عنوان: احکام سجدۀ آیۀ سجده دار
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

مسئله 17:

لیس فی هذا السجود تشهّد ولا تسلیم ولا تکبیر افتتاح، نعم ‏ ‏یستحبّ التکبیر للرفع منه، بل الأحوط عدم ترکه.‏

در سجده­ای که واجب است، فقط سجده واجب است و اما اینکه بعد از سجده تشهد بگوید، یا قبل از سجده الله اکبر بگوید، واجب نیست. اما می­فرمایند مستحب است بعد از آنکه سر از سجده برداشت، بگوید الله اکبر.

فرمایش مرحوم سیّد در روایات آمده است. استحباب الله اکبر بعد از سجده هم آمده است اما جمع بین روایات اقتضاء می­کند که قبل از سجده تکبیر نیست و بعد از آن هم تشهد نیست و بعد از آن هم گفتن الله اکبر مستحب است. جمع بین روایات اینطور اقتضاء دارد، اما نمی­دانم شبهۀ مرحوم سید کجاست که یک احتیاط مستحبی می­کنند در اینکه بعد از این سجده، الله اکبر بگوید.

برای استحبابش جمع بین روایتها دلالت دارد، اما اینکه در مسئله گیر باشیم و احتیاط کنیم مستحباً یا وجوباً به اینکه بعد از سجده، الله اکبر بگوید؛ وجهی ندارد و نمی­دانیم مراد مرحوم سید از أحوط کجا بوده است.

مرحوم سیبد می­فرمایند:

لیس فی هذا السجود تشهّد ولا تسلیم ولا تکبیر افتتاح، نعم ‏ ‏یستحبّ التکبیر للرفع منه،...

تا اینجا روایتها دلالت دارد. اما بعد که می­فرمایند «بل الأحوط عدم ترکه»، اینکه بعد از سجده بگوید الله اکبر و این موافق احتیاط است، ولو احتیاط مستحبی باشد، وجهی ندارد.

 

روایت 1 از باب 42 از أبواب القرائت، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 240:

صحیحه عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا قَرَأْتَ شَيْئاً مِنَ اَلْعَزَائِمِ اَلَّتِي يُسْجَدُ فِيهَا فَلاَ تُكَبِّرْ قَبْلَ سُجُودِكَ وَ لَكِنْ تُكَبِّرُ حِينَ تَرْفَعُ رَأْسَكَ...

اگر ما باشیم و این روایت، می­گوید الله اکبر بعد از سجده واجب است.

 

روایت 3 از باب 46 از ابواب القرائت، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 246:

موثقۀ عمار:لَيْسَ فِيهَا تَكْبِيرٌ إِذَا سَجَدْتَ وَ لَا إِذَا قُمْتَ....

می­فرمایند الله اکبر ندارد؛ چه قبل از سجده و چه بعد از سجده .

بنابراین یک روایت می­گوید واجب است و یک روایت می­گوید واجب نیست. جمع عرفی دارد و حمل نص بر ظاهر دارد و آن اینست که مستحب است بعد از سجده بگوید «الله اکبر». نه می­توان دست از صحیحه عبدالله بن سنان برداشت و نه دست از موثقه عمار برداشت و خواه ناخواه جمع دلالی دارد و جمع دلالی می­گوید مستحب است.

تا اینجا حرف مرحوم سید یعنی صدر مسئله درست می­شود. اما جملۀ «بل الأحوط عدم ترکه»، موثقه عمار دلالت داشت و می‌گفت واجب نیست و روایت ابن سنان می­گفت واجب است و جمع این دو اینست که مستحب است. اما ما اگر در جایی گیر باشیم، یا باید از نظر دلالت روایت اشکال داشته باشیم و یا از نظر سند روایت اشکال داشته باشیم تا احتیاط کنیم، یا احتیاط واجب و یا احتیاط مستحبی، و در مسئله­مان از نظر روایت، نه اشکال سندی داریم و نه اشکال دلالی داریم و نه اشکال جمع بین روایتین داریم. پس اینکه ایشان می­فرماید «بل الأحوط عدم ترکه»، برای اینکه مثلاً کسی بگوید روایت موثقه عمار، از نظر سند اشکال دارد؛ لذا احتیاط مستحب می­کنم و این هم که در کلمات مرحوم سید نیست و موثقۀ عمار را موثق نمی­دانیم و بالاتر از موثق می­دانیم و باید بگوییم صحیحه ابن سنان و صحیحه عمار دلالت می­کند بر اینکه وقتی نشست بگوید «الله اکبر». این واجب نیست اما مستحب هست.

 

مسئله 18:

یکفی فیه مجرّد السجود،فلا یجب فیه الذکر و إن کان ‏ ‏یستحبّ، ویکفی فی وظیفة الاستحباب کلّ ما کان،ولکنّ الأولی أن یقول: ‏

‏‏«سجدت لک یا ربّ تعبّداً ورقّاً،لا مستکبراً عن عبادتک ولا مستنکفاً ‏ ‏ولا مستعظماً،بل أنا عبد ذلیل خائف مستجیر»أو یقول:«لا إله إلّااللّٰه حقّاً حقّاً، ‏ ‏لا إله إلّااللّٰه إیماناً وتصدیقاً،لا إله إلّااللّٰه عبودیة ورقّاً،سجدت لک یا ربّ تعبّداً ‏ ‏ورقّاً،لا مستنکفاً ولا مستکبراً،بل أنا عبد ذلیل ضعیف خائف مستجیر»أو ‏ ‏یقول: «إلهی آمنّا بما کفروا،وعرفنا منک ما أنکروا،وأجبناک إلی ما دعوا،إلهی ‏ ‏فالعفو العفو»أو یقول ما قاله النبی صلی الله علیه و آله و سلم فی سجود سورة«العلق»و هو:«أعوذ ‏ ‏برضاک من سخطک،وبمعافاتک عن عقوبتک،وأعوذ بک منک،لا احصی ثناء ‏ ‏علیک،أنت کما أثنیت علی نفسک». ‏

همین مقدار که سر را روی مایصح السجود علیه، گذاشت و آن هفت موضعی که مرحوم سید در مباحثۀ دیروز می­گفتند گذاشتن دست و سر زانوها و سر انگشتان واجب نیست که ما هم می­گفتیم واجب است. علی کل حال، اینکه وقتی بدن آرام شد، ذکر نگوید و بلند شود؛ مرحوم سید می­فرمایند کفایت می­کند.

در مسئله، روایات فراوانی داریم که ذکر بگو. هفت هشت روایت، به هفت هشت گونه ذکر را نقل می­کنند. این ذکری که مشهور است و در رساله­ها آمده، بهترین ذکر است. «لا إله إلاّ الله حقّاً حقا، لا إله الاّ الله، تصدیقاً و رقّا...»، این ذکر در خیلی از روایتها آمده و در بعضی از روایتها هم آمده که بگو «سبحان الله» یا بگو «سبحان ربی الأعلی و بحمده». این اختلاف در این روایتها به ما می­گوید جمع بین این روایتها اینست که هرکدام را که می­خواهی بخوان؛ و اما روایتها دلالت ندارد بر اینکه هیچ چیزی نخوانی. مرحوم سیّد از اختلاف در روایتها استفاده کرده که به جای اینکه بگویند هر ذکری که می­خواهی بگو، گفتند اصلاً اگر خواستی، ذکر نگو. و نمی­دانیم مرحوم سید این را از کجا استفاده کردند. آنچه می­دانیم اینست که حتی در روایت صحیحه محمد بن مسلم سوال می­کند که شما در وقتی سجدۀ قرآن را به جا می­آوریم، چه می­گویید؟ امام صادق می­فرمایند من می­گویم: «لا اله الاّ الله حقّاً حقا» تا آخر. مثل اینکه در ذهن محمد بن مسلم است که باید چیزی گفته شود، لذا سوال می­کند یابن رسول الله شما در اختلاف روایتها و اذکار مختلف چه می­گویید؟ امام صادق هم می­فرمایند من می­گویم: لا اله الاّ الله حقا حقا، تا آخر.

شهرت بسزایی هم در مسئله هست به اینکه باید ذکری گفته شود و هر ذکری که می­خواهد، ذکر متناسب با سجده بگوید؛ لذا آن شهرت به ما می­گوید «ذکرما» واجب است و تعدد روایتها به ما می­گوید «ذکرما» واجب است و آن سوال در روایتها از ائمۀ طاهرین، ظهور در این دارد که راوی و مرویٌ عنه می­دانستند که باید ذکری گفته شود؛ لذا می­پرسد ذکری که شما می­گوید چیست؟ امام صادق هم می­فرمایند من می­گویم «لا اله الاّ الله حقاً حقا...». لذا نمی­دانم مرحوم سید از کجا استفاده کرده است که سجده‌ای که در آیات مستجب یا واجب است، اینست که سر روی مهر باشد، اما مابقی اعضا خواه باشد یا نباشد، ذکر هم خواه بگوید یا نگوید و همین مقدار که سر را روی «مایصح السجود علیه» گذاشت، کفایت می­کند ولو ذکری هم نگوید. اما ما می­گوییم این سجده، اولاً باید سجدۀ نمازی باشد، برای اینکه وقتی می­گویند در نماز سجده به جا بیاور و هفت موضع به زمین برسد، در وقتی هم که آیۀ شریفه را خواندی سجده به جا بیاور؛ این سجده را مثل رکوع و مثل مابقی نماز به جا بیاور و سجده در اسلام عزیز، مثل رکوع در اسلام عزیز است و همانطور که آن دارای شرایطی است، این هم دارای شرایطی است و از جمله شرایط اینکه باید ذکر بگوید. اگر یادتان باشد در نماز واجب می­گفتیم مطلق ذکر کفایت می­کند؛ لذا اگر به جای «سبحان ربی الأعلی و بحمده» بگوید «سبحان ربی العظیم و بحمده» و یا بگوید «یا الله، یا الله، یا الله» و یا صلوات بفرستد؛ همۀ اینها کافی از ذکر رکوع و ذکر سجده است. در اینجا هم می­گوییم مثل ذکر سجده باید ذکری بگوید. اگر بگوید «سبحان ربی الأعلی و بحمده»، کفایت می­کند و اگر به جای آن بگوید «لا اله الاّ الله حقا حقا ...»، فضیلت بیشتری پیدا می­کند؛  و علی کل حال از بحثهای گذشته و الان استفاده می­کنیم که در این سجده باید هفت موضع به زمین برسد و من جمله جبهه روی «ما یصح السجود علیه» باشد و باید ذکری هم گفته شود و بالاخره یک سجدۀ نمازی به جا آورده شود؛ اما مرحوم سیّد می­فرمایند:

یکفی فیه مجرّد السجود،فلا یجب فیه الذکر...

ما می­گوییم روایتها دلالت می­کند بر اینکه: لا یکفی فیه مجرّد السجود، بل یجب فیه الذکر ما.

و این «لا اله الاّ الله حقا حقا» از باب مثال است و قبلاً گفتیم اگر کسی در سجده به جای «سبحان ربی الأعلی و بحمده»، شاذاً بگوید «لا اله الاّ الله حقاً حقا» کفایت می­کند برای اینکه ذکرما در سجده و رکوع کفایت می­کند.

 

مسئله 19:

إذا سمع القراءة مکرّراً وشکّ بین الأقلّ و الأکثر یجوز له ‏ ‏الاکتفاء فی التکرار بالأقلّ،نعم لو علم العدد وشکّ فی الإتیان بین الأقلّ و الأکثر ‏ ‏وجب الاحتیاط بالبناء علی الأقلّ أیضاً.‏

چهار پنج مرتبه این آیۀ سجده را گفته و به جا نیاورده و یا شنیده و سجده را به جا نیاورده، و الان نمی­داند پنج سجده به ذمه­اش هست یا چهار سجده. در اینجا معلوم است که أقل و أکثر غیرارتباطی است و أقل و أکثر استقلالی است و مثل اینکه کسی می­داند که به دیگری بدهکار است اما نمی­داند ده تومان است یا بیست تومان است و أقل و أکثر غیرارتباطی می­گوید ده تومان مسلّم و ده تومان دیگر مشکوک است، بنابراین بر تو أقل واجب است. اما اگر می­داند سجده­ها به ذمه­اش هست، اما شک در عددش دارد. مثلاً می­داند ده سجده به ذمّه دارد و پنج تا از سجده­ها را به جا آورده و نمی­داند آن پنج تا را به جا آورده یا نه؛ آنگاه أقل و أکثر استقلالی، أقل و أکثر ارتباطی می­شود و اشتغال یقینی و برائت یقینی اینست که ده تا به ذمه دارد و نمی­داند ادا کرده یا نه! مثلاً من می­دانم که ده تومان به شما بدهکارم و پنج تومان از آن را دادم و نمی­دانم پنج تومان دیگری را دادم یا نه؛ در اینجا استصحاب و أقل و أکثر می­گوید باید اشتغال یقینی و برائت یقینی باشد.

 

مسئله 20:

فی صورة وجوب التکرار یکفی فی صدق التعدّد رفع الجبهة‏ ‏عن الأرض،ثمّ الوضع للسجدة الاُخری،ولا یعتبر الجلوس ثمّ الوضع، بل‏ ‏ولا یعتبر رفع سائر المساجد و إن کان أحوط.‏

مرحوم سید در مباحثۀ امروز جرئت­ پیدا کردند و چیزهایی که واجب است، ایشان فرمودند مستحب است یا لازم نیست. در اینجا هم می­فرمایند مثلاً اگر سه چهار سجده به ذمه دارد و می­خواهد به جا بیاورد، درهرکدام می­تواند سر را روی مهر بگذارد و بلند کند و اما اینکه بنشیند و بعد سجدۀ دیگری را به جا بیاورد، لازم نیست و آن در نماز است که باید طمأنینه پیدا کند و بعد از سجده بنشیند تا بدن آرام بگیرد؛ و اما در این سجده، لازم نیست. اما اگر کسی بفرماید اینکه می­فرمایند «إذا قرأت آیة السجده فاسجدوا»، سجده آنست که در نماز برای ما تعیین کرده و آن سجده­ای که تعیین کرده مثل رکوع است و مثل اوله التکبیر و آخره التسلیم است و اگر حواله داد، طبق همان حواله باید عمل شود. در مانحن فیه نیز اگر می­خواهد دو سجده به جا بیاورد، باید نشسته به سجده برود و ذکر را بگوید و بنشیند تا بدن مستقر شود و دوباره به سجده برود، و اما اینکه سر را از مهر بلند کند و هنوز ننشسته دوباره سجدۀ بعدی را به جا بیاورد، مرحوم سید می­فرمایند طوری نیست، درحالی که مسلّم اشکال دارد و باید سجدۀ نمازی آورده شود و هرکجا که حواله دادند به «أوله التکبیر آخره التسلیم»، باید طبق آن نماز، عمل شود.

صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد