عنوان: مصرف زکات فطره
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

فصل فی مصرفها وهو مصرف زكاة المال لكن یجوز إعطاؤها للمستضعفین من أهل الخلاف عند عدم وجود المؤمنین وإن لم نقل به هناك

مصرف زکات فطره مصرف زکات مال است الاّ‌ اینکه در زکات مال به غیر شیعه نمی‌شود به او داد، اما در زکات فطره به غیرشیعه هم اگر مستضعف باشد، می‌توان داد، به شرط اینکه شیعه پیدا نشود.  

مسئلۀ امروز، مسئلۀ مشکلی است. در باب زکات مال خیلی تأکید هست که به غیر شیعه نمی‌توان زکات مال داد. حتی از باب تأکید فرموده بودند در دریا بریز و به غیر شیعه نده. اما در اینجا می‌فرمایند به مستضعفین غیر شیعه می‌توان داد، اما اگر بتوانی به شیعه بدهی نوبت به غیر شیعه نمی‌رسد. مراد از مستضعفین نیز یعنی عموم مردم. برای اینکه عموم مردم چه سنّی و چه شیعه مستضعف در دین هستند و دین آنها معمولاً تقلیدی است. درحالی که دین باید استدلالی باشد و باید در فراخور حالش بتواند استدلال کند اما معمولاً چه سنّی و چه شیعه و چه یهودی و چه نصرانی، (إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ) (الزخرف، 23)، معمولاً مستضعفند. ما گفتیم چون یقین دارند ولو یقینشان از آباء‌ و اجداد گرفته شده، همین مقدار کفایت می‌کند، اما معمولاً‌ فقها الان هم در رساله‌هایشان می‌فرمایند تقلید منحصر به احکام است. همه که نمی‌توانند مجتهد جامع‌الشرایط شوند مثل اینکه همه نمی‌توانند دکتر شوند یا مهندس شوند، پس چون چنین است، گفتند در احکام به متخصص مراجعه کن، کفایت می‌کند. لذا اگر بچه مریض است، پدرش که نمی‌تواند معالجه کند و عقلش می‌گوید به دکتر ببر و هرچه دکتر گفت عمل کن. راجع به دین هم عقل ما می‌گوید چون نمی‌توانی مجتهد جامع‌الشرایط شوی پس باید تقلید کنیم. لذا تقلید در احکام یک امر عقلائی است و همیشه بوده است. این آیه (إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ) در قرآن زیاد است و مذمت می‌کند که چرا باید چنین باشد. لذا در احکام، تقلید است و در اخلاق تعبّد نیست و همۀ فضائل و رذایل عقل است. عقل هرکسی درک می‌کند که کمک به خلق خدا خوب است. همه عقلشان درک می‌کند که حسادت و لجاجت بد است. همۀ عقلاء درک می‌کنند که نزاع و به هم ریختن بد است و اتحاد خیلی خوب است. تقریباً چهل صفت فضیلت داریم و چهل رذیلت داریم و همۀ اینها عقلائی است، لذا اجتهاد در تقلید غلط است. باید خودش مطالعه داشته باشد و فضائل را از رذایل بشناسد و درخت رذالت را از دل بکند و درخت فضیلت به جای آن بکارد و مواظبت کند و بارور کند و از میوۀ آن هم خود و هم دیگران استفاده کنند، لذا اخلاق استدلالی و عقلائی است. حتی اگر بگویید فطری است، اشتباه نکردید.

همچنین اصول دین، استدلالی است. همه باید بدانند خدا هست و در فراخور حالش بتواند استدلال کند. همه باید بدانند نبوت درست است. باید بتواند در فراخور حالش استدلال برای نبوت داشته باشد. همه باید در امامت استدلال داشته باشند. اینکه دوازده نفرند و این خصوصیات را دارند و هرکدام از این دوازده نفر می‌توانند دنیا را اداره کنند و دوازدهمی غائب است و روزی ظاهر می‌شود و عالم را گلستان می‌کند و بالاخره پنجم معاد جسمانی است، می‌دانیم و اگر هرکسی در روز یک ساعت روی اصول دین کار کند،‌حسابی مجتهد می‌شود. روایت مشهور دلیل بر اینست که اگر پیغمبر اکرم هم نفرموده بود می‌دانستیم اجتهادی است اما پیغمبر اکرم برای اینکه بفهمانند،‌ رد می‌شدند و دیدند پیرزنی چرخ می‌ریسد و می‌خواستند تلطف به این پیرزن داشته باشند و فرمودند خانم به چه دلیل خدا هست؟ این خانم دستش را از چرخ برداشت و چرخ ماند و کار نکرد. گفت یا رسول الله! این چرخ به این کوچکی احتیاج به دست من دارد و اگر دست من نباشد از کار می‌افتد، پس بر این عالم پهناور باید یک مدبّر حکیمی حکمفرما باشد. پیغمبر خوشحال شدند و رو به اصحاب کردند و فرمودند «علیکم بدین العجائز» یعنی همینطور که این پیرزن برای اثبات وجود خدا دلیل می‌آورد، همۀ شما در فراخور حالتان باید برای اثبات وجود خدا دلیل بیاورید و برای اثبات معاد جسمانی دلیل داشته باشید، لذا معمولاً در اول رساله‌ها نوشته شده که تقلید مختص به احکام است به خاطر اینکه همه نمی‌توانند متخصص در فقه شوند. از درد ناعلاجی عامی به دانا مراجعه می‌کند و جاهل به متخصص مراجعه می‌کند و الاّ در آنجا هم تقلید غلط است. من عرض می‌کنم این درست است اما اگر نتیجۀ استدلال در پیش او باشد احکام اسلام بر او بار است و به او مستضعف می‌گوییم. یعنی مثلاً الان همۀ مردم که شیعه هستند و همۀ مردم خدا را قبول دارند. نمی‌توانند استدلال کنند اما پدر و مادرشان قبول کردند و آنها هم قبول کردند و همه قطع دارند به امامت دوازده امام و همه قطع دارند به معاد روز قیامت و روش و منش و گفتار و کردارشان هم روی این یقین است. یقینی که اصلش از جامعه گرفته شده است و الاّ‌وقتی در میان مردم برویم، می‌بینیم که نود درصد مردم راجع به اصول دین کار نکرده‌اند و این ننگ و عیب است و ترک واجب است. به اینها مستضعف می‌گویند. یعنی فکرش کشش ندارد که کار نکرده راجع به دوازده امام و خصوصیاتشان اما یقین دارد که دوازده امام حق است وفرق بین شیعه و سنی اینست که سنی می‌گوید دوازده امام نیست و شیعه می‌گوید دوازده امام هست. یقینشان هم بالاست. مثلا اگر کسی در مقابلشان به امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» جسارت کند، حاضر است خودش را بکشد و نبیند که جسارت به امیرالمؤمنین یا حضرت زهرا شده است. اما پای استدلالیون چوبین بود. از همین جهت دشمن از شبهات استفاده می‌کند برای انحراف جوانها. اگر به راستی جوانهای ما در اصول دین یک ترم درس داشتند و کار می‌کردند و به راستی استدلال می‌کردند، خوب بود. همۀ شما می‌دانید که دین شیعه به قول قرآن یک درخت ثابت و ریشه‌دار و شاخه‌دار است. ( ... أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ * تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ...) شبهه‌بردار نیست و هرچه شبهه برایش جلو بیاید، محکمتر می‌شود. لذا در مباحثه‌های کلامی هرچه دقت بیشتر باشد، محکمتر است. علی کل حال در زکات مال گفتند به غیر شیعه نمی‌توان داد. اما در زکات فطره گفتند می‌شود به غیر شیعه هم داد،‌اما دو شرط گذاشتند. یکی اینکه مستضعف باشد یعنی عموم مردم که نمی‌توانند استدلال کنند و یکی هم شیعه باشد ولو اینکه مستضعف پیدا نشود. آنگاه زکات فطره را به مستضعف سنی هم می‌توان داد. از یک طرف روایات زکات مال خیلی داغ می‌فرمود نه، اما در زکات فطره مشهور در میان فقها گفتند می‌شود و تمسّک کردند به روایت.

نهایۀ مرحوم شیخ طوسی مثل عروه است یعنی رسالۀ عملیه ایشان بوده است،‌لذا استدلال ندارد، اما تعهد کرده است که مضمون روایات را فتوا دهد. عروه استدلالی است و روایت را اینطرف و آنطرف می‌زند تا با روایت مطلبی را اثبات کند اما نهایۀ شیخ طوسی اینطور نیست و مثل من لایحضر مرحوم صدوق است. در من لایحضر مرحوم صدوق می‌فرمایند این رسالۀ من است و هرچه در من لایحضر هست، مورد تأیید من است و از روایات گرفته شده است. این به خلاف تهذیب مرحوم شیخ طوسی یا استبصار مرحوم شیخ طوسی است که روایت است و فتوا نیست. حال شیخ طوسی در نهایه و مشهور در میان فقها، چه قدماء و چه متأخرین و من جمله مرحوم سید در عروه گفتند «یجوز اعطاؤها بالمستضعفین من أهل الخلاف عند عدم وجود المؤمنین». تمسک کردند به روایاتی و بعضی از روایات باب 15 از ابواب زکات فطره و یکی از روایات موثقه عمار است.

روایت 2، جلد9، صفحه 360:

موثقه عنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ صَدَقَةِ الْفِطْرَةِ- أُعْطِیهَا غَیْرَ أَهْلِ وَلَایَتِی مِنْ فُقَرَاءِ جِیرَانِی- قَالَ نَعَمْ الْجِیرَانُ أَحَقُّ بِهَا لِمَکَانِ الشُّهرة.

گفت می‌توانم به همسایه‌های سنّی بدهم؟ حضرت فرمودند بله، بلکه خوب است لمکان الشهرة. ظاهراً‌ معنایش اینست که تقیه مدارایی است و ائمۀ طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» روی این تقیه مدارایی برای وحدت خیلی پافشاری دارند. اینکه به نماز آنها بروید و به دیدن آنها بروید و زکات فطره به آنها بدهید و با هم برادر باشید. به اینها تقیه مدارایی می‌گویند. اتفاقاً عیبی که در این تقیه مدارایی هست،‌اینست که شیعه همیشه این تقیه مدارایی را داشته، اما برعکس سنّی همیشه شیعه را زمین زده است. در وقتی نظام عزیز ما آمد، یکی از چیزهایی که حضرت امام روی آن خیلی پافشاری داشت، وحدت بین شیعه و سنی بود. الان هم مقام معظم رهبری یا آیت الله سیستانی خیلی پافشاری دارند روی وحدت بین سنّی و شیعه و تا توانستند در این باره کار کردند. الان اگر شیعه نبود ما سوریه و لبنان و عراق نداشتیم و ما کمک کردیم و داعش را نابود کردیم و موجب شد که سنّی در سوریه و لبنان و عراق جانی بگیرد. حتماً اگر شیعه نبود، داعشیها الان بر سوریه و لبنان و عراق حکومت می‌کردند. ما همیشه چنین بوده‌ایم،‌هم در زمان ائمۀ طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» و هم در زمان جمهوری اسلامی حضرت امام و مقام معظم رهبری خیلی بالا و مراجع و من جمله آیت‌الله سیستانی؛ اما هرچه ما اتحاد درست می‌کنیم،‌سنّی این اتحاد را خراب می‌کند. اگر ما نبودیم، الان عربستان در مخاطرۀ عجیبی بود و داعش او را گرفته بود. امریکا یعنی یهودی، عربستان و ایران برایشان فرق نمی‌کند و  اگر شیعه نبود الان گرفته بود، اما ببینید الان عربستان با مسلمانها و من جمله با شیعه چه می‌کند. در این چهل ساله، ما تقیه مدارایی داشتیم اما آنها یک قدم نیامدند. در زمان ائمۀ طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» نیز همین بود. در آن زمان هم خیلی ائمۀ طاهرین اصرار می‌کردند روی وحدت سنی و شیعه و کوتاه آمدن شیعه و اینکه مواظب آنها باشید و کمکشان کنید و به دیدنشان بروید و من جمله اینجا لمکان الشهرة یعنی تقیه مدارایی.

نظیر این را زیاد داریم اما تأسف هم داریم که هرچه ما می‌گوییم اتحاد بین سنّی و شیعه، اما سنّیها می‌گویند اختلاف بین سنّی و شیعه و این ترفندی است که دشمن خوب توانسته استفاده کند. اگر جداً این روش ائمۀ طاهرین و این روش جمهوری اسلامی و روش و منش حکومت اسلامی و روش و منش مراجع تقلید همیشه و مخصوصاً در این چهل ساله بود و آنها هم با ما می‌آمدند، الان اسلام نُضج بالایی در دنیا پیدا کرده بود؛ لذا ظاهراً روایت اینگونه است که سوال کرد من زکات فطره را به همسایۀ سنّی بدهم؟ فرمودند بله،‌لمکان الشهرة یعنی برای تقیه مدارایی بده. اگر معنای روایت این باشد که من کردم، از بحث ما بیرون است و باید تمسک کنیم به روایت دیگری، برای حرف شیخ طوسی در نهایه و حرف مرحوم سید در عروه.

و صلّی الله علی محمّد وَ آل محمّد