جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۱۰ فروردين


 
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»
  • پيام تسليت در پى حادثه تروريستى در شهر كرمان
  • اطّلاعیّه

  • -->

    اصل سوم: نبوت(ابزار پيامبران براى هدايت انسان‌ها)

    انبياى عظام و اوصياى كرام براى هدايت مردم و رساندن پيام الهى به ايشان، نيازمند ابزارى هستند. همان دلايلى كه بر لزوم بعثت پيامبران و نازل كردن كتابهاى آسمانى و نصب اوصياء دلالت دارد(قاعده لطف، قاعده حكمت و قاعده لزوم افاضه فيض)، همچنين دلالت مي‌كند كه خداوند متعال ابراز و وسايل هدايت را نيز با آنان فرستاده است. اين وسايل و ابزار عبارت است از:

     

    1) هدايت تشريعى «وحى»

     مراد از هدايت تشريعى همان «وحى» است كه رابطه شهودى ميان خداوند متعال و پيامبران گرامى اوست، به عبارت ديگر همان «علم حضورى» است كه همه انبياء به اندازه احتياج و به قدر وُسعت وجودى خود، داراى آن بوده‏اند و به همين دليل است كه تفاوت ميان پيامبران از نظر علم و سعه وجودى بسيار زياد است در حالى كه از نظر اصلِ القاى وحى‏ به آنان از سوى خداوند، تفاوتى ندارند و لذا قرآن شريف اگرچه مي‌‏فرمايد كه:

    »لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ».]   - بقره / 285. [

    »در ميان هيچ يك از پيامبران او فرقى نمي‌‏گذاريم».

    ولى در عين حال تصريح مي‌‏كند كه:

    »تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍهم وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ».]   - بقره / 253. [

    »بعضى از آن رسولان را بر بعضى ديگر برترى داديم .... و درجات بعضى از آنان را بالا برد».

    لذا بسيارى از انبياء إلهى به اندازه مقام تبليغى و وظايفى كه داشته‏اند، داراى اين علم حضورى و وسعت وجودى بوده‏اند و بعضى از آنان نظير حضرت آدم و پيامبران اولوالعزم:، علاوه بر علم به كلّيه احكام الهى، به كلّيه موضوعات خارجى تكوينى نيز علم داشته‏اند و به عبارت قرآن شريف «علم به همه اسماء» و به اصطلاح متكلّمين «علم غيب به موضوعات خارجيّه» داشته‏اند.

    »وَ عَلَّمَ ادَمَ الْاَسْماءَ كُلَّها».]   - بقره / 31. [

    »همه نام‌ها را به آدم آموخت».

    »وَ اُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فى بُيُوتِكُمْ».]   - آل عمران / 49. [

    »و شما را از آنچه مي‌خوريد و آنچه در خانه‏هاى خود ذخيره مى‏كنيد خبر مي‌دهم»

    ولى در اين ميان  حضرت خاتم الانبياء محمد بن عبداللَّه«ص» و اوصياء گرامى ايشان:، چون به معناى حقيقى، «انسان كامل» هستند و به عبارت دقيق و عميق فلسفى و عرفانى، «تجلّى حقّ تعالى با همه اسماء و صفات حتى اسماء و صفات مُسْتَأثِره» مي‌‏باشند، لذا «علم مطلق حقّ در ماسِوَى اللَّه» مي‌باشند و قرآن شريف از باب نمونه، گاه همه عالم هستى را محضر در اوصياء گرامى نبى‏اكرم«ص» مي‌‏داند و اوصياء گرامى را در محضر پيامبر خاتم«ص»:

    »وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً».]   - بقره / 143. [

    »شما را امّت ميانه‏اى قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر هم بر شما گواه مي‌باشد».

    و گاه قرآن شريف را علم ما سوى اللَّه معرّفى مي‌كند و وصى گرامى پيامبر«ص»، يعنى اميرالمؤمنين«ع» را عالم به همه اين قرآن مي‌‏داند:

    »وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْنى وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ».]   - رعد / 43. [

    »كسانى كه كافر شدند مى‏گويند: تو پيامبر نيستى، بگو كافى است كه خداوند و كسى كه علم كتاب نزد اوست ميان من و شما گواه باشد».

     

     2) هدايت تكوينى «معجزه»

    مراد از هدايت تكوينى، معجزه است كه هر پيامبرى بايد براى اثبات نبوّت خود داشته باشد، همانگونه كه تمام پيامبران داشته‏اند:

    »لَقَدْ َارْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ».]   - حديد / 25. [

    »ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم».

    و مراد از معجزه آن است كه احدى نتواند آن را بياورد، گرچه از اهل رياضت يا كرامت باشد، مانند عصاى حضرت موسى«ع» و زنده كردن مردگان توسّط حضرت عيسى«ع» و نزول قرآن كريم كه معجزه جاويد نبى اكرم«ص» است.

    البته در يك معناى وسيع‏تر و با يك برداشت دقيق‏تر، مي‌توان گفت كه: مقصود از اين هدايت تكوينى، همان واسطه فيضى است كه فلاسفه بزرگ مانند صدر المتألّهين درباره آن حرف‌هاى شنيدنى و قابل دقّت و تعمّق دارند و از آن به «امامت تكوينى» و يا «امامت در قرآن» ياد كرده‏اند و هر يك از انبياء و اوصياء به مقدار سعه وجودى از اين هدايت تكوينى بهره‏اى داشته‏اند. غالب آنان به اندازه احتياج در امر نبوّت از آن واسطه فيض بهره و برخى از آنان به طور مطلق واسطه فيض حقّ تعالى بوده‏اند، ولى فقط در زمان نبوّت:

    »وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً يَهْدُونَ بِاَمْرِنا».]   - انبياء / 73. [

    »و ايشان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مي‌‏كردند».

    امّا پيامبر گرامى و اوصياى بزرگوارش بر اساس قاعده «امكان اشرف» واسطه فيض بين خداوند و آنچه غير اوست، از ازل تا ابد هستند:

    »اِنَّما وَلِيُّكُمْ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ امَنوُا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ راكِعُونَ».]   - مائده / 55. [

    »سرپرست و ولىّ شما تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند، همان‌ها كه نماز را بر پا مي‌دارند و در حال ركوع زكات مي‌‏دهند».

     

    3) عصمت

    با كمى دقّت روشن مى‏شود كه انبياى عظام و اوصياى گرامى او از گناه و خطا و سهو و نسيان محفوظ هستند، زيرا:

    اوّلاً: قاعده حكمت و لطف و افاضه فيض كه بر لزوم فرستادن پيامبران و نازل كردن كتب آسمانى و نصب اوصياء دلالت دارد، همچنين دلالت مى‏كند كه آنان بايد از معصيت و سهو و نسيان مصون باشند.

    ثانياً: اگر گناه يا سهو و نسيانى در زندگى آنان باشد، اطمينان در وحى و رساندن احكام الهى از آنان سلب مى‏شود و براى حفظ اعتماد مردم به آنان و اينكه آنان را واسطه مطمئنّى بدانند بايد از لغزش‌ها مصون باشند.

    ثالثاً: عصمت و مصونيّت از مراتب ايمان است. همانطور كه ما از بسيارى چيزها مصون هستيم مانند خوردن زهر، رفتن در آتش، و اتّصال به برق .... چون به بدى آنها يقين داريم، انبياء و اوصياء نيز چون به آلودگى گناه و زشتى آن علم دارند، از اين جهت، از نزديك شدن به آن و آلوده شدن به آن مصون مى‏باشند، بنابراين بايد گفت عصمت از مراتب بالاى ايمان به مبدأ و معاد است.

    رابعاً: پروردگار عالم سند قرآنى ارائه داده است كه همه انبياء و اوصياء بلكه مقرّبان درگاه او مصونيّت دارند:

    »قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَاُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعينَ اِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين».]   - ص / 83 - 82. [

    »(شيطان) گفت: به عزّت تو سوگند، همه آنان را گمراه خواهم‏كرد مگر بندگان‏خالص تو را».

    همچنين خداوند متعال سند قرآنى ارائه داده است كه ظالم و گناهكار لياقت مقام نبوّت و وصايت را ندارند:

    »لا يَنال عَهْدى الظَّالِمينَ».]   - بقره / 124. [

    »پيمان من به ستمكاران نمي‏رسد».

    همچنين با تأكيد مخصوصى، پيامبر گرامى اسلام و اوصياى گرامى او و دختر شايسته او را از هر گونه آلودگى و خطا و نسيانى محفوظ داشته است:

    »اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً».]   - احزاب / 33. [

    »خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما اهل‌بيت دور كند و شما را پاك سازد».

     

     پاسخ به يك سئوال

    در اينجا ممكن است اين سئوال مطرح شود كه اگر انبياء و اوصياء: معصوم هستند پس چرا در قرآن كريم و روايات شريف، مخصوصاً در دعاهايى كه از امامان معصوم: نقل شده است، نسبت معصيت و خطا و نسيان به انبياء و اوصياء داده شده است؟ بزرگان دين به اين مسأله جواب‌هايى داده‏اند. بهترين جواب، جوابى است كه مرحوم حاج مولى هادى سبزوارى در آخر كتاب منظومه فرموده است. ايشان مى‏گويد :

    مَراتِبُ التَّوبِ كَمَراتِبِ التُّقى

    مِنْ حُرمَةٍ اَوْ حِلٍّ اَوْ غَيْرِ اللِّقاءِ

    يعنى مراتب توبه مانند مراتب تقوا متفاوت است، گاه توبه به جهت انجام گناه است، گاه به دليل ترك اَولى «ترك امر بهتر» و گاه به خاطر توجّهاتى است كه به غير حقّ تعالى مي‏شود. به عبارت رساتر از مثل حضرت آدم«ع» انتظار نبود از آن گندم كه از خوردن آن نهى شده بود، بخورد و خود را گرفتار كند و معلوم است كه اين ترك اَولى براى او كه در مقام نبوّت است همانند گناه بزرگى است كه استحقاق آن همه رنج‌ها را داشت.

    »وَ عَصى ادَمُ رَبَّهُ فَغَوى».]   - طه / 121. [

    »آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت».

    يا مثلاً تماس پيامبر گرامى«ص» با غير خداى متعال نيز كدورت آور است و با اين كار، قلب مبارك ايشان زنگار مى‏گيرد و اين زنگار رفع نمى‏شود مگر با استغفار. از اين جهت از ايشان نقل شده كه فرمودند:

    »اِنَّهُ لَيُغانُ عَلى قَلْبى فَاَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِى الْيَومِ سَبْعينَ مَرَّةً».]   - بحار الانوار، ج 60، ص 183. [

    »به درستى كه كدورت قلبم را مى‏گيرد، پس در هر روز هفتاد مرتبه از خدا طلب مغفرت مي‏كنم.»

    توجّه چنين انسان‌هاى بزرگى به اين دنيا با آن همه كدورت‌ها و ظلمت‌هاى موجود در عالم فانى، موجب مى‏شود تا آنان به خاطر همين توجّه، خود را گناهكار ديده و استغفار نمايند.

     

    4) تزكيه

    تزكيه نيز يكى از وسايل و ابزار پيامبران در امر هدايت بشريّت است. از قرآن شريف استفاده می‌شود كه تمام پيامبران براى تزكيه و تهذيب آمده‏اند و بخصوص در مورد رسول گرامى اسلام«ص» در قرآن شريف چنين فرموده است:

    »هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الْاُمّيّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ اياتِهِ وَ يُزَكّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ».]   - جمعه / 2. [

    »او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده فرستاده‏اى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها بخواند و آنها را پاك گرداند و به آنان كتاب و حكمت بياموزد».

    وقتى چنين باشد، طبعاً خود پيامبران نيز نبايد رذيله‏اى داشته باشند، بلكه عقل حكم مى‏كند كه بايد مهذّب و مبرّا از هر رذيله‏اى باشند. علاوه بر اين اگر رذيله‏اى بر كسى حكم‏فرما باشد، انديشه و گفتار و كردار او از همان‏رذيله‏تأثير جدّى‏ خواهد پذيرفت:

    »قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ».]   - اسراء / 84. [

    »بگو هر كس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مي‌‏كند».

    و از اين جهت اعتماد از او سلب خواهد شد.

    همان دلايلى كه دلالت بر عصمت انبياء و اوصياء داشت، بر لزوم تزكيه و بر اينكه پيامبران الهى و اوصياى ايشان بايد از هر صفت رذيله‏اى مبرّا باشند، نيز دلالت‏دارد.

     

    5) تحليه

    بسيارى از صفات نيكو و فضائل نيز از ابزار كار پيامبران گرامى و اوصياى آنان در امر هدايت بوده است كه بدون آنها موفّق به انجام رسالت خويش نبوده‏اند. سعه صدر، صبر، استقامت، رأفت، عفو، تواضع و .... از جمله اين صفات بوده‏اند. قرآن كريم خطاب به پيامبر اسلام«ص» مي‏فرمايد:

    اصول اعتقادى / نبوّت حضرت محمد بن عبداللَّه صلى الله وعليه وآله وسلم

    »وَ لَو كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبَ لَاْ نَفضُّوا مِنْ حَولِكَ».]   - آل عمران / 159. [

    »و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده مي‌‏شدند.»

    »و اخْفَضْ جَناحَكَ لِمَن اتّبَعَكَ مِنَ المُؤْمنين». ]   - شعراء / 215. [

    »و در مقابل تمام پيروان با ايمانت تواضع كن».

    »و اسْتَقِمْ كَما اُمِرْتَ».]   - شورى / 15. [

    »و آنچنانكه مأمور گشتى، پايدارى كن».

    در پايان اين فصل ذكر اين نكته لازم است كه: وحى يا همان هدايت تشريعى كه به عنوان اوّلين ابزار انبياء براى هدايت بشر پيرامون آن سخن گفتيم، مرتبه‏اى عاليه از ارتباط نياز به مقدماتى دارد كه عبارت از طى كردن منازل هفت گانه: «يقظه، توبه، تقوا، تخليه، تحليه، تجليه و لقاء» است و تا اين منازل گذرانده نشود، آن ارتباط هرگز بوجود نخواهد آمد، چرا كه «نبوت» مرتبه‏اى عاليه از مراتب «عبوديّت»است و تا اين منازل طى نشود، حقيقت «عبوديّت» هم حاصل نخواهد شد چه رسد به مقام «نبوّت».

    با اين بيان روشن مى‏شود كه وجود شرايط و ابزارى كه پيرامون آن بحث كرديم، براى انبياء و اوصياء:، يك امر عرفانى ضرورى است و نزد اهل معرفت، در سرحدّ بداهت است.

    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365