بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یفْقَهُوا قَوْلی»
بحث این جلسۀ درس اخلاق، در ادامۀ مبحث«فضیلتهای فراموش شده»، دربارۀ یک فضیلت فراموش شده و بسیار مهم، بهنام فضیلت «فعالیّت» است. همه باید در زندگی تلاش و کوشش و تحرّک داشته باشند. رسیدن به هر خیر و نیکی و فضیلتی، کوشش و فعالیّت میطلبد. امکان ندارد انسان در زندگي خود، اهداف بلند مادي يا معنوي داشته باشد، ولي بدون تلاش و کوشش مداوم به آن اهداف دست يابد. معنا ندارد کسی فعالیّت علمی نکند، اما از علم و دانش برخوردار گردد.
از نظر قرآن شريف، انسان باید برای آنچه میخواهد بهدست بیاورد، سعی و تلاش کند. چنانکه میفرماید: «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى».
بر این اساس، هر ملتی تمدّن دارد، آن تمدّن را از ناحیۀ فعالیّت هدفمند کسب کرده است، چنانکه جامعۀ تنبل و بدون حرکت، نمیتواند از نظر تمدن، جایگاهی در دنیا داشته باشد. متأسفانه اگر به آمار مراجعه کنیم، میفهمیم که آمار کار و تحرّک و تلاش، در کشور ایران از متوسط دنیا کمتر است. این درحالی است که در تعالیم دینی، تأکید فراوانی بر ضرورت فعالیّت برای دنیا و آخرت و پرهیز از تنبلی شده است. مثلاً امام باقر«سلاماللهعلیه» در روایتی فرمودهاند: من از کسی كه در كار دنياى خود تنبل باشد، بیزارم؛ بعد در بیان علت آن فرمودهاند: آنكه در كار دنيایش تنبل است، در كار آخرت خود تنبلتر خواهد بود: «مَنْ كَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَكْسَلُ».[2]
در جنگ جهانی دوم، کشورهایی مثل آلمان یا ژاپن، آسیب فراوانی دیدند و تخریب شدند، اما در اثر تلاش و کوشش و کار، از جوان و پیر و زن و مرد آنها، بالاخره توانستند جبران خسارت کنند و به موقعیّت ممتازی در دنیا دست یابند. کشورهایی که سستی به خرج دادند و در امر آبادی میهن خود کوشا نبودند، پس از آن جنگ دچار محرومیّت شدند. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند: «مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ»؛ یعنی آنكه تن به سستى و تنبلى دهد، حقوق خود و ديگران را ضايع كرده است.
موفقیّت انسانها و ملّتها مرهون تلاش است. اگر ملّتی در راه رسیدن به دنیا و مادیّات فعالیّت جدی داشته باشد، از نظر تمدن به جایگاه دلخواه میرسد؛ اگر هم شخص یا ملّتی برای رسیدن به ارزشهای معنوی، از خود جدیّت نشان دهد، حتماً در آن راه پیروز خواهد شد و به مطلوب خویش دست مییابد.
قرآن کریم میفرماید: انسان در اثر استقامت، میتواند به جایگاهی برسد که ملائکه به استخدام او درآیند: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ، نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَة»[4]؛ هرکه مسلمان واقعی باشد و بگوید الله، اما پابرجا روی اسلام واقعی باشد، یعنی تلاش و کوشش و کار و جدیّت داشته باشد، ملائکه را استخدام میکند و ملائکه بر او نازل میشوند و اگر غم و غصهای دارد، رفع میکنند و به او میگویند غم و غصه نخور و نگرانی از آینده نداشته باش، کارها درست میشود. بعد هم ملائکه به او میگویند: ما هم در دنیا و هم در آخرت، کمک کار تو هستیم.
خدا رحمتش کند، سعدی چه خوش گفته است:
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگـــر که تا چه حد است مقام آدمیّت
جوانهای عزیز! توجه داشته باشید که طبق گواهی تاریخ، قبل از دنیای غرب، مسلمانها تمدّن داشتند. مورّخی نظیر جرجی زیدان که خود مسیحی است و تاریخ تمدن اسلام را نوشته، میگوید: تمدن غرب، مرهون مسلمانها است.
در مقطعی از تاریخ، مسلمین در اثر تلاش و کوشش، و با تکیه بر عقلانیّت، موفقیّتهای چشمگیری از نظر اختراع، اکتشاف و ابتکار در علوم و فنون مختلف کسب کردند؛ ولی بعد تلاش و کوشش آنها مبدّل به سستی و تنبلی شد و به وضعیّت فعلی گرفتار شدند.
در صدر اسلام نیز جدیّت و پشتکار مسلمانان، در پیشبرد اهداف اسلام بسیار مؤثر بود. هشتاد و چهار جنگ به پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» تحمیل شد و مسلمین بدون امکانات از خود دفاع میکردند. در تاریخ میخوانیم که گاهی اسب نداشتند که سوار شوند و پیاده میرفتند؛ بعضی اوقات کفش هم نداشتند که به پا کنند و پارچه به پا میبستند و به بیابان میرفتند؛ دستهای از آنها شمشیر نداشتند و با چماق میجنگیدند، اگر هم شمشیر داشتند، غلاف نداشت؛ در مواردی، یک دانۀ خرما سهمیۀ مشترک دو مسلمان بود؛ یک نفر سلف خرما، و دیگری آب آن را میخورد. بعضی از جنگها در ماه رمضان بود و آنها در گرمای حجاز، با زبان روزه و با دهان تشنه در مقابل دشمنان ایستادگی کردند؛ اما این مسلمانان توانستند پیروز شوند و در پنجاه سال اسلام را در نصف دنیا گسترش دهند و گُردۀ دنیا را تکان دادند، تا جایی که جهانیان از اُبهت اسلام میترسیدند. این پیروزیها، با لطف خداوند و در سایۀ رهبری پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و در اثر تلاش و کوشش و کار مسلمانان، نصیب آنها شد.
وقتی که تلاش و کوشش و جدیت، در بین مسلمانها فراموش شد، رسید به جایی که ما الان از لحاظ علمی و از نظر تمدّن، در جایگاه مناسبی قرار نداریم. امید داشتیم که با استقرار جمهوری اسلامی، این مسائل بهطور کلی حل شود، ولی متاسفانه، با تمام اقدامات خوبی که داشتهایم، هنوز در ابتدای راهیم، تلاش و کوشش و جدیّت و کار صدر اسلام فراموش شده و راحتطلبي و فساد اخلاقی جای آن را گرفته است.
امام صادق«سلاماللهعلیه» از پدر خود، حضرت امام محمّد باقر«سلاماللهعلیه» نقل کردهاند که أميرالمؤمنين«سلاماللهعلیه» مىفرمودند: «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ»[5]؛ یعنی هر كس آب و زمين در اختیار داشته باشد و فقير و نيازمند گردد، از رحمت خدا دور باد.
انسان اینست که اگر بخواهد، میتواند به هرکجا که دوست داشته باشد، برسد، چه در مادیات و چه در معنویّات. امّا الان کار و تلاش و کوشش، برای مردم یک فضیلت فراموش شده است. مثلاً بسیاری از دانشجوها که در دانشگاه درس میخوانند، بهجای تلاش برای تحصیل دانش و ارتقای سطح علمی و تولید علم، به دنبال اتمام درس و گرفتن مدرک هستند تا با آن شغل راحتی پیدا کنند و حقوقی بگیرند و زندگی خود را اداره کنند. دنبال کردن این هدف، نوعی راحت طلبی است؛ تحصیل علم بهمعنای حقیقی نیست، اگر بود، علم جوانان ما باید دنیا را تکان میداد.
امام صادق«سلاماللهعلیه» میفرمایند: دوست ندارم جوانى از شما را به جز در دو حالت ببينم؛ یا عالم و دانشمند باشد، یا جویندۀ علم و دانش: «لَسْتُ أُحِبُّ أَنْ أَرَى الشَّابَّ مِنْكُمْ إِلَّا غَادِياً فِي حَالَيْنِ: إِمَّا عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً»[6].
اساساً اسلام فارغالتحصیلی ندارد. طلبهها فارغالتحصیلی ندارند و کار همیشگی آنها درس دادن یا درس خواندن و تبلیغ دین است؛ اگر طلبهای، بدون عذر موجه، درس نخواند و برنامۀ تحصیل یا تدریس نداشته باشد، نشانۀ تنبلی اوست. هرچه یک طلبه جلوتر رود، کارش در تعلیم و تعلّم بیشتر میشود. مراجع تقلید درشبانه روز، چندین ساعت کار علمی، فرهنگی یا اجتماعی دارند. بالاترین لذت هم برای آنها کار و تلاش و کوشش است.
دربارۀ مرحوم میرزای بزرگ، همان مرجع تقلیدی که تنباکو را تحریم کرد و گُردۀ غرب را به خاک مالید، نقل میکنند که ایشان مریض بود و لحظات آخر عمر را سپری میکرد. اطاق ایشان پر از عالم دینی بود و میخواستند آقا را به حرف درآورند، اما نمیشد. مثلاً میگفتند: امپراتور فلان کشور به شما اظهار ارادت کرده و از اینگونه حرفهای تشریفاتی میزدند، اما ایشان جواب نمیداد. بالاخره یک طلبه فهمید چه کند و یک سؤال شرعی از میرزای بزرگ پرسید. ایشان چشمها را باز کرد و سؤال او را با استدلال فقهی پاسخ داد. دوباره چشمها را برهم گذاشت، تا اینکه از دنیا رفت.
مرحوم آیتالله روضاتی«رحمتاللهعلیه»، از مراجع بزرگ بوده است؛ نقل شده است که ایشان در ساعات پایانی عمر خویش، علما را خواست و گفت بالاترین جلسه، جلسۀ علم است؛ من دلم میخواهد در جلسۀ علم بمیرم. یک بحثی را شروع کنید و با هم مباحثه کنید تا من در جلسۀ علم از دنیا بروم.
کسانی که موفق به اختراع شدهاند، خیال نکنید کار آنها ساده بوده است! دانشمندانی که اختراع یا اکتشاف یا نوآوری دیگری، از خود به یادگار گذاشتهاند، با تلاش و با جدیّت و با پشتکار مثال زدنی، به اهداف خود رسیدهاند.
اگر جوانان زندگینامۀ دانشمندانی مثل اینشتین یا پاستور یا ادیسون را بررسی کنند، میفهمند که این افراد با چه سختی و بدون امکانات، درس خوانده و تلاش کرده و در کار خود موفق شدهاند و توانستهاند با عبور از موانع، خدمات بزرگی برای مردم و اجتماع بشری داشته باشند.
بزرگان جملهای دارند و چقدر جملۀ خوبی است؛ میگویند: نمیدانم، نمیتوانم و نمیشود در قاموس انسانها راه ندارد. اگر کسی بخواهد، میداند و اگر بخواهد، میتواند و اگر بخواهد، میشود. اگر نشد، نخواسته است. اگر ندانست، نخواسته است و اگر نتوانست، نخواسته است، وگرنه نمیدانم و نمیشود و نمیتوانم در قاموس انسانها راه ندارد. انسان میتواند به هرکجا که بخواهد، برسد.
علاوه بر تجربه، قرآن کریم میگوید: ای انسان! جهان هستی مسخّر توست: «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة»؛ محتوای این آیۀ شریفه، چندین مرتبه در قرآن تکرار شده است. یعنی ای انسان! آیا نمیبینی که عالم وجود مسخّر توست؟ یعنی تویی که باید به کهکشانها بروی و تویی که باید به آسمان دوم و سوم و بلکه بالاتر، به آسمان هفتم بروی.
مرحوم شیخ مفید«ره» در کتاب اختصاص، روایتی نقل میکند که بر اساس آن، در زمان ظهور امام زمان«ارواحنافداه»، اینگونه میشود: «إِنَّهُ سَیرْكَبُ السَّحَابَ وَ یرْقَى فِی الْأَسْبَابِ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ»؛ انسان حرکت میکند و از این کهکشانها رد میشود. بعضی از این ستارهها و کهکشانها، هزار سال نوری طول میکشد تا نورش به ما برسد؛ اما انسان تسخیر میکند و از آسمان اول به دوم و بالاتر میرود.
هنوز علم نمیداند که آسمان دوم کجاست و قرآن میگوید: هفت آسمان داریم. اما الان علم نمیداند که آسمان دوم چیست و هفت زمین چیست و آسمان سوم و چهارم و هفتم و قلم و کرسی به چه معنایی است؟ اما این روایت میگوید: با تلاش و کوشش و به عبارت دیگر با خواستن، میتوان از کهکشانها رد شد.
به قول سعدی:
اگـر ايـن درنـده خـويـى ز طـبيعتت بميرد |
همه عمر زنده باشى به روان آدميّت |
رسد آدمى به جايى، كه به جز خدا نبيند |
بنگر كه تا چه حدّ است، مكان آدميّت |
طَـيَـران مـرغ ديـدى؟ تو ز پاىبند شهوت |
بـه در آى تـا بـبـيـنـى، َطـيَران آدميّت |
اگر اکنون جامعۀ ما از جهاتی به سایر کشورها احتیاج دارد، اگر برای ساخت بعضی ماشینآلات و تجهیزات و وسایل، وابسته و محتاج به کشورهای دیگر هستیم و هنوز خودکفا نشدهایم، نشانۀ آن است که به اندازۀ لازم کار و تلاش از یک سو، و تفکّر و تعقّل از سوی دیگر، در جامعه نبوده است. چرا به جایی رسیدهایم که تحریم، یک جنگی برای ما شده است؟ چرا باید کشورهای دیگر ما را تحریم کنند و ما در بن بست بمانیم؟ در حالی که ما باید به قدری قدرت داشته باشیم که در صورت لزوم، بتوانیم آنها را تحریم کنیم. این در اثر چیست؟! چرا چنین است؟!
امام صادق«سلاماللهعلیه» در نامهای به یکی از اصحاب نوشتهاند: در فراهم آوردن معيشت خود تنبل مباش، كه سربار ديگران خواهى شد.[10]یک ملّت نیز اگر بخواهد سربار و محتاج دیگران نباشد، باید همۀ افراد آن ملّت، در انجام وظایف کوشا باشند و از کار و تلاش، مضایقه نکنند.
خلاصه اینکه نخواستهایم، وگرنه خداوند تعالی زمینۀ پیشرفت و تعالی را برای همۀ بندگان خود فراهم ساخته است. بنابراین کسی حق ندارد بگوید نمیشود، برای آنکه افراد و امّتهایی اراده کردند و با تلاش خود به هرچه میخواستند، رسیدند؛ افتادند در معنویت و به مقامات والایی رسیدند، افتادند در مادیت و به درجات عالی دست یافتند.
راوی نقل کرده است که روزی امام صادق«سلاماللهعلیه» به من فرمودند: به چه كاری مشغول هستی؟ گفتم: اين روزها كارى نمىكنم. فرمودند: چنين است كه اموالتان از دست مىرود؛ و از كار نكردن من سخت ناراحت شدند.[11]وقتی کار و تلاش در بین ملّتی، یک فضیلت فراموش شده باشد، ناچارند شاهد اتلاف اموال خود باشند و بیگانگان با تسلّط بر آنان، اموال و منابع آن ملّت را به یغما میبرند.
امام کاظم«سلاماللهعلیه» در روایتی نقل کردهاند که پدرم امام صادق«سلاماللهعلیه» به یکی از فرزندان خود چنین سفارش فرمودند: «إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[12]؛ از تنبلى و بىحوصلگى بپرهيز، زيرا كه اين دو، تو را از رسيدن به بهرۀ دنيا و آخرتت باز مىدارند. همچنین در روايت ديگري از امام صادق«سلاماللهعلیه» نقل شده که فرمودند: از تنبلي و بيحوصلگي بپرهیز، که این دو، کليد همۀ بدیها است؛ زيرا آدم تنبل هيچ حقى را ادا نمىكند، و آنکه بىحوصله است، صبر و تحمّل هيچ حقى را ندارد.[13]
انشاءالله در زمان ظهور امام زمان«ارواحنافداه»، و در دوران رجعت، یعنی در زمان حکومت اهلبیت«سلاماللهعلیهم»، طبق آنچه در روایات آمده است، دنیا برای مردم بهشت میشود. آن زمان، از نظر اختراع، از نظر استغناء و از نظر امکانات، بهترینِ زمانها است؛ زندگی منهای فقر، زندگی منهای بیماری و زندگی منهای اختلاف، نصیب آدمیان میشود و بالاخره در آن دوران، زندگی مردم به تمام معنا، انسانی خواهد شد.
بحث ناقص است، انشاءالله در جلسۀ آینده ادامۀ آن بیان میشود.
[1]. نجم، 39: «و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست.»
[3]. نهج البلاغه، حکمت 239.
[4]. فصلت، 30: «در حقيقت، كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست؛ سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآيند [و مىگويند:] هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد، در زندگى دنيا و در آخرت دوستانتان ماييم.»
[6]. الأمالي(للطوسي)، ص303.
[7]. لقمان، 20: «آيا ندانستهايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است، مسخّر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است؟.»
[8]. ر.ک: إبراهيم، 33؛ نحل، 12؛ حج، 65و ...
[13]. من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 169.