جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ پنج شنبه ۹ فروردين


 
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»
  • پيام تسليت در پى حادثه تروريستى در شهر كرمان
  • اطّلاعیّه

  • -->

    عنوان درس: زني که شوهرش مفقود شده است
    موضوع درس:
    شماره درس: 21
    تاريخ درس: ۱۳۹۲/۶/۳۱

    متن درس:

    أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

     

    مرحوم محقّق مسئله‌ای را عنوان فرمودند که با مسئلۀ قبلی خیلی به هم نمی‌خورد. در مسئلۀ قبل بالاخره ایشان رسیدند به آنجا که زنی که شوهرش گم شده است، بعد از یأس و بعد از 4 سال، حاکم به او می‌گوید عدۀ وفات نگاه دار و بعد از 4 ماه و ده روز که عدۀ وفات تمام شد، می‌تواند شوهر کند. قبلاً هم فرمودند درحالی که آن 4 سال و قبل و بعد آن اگر پدر شوهر چیزی دارد و می‌تواند، باید خرج و مخارج این خانم را بدهد، و الاّ بیت المال باید خرج و مخارج این خانم را بدهد. مسئله هم تمام شد، اما ما قبول نکردیم و گفتیم قاعده اقتضاء می‌کند که حاکم شرع این زن را طلاق دهد و اگر طلاق رجعی است، باید عده نگاه دارد و اگر شوهرش آمد، این زن از شوهر اول است و اگر عده تمام شد، ولو شوهر آمد و ولو این زن ازدواج نکرده، اگر هم بخواهند با هم زندگی کنند، باید عقد جدید بخوانند.

    مسئله‌ای را که مرحوم محقّق در اینجا فرمودند، اینست که نفقۀ این خانمی که در عدۀ طلاق رجعی است، برعهدۀ کیست؟! و تردید هم می‌کنند و بعد از تردید می‌فرمایند عده از شوهرش است و چون در طلاق رجعی است، باید نفقۀ او داده شود و اگر از شوهر دسترسی دارند، از او می‌گیرند و اگر دسترسی ندارند، ولی او یعنی پدرش باید این نفقه را بدهد. لذا دو مسئله به هم می‌خورد، برای اینکه مرحوم محقق قضیۀ طلاق را جلو نکشیدند و ایشان عدۀ وفات را فرمودند و اینکه در عدۀ وفات، خرج و مخارج از کیست. و اینکه اگر کسی شوهرش مرد، 4 ماه و ده روز باید عده نگاه دارد و حرام است که تزیّن کند و لباس الوان بپشود و اینکه از خانه بیرون رود یا نه، اختلافی بود و ما گفتیم از خانه بیرون نرود، الاّ در ضرورت و اما نفقۀ این زن از خودش است و مثل طلاق باین است، همینطور که در طلاق باین درحالی که عده هم باید نگاه دارد، اما خرج و مخارج برعهدۀ خودش است، در عدۀ وفات نیز همین است. فقط در عدۀ رجعی است که شوهر باید خرج و مخارج این زن را بدهد، آن هم برای اینکه در حکم زن بودن اوست و لذا نمی‌تواند او را از خانه بیرون کند و این خانم هم حق مسکن دارد و هم حق خوراک و پوشاک دارد. و اما اگر عده، عدۀ باین و طلاق باین شد، یا عدۀ وفات شد؛ آنگاه خرج و مخارج برعهدۀ خانم است. لذا اگر خانم چیزی دارد، از مال خودش خرج می‌کند و اگر چیزی ندارد، واجب النفقۀ پدر و مادرش است و پدر و مادر باید او را ببرند و خرج او را بدهند و اگر ندارند، انگاه بیت المال باید متکفّل شود و مسئل ما و مسئلۀ طلاق و عدۀ وفات و عدۀ طلاق باین و رجعی در مسئلۀ ما و مسئلۀ قبل تفاوتی ندارد، لذا روی فرمایشی که مرحوم محقق کردند و فرمودند اگر شوهرش گم شده و ولی او چیزی ندارد، پس بیت المال مسلمانها باید بدهد. زن هم عدۀ وفات نگاه می‌دارد و اگر پدر و مادر داشته باشد و بتوانند او را اداره کنند، او را اداره می‌کنند و الاّ باید از بیت المال مسلمانها بخورد، البته نه به عنوان عدۀ وفات بلکه به عنوان فقر و به عنوان اینکه این زن بی سرپرست است و چیزی ندارد و حاکم شرع باید او را اداره کند. لذا این فرمایش مرحوم محقق که می‌فرمایند آیا نفقه از کیست! و بعد می‌فرمایند برای اینکه طلاق از حاکم است، بنابراین معنا ندارد که از زوج باشد و بعد هم تقویت می‌کنند و می‌گویند نفقه را باید زوجی که مفقود است، بدهد، یعنی از مالش بردارند. همۀ اینها با مسئلۀ قبلشان سازگار ندارد و نمی‌دانم چطور باید آن را درست کرد. مرحوم صاحب جواهر هم خیلی اعتنا به این حرف ندارند و مسئله را متعرض می‌شوند بدون اینکه این شبهۀ مرا بکنند و بعد می‌فرمایند این طلاق را حاکم داده و از طرف شوهرش داده، بنابراین طلاق رجعی است و شوهرش اگر مالی دارد، از مالش برمی‌دارند و اگر مال ندارد، ولی او یعنی پدرش باید بدهد و اما اینکه پدر این زن باید خرج و مخارج را بدهند، اصلاً مرحوم صاحب جواهر متعرض این مسئله نمی‌شود و دَوَران امر بین اینکه حاکم بدهد یا از مال او بردارند و می‌فرمایند از مال او بردارند، همینطور که مرحوم محقق هم فرمودند. حال درست کردن بین این دو مسئله هم مشکل است. مسلّم مطالعه کردید و این چیزهایی که گفتم به ذهنتان آمده و اگر کسی مسئله را حل کرده، به من بنویسد تا من برای آقایان بخوانم و انشاء الله از فرمایش او استفاده کنیم.

    این هم مسئلۀ 8 بود که گفتم راجع به این مسائل خیلی در فقه ما بررسی نشده، لذا سربسته از مسئله گذشتند در حالیکه همیشه مبتلابه بوده و الان هم خیلی مبتلابه است. حال که آنها خوب متعرض نشدند، پس وظیفۀ شماست که خوب متعرض شوید و خوب بنویسید و جزوه داشته باشید و جزوۀ شما روزی به درد می‌خورد.

    استاد بزرگوار ما آقای بروجردی در آخر عمر که پیر شده بودند و نمی‌توانستند مطالعه کنند و از آن طرف هم الحمدلله ریاست ایشان یک نحو ریاست جهانی در تشیّع شده بود و خیلی کار داشتند. ایشان از کسانی بودند که در مقابل طاغوت حسابی ایستادگی می‌کردند و خیلی هم غم داشتند و از نظر سیاسی در رفاه نبودند و غم و غصه داشتند، اما آنچه کار را برای ایشان حل می‌کرد، همین بود که در جوانی جزوه داشتند و بعضی اوقات هم افتخار می‌کردند و افتخار برای اینکه به ما بگویند و می‌گفتند مثلاً این جزوه را تاریخ گذاشتم و در 24 سالگی جزوه را نوشتم و حالا جزوه را برای شما می‌خوانم. این خیلی خوب بود، هم افتخار برای خودشان بود و هم به ما طلبه‌ها یاد می‌دادند و هم بالاخره هر طور که بود درس را تعطیل نمی‌کردند مگر چند روز آخر عمر که برای درس نیامدند. ولو چیزی هم نداشت اما مقیّد بودند که بیایند و همان آمدن و حرفهایشان مانند یک دریا تلاطم پیدا می‌کرد و ما استفاده می‌کردیم. لذا این فرض من گرفته شده از کار آقای بروجردی است و همۀ شما عزیزان باید چنین باشید. مثلاً برای مباحثۀ من از قبل شرایع را خوب ببینید و یا یک ساعت یا دو ساعت جواهر را مطالعه کنید که جواهر ام الکتاب است و همۀ اقوال را نیز دارد. و شما هم اگر کتابهای دیگر را مطالعه نکنید، طوری نیست برای اینکه جواهر، همۀ اقوال را دارد، همۀ روایات را نیز دارد. نمی‌گویم به وسائل مراجعه نکنید برای اینکه در فقه ما باید به اصل یعنی وسائل مراجعه کنیم، اما اگر به وسائل هم مراجعه نکنیم، جواهر همۀ روایات را دارد. از خودشان نیز کتابشان ام الکتاب است و خودشان هم شیخ المشایخ هستند و همه چیز دارند. لذا دو ساعت باید پیش مطالعه داشته باشید و بعد از پیش مطالعه باید در اینجا با هم مباحثه داشته باشید و گفته‌های مرا ضبط کنید و در شب حرفهای مرا با جواهر تطبیق کنید که آیا حرفهای من علیه جواهر درست هست یا درست نیست، آنگاه به قول حاج شیخ عبدالکریم، موقع تحشیۀ شماست و شما باید جزوه بنویسید؛ که الان دمُده شده و کهنه شده و اصلاً چیزی به عنوان مطالعه نیست چه رسد به جزوه نویسی و شما باید جزوه بنویسید و پای جزوه هم تحشیه بزنید و به من ایراد کنید. مثلاً بنویسید و فیه این آقا جواهر را خوب نفهمید و جواهر می‌خواهد این را بگوید و اگر ایرادش وارد است، الحمدلله تشکر می‌کنم و اگر ایرادش وارد نیست، دلیل می‌آورم. بعد هم فردا یک مباحثۀ یک ساعته یا دو ساعته روی این درستان داشته باشیم. به این یک درس خارج می‌گویند. جسارت می‌کنم اما هیچکدام از شما چنین نیستید و حتی یک دهم نیز نیستید و ده برابر نقص دارید. بله، اگر اینطور درس بخوانید، بعد از چند سال مجتهد می‌شوید و بالاخره همۀ مراجع استعدادهایشان بیشتر از شما نبوده و من روی مراجع فعلی و مراجع گذشته مطالعه دارم و آنها استعداد و نبوغ نداشتند بلکه کار داشتند. به قول انیشتین که از او پرسیدند نبوغ یعنی چه؟ و او گفت نبوغ سرم نمی‌شوم و فقط این را می‌دانم که هرکه کار کند، به هدف می‌رسد. لذا استعداد و اینکه شما بگویید آنها ذهن و حافظه و درکشان خوب بود و یا استادشان غیر از استادهای ما بود، همه عذر بدتر از گناه است. لاأقل بعضی اوقات اقای داماد به من می‌گفتند فلانی فقه مشکل است و من دیشب هشت سال روی این مسئله مطالعه کردم. آنگاه می‌شود مسئلۀ دامادی با چقدر تحقیق و چقدر دقیق و عالی.

    مسئلۀ بعد اینست:

    (إذا أتت بولد بعد مضي ستة أشهر من دخول الثاني لحق به) لقاعدة الفراش. (ولو ادعاه الاول و ذکر انه وطئها سراً لم یلتفت الی دعواه) لانّ اول الدعواه مقدمة لاصالة الصحة و لما لم یعلم و لا من قبَلها فبقاعدة الفراش.

    اگر این زنی که شوهرش مفقود است، شوهر کرد و بعد از 6 ماه بچه پیدا کرد.

    این هم با مسئلۀ سابقشان جور در نمی‌آید برای اینکه گفتند باید 4 سال صبر کند و آنگاه عدۀ وفات بگیرد و بعد از عدۀ وفات می‌تواند شوهر کند و اما قبل از عدۀ وفات و قبل از تفحص نمی‌تواند شوهر کند. حال فرض مسئله را کجا کردند که اگر خانمی شوهرش مفقود شده بود و شوهر دوم کرد که 6 ماهه زایمان کرد، این بچه از کیست؟!

    تا اینجا خوب است، زیرا بچه از شوهر دوم است برای اینکه أقل الحمل 6 ماه است و علاوه بر اینکه قرآن می‌گوید أقل الحمل 6 ماه است و این بچه از شوهر دوم است، قاعدۀ فراش هم دارد. و قاعدۀ فراش می‌گوید «الولدُ للفراش» یعنی بچه از شوهر دوم است؛ اما ایشان بردند در دعوای بین شوهر اول و دوم و این را چطور باید درست کرد! بعد هم می‌فرمایند شوهر اول آمد و ادعا کرد که من آمدم و با این زن تماس گرفتم و مقاربت کردم و این بچه از من است و از شوهر دومی نیست. آنگاه قول اولی پذیرفته نمی‌شود برای اینکه اصالة الصحة ندارد و لایُقبل الا من قبَلها هم در اینجاها نمی‌آید، بنابراین قاعدۀ فراش می‌گوید بچه از شوهر دوم است.

    این مرد می‌گوید این زنم است و الاّ اگر بعد از عدۀ وفات باشد و زن شوهر کرده باشد، زن شوهر اول نیست و اگر هم کاری با او کرده باشد، مرد اجنبی است و مسلّم زناست و مسلّم به او تازیانه می‌زنند و زن اگر متابعت کرده باشد، او را رجم می‌کنند و معلوم می‌شود که بچه از شوهر دوم است.

    این مسائل درهم برهم است و اگر بخواهیم همین مسئلۀ 9 را درست کنیم، باید فرض شاذّی درست کنیم و «الشاذ کالنادر و النادر کالمعدوم». حال باید مطالعه کرده باشید و الان که من می‌گویم نمی‌توان درست کرد، فوراً بگویید می‌شود درست کرد و مرحوم محقق متعرض شدند و مرحوم صاحب جواهر بدون ان قلت قلت از مسئله گذشتند و قاعدۀ فراش را جلو آوردند و بچه را به شوهر دوم دادند.

    در مسئلۀ 10 می‌فرمایند:

    لا يرثها الزوج لو ماتت بعد العدةوكذا لا ترثه، لانقطاع العصمة بینهما و هو بنسبة الاخر اجنبیان.

     

    حاکم شرع گفت عده نگاه دار تا بعد شوهر کنی و این زن در عدۀ وفات مُرد، آیا ارث می‌برد یا نه. می‌فرمایند: لایرثها الزوج لو ماتت بعد العدة، و اما قبل از عده ارث می‌برد.

    این روی فرمایش مرحوم محقق که فرمودند عدۀ وفات نگاه دارد، حال این هم عدۀ وفات نگاه داشته به عنوان اینکه شوهرش مُرده است و الان زن مُرد و شوهرش مالی دارد، آیا این زن از شوهرش ارث می‌برد یا نه؟! مرحوم محقق می‌فرمایند اگر در عده است، ارث می‌برد و اما اگر عده تمام شده، از شوهرش ارث نمی‌برد. همچنین اگر طلاق رجعی دهد و بعد زن بمیرد، اگر مُرد چون زنش است، پس زن شوهر اول ارث می‌برد و اما اگر طلاق باین بدهد، در عده ارث نمی‌برد.

    فرض اینست که شوهری مفقود است و حاکم شرع به زن گفت 4 سال صبر کن و او صبر کرد و بعد گفت 4 ماه و ده روز عدۀ وفات بگیر و او هم 4 ماه و ده روز عدۀ وفات گرفت و در عدۀ وفات، این خانم بمیرد؛ آیا از شوهر اول ارث می‌برد یا نه؟!

    بگوییم زنش است و ارث می‌برد و مرحوم محقّق هم همین را می‌گویند که در عدۀ وفات زن از ورثه ارث می‌برد یا نه؟! می‌گویند ارث نمی‌برد و در اینجا هم باید بگویید ارث نمی‌برد. اما می‌گویند بعد از عدۀ وفات، هیچکدام از هم ارث نمی‌برند. اگر زن بمیرد و شوهر پیدا شود و یا شوهر بمیرد. علی کل حالٍ در عدۀ وفاتی که حاکم شرع به زن گفته عدۀ وفات بگیر، ایشان می‌فرمایند از هم ارث می‌برند. این دایرمدار اینست که اگر در تفحص باشد، حرف مرحوم محقق درست است و اما اگر عدۀ وفات باشد و یا طلاق باین داده باشد، ارث بردن از همدیگر معنا ندارد.

    مرحوم محقق طلاق را نگفتند بلکه عدۀ وفات را گفتند. حساب اینست که شوهر مفقود است و حاکم شرع به زن گفته عدۀ وفات بگیر تا تو را شوهر دهم. حال اگر زن بمیرد، شوهر مفقوده از این زن ارث می‌برد. پس زنی که شوهرش مفقود است، مرحوم محقق فرمودند حاکم شرع می‌گوید 4 سال صبر کن و زن هم صبر می‌کند. بعد به او می‌گویند عدۀ وفات نگاه دار و او 4 ماه و ده روز عدۀ وفات نگاه می‌دارد و بعد از عدۀ وفات اگر شوهر نکرده باشد، اینطور که مرحوم محقق فرمودند این زن از شوهر اولی است و اگر شوهر نکرده باشد، فرمودند این مرد دوم شوهر این زن است. این فتوای مرحوم محقق بود که دیروز بحث کردیم. حال مسئله فرع بر این شده که حاکم شرع به زن گفت 4 سال صبر کن و زن 4 سال صبر کرد و بعد گفت 4 ماه و ده روز عده نگاه دار تا بعد شوهرت دهم و این زن در این عدۀ وفات مُرد، آیا ارث می‌برد یا نه؟! مرحوم محقق می‌فرمایند ارث می‌برد. آیا اگر شوهر مرده بود و این عدۀ وفات نگاه می‌داشت، این زن از شوهر ارث نمی‌برد و گفتیم نفقه هم ندارد چه رسد به اینکه بخواهد ارث ببرد. حال در حالی که در عدۀ وفات حکومتی است، می‌فرمایند ارث می‌برد. اگر عدۀ وفات حکومتی باشد، باید تمام احکام عدۀ وفات بارّ بر آن باشد. همینطور که راجع به خرج و مخارج گفتیم حاکم شرع باید بدهد و ایشان هم گفتند در عدۀ وفات، خرج و مخارجش را یا خودش و یا حاکم شرع باید بدهد. تمام احکام بارّ بر اینست من جمله در توارث. هرچه روی خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج گفتید، روی توارث هم بگویید. اما ایشان روی توارث می‌فرمایند احکام شوهر اول بار است و این زن از شوهر اول است ولی راجع به خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج فرمودند احکام بار نیست. اگر بار باشد، مطلقا بار است و اگر بار نیست، باید بگوییم اصلاً بار نیست. ولی فرمایش مرحوم محقق این نیست و می‌فرمایند:

    لا يرثها الزوج لو ماتت بعد العدةوكذا لا ترثه، لانقطاع العصمة بینهما و هو بنسبة الاخر اجنبیان.

    نعم: لاقلنا بان الحاکم بعد الیاس امرها ان تعتد الوفاة من غیر ان یجری صیغة الطلاق فهی المات قبل ان تتمّ العدة فهو یرثها کما انها ترثه.

    این درست نیست، برای اینکه این «نعم» اگر احکام زناشویی بار است، مطلقا باید بگویید بار است و اگر احکام زناشویی بار نیست، مطلقا باید بگویید بار نیست، اما راجع به خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج می‌گویید احکام بار نیست و اما راجع به عدۀ وفات می‌گویید احکام بار است.

    این مسائل تمام شد و مسئلۀ فردا اینست که زن در طلاق رجعی از خانه نمی‌تواند بیرون رود، الاّ اینکه قرآن می‌فرماید یک فحشایی از او سر بزند. آیۀ شریفه می‌فرماید:

    ... لاَ تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لاَ يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ ... ﴿الطلاق‏، 1﴾

    حال این «فاحشة مبیّنة» چیست؟ آیا زناست؟ که این کم پیدا می‌شود زنی که حبس در خانۀ شوهر است و شوهر از او مواظبت کامل دارد تا عدۀ او تمام شود و حال در خانه زنا داده باشد. یا اینکه مراد از «فاحشه مبینه» ناسازگاری است. یعنی زن سلیته بازی درآورده و مزاحم شوهر و مزاحم بچه‌ها و هووی خود شده و بالاخره می‌خواهد جایی باز کند و داد و فریاد می‌کند. آیا آیۀ شریفه اولی را می‌گوید یا دومی. روی این مطالعه کنید تا فردا. ان‌شاءالله.

    صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365