتان حجت است و برای مقلدینتان حجت است اما کسی که می­گوید اگر کسی در نماز واجب سورۀ بقره بخواند، محو صورت نماز می‌شود؛ این شخص می­گوید نماز باطل است.

مسئله برمی­گردد به اینکه کجا محو صورت می­شود و کجا نمی­شود. محو صورت شدن هم یک امر عرفی است و در امر عرفی اختلاف زیاد است، و من جمله همین جا بعضی از محشین بر عروه گفتند «تطویل الرکوع أو السجود أو إکثار الأذکار أو قراءة السور الطوال تعدّ من المحو علی یجوز»؛ اما مرحوم سید می­فرمایند: «لا تعدّ من المحو، فلا إشکال فیها». این برمی­گردد به یک امر عرفی و در مسئله روایتی راجع به موالات نداریم و هرکجا بگوییم محو صورت شد، نماز جایز نیست مگر در نماز مستحبی به خاطر آن روایتها و هرکجا که محو صورت نشد، می­گوییم جایز است ولو در نماز باطل. حال شما باید انتخاب کنید یا «لاتعدّ من المحو فلا اشکال فیها» و یا بفرمائید «تعدّ من المحو فلایجوز فیه». بعضیها هم قیاس کردند و گفتند در نماز مستحبی جایز است و این برمی­گردد به اینکه در نماز مستحب محو صورت نمی­شود، لذا موالات لازم نیست و بین نماز مستحب و نماز واجب فرق گذاشتند و این هم وجهی ندارد.

 

مسئله 2:

الأحوط مراعاة الموالاة العرفیة؛بمعنی متابعة الأفعال ‏بلا فصل، و إن لم یمح معه صورة الصلاة،و إن کان الأقوی عدم وجوبها، وکذا ‏ ‏فی القراءة و الأذکار. ‏

در اینجا می­خواهند بفهمانند که موالات امر شرعی نیست، بلکه یک امر عرفی است. نمی­دانم چرا این مسئلۀ دوم را مستقلاً به زبان دیگری ذکر فرمودند. در مسئلۀ اول فهمیدیم که موالات دلیل ندارد و یک امر عرفی است و گاهی محو صورت می­شود و نماز را باطل می­کند و گاهی محو صورت نمی­شود و نماز را باطل نمی­کند. دوباره در اینجا فرمایش مسئلۀ اول را مسئلۀ دوم قرار دادند الاّ اینکه احتیاط مستحبی در اینجا کردند و این هم یک امر عرفی است. معلوم است که چون عرف اختلاف دارد، پس احتیاطش اینست که ما خلاف عرف عمل نکنیم تا اینکه همۀ عرف را راضی کنیم. اما این أحوط نیست و برمی­­گردد به اینکه یکی می­گوید نمازم صحیح است و نمازش هم صحیح است برای اینکه محو صورت نشده و یکی می­گوید نماز باطل است برای اینکه محو صورت شده است.

 

مسئله 3:

‏ لو نذر الموالاة بالمعنی المذکور، فالظاهر انعقاد نذره لرجحانها ‏ ‏ولو من باب الاحتیاط، فلو خالف عمداً عصی، لکن الأظهر عدم بطلان صلاته.‏

اگر کسی نذر کرد که دعای ابوحمزۀ ثمالی را در نماز عشاء بخواند، آیا این نذر منعقد می­شود یا نه؟! این دائرمدار اینست که آیا محو صورت می­شود یا نه. اگر بگوییم محو صورت می­شود، این نذر منعقد نمی­شود برای اینکه نذر باید رجحان داشته باشد و اگر محو صورت نمی­شود، نذر رجحان دارد و باید طبق آنچه نذر کرده است، عمل کند و اگر عمل نکرد، علاوه بر اینکه گناه کرده، کفاره هم دارد.

و اما مرحوم سیّد فرق می­گذارد بین تکلیف و وضع و برای این فرق گذاشتن بین تکلیف و وضع در نذر، دلیلی نداریم.

عبارت اینست که:

‏ لو نذر الموالاة بالمعنی المذکور، فالظاهر انعقاد نذره لرجحانها ‏ ‏ولو من باب الاحتیاط، فلو خالف عمداً عصی، لکن الأظهر عدم بطلان صلاته.‏

باید بفرمایند فالظاهر إنعقاد نذره لعدم محو صورت نماز، برای اینکه کسانی که می­گویند محو صورت می­شود، می­گویند رجحان ندارد. احتیاط هم نمی­تواند رجحان درست کند. احتیاط خوب است و مثلاً سورۀ بقره را نخواند ولو اینکه بداند محو صورت نمی­شود و اینکه می­فرماید رجحان دارد برای اینکه احتمال هست که محو صورت نشده باشد، احتمال نمی­تواند برای ما رجحان بیاورد. باز معنایش اینطور می­شود که اگر نذر کند اگر گفتید رجحان دارد یعنی اگر گفتید موالات در نماز مانعی ندارد، رجحان دارد و اگر گفتید اشکال دارد، رجحان ندارد؛ و اما اینکه احتمال دهیم رجحان دارد، پس احتمال دهیم که تطویل مانعی ندارد «ثَبَّتِ الأَرض ثُمَّ انقُش». ثبوت شی لشیء فرع ثبوت مثبتٌ له است. شما اول موضوع درست کنید و بعد از موضوع بگویید رجحان دارد و اما اگر شک در موضوع داشته باشید، تمسک به عام در شبهۀ مصداقی است و این نمی­شود. لذا اگر بخواهیم مسئله را بگوییم، اینست که اگر کسی نذر کند دعای ابوحمزه یا سورۀ فصلت در نماز بخواند، اگر فتوایش اینست که مانعی ندارد، رجحان دارد و باید بخواند و اگر نماند گناه کرده و علاوه بر گناه، کفاره هم داردو و اما اگر در فتوایش اینست که در واجبات رجحان ندارد و محو صورت می­شود و بگوید نذر منعقد نمی‌شود و اگر به جا آورد، گناه نداردو کفاره هم ندارد. اما مرحوم سید «رضوان­الله­تعالی­علیه» فرمودند:

‏ لو نذر الموالاة بالمعنی المذکور، فالظاهر انعقاد نذره لرجحانها ‏ ‏ولو من باب الاحتیاط، فلو خالف عمداً عصی، لکن الأظهر عدم بطلان صلاته.‏

مثلاً نذر کرده صد تا سورۀ انا انزلناه در رکعت اول بخواند. می­فرمایند: فالظاهر انعقاد نذره لما ذکرناه به اینکه تطویل رکوع و سجود و قرائت اذکار لا تعدّ من المحو. وقتی این دلیل باشد، باید بفرمایند: «لو نذر الموالاة بالمعنی المذکور، فالظاهر انعقاد نذره لرجحانها ولو من باب الاحتیاط».

احتمال نمی­تواند رجحان بیاورد و حرفی برای خودش است و خوب است که این کار را نکند و خوب است و مسلّم احتیاط برای ما رجحان آور نیست.

فلو خالف عمداً عصی، لکن الأظهر عدم بطلان صلاته.‏

گناه کرده اما کفاره ندارد. اگر گناه کرده، کفاره دارد و اگر کفاره ندارد، گناه هم نکرده است. فرق گذاشتند بین اثر وضعی و اثر تکلیفی در نذر و این جایز نیست. اگر احتمال رجحان دهیم، احتمال وجوب کفاره است و واجب نیست و اگر یقین کنیم که منعقد می‌شود، وجوب کفاره است و اگر یقین کنیم که منعقد نمی­شود، نه عصیان هست و نه وجوب کفاره. و اما اینکه فرمودند: «فلو خالف عمداً عصی، لکن الأظهر عدم بطلان صلاته»؛ انفکاک بین حکم تکلیفی و حکم وضعی در نذر قابل قبول نیست.

صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد