عنوان: 1- جهر و اخفات 2- نکته‌ی اخلاقی
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

مرحوم سیّد «رضوان­الله­تعالی­علیه» در اینجا مسائلی را عنوان فرمودند و این مسائل حرف ندارد. معلوم است و تکرار است و اهمیت ندارد. اما در ضمن این مسائل، سه مسئلۀ مهم را عنوان می­کنند که مباحثۀ امروز است و هرسه مسئله مهم است.

یکی مسئلۀ جهر و اخفات است. مثلاً رکعت اول و دوم نماز صبح، باید بلند خوانده شود، و یا به لسان عرب، جهراً خوانده شود؛ و اگر اخفاتاً یعنی آهسته خوانده شود، ولو این آهسته را دیگران هم بشنوند، مثلاً تُن صدا طوری باشد که صفهای بعدی هم بشنوند، کفایت نمی‌کند و نماز باطل است. یا تسبیحات اربعه، باید اخفات باشد و بلند نباشد. می‌گویند باید صدا، جوهر نداشته باشد. اگر جوهر داشته باشد ولو اینکه کسی نشنوند به جز خودش، باز نماز باطل است؛ لذا مسئلۀ جهر و اخفات، به قول بزرگان، کیف مسموع هم هست. ما فارسیها می‌گوییم باید کلام باشد و گفته شود. خطورات، فایده ندارد؛ توجهات، فایده ندارد. مثلاً کسی نماز را از اول تا آخر با خطورات دل بخواند، نماز نخوانده است. باید علاوه بر اینکه در آنجا که جهر است و باید با صوت باشد، در آنجا هم که اخفات است و باید با زبان باشد، اگر خطوراتی باشد، فایده ندارد. در غیر نماز ممکن است ثواب داشته باشد، اما ذکر الله نیست؛ (يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اُذْكُرُوا اَللّٰهَ ذِكْراً كَثِيراً * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً).

از همه و مخصوصاً طلبه­ها خواسته شده که ذکری داشته باشیم و زیاد به یاد خدا باشیم و قرآن بخوانیم. حال اگر کسی قرآن را مطالعه کند، یا کسی قرآن را به صورت خطوری بخواند، یاد خداست و توجه است و ثواب دارد اما قرآن نخوانده و ذکر نگفته است. ذکر و دعا و قرآن و من جمله نماز، باید گفتنی باشد. اگر خطوراتی شد، نماز نیست، ممکن است از باب اینکه توجه به قرآن و توجه به خداست و ثوابی داشته باشد. اما اگر شب جمعه مطالعۀ دعای کمیل کرد، نمی‌توان گفت دعای کمیل خوانده است. یا اگر مطالعۀ حمد کرد و حمد را در دل گذراند، معلوم است که نماز نخوانده است. به قول اینها باید همۀ اینها کیف مسموع باشد، و اما اگر کیف مسموع نشد، به آن کیف نفسانی می‌گویند و کیف نفسانی ممکن است ثواب داشته باشد، اما نمی‌توان گفت قرآن خوانده و ذکر گفته و یا نماز خوانده است؛ بلکه باید کلام باشد و به زبان بیاید. در آنجا که باید بلند بخواند، مثل حمد و سوره نماز صبح؛ باید لاأقل جوهردار بخواند. آنجا هم که مثل حمد و سورۀ نماز ظهر و عصر باید آهسته بخواند، اگر جوهر داشته باشد، یعنی بلند باشد، نماز باطل است. اگر آهسته باشد به طوری که هیچ کس نفهمد یعنی خطور دل باشد، باز نماز باطل است؛ بنابراین باید گفتنی باشد اما صدا، جوهر نداشته باشد. حال اگر این صدای بی جوهر را بلند بخواند به طوری که مثلاً امام جماعت است و کسانی که عقب او هستند توجه می‌کنند که می‌گوید «سبحان الله و الحمدالله»؛ در اینجا نماز درست است، برای اینکه کلام بوده و جوهر هم نداشته است، که ما می‌گوییم بلند نخوانده است.

بنابراین اینکه بعضیها گفتند خطورات دل یا توجهات انسان را به خیلی جاها می‌رساند. استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی، دم مرگشان مرتب فرمود «توجه، توجه، توجه» تا اینکه از دنیا رفت. این توجه انسان را به خیلی جاها می‌رساند. اینکه همه جا محضر خداست و ما در محضر خدائیم، ادب حضور باید مراعات شود. این خواندنی و گفتنی نیست، بلکه کیف نفسانی و توجهی است. حال اگر کسی بخواهد نماز را توجهی بخواند، مسلّم نماز نیست، بلکه نماز کیف مسموع است و بعضی اوقات این کیف مسموع، جوهر دارد یعنی بلند است و گاهی جوهر ندارد یعنی آهسته است.

مسئله دومی‌که ایشان متعرضند، اینست که اگر کسی نمی‌تواند نمازش را بخواند، اگر بتواند باید یاد بگیرد. مقدمۀ واجب، واجب است و باید یاد بگیرد. حال اگر کسی نیست که به او یاد دهد، و یا اینکه وضعش به گونه­ای است که نمی‌تواند بخواند؛ مشهور در میان فقها و من جمله مرحوم سیّد در اینجا فرمودند، هرطور که می‌شود بخواند. اما مراتب دارد؛ یعنی اگر بتواند بگوید «الله اکبر»، پس واجب است که بگوید الله اکبر. اگر نمی‌تواند بگوید بلکه غلط می‌گوید، باید همان غلط را بگوید. باید دستها را بلند کند، و اگر گنگ است و نمی‌تواند الله اکبر بگوید، پس دستها را بلند کند. رکوع و سجده را به جا بیاورد، و به عبارت دیگر افعال نماز را به جا بیاورد. لذا مشهور اینست و من جمله مرحوم سید در اینجا فتوا می‌دهند که هرطور که بشود، بخواند؛ صحیح، غلط، نیمه کاره یا با عمل و یا با خطورات و در دل گذراندن. این مشهور در میان اصحاب است؛ اما روایتی نداریم که بتواند این مطلب را اثبات کند. آنچه می‌تواند مطلب را اثبات کند، اینست که اگر کسی نتوانست «الله اکبر» صحیح بگوید، پس «الله اکبر» غلط بگوید. و اینکه اگر نتوانست صحیح بگوید، نوبت به ترجمه می‌رسد، دلیل ندارد. لذا طبق «الصلاة علی کلّ حال»، باید نماز را بخواند. در روایات در باب ستر عورت می‌گوید ستر عورت کن و اگر نمی‌توانی، نشسته بخوان، اگر نمی‌توانی، هرطور که بشود، ستر عورت کن و نماز بخوان. اگر نمی‌توانی ستر عورت کنی، می‌توانی نماز را از اول تا آخر عریاناً بخوانی. و ادلّه­ای که مراتب درست می‌کند، با هم نمی‌خواند و حمل بر استحباب می‌شود و اینست که اگر کسی نتوانست بگوید «الله اکبر»، پس الله اکبر ساقط است. باید مابقی نماز را بخواند. اما اگر گنگ است و نمی‌تواند نماز بخواند، ولی می‌تواند، افعال نماز را به جا بیاورد. اما اگر از روی خصوصیات بگوییم اگر نمی‌تواند الله اکبر بگوید، واجب است که دستهایش را بلند کند؛ در اینجا دلیل نداریم. لذا مشهور در میان اصحاب گفته شده دربارۀ «أخرس»، حال که نمی‌تواند بگوید، هرچه می‌تواند انجام دهد. مثلاً اگر به جای الله اکبر می‌تواند دستها را بلند کند، پس دستها را بالا بیاورد. و یا در باب چیزهای دیگر، عملاً بفهماند که نماز می‌خوانم. آن اندازه که می‌توانیم استفاده کنیم، اینست که گفتنی­ها از أخرس ساقط است اما افعال از او ساقط نیست. پس الله اکبر را بگوید و به رکوع و سجده برود و بالاخره افعال نماز را به جا بیاورد و گفتنی­ها هم از او ساقط است، به خاطر اینکه گنگ است. اما مشهور در میان اصحاب، همینطور که مرحوم سید فرمودند، حرف مرا قبول ندارند و می‌گویند «الصلاة لا یترک بحالٍ» معنایش اینست که هرچه از نماز می‌تواند باید بیاورد، وگرنه بدلش را بیاورد. اگر نمی‌تواند الله اکبر بگوید، پس دستها را بالا کند. یا اگر نمی‌تواند ذکر رکوع را بگوید، رکوع کند. رکوع فعل نماز است اما دربارۀ  اینکه در رکوع با دست یا سرش اشاره کند، دلیل نداریم؛ لذا در باب عریان گفتیم که اشاره و تکان دادن دست و بلند کردن دست، لازم نیست. اصل ارکان را به جا بیاورد، یعنی اگر نمی‌تواند بگوید، پس افعال را به جا بیاورد، یعنی رکوع و سجده و غیره را به جا بیاورد تا چهار رکعت نماز فعلی شود. قول از او ساقط است و فعلش هست. کما اینکه اگر برعکس شد. یعنی اگر نمی‌تواند فعلش را انجام دهد، قولش را انجام دهد. یعنی نماز بخواند با گفتنش. مثلاً آدمی‌که مریض است و رو به قبله است، باید نمازش را بخواند اما هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد، الاّ گفتن. بنابراین نماز را شروع می‌کند از بسم الله الرحمن الرحیم تا السلام علیکم و رحمة الله. در اینجا نماز را خوانده است. همینطور کسی که گنگ است، می‌تواند از اول تا آخر افعالش را به جا بیاورد، اما اینکه به جای اقوال دست تکان دهد یا با چشم اشاره کند و یا زبانش را تکان دهد، اینها اگر ضرری برای نماز نداشته باشد، نفعی هم ندارد.

مسئلۀ سوم که مهمتر از مسئلۀ اول و دوم است، اینست که اگر کسی نمی‌تواند نماز بخواند، یک دفعه کوتاهی کرده و کتک می‌خورد برای اینکه نماز را غلط خوانده است؛ اما واجب است که این نماز غلط را بخواند. چندین مرتبه فرمودند کسی که نمی‌تواند نماز صحیح بخواند، باید نماز غلط بخواند و آن نماز غلط، جای آن نماز صحیح است.

حرفی که هست، اینکه آیا این نماز قضا دارد یا نه؟!

مشهور در میان اصحاب گفتند این نماز قضا دارد، درحالی که دلیلی بر قضا نداریم، بلکه سیرۀ اهل بیت و سیرۀ علما لازم نیست. مثلاً آدمی‌نزد آقایی آمده و می‌خواهد توبه کند. نمازهایش را غلط می‌خواند و آقا نمازها را یادش می‌دهد و کارهایش را صحیح می‌کند و می‌گوید از این به بعد نمازهایت را صحیح بخوان. اما نه ائمۀ طاهرین فرمودند و نه علما می‌گویند که نمازهای قبل را قضا کن. «کل امرء رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه». نظیر این هم زیاد است که عمل فعلی او را درست می‌کنند و کاری به گذشتۀ او ندارند و اینطور نیست که اگر کسی ده سال نماز بد خوانده، به او نمی‌گویند نمازهایت را قضا کن.

مرحوم سیّد هم گاهی می‌گویند جاهل مقصر معذور است و گاهی می‌گویند معذور نیست و گاهی می‌گویند اشکال دارد.

ما می‌گوییم جاهل مقصر کالعامد نیست، بلکه جاهل مقصر، مطلقا معذور است الاّ ما أخرجه الدلیل.

 

درس اخلاق:

از بحث امروز یک چیز استفاده می‌کنیم و آن اینست که ما طلبه ها باید آشنایی به احکام و اخلاق و اعتقادات داشته باشیم. این برای ما واجب است. ما طلبه ها باید یک دوره رساله در ذهنمان باشد. اگر مسئله­ای را از ما سوال کردند، بتوانیم جواب دهیم. به این مبلّغ می‌گویند. و اما اگر خودش مسئله بلد نباشد و نتواند جواب مسئله را بدهد، طلبۀ حسابی نیست.

راجع به اعتقادات نیز همین است. ما طلبه ها باید یک دوره اعتقادات تشیع در نظرمان باشد. باید بتوانیم در مقابل حرفها که مخصوصاً الان دشمنهای داخلی و دشمنهای خارجی، حربۀ بزرگی زدند برای اینکه جوانهای ما را از راه اعتقادات و شبهات، ببرند. قاعدۀ بهائیها اینست که با شبهات جلو می‌آیند و معلوم است که خواص هم در شبهات گیر می‌کنند چه رسد به عوام. ما طلبه ها باید یک دوره اعتقادات تشیع به طوری که جوابگوی شبهات باشیم، داشته باشیم. اگر نداشته باشیم، مقصر هستیم. اگر کسی به واسطۀ جهل ما، بی دین شد، آن بی دین برای بی دینی­اش و ما هم برای تقصیرمان و هر دو مقصر حسابی هستیم. ما راجع به تهذیب نفس باید حسابی، مهذّب باشیم. حال اگر خودمان مهذّب نباشیم، اما باید در تبلیغ ما اخلاق باشد و یک دوره اخلاق از کتابهای بزرگان، پیش ما باشد و ما در اخلاق و اعتقادات و احکام و مسائل تقلیدی نمانیم. باید رسالۀ مرجع تقلید در ذهن ما باشد. اعتقادات تشیع باید در ذهن ما باشد، و اینها کار دارد. باید تهذیب نفس علم به تهذیب نفس در منبرهای ما فراوان باشد. این علمی‌که پیغمبر اکرم فرموده سه علم است؛ یکی علم احکام یعنی رساله؛ یکی علم اعتقادات یعنی اعتقادات تشیع؛ دیگری تهذیب نفس، هم دانستن و آشنا بودن با آن. اینکه دیگران از عمل ما یاد بگیرند و مهذّب شوند.

از همۀ شما تقاضا دارم اگر روی مباحثۀ امروز ان قلت قلت داشته باشید برای اینکه قول من در هر سه مورد خلاف مشهور بود، اما در این مورد آخر قول من خلاف مشهور نیست و اتّفق الأصحاب در اینکه ما طلبه­ها و مخصوصاً مبلّغ­ها باید سه حربه داشته باشیم؛ اصول دین، یعنی تشیع؛ تهذیب نفس؛ رسالۀ عملیه. بنابراین همۀ شما باید آشنایی کامل به این سه علم را داشته باشید.

امیدوارم ان شاء الله همۀ شما از نظر اعتقادات عالی باشید و از نظر تهذیب نفس، مهذّب باشید و از نظر رسالۀ عملیه، آشنایی کامل به مسائل داشته باشید.

صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد