عنوان: دیه جنین
شرح:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قول.

  بحث این بود که اگرکسی سر میت را ببرد این گناهش خیلی بزرگ است و از روایات استفاده می‌کنیم که گناهش از آدم کشی هم بالاتر است اما از نظر دیه فرموده‌اند که 100دینار بیشتر بدهکار نیست وامام صادق سلام الله علیه تشبیه کردند فرمودند این مثل یک آدمک است که هنوز روح در آن دمیده نشده باشد چه جور درآن جا که یک آدمک به تمام معناست اماروح درآن دمیده نشده 100 دینار خب این هم روح از آن زایل شده وهمان آدمک است 100 دینار واین روایت حسین بن خالد روایت صحیح السند ظاهر الدلاله‌ای بود که دیروز دیدیم با چهار پنج تا سند از مشایخ ثلاثه بلکه اربعه این روایت نقل شده، دوتا معارض داشت که به نحو اطلاق و تقیید بود که درآن دوتا روایت که دیروز خواندیم گفت علیه الدیه ویک ظهوری داشت علیه الدیه یعنی 1000 دینار ،اما آن ظهور یا دیروز یا آن مطلق را دیروز تقیید کردیم به آن روایتی که می‌گوید 100دینار، وبه قول یکی از فضلا اسمش را عام وخاص نگذاریم اسمش را می‌گذاریم حکومت برای این که روایت حسین بن خالد تفسیر می‌کند این روایتی که می‌گوید علیه الدیه حالا علی کل حال تفسیر یا غیر تفسیر آن روایت مسلم مقدم است بر آن دو تا روایتی که دیروز خواندیم بلکه سه تا روایت خواندیم روایت 3 و4 و تالاخره روایت‌های آخر باب 24 سه جهار تا روایت است حالا روایات باب 25 هم یک منافاتی با همین روایت حسین بن خالد دارد آن هم به نحو تفسیری تقییدی حملش کرده‌‌‌اند این که حرمت تکلیفی است نه حرمت وضعی ،جمع بین روایات روایات حسین بن خالد که می‌گوید 100 دینار واین روایت که ظهورش این است 1000 دینار می‌گوییم نه این روایت‌ها در مقام بیان حکم تکلیفی است نه حکم وضعی حالا روایات باب25 را بخوانم،

 روایت 1 محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن جمیل عن غیر واحد من اصحابنا عن ابی عبدالله علیه السلام ولو آخر روایت مجمل است عن غیر واحد این معلوم نیست کیست؟ اما قبلش ابن ابی عمیر وجمیل بن دراج است هر دو از اصحاب اجماع هستند ولایرویان الا عن ثقه مخصوصاً ابن ابی عمیر لذا من غیر واحد من اصحابنا یعنی موثقین از اصحاب امام صادق علیه السلام لذا از نظر سند اشکال ندارد انه قال قطع رأس المیت اشد من قطع رأس الحی، که ظاهر روایت این است که چه جور سر حی را اگر ببرند 1000 دینار این بیش از این هم باید باشد اما به غیر آن روایت حسین بن خالد می‌گوییم مراد حکم تکلیفی است نه حکم وضعی، حکم وضعی 100 دینار،حکم تکلیفی از آدم کشی بدتر و می‌گوییم هم، اشکال هم ندارد، جمع بین روایات هم هست و بگوییم که آن روایت حسین بن خالد که دیروز خواندیم تفسیر می‌کند، حکومت دارد بر این روایت 1 باب 25 ،ظاهراً خوب است دیگر،

 روایت 2: وعن محمدبن یحیی عن احمدبن محمد عن محمد بن سنان عمن اخبره عن ابی عبدالله علیه السلام روایت از دو جهت اشکال دارد یکی محمدبن سنان را تضعیف کرده‌اند یکی هم محمدبن سنان عمن اخبره دارد اما از نظر ما محمدبن سنان از عبدالله بن سنان هم بالاتر است برای این که محمد بن سنان خیلی از بزر گان همان که دیروز می‌گفتیم از اجلای اصحاب از او روایت نقل می‌کنند و مرحوم کلینی بیش از 1000 روایت از این محمد بن سنان نقل می‌کند واین تضعیفی که مرحوم نجاشی کرده حتماً درست نیست معارض با نقل اجلای اصحاب و من جمله همین جمیل و ابن ابی عمیر وبزنطی و همه این‌ها از این روایت نقل می‌کنند بنابراین حتی به عقیده من عمن اخبره را هم درست می‌کند مرحوم نجاشی تضعیف کرده من می‌گویم لایروی الا عن ثفه این قدر جلالت قدر دارد علی کل حال بحث مفصلی در این باره شده نظیر مرحوم مامقانی، آقای خویی درمعجم و امثال این‌ها بحث مفصل دراین محمد بن سنان کرده‌اند و علی کل حال محمد بن سنان پیش اصحاب رجال یک مرد فوق‌العاده مهمی است هم از نظر علم هم از نظر عمل قال قلت له رجل قطع رأس میت قال حرمه المیت کحرمه الحی این دیگر لفظ حرمت هم دارد و البته حرمت اعم از حرمت وضعی و حرمت تکلیفی است اما به قرینه روایت محمد بن سنان حرمت در این جا حرمت تکلیفی است سر میت را ببرند یا سر حی ببرند فرقی ندارد برای این که میت در اسلام احترام دارد.

  وعن علی بن محمد و محمد بن الحسن عن سهل بن زید عن محمد بن سلیمان عن هارون بن جهم عن محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام روایت صحیح السند است فی حدیث وفاه الحسن علیه السلام و دفنه قال  امام حسین علیه السلام فرموده یعنی ابی جعفر علیه السلام از امام حسین علیه السلام نقل می‌کند قال ان الله حرم من المومنین امواتاً ما حرم منهم احیاءًیعنی همان احترامی که مومن دارد همان احترام را مرده دارد بنابراین باز هم این روایت به قرینه روایت حسین بن خالد یعنی حرمت حرمت تکلیفی نه حرمت حرمت وضعی،

 روایت 4: محمد بن الحسن باسناده عن ابن ابی عمیر عن جمیل عن صفوان روایت از نظر سند سه تا اصحاب اجماع مرتب در آن است ابن ابی عمیر و جمیل و صفوان قال ابوعبدالله علیه السلام ابی الله ان یظن بالمومن الا خیراً و کسرک عظمه حیاً ومیتاً سواء این یک قدری مسئله را مشکل می‌کند حالا مسئله بعد ماست که سر میت را ببرند 100 دینار آیا اگر دستش را بشکنند یا دستش را ببرند چقدر؟ آن بحث بعدی ماست این می‌گوید که هر مقدار که برای زنده گفتید برای میت هم باید بگویید و سابقاً صحبت کردیم گفتیم اگر دست حی را ببرند 500 دینار اگر بشکنند که دیگر خوب نشود ثلث این 500 دینار و اگر خوب نشود دوثلث و اگر خوب بشود ثلث 500 دینار و این اینطور می‌گوید و این منافات دارد با حرف آخوند که حالا عرض می‌کنم.

 روایت 5 : و عنه عن مسمع کردین روایت صحیح السند است سئلت اباعبدالله علیه السلام عن رجل کسر عظم میت قال حرمته میتاً اعظم من حرمته وهو حی که اگر شما راجع به اعضا غیر از رأس گفتید که به تناسب است باز این روایت را حمل می‌کنیم بر حرمت تکلیفی نه حرمت وضعی، بنابراین این روایت 4 وروایت 5 باید بعد بحث بشود و بحثش هم این است مشهور در میان اصحاب این است که یکی از اعضای میت را بشکنند یا از بین ببرند این زیاد هم اتفاق می‌افتد الان مثلا میت را دارند می برند حالا یا اهمال کاری می‌کنند یا سهوا ًمیت از تابوت می‌افتد پایین ودستش شکسته می‌شودسینه‌اش شکسته می‌شود زخم می‌شود خب این چون دائرمدار سهو و عمد نیست دیه دائر مدار سهووعمد نیست این باید آن کسی که زیر تابوت است باید دیه بدهد حالا اگر عمدی این کار بشود آن هم باید دیه بدهد حالا دیه عمد وسهوش هم آیا مساوی است یا نه؟ الان عرض می‌کنم، حالا الان مشهور در میان اصحاب این جور فرموده‌اند، فرموده‌اند که اگر کسی سر حی را ببرد 1000 دینار واما اگر اعضا و جوارحش را ببرد به نسبت آن 1000 دینار باید دیه بدهد که سابقا ًمفصل درباره‌اش صحبت کردیم اگر مثلا یک دست کسی را ببرند 500 دینار اگر دوتا دستش را ببرند 1000 دینار خب این جا هم مشهور در میان اصحاب گفتند اگر سرش را ببرند مثل کشتن است 100دینار اگر دستش را ببرند به نسبت آن 100 دینار باید حساب بکنیم 50 دینار لذا خیلی تفاوت می‌کند بین حی و بین میت، مشهور در میان اصحاب این است، دلیل برایش ندارند جز عموم منزلت گفته‌اند که این عموم منزلت به ما می‌گوید که میت مثل حی است ومثل حی است یعنی چه؟ یعنی 100 دینار است پس اجزای او باید به مناسبت آن 100 دینار سنجیده بشود این دلیل این‌هاست اما همین جوری که الان گفتم روایت 4 و5 می‌گوید نه برای این که روایت 4 و5 اینجور بوده که کسرک عظامه حیاًو میتاً سواء روایت 5 هم این جور بود عن رجل کسر عظم میت فقال حرمته میتاً اعظم من حرمته وهو حی حالا لااقل آن روایت 4 خیلی قوی است کسرک عظامه حیاً و میتًا سواء، اما اصحاب چه گفتند؟ گفتند نه این کسرک عظامه حیاً و میتاً یعنی من حیث التکلیف یعنی اگر کسی سینه یک کسی را مثلاًچوب بزند و بشکند و سینه یک میت را هم چوب بزند بشکند این گناهش مثل هم است یا حتی گناهش بالاتر است که در روایت 5 میگوید حرمته میتاً اعظم من حرمته و هو حی می‌گویند آن عموم منزلت آن مقدم است بر این روایت کسرک عظمه حیاً ومیتاً سواء اگر ما باشیم واین روایت 4 باید بگوییم که اگر سینه حی را شکستند یک ثلث دیه کامل یعنی 350 دینار، میت را هم اگر سینه‌اش راشکستند 350 دینار اگر روایت را بخواهیم معنا کنیم خب این روایت لازمه‌اش این است که اگر سرش را ببرند 100 دینار اگر سینه‌اش را بشکنند یا سرش را بشکنند 350 دینار، نمی‌شود گفت که، وقتی نشود گفت یا این روایت 4 را کسرک عظامه حیاً و میتاً سواء بگوییم من حیث التکلیف که مشهور فرموده‌اند من جمله صاحب جواهر یعنی گناهش مثل هم است و در گناه تفاوت ندارد اما حالا اگر بخواهند دیه بگیرند چه؟ آن عموم منزلت که گفت 100 دینار دیگر باید اگر زنده باشد 1000 دینار مرکزیت پیدا می‌کند باید مابقی اجزاء را با آن 1000دینار بسنجیم  در این جا هم مرکزیتش 100 دینار است مابقی را با 100 دینار باید بسنجیم به این می‌گویند عموم منزلت آن وقت اگر با 100 دینار بسنجیم دیگر آن استبعاد از بین می‌رود بنابراین این جور می‌شود که اگر سر اورا ببرند این 100 دینار اما اگر دست او را ببرند 50 دینار اگر سینه او را بشکنند ثلث آن 100 دینار 33 دینار تا آخر لذا چاره‌ای نداریم جز این، بخواهیم بگوییم که نه اگر سواء را گفتید من حیث الدیه خب 1000 دینار برای میت نه، 100 دینار، اما اگر استخوان شکستن با حی یک جور است خب اگر از تابوت انداختتندش پایین و استخوان سینه‌اش شکست بگوییم 350 دینار خب نمی‌شود گفت برای این که سرش را ببرند 100 دینار سرش را بشکنند 350 دینار خب معلوم است نمی‌شود گفت پس بگوییم مراد از این روایت یعنی سواء از نظر حرمت از نظر احترام ، احترام میت و حی تفاوت نمی‌کند جسارت به او حرمتاً تکلیفاً میت وحی ندارد بلکه در بعضی از روایات دارد بیشتر ، آن هم بگوییم بیشتر، اما بیاییم سر دیه دیه را باید آن روایت حسین بن خالد را گرفت و گفت 100 دینار حالا که 100 دینار به نسبت آن 100دینار باید مابقی اعضا و جوارح او را هم سنجید بنابراین اگر دستش را ببرند 50 دینار اگر دودستش راببرند100 دینار اما اگر دستش را بشکنند دیگر ثلث دیه، ثلث دیه یعنی 30 دینار ، در جراح دیگر چند روز قبل خواندیم که شجاج و جراح در میت هم می‌آید امادر حی اگر شجاج و امثال این‌ها را بسنجیم باید 1000 دینار را مرکز قرار بدهیم محور قرار بدهیم واما اگر راجع به میت باشد باید 100 دینار را وهمان جور که در شجاج چند روز قبل خواندیم آن 10 قسم یا 8  قسم می‌آید درمیت هم می‌آید اما آن جا در حی 1000 دینار،و به تناسب آن 1000 دینار می‌سنجیم اما راجع به میت 100 دینار و مابقی اعضا و جوارح و شکستگی و امثال این‌ها را با 100 دینار می‌سنجیم از نظر حکم وضعی تفاوتی نیست بین این که این قصد داشته باشد قصد توهین داشته باشد قصد توهین نداشته باشد آنها تفاوت دیگر نمی‌کند و گاهی خطایی می‌شود گاهی عمدی می‌شود گاهی شبه عمد می‌شود همه این‌ها را می‌گوییم وهمین طور که در قتل عمدی و شبه عمد و قتل خطا گفتیم هر دو سه قسم در این جاهابگویید اما این که بخواهیم مرکز را 1000 دینار قرار بدهیم آن نمی‌شود وفقهاء اسمش را گذاشته‌اند عموم منزلت گفته‌اند این 1000 دیناری که روایت حسین بن خالد دارد  دیگر عموم منزلتش این است اگر آن را سرش را ببرند جوری که اگر زنده بود می‌مرد100 دینار اما اگر اعضا و جوارحش را ببرند که اگر بود نمی‌مرد اگر بخواهیم دیه بگیریم باید به نسبت آن 100 دینار حساب کنیم نه 1000 دینار ،درست می‌آید دیگر حرف خوب است خب این فرع اول،حالا من این جا نوشته‌ام که مثل صاحب جواهر فرموده‌اند عموم منزلت و روایت صفوان را حملش کرده‌اند بر حرمت تکلیفی و مطلب تمام شد .

     یک مسئله دیگر هم هست که اگر کسی این جا نتوانست راستی بگوید که کسرک عظامه حیاً و میتاً سواء و نتوانست عموم منزلت را بگوید وبه نسبت 100 دینار بسنجد لااقل شک است شک می‌کنیم این آقا که سر این میت راشکسته، سینه‌اش را شکسته آیا باید ثلث دیه حی بدهد یا ثلث دیه میت اصل اقتضا می‌کند ثلث دیه میت، نمی‌دانیم که این آیا مثلاً 350 دینار بدهکار است چون سینه این میت را شکسته یا 33 دینار؟خب 33 دینار مسلم مابقی مشکوک است اقل و اکثر استقلالی، اقل و اکثر غیر ارتباطی اقتضا می‌کند قدر متیقن واجب، مابقی دیگر واجب نیست .

 

 فرع دوم که هست گفته‌اند که همان بحثی که دیروز کردیم که هر چه حالا 350 دینار ، 33 دینار، مثله کنند این میت را دیه گرفته‌اند و گفته‌اند این دیه مال وارث نیست و این دیه دیگر مال خود میت است حالا مال خود میت است باید چه کرد؟ ائمه طاهرین دستور داده‌اند صرف فی‌سبیل‌الله بکنند ثوابش برای این میت باشد اگر روایت نداشتیم مشکل بود انسان بگوید واین که آن کسی که زنده باشد وبمیرد مالش به ورثه میرسد اما اگر کسی بعد از مرگش چیزی پیدا کرد به ورثه نمی‌رسد مشکل است انسان بگوید خب این میت است ویک چیزی ته او رسیده قاعده اقتضا می‌کند به ارث برسد به ورثه برای این که مال میت مال ورثه است مگر این که وقف برایش بکنند که آن یک مسئله دیگر می‌شود مثل این که مثلاً باغی را وقف امام‌زاده بکنند قبری را به میتی بدهند آنها یک حرفهای دیگری است آنها را بگویید نه، مال میت، اما اگر مالی را به میت دادند لاوقفاً بلکه ملکاً خب اگر ملک میت شد چرا ارث نرسد؟ میت مالک می‌شودحالا چرا ارث نرسد؟ قاعده اقتضا می‌کند ارث برسد و این مثلاً100 دیناری که گرفته‌اند برای میت باید ارث برسد به ورثه اما روایت می‌گوید نه،

  روایت 1 باب 24 : فرمودند که فسئله الدراهم لمن هی؟ این دراهمی که فرمودید که بدهند به میت این مال کیست ؟ لورثته ام لا؟ از همین جهت فهمیده می‌شود که این راوی خب در ذهنش بود که اگر امام علیه السلام فرمودند لورثته یعنی مثل سایر اموالش می‌بیند اما امام علیه السلام فرمودند نه فقال ابوعبدالله علیه السلام لیس لورثته فیها شیئ انما هذا شیئ عطی الیه فی بدنه بعد موته یحج بها عنه اویتصدق بها عنه او تصیر فی سبیل من سبیل الخیر فرمودند که این باید صرف خودش بشود حجی برایش بدهندصدقه‌ای برایش بدهند یا این که فی سبیل الخیر هرچه فی سبیل الله ثوابش مال میت، روایت دلالتش خوب است فقط  سند همین است که محمد بن سنان عن بعض اصحابنا روایت مرسله است

 روایت 2 : آخر این جور دارد که ان الجنین امر مستقبل مرجو نفعه وهذا قد مضی و ذهبت منفعته ولما مثل به بعد موته صارت دیته بتلک المثله له لا لغیره یحج بها عنه یفعل بها ابواب الخیر والبر من صدقه او غیره خب این هم دلالت خیلی خوب است اما باز دیروز می‌گفتیم این روایت از ابیه عن محمد بن حفص عن حسین بن خالد می‌گفتیم که این محمدبن حفص مجهول است و نمی‌دانیم کیست؟ برای این که محمد بن حفص که توثیق شده آن از اصحاب امام عسکری علیه السلام است و این حسین بن خالد از اصحاب امام صادق علیه السلام و امام موسی بن جعفرعلیه السلام است و آن نمی‌تواند از این روایت نقل بکند و معلوم است محمدبن حفص غیر از آن محمد بن حفص است که توثیق شده است ، یک حرف هم این عنه عن ابیه عن محمدبن حفص، علی بن ابراهیم از پدرش هاشم این هم نمی تواند از آن محمدبن حفص که از اصحاب حضرت عسکری علیه السلام است روایت نقل بکند معلوم می‌شود این محمدبن حفص کسی است که در رجال معلوم نیست کیست، مجهول است لذا روایت 1 و2 هر دو مجهول است اما این جمله که له لا لورثته اجماع در میان اصحاب است یعنی قدماء و متأخرین هیچ کسی غیر از این نگفته در حالی که قاعده اقتضا می‌کند که مال ورثه باشد اما همه‌همه فرموده‌اند که مال ورثه نیست مال میت است آن وقت همه چه قدماء چه متأخرین گفته‌اند روایت حسین بن خالد بنابراین هردو روایت ضعیف السند است اما شد صحیح السند برای این که جبر سند به عمل اصحاب هم قدماء هم متأخرین ندیدیم کسی مخالفت بکند و بگوید که مال ورثه نه مال میت در حالی که روایت دیروز اگر یادتان باشد خواندم می‌گفت للامام و امام تعیین کند اما با این فرض آن للامام را هم قدماء هم متأخرین معنا کردند یعنی به دست حکومت، به دست حکومت این کار بشود به خوبی به روایت 1 و 2 باب 24 که هر دو ضعیف السند است عمل شده روایت می‌شود مصححه لذا دیروز می‌گفتم اگر آن حرف من را نزنید وگفتم که برقی در محاسن باسند صحیح نقل می‌کند از حسین بن خالد پس بس است برای ما اگر این حرف را هم نزنند اما یک حرف دیگر در مسئله هست برای این که آن برقی که نقل می‌کند این ورثه را ندارد این ورثه که مال کیست؟ مال ورثه نیست و مال خودش است فقط در همین روایت 1 و 2 است  و روایت 1 و 2 می‌گوید که مال خودش نه مال ورثه اصحاب هم همه گفته‌اند مال خودش نه مال ورثه یا به طور کلی گفته‌اند مثل متون فقهیه مثل مثلاً مرحوم محقق در شرایع یا نافع یا امثال اینها یا مشروحاً گفته‌اند مثل مرحوم شیخ در مبسوط در حالی که کتاب مسئله گویی هم هست، مرحوم شهید در مسالک و من جمله مرحوم صاحب جواهر تمسک کرده‌اند به روایت حسین بن خالد پس روایت ولو مرسله است ولو در آن روایت محمد بن حفص است و معلوم نیست کیست اما عمل اصحاب به این دوتا روایت جبر سند می‌کند برای دیروز ما هم خوب می‌شود لذا تمسک می‌کنیم به روایت حسین بن خالد که چهار پنج تا سند دارد وبعضی سندش خوب است بعضی سندش را هم اصحاب تصحیح کرده‌اند، خب این هم این مسئله.

خلاصه حرف این جور شد که فرع دوم ما این که این اذیتی که به این میت شد که حالا هرچه باشد این مال ورثه نیست مال خودش است ولو این که گفتم خلاف قانون هم هست یک تعبد است اگر این روایتها را نداشتیم اگر اقوال قدماء و متأخرین را نداشتیم اگر از ما سئوال می‌کردند 100 دینار به این میت باید بدهند چون سرش را شکسته‌اند یا بریده‌اند خیلی خوب ، شد مالک حالا که مالک است مال کیست؟ مال ورثه، چرا مال ورثه؟ برای این که مال المیت لورثته، و ما بگوییم که منتقل نمی‌شود دلیل می‌خواهد، اگر وقف باشد منتقل نمی‌شود برای خاطر وقفش و اما اگر نه می‌گوییم قاعده اقتضا می‌کند که لورثته اما این روایت تعبداً می‌گوید لا لورثته بل برای خود میت

                                                         و صلی الله علی محمد وآل محمد