عنوان: دیه بریدن اعضای میت
شرح:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

    بحث درباره این بود که آن چه به میت می‌دهند برای جراحاتی که وارد بر آن شده این مال ورثه نیست مال خود میت است و باید بر آن میت خرج بشود و صرف شدن برای میت هم معلوم است چیزی که برای میت نتیجه داشته باشد مثلاً بعضی اوقات میت بدهکار است و مرده هیچ ندارد که از اصل ماترک بردارند خب دین میت را باید ادا بکند گاهی مثلاً زن و بچه‌اش در مشقت عجیبی هستند خب خرج زن و بچه‌اش می‌کنند ثوابش برای آن میت باشد بعضی اوقات خمس بدهکار است مرده ماترک ندارد صرف خمس می‌شود این‌ها معلوم است دیگر باید صرف میت بشود حرف در این است که یک روایتی هست این روایت موثقه می‌گوید نه مال بیت المال است و مرحوم صاحب جواهر رضوان الله تعالی علیه حمل کرده‌اند مال بیت المال است یعنی حاکم شرع صرف بکند این را فی سبیل الخیر برای میت، روایت را بخوانیم ببینیم آیا می‌شود حرف صاحب جواهر رحمه الله علیه را زد یا نه؟

    روایت 3 از باب 24 : و عنه عن یعقوب بن یزید عن یحیی بن المبارک عن عبدالله بن جبله عن ابی جمیله عن اسحق بن عمار عن ابی عبدالله علیه السلام گفتم که ابی جمیله همان صالح بن مفضل است و صالح بن مفضل را مرحوم نجاشی تضعیف کرده و دو سه روز قبل می‌گفتم که گرچه این نجاشی تضعیف کرده اما در مقابل نجاشی هم عده‌ای از بزرگان از این روایت نقل می‌کنند که در میان این دو سه نفر از اصحاب است که گفتم علاوه بر این در سند کامل الزیارات هم هست در سند علی بن ابراهیم هم هست و مشهور است حتی مرحوم آقای خویی که سخت‌گیری در رجال دارند تصدیق دارند که این دوتا لایرویان در تفسیر و در کامل از یارات الاعن ثقه لذا ما گفتم روایت موثقه است از نظر سند اشکال ندارد عن ابی عبدالله علیه السلام قال قلت میت قطع رأسه قال علیه الدیه اگر ما بودیم و روایت علیه الدیه یعنی 1000 دینار اما به قرینه آن روایاتی که خواندیم 100 دینار آن تفسیر می‌کند حکومت دارد بر این روایت علیه الدیه، یعنی 100 دینار قلت فمن یأخذ دیته؟ قال الامام هذا لله و ان قطعت یمینه او شیی من جوارحه فعلیه الارش للامام آن روایت حسین بن خالد می‌گفت للورثه این می‌گوید للامام و مخصوصاً هم یک قید دیگر آورده هذا لله، این برای خداست یعنی مربوط به بیت المال است مرحوم صاحب جواهر می‌گویند که یأخذ دیته الامام یعنی آن می‌گیرد و صرف کار خیر می‌کند برای میت با این نیت باید باشد آیا می‌شود گفت که آن روایتی که می‌گوید للمیت و این روایت که می‌گوید للامام این جوری تفسیر کنیم بگوییم آن تفسیر این را می‌کند و می‌گوید که للامام خب این یک معنا باید ملتزم بشویم این  که اگر خودشان بخواهند این کار را بکنند نتوانند در حالی که می‌توانند دیگر اگر میت خمس بدهکار است پول هم دارند خب باید خمس میت را بدهند باید به وصیت عمل کنند حالا در جریان بگذارند حکومت را علی الظاهر لازم نیست دیگر و این می‌گوید للامام یعنی حتماً باید حکومت در جریان باشد بخواهد خرج بکند خودش نمی‌شود باید حکومت در جریان امر باشد این یک مطلب است که حرف صاحب جواهر را تضعیف می‌کند یکی هم هذا لله این هم حرف مرحوم صاحب جواهر را تضعیف می‌کند این لله یعنی مثل زکات می‌بیند مال بیت المال است و بیت المال مال خداست چنانچه مثلاً خمس واعملوا انما غنمتم من شیی فان خمسه لله خمسه یعنی مال حکومت یعنی مال بیت المال آن می‌گوید مال میت است آن می‌گوید نه مال خداست و بخواهیم توجیه بکنیم بگوییم که این مال خداست یعنی حاکم شرع باید صرف میت بکند لله تبارک و تعالی قصد قربت بکند خب معلوم است این‌ها روایت معنا کردن نیست یک توجیهاتی است که اسمش را می‌گذارند جمع تبرعی که مرحوم شیخ در تهذیب این همه روایات متعارض را همه‌اش را جمع کرده، به این می‌گویند جمع عقلی جمع تبرعی جمعی که شاهد عرفی در آن نیست. بنابراین بهترین راه این است که روایت ولو موثقه است اصحاب به آن عمل نکرده‌اند و اعراض اصحاب روی آن است روایت می‌شود متهمه و دیگر حجت نیست ظاهراً این جور باید بگوییم اگر شهرت روی آن نبود یک نحو تعارض بین روایت حسین بن خالد که می‌گوید للمیت و روایت عمار که می‌گوید لله، تعارض است دیگر لذا خذبما اشتهربین اصحابک می‌گوید که این روایت را رها کن و روایت حسین بن خالد را بگیر، فتلخص مماذکرناه فرمایش صاحب جواهر جمع تبرعی است باز حتی به عقیده من عقل هم نمی‌پسندد جمع تبرعی را هم مشکل است انسان بگوید اما علی حال جمع تبرعی حجت نیست و بهترین راه این که بگوییم روایت متعارض است راستی روایت همین حسین بن خالد و روایت اسحق بن عمار با هم متعارض هستند چه بکنیم؟ اول مرجح خذ بما اشتهربین اصحابک ، البته خذبما اشتهر بین اصحابک اگر کسی بگوید شهرت روایی است نه شهرت فتوایی آن هم نیست این جا، یعنی شهرت روایی نیست مگر این که آن یک روایت حسین بن خالد را چهار تا روایت بکنیم با چهار سند و الا یک روایت است این هم یک روایت است اگر کسی مثل ما شهرت فتوایی را حجت بداند بگوید آن خذبما اشتهربین اصحابک اعم است از شهرت روایی و شهرت فتوایی آن وقت آن اول مرجح می‌گوید آن روایت اسحق بن عمار را رها کن و روایت حسین بن خالد را بگیر، ولی بهتر از این حرفها همین که عرض کردم اگر روایتی در مرای و منظر اصحاب باشد و اصحاب به آن عمل نکرده باشند این روایت می‌شود متهمه و دیگر روایت متهمه مثل آدم متهم است مثل یک کس که ثقه است اما کثیر النسیان است خب می‌گویند روایات این حجت نیست ،یک کسی مثلاً زود باور است خب این روایتش حجت نیست برای این که متهم است و علی کل حال اگر روایت را بخواهیم بپذیریم راوی آن باید  متعارف باشد خود روایت هم این جور است اگر یک روایت درمرآی  و منظر اصحاب باشد و اصحاب به آن عمل نکرده باشند خب این روایت را که مرحوم کلینی نقل می‌کند مرحوم شیخ نقل می‌کند مرحوم صدوق هم نقل می‌کنند هر سه درمرآی  و منظر اصحاب است و خود همین شیخ و صدوق و کلینی به روایت عمل نکنند معلوم می‌شود روایت قابل قبول نیست این هم فرع دوم.

فرع سوم که این هم خیلی فرع خوبی است به درد بخور هم هست همیشه و آن این است که گفته‌اند دیه این میت عمد و خطایش تفاوت ندارد و عمداً باشد یا خطاءً این 100 دینار باید داده بشود چرا؟ گفته‌اند روی عموم منزلت برای این که امام علیه السلام میت را به منزلۀ جنین حساب کرد وقتی به منزلۀ جنین حساب کرد دیگر خواه ناخواه سابقاً صحبت کردیم راجع به جنین گفتیم که نطفه و علقه و مضغه و عظام وکسونا اللحم و همه این پنج شش مراتب خطا و نسیان در آن مساوی است و وقتی که ولوج روح در آن شد آن وقت امام علیه السلام فرمودند آن وقت است که اگر مرد باشد دیه کامل اگر زن باشد نصف دیه اما اگر آن آدمک باشد فرقی دیگر بین زن و مرد و خطا و نسیان و امثال این‌ها نیست به عموم منزلت ،این یک مطلب .

    یک مطلب دیگر هم سابقاً باز گفتیم گفتیم این آدمک را اگر کسی سقط کرد دیگر فرقی بین عاقله و امثال این‌ها نیست این‌ها مربوط به خود آن جانی است اگر عاقله سابقاً گفتیم و بعد می‌آییم درباره‌اش صحبت می‌کنیم که دیه آن جانی برای عاقله است یا دیه خطا مال عاقله است آن جاهاست که روح در آن دمیده شده باشد خب یک قاعده کلی سابقاً درست کردیم و آن این است که اگر کسی نطفه را سقط بکند این زن باشد یا مرد معمولاً زنها نطفه خودشان را سقط می‌کنند علقه باشد مضغه باشد آدمک شده باشد زن باشد یا مرد و عمداً باشد یا سهواً این 100 دینار را این باید بدهد ولو این که یک بچه دختری را سقط کرده آدمک باشد معلوم است که دختر است یا پسر حالا علم که در نطفه هم می‌تواند بگوید دختر است یا پسر و دلیل هم عموم منزلت یعنی امام علیه السلام در این روایت ها میت را به جای جنین گذاشته اند هر حکمی جنین دارد الا مااخرجه الدلیل این باید داشته باشد از همین جهت مشهور در میان اصحاب شده ظاهراً اختلاف هم نباشد که این بحث ما یعنی میتی که جنایت بر آن شده تفاوتی نیست بین عمد و سهو و بین ذکر و انثی و امثال این‌ها جانی باید دیه را بدهد نه عاقله و آن مجنی علیه هم هر چه می‌خواهد باشد هر که می‌خواهد باشد انثی باشد زن باشد مرد باشد این 20 دینار تا آمده 100 دینار دیگر هرکه می‌خواهد باشد این میت هم حالا همین طور است آن وقت مسئله دیگر باقی می‌ماند و آن را هم سابقاً صحبت کردیم راجع به اعضای میت آن هم همین طور است بنابراین مسئله تا این جا این جور شد که عمد و نسیان و آن مجنی علیه هم زن و مرد حتی مثلاً فلج است یعنی دکترها می‌دانند این آدمک فلج است این‌ها تفاوت نمی‌کند چرا؟ برای این که سابقاً در این‌باره صحبت کردیم و گفتیم که اگر 20 مثقال طلا روی نطفه است 100 مثقال طلا روی آن آدمک است تفاوتی بین عمد و سهو و ذکر و انثی و خنثی و این‌ها ندارد و در این جا امام علیه السلام میت را به منزله آن آدمک حساب کرده‌اند بنابراین در بریدن سر میت زن ومرد ندارد زن اگر سر شوهرش را برید یا به عکس مثلاً اگر مرد سر زنی را ببرد خب نصف دیه است یعنی 500 دینار زن ببرد 1000 دینار اما این‌ها مربوط به آنجاست که زنده‌ای را بکشند و اما در جنین ولو آدمک هم شده باشد دیگر ولو زن هم باشد همان 100 دینار باید داده بشود حالا راجع به اعضا این هم همین طور است که اگر کسی دست میت را بشکند یا دیروز مثال می‌زدم زیاد هم اتفاق می‌افتد که در تشییع جنازه‌ها بعضی اوقات همدیگر را هل می‌دهند تابوت می‌افتد و این میت ضربه می‌بیند خب این را به نسبت به آن 1000 دینار نباید حساب بکنیم به نسبت این 100 دینار باید حساب بکنیم و نسبت سنجی می‌کنیم آن بحث‌های سابق ما این جور بود که نسبت سنجی می‌کردیم با 1000 دینار این جا نسبت سنجی می‌کنیم با 100 دینار ببینیم هر چه بشود اگر مثلاً دستش را قطع کرده تابوت خورد زمین دست این قطع شد یا شکمش پاره شد و امثال این‌ها مثلاً اگر دستش قطع شد نسبت سنجی می‌کنیم با 100 دینار  50 دینار باید بدهد اگر دستش شکسته شد 30 دینار باید بدهد همچنین تا آخر اگر زنده بود 350 دینار باید بدهد حالا 33 دینار باید بدهد برای این که اصلش آن 1000 دینار بود و نسبت سنجی می‌کردیم با این حالا هم نسبت سنجی می‌کردیم با 100 دینار این علی الظاهر خوب است فقط یک روایتی هست که این روایت می‌گوید که نه اگر خطایی شد فرق است بین عمد و خطا اگر خطایی شد اصلاً دیه ندارد اما بدتر از دیه کفاره را می‌گوید یا دو ماه روزه یا 60 مسکین اطعام یا آزاد کردن یک غلام خیلی بیشتر از آن 100 دینار اصل می‌شود در آن جا که عمد باشد 100 دینار دیه حتی کفاره هم بعد می‌آییم می‌گوییم کفاره هم ندارد یعنی در قتل عمد در قتل خطا کفاره دارد یعنی علاوه بر این که باید دیه بدهد باید دو ماه روزه بگیرد در قتل خطایی که دو ماه روزه دارد در قتل عمدی هم کفاره جمع دارد و این جا مسلم است کفاره نیست یعنی بحث چهار پنج روز ما هم می‌گفت کفاره نه، فقط دیه آن هم 100 دینار حالا این روایت می‌گوید که دیه نه یعنی ساکت است دیه نه اما به جای دیه کفاره باید بدهد تقریباً چندین برابر دیه عمد می‌شود ، روایتش را بخوانم، ذیل روایت 2 از باب 24 قلت فان اراد رجل ان یحفر له لیغسله فی الحفره این می‌خواست یک خدمت حسابی به این میت بکند در میان مردم  مثلاً شاید این جور بوده رفت و آمد بوده می‌خواسته در رفت و آمد غسلش ندهد یک گودالی کند و سدر الرجل مما یحفر فدیر به فمالت مسحاته فی یده فاصاب بطنه وشقه این آمد از این گودال پایین برود لیزخورد فسدر الرجل مما یحفر فدیر به این افتاد روی این میت آن کاردی که دستش بود اصاب بطنه فشقه شکم این میت را پاره کرد. فما علیه ؟ سابقاً روی زنده بودنش اگر خطا بود گفتد 350 دینار حالا در این جا که میت است روی دیه بخواهیم حساب بکنید 33 دینار فرق بین عمد و خطا نیست 33 دینار باید بدهد فما علیه ؟ چقدر باید بدهد؟ فقال اذا کان هکذا فهو خطا این خطایی است و کفارته عتق رقبه او صیام شهرین او صدقه علی ستین مسکینا مداً لکل مسکین بمدالنبی صلی الله علیه و آله بگوییم که این در مقام بیان کفاره است اما روایات دیگر که می‌گفت دیه بده این منافات با آن روایت بشود خب باید دیه بدهد برمی‌گردد به این که کفاره هم باید بدهد آن وقت روی عمدش،  یک کسی کارد بزند توی شکم یک میتی عمداً کفاره نداشته باشد و خطایش کفاره داشته باشد می‌شود گفت؟ اذا کان هکذا فهو خطا وکفارته این یک استبعاد است آن وقت اگر کسی این استبعاد من را اهمیت به آن ندهد بگوییم که این کفاره حمل بشود بر استحباب و خوب است که این شکم میت را پاره کرد مستحب است این که علاوه بر این که 33 دینار می‌دهد دو ماه هم روزه بگیرد می‌شود گفت؟ این هم اشکالش این است لذا اشکالی که هست این است که حمل بر استحباب وجهی ندارد ما چه وجهی پیدا کنیم بگوییم کفارته عتق رقبه مستحباً؟ لذا این روایت رفع دیه نمی‌کند برای این که آن روایت می‌گوید که دیه باید بدهد این روایت می‌گوید کفاره خب با هم می‌سازد دیگر، نمی‌گوید که نه، با هم می‌سازد آن روایت‌ها می‌گویند دیه بده این روایت هم می‌گوید کفاره بده آن وقت مشکلش همین است که گفتم که در عمدش کفاره نداشته باشد در خطایش کفاره داشته باشد این جمله فهو خطاء را اگر نداشتیم می‌توانستیم بگوییم، اذاکان کذلک فهو خطاء آن وقت این روایت دلالت می‌کند بر این که هم دیه باید بدهد هم کفاره آن روایت‌ها می‌گوید عمد و سهو و امثال این‌ها ندارد و این می‌گوید کفاره هم باید بدهد جمع می‌شود با هم، هم دیه بدهد هم کفاره بدهد اما این جمله‌ای که هکذا فهو خطاء را دیگر نمی‌شود گفت آن وقت لازمه‌اش این است که در این جنایت خطایی بگوییم کفاره و دیه هر دو اما راجع به عمدش بگوییم دیه دون کفاره ،نمی‌شود آخر، ما اصلاً مدعی هستیم خدا درجاتش عالی است عالی تر کند استاد بزرگوار ما آقای داماد بارها کفاره را می‌گفتند دائر مدار گناه است ما به ایشان اشکال می‌کردیم که آقا خیلی جاها ما کفاره داریم که مربوط به گناه نیست و علی کل حال ایشان می‌گفتند کفاره مربوط به گناه است خطا معنا ندارد کفاره داشته باشد حالا علی کل حال ما بخواهیم این جا بگوییم هم دیه هم کفاره عمدش چه؟ شکم میت را عمداً پاره کرده چه؟ دیه آری کفاره نه خب نمی‌شود گفت دیگر، لذا جریمه است و نمی‌شود گفت، خب چه باید کرد؟ مرحوم صاحب جواهر روایت را طرد کرده به این که اعراض اصحاب روی آن است مرحوم آقای خویی رضوان الله تعالی علیه روایت را طرد کرده این که روایت ضعف سند دارد، روایت را ما دیروز درست کردیم و گفتیم این روایت حسین بن خالد ولو اینکه به نقل کلینی ضعف سند دارد به نقل شیخ و صدوق ضعف سند دارد اما بنابر نقل محاسن ضعف سند ندارد این یک جهت، یک جهت دیگر هم می‌گفتیم که روایت‌ها معمول به عند الا صحاب است لذا سند درست می‌شود اما در این جا این ذیل معمول به عند الاصحاب نیست، لذا جبر سند به عمل اصحاب نمی‌شود گفت آن وقت حرف مرحوم آقای خویی جان می‌گیرد که بگوییم این روایت ضعیف السند است بنابراین هیچ اما ظاهراً حرف مرحوم صاحب جواهر بهتر از حرف ایشان باشد که به این روایت کسی عمل نکرده نه قدماء نه متأخرین و همین جور که در روایت ابی جمیله گفتیم معرض عنها عند الاصحاب است این هم معرض عنها عند الاصحاب است هیچ کس از قدماء از متأخرین این کفاره را نیاورده چه راجع به میت چه راجع به عمدش چه راجع به سهوش لذا این جور می‌شود که اصحاب به ذیل این روایت عمل نکرده‌اند مخصوصاً این که ربطی هم به هم ندارد این را داشته باشید این که خیلی وقت‌ها هفت هشت ده تا روایت است یک روایت شده یعنی این‌ها هفت هشت ده تا روایت را درهفت هشت ده جلسه گرفته‌اند اما به صورت یک روایت تحویل داده‌اند حالا این جا همین روایت دو سه تا حرف دارد یکی این حسین بن خالد راجع به اصل است و بعد صحبت می‌کنند بعد راجع به این که ورثه مال کیست؟ یکی هم راجع به این که اگر خطایی شد چه؟ و ظاهراً سه تا روایت است در سه مجلس اصحاب به اصل روایت و به آن روایت ورثه عمل کرده‌اند به این جمله قلت که یک روایت مستقل است عمل نکرده اند وقتی عمل نکرده باشند مثل همان روایت اسحاق بن عمار که گفتم می‌شود متهمه و نمی‌شود به آن عمل کنیم، اگر روایت آن اجمالش سرایت بکند صدر به ذیل، ذیل به صدر روایت مهمل است هیچ، اما اگر دو تا روایت باشد دیگر آن اجمال آن سرایت به آن و اجمال آن سرایت به آن که دیگر ندارد، یک مسئله دیگر می‌آید اگر با این حرفها شک بکنیم دیگر خواه ناخواه می‌شود اقل و اکثر استقلالی اصل دیه مسلم اما این کفاره نه، می‌شود گفت؟ اشکالش این است که این کفاره فقط می‌گوید و ما بخواهیم بگوییم کفاره فقط با چه اصلی؟ آن را هم نمی‌شود درستش کرد اقل و اکثر استقلالی آن جاست که نمی‌دانیم آیا دیه فقط؟ یا دیه با کفاره؟ خب می‌شود بگوییم دیه فقط آری کفاره‌اش با اصل برداشته می‌شود اما در این جا نمی‌دانیم کفاره فقط؟ دیه فقط؟ دیه و کفاره با هم؟ ما با اقل و اکثر استقلالی درست کنیم نمی‌شود، می‌شود متباینان اقل و اکثر متباینین آن وقت باید احتیاط بکنیم احتیاطش هم ما بخواهیم احتیاط بکنیم که نمی‌شود خود آن آقا احتیاط بکند و الا اگر ما بخواهیم گردنش بگذاریم احتیاط، این هم نمی‌شود، در قتل عمد کفاره جمع است سابقاً صحبت کردیم و روایات خوبی هم در مسئله داشتیم که کفاره عمد که اگر کسی عمداً کسی را بکشد علاوه بر این که دیه باید بدهد کفاره باید بدهد آن هم کفاره جمع اما در قتل خطایی علاوه بر این که دیه باید بدهد باید کفاره بدهد اما نه کفاره جمع حالا این جا این جوری است دیگر، این اصلاً سابقاً صحبت کردیم گفتیم که هیچ چیزی ندارد همین فقط این دیه است که این روایت که می‌گوید این روایت می‌گوید دیه نه، کفاره آری خب نمی‌شود گفت دیگر ،علی الظاهر حرف مرحوم صاحب جواهر بهترین حرفها می‌شود و آن این است که همین طور که روایت اسحق بن عمار را از کار انداختیم با اعراض اصحاب این را هم از کار بینداریم با اعراض اصحاب .

                                                        و صلی الله علی محمد و آل محمد