اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه
الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث
ما گرچه بنا نبود دربارهاش صحبت بشود اما
حالا كه وارد شديم يك بحث حسابى از كار در آمد و يك بحث واجبى بلكه از اوجب واجبات
از كار در آمد و يك مقدار دنبال بكنيم هم براى خودمان براى گفتن روى منبرمان براى توجه
به خانواده مان مثل اين كه بحث لازمى است بحث واجبى است گفتيم كه يك قوانينى روى
سعادت و شقاوت حكمفرماست و اين قوانين همهاش هم از نظر علماى علم اخلاق از نظر
روايات اهل بيت عليهمالسلام مخصوصا از نظر روانشناسان قوانين مهمى است يكى قانون
وراثت بود كه به اندازهاى روانشناسها به آن اهميت مىدهندكه مىگويند ببين اين
بچه از كدام خانواده است مىتوانى سعادتش را شقاوتش را بخوانى اين همين روايت شريف
است كه فرمود «اياك و خضر الدمن قيل يا رسول اللّه و من خضراء الدمن قال المرأة الحسناء
فى منبت سوء» ولى بايد فراموش نكنيم حرفهاى روان شناسها يا اين روايت شريف يا
حرفهايى كه ما زديم عليت تامه نيست مسلم اقتضا است اما بخواهيم انكار اقتضا هم
بكنيم از نظر تجربه نمىشود از نظر روايت نمىشود از نظر روانشناسها نمىشود بله
يك حرفى است و آن اين است كه اين قوانينى كه حالا بعضى از آنها را گفتيم بعضى
ديگرش را بعد مىگوييم آيا مىتواند اين قانون وراثت را خنثى بكند يا نه؟ آيا
قانون وارثت تربيت را مثلاً خنثى مىكند يا تربيت قانون وارثت را؟ يك چنين اختلافى
هست كه بعد صحبت مىكنيم. ما مدعى هستيم تربيت مىتواند همه قوانين روانشاسى
قوانين كه از روايات فهميده مىشود خنثى بكند تربيت صحيح يك معلم خوب، سر كار داشتن
بچه با يك مربى فهميده دانا، متدين، بدانم به كار، و حتى يك معلم فهميده يك پدر و
مادرى كه وقت صرف بكند ـ ماها وقتمان را صرف تربيت اولاد نمىكنيم و يك درخت جنگلى
بار مىآيد ديگر هر چه شد شد راستى صرف بكنيم هم مادر بلد باشد كه معمولاً بلد
نيستند هم پدر بداند وقت صرف بكند ـ يك معلم راستى معلم اخلاقش باشد مسلم اين
تربيت همه قوانين را مىتواند خنثى كند و من جمله قانون وراثت آنهايى كه مىگويند
نمىشود مثلاً يك مثال مىزنند مثال شيرينى است مىگويند كه اختلافى بود بين دو
بزرگ و همين جاها آن وقتها كه اسمش قانون وراثت نبود آيا آن اقضائات پدر و مارد وراثت
آيا اين مقدم بر تربيت يا تربيت مقدم بر آن است اختلاف داشتند با هم هميشه با هم
اين نزاع را داشتند هيچ كدام نمىتوانستند يكديگر را راضى بكنند آن وقت يك كدامشان
با مثال مىخواست بگويد كه تربيت مقدم است بر قانون وراثت اين مدتها دو تا سه چهار
تا گربه تربيت كرده بود در وقتى كه مىخواست نهار بخود يك شمعى مىداد دست اين
گربه گربه با دو دستش اين شمع را مىگرفت اين نهار مىخورد كم كم گربهها عادت
كردند ديگر آن وقت يك وقتى آن مهمانى كرد آقا را هم خواند و از جمله كارهايش چهار
گربه در چهار گوشه اين سفره هر كدامشان با دو دست يك شمع در دستشان خيلى زيبا بوده
است خيلى جالب بود. انصافا بدون اين كه گربه مثلاً برود سر آبگوشت و نهار را خودند
بعد از نهار آن آقا كه مىخواست اثبات بكند تربيت مقدم بر قانون وراثت گفت ببين
اقوى دليل شى وقوع شى است من گربه تربيت كردم پس معلوم است اگر بچهام را تربيت
بكنم همين جورها مىشود آن آقا ساكت ماند معلوم مىشود دو تايى آنها آدمهايى
سادهاى نبودند حرف داشتند روى اين حرفها حرف داشتند روى حرفها حساب مىكردند نوبت
مهانى آن آقا شد مهمانى كرد مفصل مدعوين همه نشستند آن به آن آقا گفت گربه هايت را
بياور گربهها هم آمدند در گوشه سفره مثل غلام حلقه به گوش اينها دستشان بود در وسط
نهار آن آقايى كه مىگفت قانون وارثت مقدم بر تربيت است سه چهار تا موش تهيه كرده
بود موشها را انداخت در وسط سفره ناگهان به قول آقاى موش و گربه چه كتاب خوبى است
اين كتاب موش و گربه نمىدانم چرا مرتب چاپش نمىكنند. دو به اين چنگ و دو به آن
چنگ يك به دندان چو شير غران ديگر همه چيز فراموش شد رفتند دنبال موشها و سفره به
هم خورد به آن آقا گفت ببين ممكن است به حسب معمول تربيت مقدم باشد اما آن قانون
وراثت كار خودش را خواهد كرد آن جا كه فرصتى جلو بيايد كار خودش را خواهد كرد
مثلاً مثال مىزنم به آن قضيه مجلس ابن زياد و گفته امام باقر عليهالسلام كه
دستور داد همه اينها را قتل عام كنند يك كسى در جلسه مثل اين كه مىخواست دستور بماسد
امام باقر عليهالسلام يك جمله گفتند همه را هو كردند گفتند كه قرآن راجع به فرعون
مىگويد كه در جلسه پيشنهاد كرد فرعون قتل حضرت موسى را آنها گفتند كه تفحص كن
ببين راست مىگويد، دروغ مىگويد همين جورى قتل عام اما باقر عليهالسلام فرمودند
مىدانى فرق آن جلسه فرعون با اين جلسه تو چيست جلسه تو همه آنها ولد زنا هستند
جلسه فرعون همه آنها حلال زاده بودند اما حلال زاده بودند و فرق تو و فرعون فرق
اطرافيان تو و فرعون اين است لذا مىگويند كه مثلاً ولد زنا نمىدانم ولد حيض لقمه
حرام و آن كسانى كه از خانواده پست هستند به قول روايت پيامبر
صلىاللهعليهوآلهوسلم منبت سوء اينها ممكن است تربيت روى آنها كار كند و راستى
آدمهاى در وضع معمولى يك آدمهاى خوبى يك آدمهاى سر به راهى اما اگر يك وضع
استثنايى آمد جلو آن ذات آن طبيعت كار خودش را مىكند اختلاف هست كه آيا قانون
وراثت مقدم است يا اين آيا تربيت مقدم است يا آن بالاخره بعضى مىگويند تربيت
بعضىها مىگويند قانون وراثت و بعضى از بزرگان هم جمع كردند به همين كه مىگوييم تربيت
مؤثر است در وضع عادى اما در استثناها آن قانون وراثت كار مىكند من يك كتابى دارم
اين كتاب ده تا سخنرانى بوده است در قم فرق قم و يكى از امتيازهاى قم ما با اصفهان
هم همين بود كه اقلاً 30 ـ 40 جلد از من چاپ شده است و اين كتابها شايد ده جلد مال
خط من و قلم من و اينها باشد و 20 ـ 30 جلدش همين بوده است حتى بعضى از آنها به 5
ـ 6 زبان چاپ شده است همين بوده است من ده تا منبر يك جا رفتم يا ماه مبارك رمضان
قم نماز مىخواندم 24 تا منبر آن 24 تا منبر كتاب شده است مثلاً اين جهاد با نفس
يك سنخرانىها بوده كه در آموزش و پرورش حالا ده تا منبر در بازار رفتم يك كتابى
شده است به نام كنترل غرائز و 6 ـ 5 زبان هم چاپ شدهاست شايد بيش از دو سه ميليون هم
چاپ فارسى شده است و آن 7 ـ 8 تا منبر راجع به همين بوده است چه چيزى مىتواند
انسان را كنترل بكند آن وقت آنجا منتهى شديم بهاين كه در موقع عادى خيلى چيزها
علم انسان، عقل انسان، وجدان اخلاقى اسلام تربيت قانون، نظارت ملى اما در وضع
استثنايى هيچ كدام فقط آن كه مىتواند انسان را كنترل بكند دين است آن هم دين
عاطفى نه دين استدلالى خداشناسى را با برهان درست كردن، آن هم نمىشود خوب است
بايد باشد براى ما طلبهها براى همه اما نيروى كنترل كنندهاى باشد نه آن ايمانى
كه برخاسته از تقواست «و اعبد ربك حتى يأتيك اليقين» آن مىتواند كنترل كند و لد
زنا را مىتواند كنترل كرد لقمه حرام را مىتواند كنترل كند كرده است آن بى
تربيىها را مىتواند كنترل كند كرده است و بالاخره اگر آن دين نباشد ديگر هيچ
چيزى نمىتواند كنترل كند البته در وضع عادى خيلى چيزها مىتواند انسان را كنترل بكند
آن حرف آن كتاب اين حرفها را تقريبا سالبه به انتفاء موضوع مىكند حالا شما بگوييد
قانون وراثت مقدم است قانون تربيت مقدم است هر كدام آن بگويد آن و اين بگويد آن
خيلى خوب اين حرفها همهاش خوب است حرفهاى از نظر روانشناسى از نظر اخلاق فوق
العاده متينى است ولى آن چه مىتواند انسان را برساند به آنجا كه يك طرف خدا يك
طرف دنيا دنيا پيش او ارزش نداشته باشد يك روايت از امام حسين عليهالسلام است
خيلى روايت جاذبه دارد خيلى جالب است مىفرمايند «ان الدنيا و ما فيها عند احد من
اولياء اللّه ليس الا كفى الضل» مىفرمايند دنيا و آنچه در دنيا است پيش اولياء خدا
ارزشش كمتر از سايه است سايه چه قدر ارزش دارد يعنى دار الامر بين خدا و دنيا و
آنچه در دنياست و دنيا و آنچه در دنيا است پيش اولياء اللّه هيچ ارزشى ندارد همان
آنكه مولا اميرالمومنين عليهالسلام در نهج البلاغه گاهى مىفرمايند ارزش مثل يك
استخوان خوك دست يك آدم خورهاى حالا ولو حكومت تمام جهان باشد مثل آن بادى كه از
دماغ بز بيرون بيايد عطسه را گاهى انسان مىكند اين اضافه ممكن است يك ارزش به او
بدهد عطسه را گاهى بز مىكند آن هم بچه بز هيچ نتيجه ندارد گاهى هم مىفرمايد اين
رياست از اين كفش كهنه مىخواهم وصله بكنم ارزشش كمتر است ولى اين جمله
اميرالمومنين عليهالسلام خيلى جمله شيرينى است «و اللّه لو اعطيت الاقاليم السبع
و ما تحت افلاكها على ان اعصى اللّه فى نملة اصلبها جلب شعيرة ما فعلته» عالم
هستى را به من بدهند بگويند ظلم كن يك پوست جو از دهن مورچه بى جا بگير نمىكنم
چرا؟ دين دارد آن هم دين عاطفى كه مؤذن گفت «اشهد ان لا اله الا اللّه» امام سجاد
فرمودند پوست من گوشت من استخوان من مىگويد «اشهد ان لا اله الا اللّه» اسمش را
مىگذاريم دين رسوخى دين رسوخ در دل كرده باشد دراثر عبادت ديگر دل را نگه مىدارد
«الا بذكر اللّه تطمئن القلوب» هيچ چيزى نمىتواند انسان را سير بكند بدان، يقين داشته
باش اين آيه شريفه سه چهار تا تأكيد دارد
ديگر بدان يقين داشته باش دينا، رياست همه مردم پشتوانه اينها نمىتوانند تو را
سير كند چه چيزى مىتواند كنترل تو باشد كنترل دل باشد ياد خدا است اين كه تو از
اولياء اللّه بشوى به قول حضرت امام «رضوان اللّه تعالى عليه» همه جا محضر خدا
است ما در محضر خدا ادب حضور بايد مراعات بشود اين كلمه اصلاً اگر مكاسب خوانده
باشيد مرحوم شيخ در آخر مكاسب يك كتابى دارد به نام كتاب عدالت يادم نمىرود مكاسب
ما تمام شده بود آخر سال بود يك ماه وقت داشتيم پيش حضرت آيت اللّه آقاى مرعشى
نجفى متن مكاسب را مىخوانديم و ايشان گفتند حالا كه وقت داريم اين ملحقات و من
جمله اين كتاب عدالت را بخوانيد خدا درجاتشان عالى است عالىتر بكند درس سطح ايشان
خيلى خوب بود من يك مقدار كفايه پيش ايشان يك مقدار مكاسب پيش ايشان خوانده بودم
به قول خودشان راستى خوب ما را ملا سليمانى مىكردند خيلى خوب واضح آن وقت در اين
كتاب عدالت مرحوم شيخ انصارى تقوا را منقسم مىكند به چهارده قسم قسم اولش همين
تقواى منفى است كه انسان راستى اهميت به واجبات مىدهد اجتناب از گناه مىكند اما
به زور اجتناب مىكند از خود به خود مىبندد خيلى خوب است اما اسلام اين را بالاتر
از اين مىگويد مىگويد اگر امام جماعت مىخواهى بشوى اگر بخواهى، قاضى بشوى اگر
مىخواهى مرجع تقليد بشوى اگر مىخواهى رهبر بشوى اين تقواى منفى فايده ندارد بايد
تقواى مثبت باشد بايد بالملكه باشد يعنى به طور نا خود آگاه بايد چشم و زبان اعضاء
و جوارح كنترل باشد كليد داشته باشد اين مرتبه دوم تقوا است كه همين مرتبه دوم
تقوا يعنى به طور ناخود آگاه دين انسان را كنترل مىكند عدالتش انسان را كنترل
مىكند تا كم كم مىرسد به آن بالاتر مراتب و آن مرتبه آخرش عصمت است آن هم عصمت
انبياء عصمت چهارده معصوم مىفرمايد اين مقول به تشكيك است آن قسم اولش تقواى منفى
است آن قسم آخر آخرش آن تقوايى است كه مال اميرالمومنين عليهالسلاماست اما اين را به شما بگويم كه اين
جمله «و اللّه لو اعطيت اقاليم سبع «اين براى اميرالمومنين عليهالسلام نيست كه ما بگوييم مختص آقا است ما
نمىتوانيم نه ما بايد بتوانيم اين گفته اميرالمومنين از باب اين است كه چون
اميرالمومنين عليهالسلاميك مرد الهى است به اين مقام رسيده و همه ما بايد به اين
مقام برسيم و الا بعضى اوقات به جاى اين
كه دنيا ما را گول بزند انگشترمان ما را گول مىزند عبايمان ما را گول مىزند و
اين بايد باشد راستى دوران امر بين دين و دنيا ديگر دنيا پيش آن بشود پوچ بشود هيچ
و الحمدللّه روحانيت از زمان امام صادق عليهالسلام تا به الان نشان داده است
روحانيت شيعه كه اين مقام و منزلت را دارد در ميان آخوندها الحمدللّه هميشه بوده
است يك مردان خدايى كه دنيا پيش آنها اصلاً ارزش نداشته است وقتى تعارض بين دين و
دنيا باشد راستى همه چيز را فداى تشيع مىكرد حالا بچههايش باشد زنش باشد خودش
باشد رياستش باشد پولش باشد و اين در ميان روحانيت شيعه الحمدللّه زياد بوده است
به قول قرآن آقا كه با آخوند هم زياد ميانه خوبى نداشت مىگفت كه نمىتوانى در
تاريخ باطلى را پيدا بكنى كه آخوندى زير آن سند را امضاء كرده باشد اينها مال غير
آخوندها است. مملكت فروشى حيف و ميل كردنها جاسوسى ولى الحمدللّه روحانيت پيش
شيعه اين تقواى مثبت را داشته خيال نكنيد كه حالا يك چيزى باشد نه اصلاً يك ابزار
است براى ما يكدفعه به شما مىگفتم مثلاً رهبرى يك دروغ بگويد يك غيبت بكند خود به
خود از رهبرى مىافتد لازم نيست كسى او را سلبش بكند يك مرجع تقليد پول دوست باشد
پول پرست باشد رياست طلب باشد خود به خود از مرجعيت مىافتد اصلاً مرجع نمىشود
چنان چه اگر يك غيبت بكند دروغ بگويد از مرجعيت خود به خود مىافتد ما شيعهها
خيلى امتياز داريم اين امتيازها را سنى ندارد ديگر سنى مىگويد كه هر كه مىخواهد
باشد حالا يزيد بن معاويه مىگويد مىتواند خليفه بشود به او اميرالمومنين
مىگويند آقا اين افسق الفاسقين مىگويد فسق كه مناط نيست همين به ارث به او برسد
يا به زور بگيرد مىشود اميرالمومنين ولى ما شيعهها يكى از امتيازهايمان امتياز
خيلى داريم يكى از امتيازهايمان همين است كه مىگويند مرجع تقليد اگر يك دروغ
بگويد خود به خود از مرجعيت مىافتد اگر رياست طلب باشد «اما من كان من الفقهاء صائنا
لنفسه حافظا لدينه مطيعا لامر مولاه مخالفا لهواه» آن وقت فللعوام ان يقلدوه» به
چه روايت خوبى است چه افتخار خوبى است براى تشيع و على كل حال اين قوانين كدام
مقدم هم است بر يكديگر آن كار مشكلى است انسان بگويد بعد يك قدرى دربارهاش صحبت
مىكنم ان شاءاللّه اما آن كه بايد بگوييم اشكال هم در آن نيست هيچ كس هم اشكال
در آن ندارد اين است كه اگر مىخواهى بچه تو كنترل بشود دين عاطفى به او بده رهايش
بكن در جامعه همان دين كنترلش مىكند الحمدللّه الان در دانشگاههاكه وضعش بد است محيط
و جامعه كه وضعش بداست ما يك دانشجوهايى خيلى خوبى داريم كه آن كارهاى بد محيط بد
آلوده تأثيرى روى آنها نمىگذارد و سببش همين است دين را به او بده سر و كار با
مسجد و محراب و منبر روحانيت را به او بده رهايش بكن درست در مىآيد همين الان
ببينيد ديروز در زمان طاغوت هم همين بود وقتى پروندهها را مطالعه بكنيم يك درصد
آن مال مسجدىها است مال آنها كه سرو كار با آخوند دارد سر و كار با محراب دارند
سرو كار با منبر دارند يك درصدش هم نيست الان خيلى وضع بد است رئيس دادگسترى اينجا
رئيس دادگسترى مشهد رئيس دادگسترى جاى ديگر مىگويد ما اوقلاً روزى 5 هزار مراجعه
داريم رئيس دادگسترى مشهد كه مىگفت روزى ده هزار و همين جورها است يك مراجعه هم
بايد نباشد من يادم است يعنى به من گفتند اينها را كه مرحوم آخوند گزى يك آخوند
بوده است دادگسترى دستش بوده است دادگسترى شرعى نه طاغوتى و خودش مجتهد بوده اين
سيد محمد درچهاى «رضوان اللّه تعالى عليه» مرحوم آقاى فشاركى اينها هم به او حكم
دادند اين شده بود رئيس دادگسترى اين غالبا بى كار بود هم به نمازش مىرسيد هم به
گرفتن سهم امام و رد سهم امامش مىرسيد، ده هزار معلوم است ده هزار اگر مثلاً شش
ماه طول مىكشد يك سال طول مىكشد ده سال مىكشد حق دارند ديگر روزى ده هزار اين
مراجعاتى كه الان من دارم كه تكان دهنده كمر شكننده است نصفش مربوط به نزاعها است
نزاع برادر با برادر نزاع پدر با پسر نزاع دختر با ماد يك وضعى از كجا سر چشمه
مىگيرد مسجدها خلوت شد منبرها خلوت شد كم فائده شد مردم مدام تبليغ كردند و كردند
كه از آخوند بريدند اول نكبت به سر خودشان
آمد و الا اگر راستى همين دين عاطفى كه تقليدى هم هست صد نود مردم دينشان استدلالى
نيست تقليدى است اما همين مقدار سر كار با آخوند كنترلشان مىكند ديگر اگر
مىخواهيد بچههاى شما كنترل بشوند دين به ايشان بدهيد ابهت روحانيت را در دل
اينها بزرگ كنيد معلوم است وقتى كه يك طلبه با عمامهاش بنشيند با زنش پشت سر
آخوند حرف بزند پشت سر مراجع حرف بزند پشت سر بزرگان حرف بزند پسر خراب در مىآيد
اگر شمر بن ذى الجوشن در نيايد كه بعضى اوقات در مىآيد اما خراب در مىآيد تقصير
كيست؟ اين پدر با اين عمامهاش پشت سر
آخوندها حرف زد اين كه تف بالاى طاق است ابهت روحانيت را در دل اين پسر جايگزين
كنيد رسوخ بدهيد. خدا را قسمش مىدهم به حق مولا اميرالمومنين عليهالسلام با
آن عظمتش كه توجه به اين گونه مطالب به
همه ما عنايت بفرمايد.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد.