عنوان: فصل سوم: إجزاء
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

مسأله‌ی إجزا از مسائل مهم و مشکل اصول است. لذا می‌‌بينيم اختلاف بين بزرگان در اين مسأله‌ زياد شده است. بحث اين دو سه روز ما اين بود که آيا مأمورٌبه به امر اضطراری، کافي از مأمورٌبه به امر واقعی‌ است يا نه؟ نتيجه می‌‌گيرند که مثلاً‌ بدنش نجس است، يا غسل برايش واجب است و الان اول وقت است و می‌‌خواهد نماز اول وقت بخواند، آيا می‌‌تواند تيمم کند و نماز بخواند درحالی‌ که می‌‌داند دو ساعت ديگر می‌‌تواند نماز را به مأمورٌبه به امر واقعی‌ ساقط کند و غسل کند و لباس‌هايش را پاک کند؟

مسأله‌ اختلافی‌ است؛ از نظر روايات هم مسأله‌، ‌اختلافی‌ است. اگر يادتان باشد، ديروز مثال می‌‌زدم و می‌‌گفتم: اگر راجع به نماز شکسته و تمام باشد،‌ می‌‌تواند نماز شکسته بخواند. مثل اينکه اول وقت است و می‌‌داند يک ساعت ديگر به وطن می‌‌رسد و می‌‌تواند نمازش را تمام بخواند، اما نماز شکسته می‌‌خواند، درحالی‌ که يک ساعت ديگر به وطن می‌‌رسد. همه گفته‌اند: نماز درست است. درحالی‌ که می‌‌داند بعد می‌‌رسد، اما همه می‌‌گويند: اين نماز درست است. دو رکعت در مسافرت با مأمورٌبه به امر اضطراري،‌ تکليف را ساقط می‌‌کند. اما همين اشخاص در مثالی‌ که من زدم، اختلاف دارند. مثلاً‌ کسی بدنش نجس است، يا جُنُب است و می‌‌داند يک ساعت ديگر به وطن می‌‌رسد و می‌‌تواند بدنش را تطهير کند و لباس‌هایش را تطهير کند، يا غسل کند و نماز حسابی‌ بخواند، ولی‌ اول وقت می‌‌خواهد نماز اول وقت بخواند و تيمم می‌‌کند و با لباس نجس نماز می‌‌خواند. در اينجا غالباً‌ گفته‌اند درست نيست.

راجع به نماز شکسته گفته‌اند: بِدار جايز است و راجع به نماز با لباس نجس و يا با جنابت گفته‌اند: بِدار جايز نيست، بلکه انتظار جايز است. فقها در اصل مسأله‌ هم از نظر فقهی‌ گيرند و بعضي‌ها می‌‌گويند: مأمورٌ به به امر اضطراری‌ کافي از مأمورٌبه به امر واقعی‌ است و بدار يعنی‌ اینکه فوراً‌ در اول وقت نماز بخواند جايز است و بعضي‌ها می‌‌گويند: انتظار لازم است و بايد صبر کند تا به وطن برسد و نماز حسابی‌ بخواند.

استاد بزرگوار ما آقای‌ بروجردی‌ (رضوان‌الله‌تعالی‌‌عليه)‌ در اينجا قائل به تفصيل بودند. استاد بزرگوار ما حضرت امام (رضوان‌الله‌تعالی‌‌عليه) هم تمايل به اين حرف آقای‌ بروجردی‌ داشتند. گرچه زمان آقای‌ بروجردی‌ بود و نمی‌‌خواستند روی‌ حرف آقای‌ بروجردی‌ ان قلت قلت کنند، اما رسمشان اين بود که کلمات آقای‌ بروجردی‌ را زنده نگاه دارند؛ لذا تمايلی‌ به حرف آقای‌ بروجردی‌ داشتند.[1]

مرحوم آقای‌ بروجردی‌ می‌‌فرمايند: بايد تفصيل قائل شويم بين آنجا که دو امر باشد يا يک امر باشد. اگر دو امر داشته باشيم،‌ يکی‌ راجع به امر اضطراری‌ و يکی‌ راجع به امر اختياري، در اينجا بايد صبر کند و امر اختياری‌ را به جا بياورد و انتظار واجب است و بِدار جايز نيست. اما آنجا که يک امر داشته باشيم، اطلاق آن امر به ما می‌‌گويد: بِدار جايز است، انتظار هم جايز است و اگر اول وقت نماز را خواندي، آن امر مکلفٌ‌به را ساقط می‌‌کند و تکليف ساقط می‌‌شود. آن‌وقت وقتی‌ اين آقا به خانه رسيد، اگر بخواهد غسل کند، يا با لباس پاک نماز بخواند، امر ندارد؛ يعنی‌ با آن اضطرار و آن دليل که اين اضطرار را می‌‌گرفت، مأمورٌ‌به ساقط شد. وقتی‌ مأمورٌبه به امر اضطراري ساقط شد،‌ آن‌وقت جايی‌ برای‌ مأمورٌبه به امر واقعی‌ نمی‌‌ماند. اما اگر دو دليل داشته باشيم. يک دليل راجع به امر اضطرای‌ و يک دليل راجع به امر اختياری‌ باشد. امر اضطراری‌ را به جا می‌‌آورد؛ يعنی‌ مأتی به ناقص را به جا می‌‌آورد و امر اضطراری‌ ساقط می‌‌شود. بعد که به خانه آمد، امر اختياری‌ می‌‌گويد: من هستم. لذا امر اختياری‌ می‌‌گويد: بايد غسل کنی‌ و لباس‌ها را تطهير کنی‌ و نماز مأمورٌبه به امر اختياری‌ به جا بياوری‌ تا اينکه امر دوم ساقط شود. لذا بِدار نيست و انتظار است.[2]

مرحوم آقای‌ بروجردی‌ اين تفصیل را از ابتکارات خودشان می‌‌دانستند و در درس تکرار می‌‌کردند. شايد اين‌طور که من تقرير کرده‌ام، تقرير می‌‌کردند و فردا برای‌ اينکه امر مهم بود،‌ تکرار می‌‌کردند و رسم آقای‌ بروجردی‌ اين بود که اگر طلبه‌ها چيزی‌ را نمی‌‌پسنديدند، خيلی‌ روی‌ آن ان قلت قلت نمی‌‌کردند و فردا همان چيزی‌ که گفته بودند، تکرار می‌‌کردند و بالاخره فرمايش آقای‌ بروجردی‌ راجع به بِدار و انتظار دائر مدار وحدت و تعدد امر است. هرکجا وحدت امر است، بِدار جايز است و نماز ناقص خواندن کافی‌ از نماز تام است و هرکجا دو امر باشد، يکی‌ روی‌ اضطرار و يکی‌ روی‌ اختيار، در اينجا امر اضطراری‌ برای‌ خودش و امر اختياری‌ برای‌ خودش است و به واسطه‌ی نماز اول وقت، امر اضطرای‌ ساقط می‌‌شود و اما وقتی‌ به منزل برسد،‌ امر اختياری‌ می‌‌گويد: بايد نماز بخواني. لذا هم نماز ناقص برايش واجب است و هم نماز تام برايش واجب است؛ لذا معلوم است که بِدار نه و انتظار آري.

اين خلاصه‌ی فرمايش مرحوم آقای‌ بروجردی‌ است که گفتم: حضرت امام (رضوان‌الله‌تعالی‌‌عليه) هم به اين حرف تمايل داشتند و فرمايش ايشان را رد نمی‌‌کردند، ولو اينکه خودشان مبنا داشتند و حرف داشتند و دَوران امر بين تعيين و تخيير داشتند، اما حرف آقای‌ بروجردی‌ را هم نقل می‌‌کردند و رد نمی‌‌کردند.

دو سه تا حرف در اينجا داريم، اگر بتوانيم اين دو سه حرف را درست کنيم،‌ فرمايش آقای‌ بروجردی‌ جا می‌‌افتد و مسأله به وحدت امر و تعدّد امر برمی‌‌گردد.

اشکال اول اين است که تعدّد امر و وحدت امر يعنی‌ چه؟ اگر امر اضطراری‌ باشد، معنای‌ امر اضطراری‌ اين است که می‌‌توانی‌ فوراً‌ نماز بخواني. اين هم نماز می‌‌خواند،‌ آن‌وقت مأتی‌به مطابق مأمورٌبه می‌‌شود و مأمورٌبه ساقط می‌‌شود و جايی‌ برای‌ امر اختياری‌ نمی‌‌ماند.

اگر امر اضطرای‌ نداشته باشيم، اين مأتی به مطابق مأمورٌبه نيست وبايد صبر کند تا غسل کند و بدن را تطهير کند،‌ آن‌وقت مأتی به را بياورد و مأتی به مطابق مأمورٌبه می‌‌شود و مأمورٌ‌به ساقط است و در اينکه اگر دو امر باشد، چرا ‌ايشان می‌‌فرمايند: به امر اول،‌ مأمورٌبه ساقط نمی‌‌شود؟ مثلاً‌ قرآن و روايات می‌‌گويد «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً»[3] و در اينجا هم «لاتجدوا ماءً» است. حال اگر کسی‌ بگويد: «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً» الان امر منجّز دارد به اينکه «فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً»، آن‌وقت نماز می‌‌خواند و وقتی‌ نماز خواند، مأتی به مطابق مأمورٌبه است و مأمورٌبه را ساقط می‌‌کند و اگر يک ساعت ديگر به منزل برسد و بخواهد نماز بخواند، مأمورٌبه‌ای‌ نيست.

اگر کسی‌ بگويد: «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً»، دلالت و اطلاق ندارد بر اينکه بگويد: الان نماز برايت واجب است؛ بلکه می‌‌گويد: تو که آب نداری‌ و می‌‌دانی‌ آب پيدا می‌‌کني، ‌تو عرفاً‌ وجدان آب داري.

اگر يادتان باشد، ما می‌‌گفتيم: عرف می‌‌گويد: انتظار است و بدار نيست؛ عرف می‌‌گويد: «لايجدوا» بر تو صادق نيست، بلکه بر کسی‌ صادق است که از اول ظهر تا مغرب آب نداشته باشد. اگر کسی‌ اين‌طور بگويد، اصلاً‌ «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً» برای‌ او نمی‌‌آيد؛ برای‌ اينکه می‌‌گويد: تو واجد ماء هستي،‌ پس اصلاً‌ نمی‌‌توانی‌ تيمم کني. در اينجا مأمورٌبه به امر اضطراری‌ نيست و بايد صبر کند و وقتی‌ صبر کرد، آب پيدا می‌‌کند و می‌‌تواند غسل کند، يا لباسش را تطهير کند، آن‌وقت «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً» از بين می‌‌رود و می‌‌گويد: «انت واجد الماء فاغتسل و طهرّ لباسک». آن‌وقت بايد لباسش را عوض کند و غسل کند و نماز بخواند. لذا برمی‌‌گردد به اينکه آنجا که امر اضطرای‌ هست، امر اختياری‌ نيست و آنجا که امر اختياری‌ هست، امر اضطراری‌ نيست.

من به حضرت امام می‌‌گفتم: اصلاً‌ نمی‌‌توان جايی‌ را پيدا کرد که هم امر اضطراری‌ بالفعل باشد و هم امر اختياری‌ بالفعل باشد؛ اگر امر اضطراری‌ هست، ‌امر اختياری‌ نيست و بالعکس و اگر امر اضطراری‌ باشد، اين می‌‌تواند به امر اضطراری‌ نماز بخواند. آن‌وقت مأتی‌به مطابق مأمورٌبه می‌‌شود و مأمورٌبه ساقط می‌شود. حتی‌ اگر نمی‌‌دانست آب پيدا می‌‌کند و بعد پيدا کرد، فايده ندارد. فقها در رساله‌ها دارند که اگر اول ظهر است و می‌‌داند آب پيدا نمی‌‌کند و نماز با تيمم و با لباس نجس خواند و بعد اتفاقاً آب پيدا کرد، می‌‌گويند: مأمورٌبه به امر اضطراری‌ ساقط شده و امر اختياری‌ نيست تا مأمورٌبه به امر اختياری‌ باشد.

کسانی‌ که قائل به بِدار هستند،‌ می‌‌گويند: اين آقا که يک ساعت ديگر آب پيدا می‌‌کند، الان هم مأمورٌبه به امر «صلّ» است و می‌‌گويند: «إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَقَدْ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاتَيْنِ إِلَّا أَنَّ هَذِهِ‏ قَبْلَ‏ هَذِهِ‏».[4] اين الان مأمور است به اينکه مأمورٌبه را به جا بياورد و مأمورٌبه را به امر اضطراری‌ به جا می‌‌آورد و تکليف ساقط می‌شود و وقتی‌ تکليف ساقط شد، مأمورٌبه‌ای‌ نيست تا بگوييم انتظار باشد.

اين اشکال اول است که به آقای‌ بروجردی‌ (رضوان‌الله‌تعالی‌‌عليه) می‌گوییم: اینکه شما می‌فرمایید: بايد تفصيل قائل شويم بين آنجا که دو امر باشد يا يک امر باشد؛ اگر دو امر داشته باشيم،‌ بايد صبر کند و امر اختياری‌ را به جا بياورد، اما آنجا که يک امر داشته باشيم، بِدار جايز است. به ايشان عرض می‌‌کنيم: کجا پيدا می‌‌شود که هم امر اضطراری‌ باشد و هم امر اختياری‌ باشد؟ آنجا که امر اضطراری‌ هست، امر اختياری‌ نيست و آنجا که امر اختياری‌ هست، ‌امر اضطراری‌ نيست. لذا بايد مأتی‌به مطابق مأمورٌبه شود. آن‌وقت ممکن است کسی‌ بگويد: مأمورٌبه به امر اضطراری‌ بالفعل است، پس به جا می‌‌آورد و وقتی‌ به جا آورد تکليف ساقط است و اگر يک ساعت ديگر هم آب پيدا کند، فايده ندارد؛ برای‌ اينکه امر ندارد و مأمورٌبه به امر اضطراری‌ امر را ساقط کرده است.

وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ



[1]. مناهج الوصول الی علم الاصول، سید روح الله موسوی خمینی، ج1، ص302

[2]. نهایة الاصول(تقریر بحث سید حسین بروجردی)، حسین علی منتظری، ج1، ص114

[3]. سوره نساء، آیه 43

[4]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج4، ص130، ابواب المواقیت، باب4، ح21، شماره4712، ط آل البیت